زمینه؛ الصديقة الشهيدة .mp3
1.08M
#زمینه_فاطمیه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«الصديقة الشهيدة»
ذو القربى فاطمة ،،، حـقهـــا فـدك
قَـد نَجـى كُلّٓ مَن ،،، نَهجَـــها سَلَك
اللهــــــــم صــــل علی
الصــــديـقة الشــهيدة
ذات الأحزان الطــويلة
فی المـــــــدة القــليلة
المجهــــولة قـــــدرها
المخـــفـيـــة قـــــبرها
المغصـــوبة حـــــــقـها
المكســورة ضـلعــــــها
(وا اُمّاه، وا اُمّاه)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حـق زهــــرای من، ایـــن روزا نبود!
سهمش شد از فدک، چشمایی کبود
توی مسجد، زهرا بود و
دشمـــن بیمرامـــــــش
امــا مونــد پای امـامش
با خطـبــــه و قـیــامش
تو مسجـد شــده همهمه
اصحاب هم شنیدن همه
تنـــها بود ولـی مرتضـی
تنـــها بـود ولی فاطـــمه
(وا اُمّاه، وا اُمّاه)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ای قوم بـیوفا، این رسمــش نبود!
باغ جـنت کجا، این آتیــش و دود؟
توی کوچــه،زهــرا بود و
یک عــــده بیمــــــروت
اما مونــــد پای ولایـــت
تا لحـظـــــۀ شــــــهـادت
شد انگار قــیامــت به پا
شد اجـــــر رســــالت ادا
پرپر شــد گل مصطفــی
یا الله توی کوچـــــــهها
(وا اُمّاه، وا اُمّاه)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیداحمد_الموسوی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
آتش افتاده به جان همـه، اما چه شده؟
همـه جمـعند در خانه ی مولا چه شده؟
آسمان ناله زدوگفت درآن جا چه شده؟
فاطمه پشت در افتاده خدایا چه شده؟
دودی ازآتش آن«در»به سـماوات رسید
گل یاس نبـوی را چــه جــراحات رسید
به فلک ناله ای از مــادر ســادات رسید
کـه!خبر داشت که درعالم بالاچه شده؟
آسمان دید که بر عـرش، طنیــن افتاده
شعلـه بر بال و پـر روح الامیـن افتاده
غنچـه پرپر شـده و گل به زمین افتاده
وای فضه تو بگوپهلوی زهـرا چه شده؟
فضه میگفت که ازچشم گهربار بپرس
من نگویم چه شده،از درو دیوار بپرس
فاطمه روی زمین است،زمسـمار بپرس
آه مسمار درِ خانه،دراین جا چــه شده؟
در هیاهو که همه فتنه گران همدستند
ناگهـان آتـش و بیداد به هــم پیوستند
عده ای دست علی را به طـنابی بستند
بی حیا مردم بی شرم،شما راچه شده؟
گرچه مأموربه صبر است،تواناست علی
در بـرِ کــوه مصـیبـات، شکـیباست علی
خیز ای فاطمه از جای، که تنهاست علی
خیز ازجا و ببین حرمت مولا چه شده؟
نظــر گل به سـوی خـرمنی از خار افتاد
مثــل آتـش به دل اهل سـتمکار افـتاد
بازوی فاطـمه با ضــربتـــی از کار افتاد
یار تنـــهای علی در بر اعـدا چـــه شده؟
به خــــداوند ،گل لم یــــزلی زهــرا بود
در شب غربت وغم، نورجلی زهــرا بود
تا دمِ جــان، هـــمهجا یار علی زهرا بود
ای«وفایی»چه بگویم گل طاهاچه شده
شعر:سیدهاشم وفایی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مولا_امیر_المومنین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« السلام علیکم یا اهل بیت النبوه »
هر آن چــه خلق کـرده خالقِ یکتا سبب دارد
