eitaa logo
کانال نوای عاشقان
18.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
Mamad Naboodi.mp3
5.54M
🎧یه روز همه باهم به جای ممد نبودی ببینی، می‌خونیم: 💔 حاج قاسم نبودی ببینی قدس آزاد گشته!! 🎤 کویتی پور
Taheri-Masoomeh-01.mp3
5.57M
تبریک تبریک به مناسبت میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها قمی ها تبریک ویژه به شما ان شاء الله ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مولودی بسیار زیبا و شنیدنی # مداحی حسین طاهری 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
خرمشهر شهید آوینی.mp3
5.04M
به مناسبت ایام آزادسازی خرمشهر⚘️ این صوت‌جان‌فزای شهید آوینی رو در آرامش گوش بدین!🎵🎶
. خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/
مثل یک خواهشِ لبریزِ حیا آمده بود از هیاهوی فراگیر، رها آمده بود با دل ساده و باران‌زده‌اش نجوا داشت که چرا دیر به حج فقرا آمده بود رعیت سوخته از غم به پناهندگیِ سایه‌ی چتر مُعین الضعفا آمده بود گره زد زلف دلش را به ضریح خورشید "هر چه دردست به امید دوا آمده بود" او که با پای عصا سخت قدم بر می‌داشت حال با پای خودش رو به شما آمده بود دل ویران شده، آباد شد و بر می‌گشت آنکه چون شهرِ پس از زلزله‌ها آمده بود راه صدساله که درویشِ طریقت می‌رفت زائرت یک شبه آن‌را به‌خدا آمده بود بر لبش در دل ظُهری غزلی ابری داشت شاعری باز به دنبال عبا آمده بود صحن آزادی و لبخند تو پایان کسی‌ست که به پابوس غریب الغربا آمده بود ✍
عشق یعنی تپشِ این دل بارانی من لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من و خدا خواست که از دست تو درمان برسد خواست تا عطر علی، تا به خراسان برسد یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره‌ها چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم به هوای دلِ پاکِ تو به دریا بزنم عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو بدهم دل به صدایِ خوشِ نقاره‌ی تو عشق یعنی به هوایت، گذر از دامن و دشت عشق در شوق سلامی‌ست، سرِ ساعت هشت عشق در قلب قطاری‌ست که از قم برسد در نمازی‌ست که تا رکعت هشتم برسد ✍
؛ ؛ نَقل است که فَخرِ علما، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاصِ خدایی گفتند بیا فاطمه داده‌ست رضایت معمار حرم باش، علی کرده جدایت جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم‌سازیِ سلطان آن شیر که خورده‌ست، نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را اخلاص نشان داد، خدا داد توانش فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان من می‌روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سَردَر این کعبه بسازید همه‌جا را در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته‌ی انگشت‌نمایی بَه بَه! چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه‌ست هوایی ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام: وقتش شده معماری سَردَر شود اتمام گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ، همه لحظه شماریم هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر: کار خود من هست مهیایی سَر‌دَر گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام‌ست و پُر از حکمت و منظور پس ساخته شد سَردَرِ آن روضه‌ی رضوان کم داشت فقط روح الامین، عرشِ خراسان پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سَردَر ز دلِ خویش کشید آه شد غوطه‌ور حسرت و غم، حال و هوایش تا داشت توان، کرد گله از رفقایش گفتند مُکدر نشو این امر امام‌ست سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرام‌ست یک خادم خوش‌روزی این روضه‌ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رؤیا کرده‌ست چنین امر، به او قبله‌ی عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم گو: مرد خدا، پیرِ هنر، دست مریزاد معمار کرمخانه‌ی ما، خانه‌ات آباد در خانه‌ی اُمید! تو در فکر طلسمی؟ ما کار نداریم، که آمد! به چه اسمی! بسپار حرم‌ را به طلسمِ کَرَم ما بگذار بیایند همه در حرم ما ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتاً همه ستارُ العیوبیم ما چشم به راهیم‌ گنه‌کار بیاید با هر چه که آورده، خریدار بیاید باید به حرم پاک شود زائر ما تا، گیرد صله‌ی تذکره‌ی کرببلا را ✍
223.9K