و هر مخلـوق در عمـقِ وجودش نورِ رب دارد
به هر چه بنگری در آن خدا را خوب می بینی
خدا را یافته هر کـس که ذاتی حق طلب دارد
خدا راشکر احساسی به نام عشق در دلهاست
که با این عشـق دنیای همه شور و طَرب دارد
وفا برعشق واجب گشته بر عشّاق، باید گفت:
برای عشق حـرمت قائل است آن که ادب دارد
خوش آن عشقی که خرجِ حیدرو اولاد اوگردد
هر آن که عاشقِ حیدر شود ،اصل و نسب دارد
یدالله است و وجـهُ الله ، عیــنُ اللهُ و نورُالله
در آن نام خــدا پیــداست هر چه او لقب دارد
چه آقایی چــه مولایی عجـــب ماهِ دل آرایی
در این دنیا چه بابایی چو حیدر زینِ اب دارد
هنر دارد، جگر دارد ، به کف تیـــغ دو سر دارد
هر آن چه خصلت نیک است، قتّال العرب دارد
خلایـق نان خــورِ دسـتِ علی و آل او هـستند
بشـــر از برکــتِ این خانواده نانِ شب دارد
بگو با شدّت و قدرت ، به بدخــواهِ علی لعنت
خدای مهـــربان بر دشــــمنان او غضب دارد
به حکمِ آیه ی " تبّت یداه.."پیوسته می گویم :
بریده باد دســتِ هر که خــویِ بولهـب دارد
زمین یک روز خالی می شــود از دشمنانِ حق
به عشقِ مهدیِ موعــود ، دنیا تاب و تب دارد
شعر:رضا یزدی اصل
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#فریضه_جهاد_تبیین
#مظلومیت_امیر_المؤمنین
#روضه_شهیده
#ختم_المرسلین_صلوات_الله_علیهم_اجمعین
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
اگر چشـمِ فتنه، درآوردَنی است...
چرا نزد برخـی، رها کردنی است؟
در آنجـــا که فتـــنه، شرر میزند
سـکـوتِ زبـانهــا، ضـــــرر میزند
چگونه سـت،در اوجِ گردوغبار،،،
نمودند خــوبان، سکوت اختیار؟
کجــا رفــت، فــــریادِ عـــمارها؟
زبانِ چـــــو شمـشــــــیرِ تمارها؟
چه شد، عهد ومیثاقِ رزمندگان؟
مبـادا بمــانـند ، شــــــرمندگان!
خواص ازچه شد دور،از بندگی؟
پیِ چرب و شـیریـنِ این زندگی!
عــــوام از خواصــند، فهمیده تر
قــــدم میگـــذارند، سنـجیده تر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
اَلا ای خـــواصِ زمــــانه، بگوش!
بزرگان، جوانان، دلیـران، بهوش!
ندیدیـد! آتـــش به قـــرآن زدند؟
لگــد بـر زنانِ مســـلمان زدنـد؟
ندیدید! کشـــــتند بس بی گناه؟
جــوانانِمان را، به هــــر قتلگاه؟
ندیدیـد! با چند قبضــــه سِلاح؟
نمودنـد، هــــتکِ حــرم را مباح؟
ندیدید! بی غـــیرتی سر گرفت؟
به یک نقشه،بی عفتی سرگرفت؟
ندیــدیـد ! با لطــفِ پروردگار؟
که شد چهـــره های نفاق آشکار؟
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چـــــه تکـرارِ تاریخ، دیــدیم باز!
که سَـــــبّ علی را، شــنیدیم باز!
بجـــــای عـلی ، با معــــــاویه ها
نشستند و گـــــفـتند از او چه ها
دروغِ معـــــــاویه، تکـــــــرار شد
اَراجــــیفِ شـــان، پُر خریدار شد
ز تهـدید و تطمیــــع و تحـریم ها
به کـفـــار، کـــــــردند تکـــریم ها
در آنجـا که غـــم، تا نهایت رسید
اِهانت، جسـارت، به غایت، رسید
در آنـــروزها، خـــــانه آتـش زدند
در این روزها،خصمِ مسجد شدند
پس از ناســــزاها و اقــــدام ها،،،
چه شد رفت شیطان، ســرِ بامها؟!
علی، باز اگـــر دست بسته شود،،،
خواص از چه درکار،خسته شود؟!
در آنجا که زهــرا، چهل نیمه شب
به یاریِ مولا، شـــــود در تَعَــــب
چگونه به تنهـــائی اَش، تن دهیم
به رسـوائیِ خویشـــتن، سـر نَهیم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
علی دوســــتان، حـــامیِ حیدرند
همه جـان به کف، رَهـــروِ کوثرند
اگـرچــه عــدوی علی، یاغی است
دفــاع از عـلی، تا ابـد باقـی است
وفاداریِ خـــود، نشـــان میدهیم
به فرمانِ زهراست، جان میدهیم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
هنوز از جفا، فاطمـــه شاکی است
هنوز اشـک، بر چــادرِ خاکی است
هنوز آهِ زهــــرا، به مســمار هست
هنوز اشکِ مولا ، به دیـوار هست
هنوز اَبـروی مرتضـــا اَخمی است!
چرا گونه ی فاطــمه زخمی است؟
چه شد،ضربه ای برگُلِ یاس خورد؟
چه شد،بر رخَش دستِ خناس خورد؟
خــــــدایا! قـســــم بــر ولای ولی
ز دشـــمن بگـــیر انتــــــقامِ علی
شعر: حاج محمود ژولیده
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#زمینه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
دیدم میـــــون کوچــه ها
غـــریب گــــیر آوردنـــت
پیــش نگاهِ بچـــــــه ها
غــــریب گــــــیر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وقتی که بســتن باطناب
دسـت منـــو میــــــزدنت
اشــگ منـــو میدیــدن و
غـــــریب گیــــر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از جـــــــای تازیـــونه ها
نشـــــونه بـــود رو بدنت
برات بمیــــــرم که چقدر
غـــریب گـــــــیر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گوشوارههات شکسته شد
شکست غــــرورِ حــسـنت
به صـــورتت سـیـلی زدن
غریـــــب گـــــیر آوردنـت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
میــــخ در خــــــونه شُده
نیــــــــزه برای محســـنت
پشـــــت در خــونه تو رو
غــــریب گـــــــیر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خُـــرده گــــــرفتن همه ی
شـــــــهر به گــریه کردنت
فاطمه جان همســــایه ها
غــــــریب گیـــــر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چه سخت بود اون شبی که
دیــــدم کبــــــــوده بدنت
یادم اومـــد تو کوچــه ها
غریــــب گیـــــــر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
با گــــریه دیدم شــب دفن
خون میچکـید از کفنـــــت
به زیــر لب صــــــــدا زدم
غـــریب گیـــــــــر آوردنت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وای به حـــــــال زینـــب و
بـــــرادر بی کــفــــــــنـش
حســــیـــــنمـو تو قتـــلگاه
غـــریب گیــــر آوردنـــش
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
لشـکـــریان خــــیره ســــر
با هـــرچـــی بود میزدنش
با سنــــگ و تـیر و نیزه ها
غریــب گــــیــر آوردنـــش
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زیـنب اومــد تو قتــــلگـاه
گفت کجــاست پیرهــــنت
بـــــرادر بی کـــــــفنــــم
غــریــب گــــــیر آوردنــت
شعر:سید حسین احمدی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
4_5791970149791699108.mp3
660K
دیدم میـــــون کوچــه ها
غـــریب گــــیر آوردنـــت
ıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıılıı
⇆ㅤ◁ ❚❚ ▷ㅤ↻
#زمینه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#شور
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
اینقده گــریه میکنم ، بلکه بمـــونه مادرم
بلکه خداشفاش بده ، خیلی جوونه مادرم
دلم میسوزه اینقدر ، بـه حـــال زار مادرم
مارو نــگاه میکنه ، اشگ می باره مادرم
هرنفسی که میکشه میمیره مادرم/«وای مادرم (۲)
سـاعتــای آخرشه نمی شه باورم /«وای مادرم (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((ای وای مادرم ای وای مادرم))(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نفس نفس می زنی و، آهِ ســـــرد می کشی
برات بمیــرم این شبا ، چقدر درد می کشی
مــــــادر من نگاه کن ، به بچه های بیقـرار
ترو خدا به من بگو ،تابوت میخواهی چکار؟
دست شکسته تو بزار روچشمای ترم«وای مادرم (۲)
ترو خدا نگـــو دارم از دُنِـیــا میــرم «وای مادرم (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((ای وای مادرم ای وای مادرم))(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خمـیده راه میــری و ، حالمو زار می کنی
با پهلوی شکستــه ات ،چقـدر کار می کنی
کار نکــــــن بـــرای ما ، شکستـه آئینهی تو
ترو خدا راه نرو ، خون میاد از سینهی تو
دست تومی لرزه نزن گره به معجرم «وای مادرم (۲)
شونه نزن با...دست شکسته به سرم «وای مادرم (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((ای وای مادرم ای وای مادرم))(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
قـرار ما تو قتلگاه ، وقتـی غنیـمت می برن
وقتی بـرادر منــو ، با تیــر و نیـزه می زنن
قرارما تــو قتلگاه ، تو اون شلــــوغیِ حرم
وقتی که شمر می شینه ، روسینهی برادرم
حسینــم تو قتلگاه با زجــر می کُشن«وای مادرم (۲)
براش بمیرم که به قتل صبرمی کُشن«وای مادرم (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((ای وای مادرم ای وای مادرم))(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:محمد علی قاسمی خادم
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها
«گلاب چشم»
فقیــرم و ز شــــما دّر ناب می گیــــرم
به پاس بوسه براین در شتاب می گیرم
نشدکه دست تهی رد شوم از این درگاه
همیشه از در لطـفت جـــواب می گـیرم
برای از تو سـرودن به عـشـق محـتاجم
مدد همیـشــه من از بوتــراب می گیرم
هر آن زنی که تو الگوی او شــوی گوید
فقط ز فاطمه درس حجـــاب می گیرم
به یاد زندگــی کـــوتهـت گل یاســــین
ز اشک پرپر چشــــمم گلاب می گــیرم
من از شنــیدن فــــریاد اســتغاثه ی تو
هنـوز مضطـــربم، اضطـــراب می گیرم
ز داغ محســن تو گریه می کــنم،گاهی
ســـراغ از غــــم و درد رباب می گـیرم
به یاد تربـت تو عکــسی از بقــیع تو را
میان سینه ی غمــدیده ، قاب می گیرم
تو مـهر عصـمتی و آفـــتاب زائر توست
نشان ز قـــبـر تو از آفــــتاب می گیرم
میـان خلوت وتنهائیـش «وفایی» گفت
عــزا ز داغ تو با آب و تاب می گـیرم
شعر:حاج سید هاشم وفایی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
«بِسمِ رَبّ الفاطِمـه»
#فاطمیه
#بانوی_آیینه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سخت است که ازبانوی آیینه بگویم
از آهِ تَـرَک خـوردهٔ یک سینــه بگویم