🌹 🌹 (میشه شاهی کنی) 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 باشدا وار شور و غوغا /فرهلنوب اهل دنیا/گل آچدی گلزار زهرا/گلوب شه دوران یتوب ایّام شادی/مدینه چوخ با صفادی/سرور عالم رضادی/پناه مظلومان گلدی ماه منیر عالمینه امیر ذکر اولاندا آدی سینه ده قلب اسیر علی موسی الرضا 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 یثربه ویردی زینت/بوگل گلزار عصمت/ایلیوب ا...قیامت/رضانی خلق ایتدی یوزه گون پرده سالدی/ملک نواسی اوجالدی/اورکده غملر آزالدی/دیلده غمیم گیتدی مهر رخشان گلوب جان جانان گلوب درد اولانلار گلون درده درمان گلوب علی موسی الرضا 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 ای اولان شمس تابان/شهنشه ملک ایران/غریب دوران رضا جان/سنه فدایم من دیل سنه وابسته دی/یانان دیلیم چوخ خسته دی/اورک زیارت ایستدی/سنه گدایم من ریزه خوارم سنه قیل عنایت منه سسلیرم من آقا منه نوکر دینه علی موسی الرضا 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 آدیوین من فداسی/دیل عشقیوین مبتلاسی/ای شیعیانون آقاسی/امام انس و جان دیلده عشقون بسله رم/درگهیوه من نوکرم/قووما قاپوندان گیتمرم/جانیم سنه قربان باشدا عشق ولا دیلده شور و نوا اربعین یاز منه گینه کرب و بلا
. السلام علیک یا علیه السلام ای حافظ ولایت یا احمد بن موسی ای خِبره در فقاهت یا احمدبن موسی ای دُرّ بحر موسی ، عابدترین ِ عبّاد نوری میان ظلمت یا احمد بن موسی از بس که بود زهدت، شُهره میان مردم کردند بر تو بیعت یا احمد بن موسی بعد از قبول بیعت، گفتی رضاست الحق هشتم مه امامت یا احمد بن موسی گفتی رضاست مولا، واجب شده به امر ِ ایزد از او اطاعت یااحمد بن موسی پس تو چراغ راهی در شام ِ تار شیراز ای مظهر هدایت یا احمد بن موسی در افتخارت این بس که بعد از این هدایت کرده رضا دعایت یا احمد بن موسی آخر شدی تو نائل در راه عشق سلطان بر منصب شهادت یا احمد بن موسی آقا تو هم شبیه ِ معصومه و رضایی سرمنشأ کرامت یا احمد بن موسی شکر خدا که هستم از دلبران رویت دارم به تو ارادت یا احمد بن موسی با یک نظر دوباره، کن ای کریم شیراز روزی من زیارت یا احمد بن موسی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. با معجزه ای که از شهامت رخ داد شد شهر قیام و خون ایران آزاد آزاد و شد و چهل بهار و آمد و رفت ای جان وطن روح شهیدانت شاد .
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 بــنام خـداونـد فـتح الفتوح خـداوند دريـاوطـوفان ونوح خداوند رحمان ونيكو  سرشت كه نام مرادربسيجش نـوشت خداياكرم كن كه لـب وا شـود زعــطر شهـيدان شـكوفـاشود دوبـاره دلم راهی جـاده هاست وجودم پُر ازعطر سجاده هاست به شهری که یاران پاک و نجیب گرفـتند حـاجت ز اَمّـن یُـجیب دلم بار دیگر پرُ از های وهوست پرازبوي عشق و پرازبوي دوست بیـا تــا رویــم بــاز بــهر خدا زیــارت کنیـم شــهر آلالــه را بـــياازشهـيدان روايـت كنـيم زبيــت المُقَدَّس حكايت كنيم زبيـت المُـقَدَّس كـه رزمندگان گــرفتند ازخـصم جـاني امان زشـهرشهـيدان خبرمي رسـيد مُكـَرَّر خـبر ازظـَـفَرمي رسـيد خبرچيست كين گونه شورآفريد حماسه حماســه غــرور آفـريد ز رزم دلــــــيران بــــي ادعا   شــد آزاد خـرّم تـرين شـهرما درآن دم كــه خرمشهرآزادشـد  امـام شهـيدان دلش شـادشد بــنام علـي بــرعـدو تـاختند  وتَلّـی ز اجسادشان ساخــتند زمـين وزمـان زيـرخمپاره بود هـدف سينهٔ خصم بدكاره بود دراين روزمردان جنگ وستيز زدشـمن شكستنددندان تيز به فضل خـداوندرَبِّ جَلـيل زدشمن برآمددَخيل اَلدَّخيل به مردان درخون مُلَبَّس قسم شهـيدان بيت المُقَدَّس قسم بـراه شهـيدان قـدم مي زنيم وفرداي خـود را رقـم مي زنيم اگـرپيكرم غــرق درخـون نشد اگـر لالهٔ دشـت مجـنون نـشد شــهادت اگـر انتـخابم نكـرد و همـسايــه ی آفــتابم نكرد ولـــي بــاز از نسل آييـنه ام   به عشق علي می تَپَدسينه ام به عشق ولايت نفس مي كشم دراين ره كجاپاي پس مي كشم بـــراه ولايــت همـه سردهيم عـلم رابـه مـردان ديــگردهيم بیـا اَسـب مـردانگی زیـن کنیم که تا فتح قدس و فلسطین کنم بتـازیم بـه آنان که کودک کُشند ز هرچه مسلمان ودین ناخوشند اگر دست و پا در یَم خون زنیم چنان نعره بر جان صهیون زنیم که گردد بلند زآن سپاه ذلیـل فقط زوزۀ الـدَّخـیل الـدَّخیل دگر حمله هاسخت وطوفانی است که این خونبهای «سلیمانی» است الهـی بــه حــقِ امــام زمــان بمــاند وطـن تـا ابـد در امـان بُوَد روزوشب ذکر«مداح» مُدام بـه روح شهیدان درود و سلام 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 شعر:علي اكبراسفنديار«مداح»