از بال و پر سوختـه بیـنِ در و دیوار
در آتشِ بغـض و حسد وکینه بگویم
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۱/۹/۱۴
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«روز آخــر»
بیمـار بیت وحی این جـا مـاندنی نیست
تنـهـا طــرفدار تــو مـولا مـاندنی نیست
در سـینــه ی بیمــار تـو ای نفــس احمـد
چندین نفس باقی است امّاماندنی نیست
دریـا شـده چشــمم به پـاس غــربت تـو
امّا دریغ این موج ودریا مــاندنی نیست
از آن زمـانی کـه مــرا مجــــروح کـردنـد
مردم همـه گـوینـد زهــرا مـاندنی نیست
از بس ســـتم دیــده ز گلچــیــن زمـانــه
در گلشـن تـونخـل طـوبـا مـاندنی نیست
طـفلان من وقتــی دعـایـم را شنیــدنــد
گفتنـد مـادر ای خــدایـا مـاندنی نیست؟
گـرچـه دم آخـــــر زنـد سـوسـو ، ولیـکن
شمعی که افتاده است ازپاماندنی نیست
بهـرم کـفـن آمـاده کـن امشـــب که دیگـر
«بیمـارتـو تا صبح فـردا مـاندنی نیست»
گفتـــم کــه تـابـوت مــــــرا آمـاده سازی
بـاورکن ای مـولا که زهـرا ماندنی نیست
در بــرزخ و روز قــیـــامـت ای«وفـایی»
هرکس که دارد مهر ما را مـاندنی نیست
شعر:حاج سید هاشم وفایی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_روضه
#سوزناک
#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«زبانحال مولا علی علیه السلام»
بشین خـونه رو،،،آب و جارو نکن
بذار زخــــــم پهلوت،،، بهتــر بشه
خـــودم از پـس غــــربتم بر میام
نمیخوام چشات واسه من تر بشه
اگــــه درد داری میــدونـم عـــزیز
با ایـــن دردا بایـد مـدارا کــــنی
در خـــونه مونو عـــــوض میکـنم
به شــرطی نــیایی در و واکـــنی
نمیتونـم از کـوچـــمون رد بشـــم
چیکار کرده این کوچه با روح من
یه عمـــره ازت شــرمســارم عزیز
منو بســته بودن تو رو میـــــزدن
نگاهت رو ایــن روزا از مـن نگـیـر
تو عطـــر ِنجیــب ِ بهشــــتی برام
خودت داری میـری ولی پشـت در
دو خــــط یادگاری نوشـــتی برام
نوشــتی شـبا تشنه میشه حسـین
همین غصــه داره تو رو میکشـــه
نوشـــتی ظـــریــفه، شــــبیه گـله
حواســت بهـش باشـــه پرپر نشـه
واســه مــرد،،، خـونه نشـینی بده
دعا کـن واسه تلخــی لحـظـه هام
دعا کـن بتــــــونـم تحــــمل کـنم
دعا کـن نمــــونم دعــــا کــن بیام
شعر:حامد عسکری
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
فقیـــرم و ز شــــــما دّر ناب می گیـرم
به پاس بوسه براین درشتاب می گیرم
نشدکه دست تهی رد شوم ازاین درگاه
همیشه از در لطفت جــواب می گیـرم
برای از تو ســرودن به عشـق محتاجم
مدد همیشــه من از بوتــراب می گیرم
هرآن زنی که تو الگـوی او شـوی گوید
فقط ز فاطمه درس حجــاب می گیرم
به یاد زنـدگی کـو تهــت گل یاســــین
ز اشـک پرپر چشــمم گــلاب می گیرم
من از شــنیدن فــریاد اسـتغــاثه ی تو
هنـوز مضطـربم، اضطـراب می گــیرم
ز داغ محســن تو گریه می کنـم،گاهی
سـراغ از غـــم و درد رباب می گــیرم
به یاد تـربت تو عکـسی از بقـیـع تو را
میان سینه ی غمدیده ، قاب می گیرم
تو مهــر عصمـتی و آفتاب زائر توست
نشــان ز قـــبر تو از آفتـاب می گیرم
میان خلوت وتنهائیش «وفایی» گفت
عـــزا ز داغ تو با آب و تاب می گـیرم
شعر:حاج سیدهاشم وفایی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─