eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
از هر غریب در وطنِ خود غریب تر از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت از بسکه بود همسر تو نانجیب تر یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر رضا باقریان @navaye_asheghaan خون دل خوردن شده هر روز ،کار مجتبی هم غریب هم آشنا برده قرار مجتبی قصه مظلومی مولا رسیده بر حسن آه شد با بی کسی طی روزگار مجتبی روضه مکشوفه یعنی خاطرات کودکیش بین کوچه شد زمستانی بهار مجتبی قتلگاهش خانه او نیست ، بین کوچه هاست گشت نقش بر زمین مادر کنار مجتبی هیچ کس سنگ صبورش نیست حتی همسرش وای ازین غم زهر کینه گشت یار مجتبی وای ازین غم کینه توزان جمل نگذاشتند تا که باشد پیش پیغمبر مزار مجتبی تیرها از هر طرف می خورد بر تابوت او حضرت عباس گشته شرمسار مجتبی با حسینی که تمام هستی اش غارت شده در کنار پیکر قاسم قرار مجتبی مثل بابا می شود تنها میان دشمنان می دهد جان در غریبی یادگار مجتبی محمدحسین رحیمیان @navaye_asheghaan قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان گريان ز غمت چشم سحر بود حسن جان از دوست و دشمن به تو پيوسته ستم شد مظلومي تو ارث پدر بود حسن جان مادر که زمين خورد تن پاک تو لرزيد تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان از طعنه و از زخم زبان هاي پياپي هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان گر ماه حسين بن علي بود محرم ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشير زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان در کوچه و در مسجد و در خانه مغيره پيوسته تو را پيش نظر بود حسن جان در راه حسين بن علي چار فداييت در کرببلا چار پسر بود حسن جان "ميثم" که سخن از دل سوزان تو مي گفت شعرش به دل شيعه شرر بود حسن جان استاد غلامرضا سازگار @navaye_asheghaan با تیر آمدند به تشییع پیکرت خون می گریست در غم تو چشم خواهرت عمری ست روبه روی تو و چشم های توست تصویرِ گوشواره ی زخمی مادرت ای راز دار فاطمه! یادت نمی رود مادر چگونه خورد زمین در برابرت در خانه کاش مَحرَم اسرار داشتی مثل رباب کاش وفا داشت همسرت فرمانده ای غریب تر از تو ندیده ایم از هم گسست با طمع سکه لشکرت معلوم شد از این جگر پاره پاره ات دیگر رسیده است نفس های آخرت در کربلا اگر چه نبودی خودت ولی پرپر شدند جای تو گل های پرپرت تاریخ را ورق بزن و آخرش ببین افتاده است در دل صحرا برادرت احسان نرگسی رضاپور @navaye_asheghaan
سالها گریه سالها روضه همه ی عمر مجتبی روضه روزگارش گذشت با روضه کوچه،در،طشت چندتا روضه بانی و روضه خوان و سینه زن است سوخته نام دیگر حسن است دوستانی چو دشمنان دارد گله از دست این و ان دارد کارد بر روی استخوان دارد گرچه هرروز میهمان دارد شان اورا کسی نفهمیده از مدینه حسن چه ها دیده کس نفهمید ابتلایش را در گذر بغض بی صدایش را جوشن زیر این عبایش را روی پا زخم آشنایش را غصه اش را خضاب کرد حسن مرگ را انتخاب کرد حسن وای اگر بی کس حرم باشی خسته از جان به هررقم باشی بین خانه اسیر غم باشی روزه باشی و تشنه هم باشی پر شکسته ز خاک پر بکشی زهر را جای اب سر بکشی چون حسن بی کسی به دهر نبود شان او طعنه های شهر نبود با کسی جز مغیره قهر نبود جگر پاره اش ز زهر نبود داغ ناموس بود بر جگرش به در خانه بود هر نظرش داغ انروز که رسیدند و چهل نفر داد میکشیدند و پدرش را غریب دیدند و مادرش را زمین کشیدند و همه قاتل شدند حتی در بی هوا رد شدند از مادر گرچه آماده ی جدایی بود به لب تشنه اش نوایی بود دلش انگار کربلایی بود وقت گریه به روضه هایی بود روضه ی ذبح از قفای سری زدن خواهری بپای سری سید پوریا هاشمی @navaye_asheghaan ای پلیدِ بی حیا او را نزن من را بزن جانِ جدّم مصطفا او را نزن من را بزن دین اگر داری مگر حمله به زن جایز بود مشرکِ دور از خدا او را نزن من را بزن اینقَدرغیظ و پلیدی از کجا آورده ای؟ بی حیایِ بی صفا او را نزن من را بزن در دهانِ تو نمی چرخد مگر حرفِ درست بس کن آخر ناسزا..او را نزن من را بزن چادرش را زیر پاهایت لگدمالی نکن قاتلِ خیرالنسا او را نزن من را بزن با غرورِ من نکن بازی که می آید به جوش ای اسیرِ مدّعا او را نزن من را بزن سد نکن این کوچه را فرزند پاکِ حیدرم پس بنابراین بیا او را نزن من را بزن محسن راحت حق @navaye_asheghaan
وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد رفتی و بی تو داغت  تقدیر را رقم زد رفتی خوشی پس از تو نامِ مرا قلم زد در شامِ شک و شبهه تابانده‌ای یقین را نوری و نور کردی تاریکیِ زمین را اَبری و آب دادی این خشک سرزمین را از اول قیامت تا آخرین دقایق ماندی و ساختی با  نامردمی منافق ماندی که تا بسازی این چند مرد عاشق کارِ علیست کارَت  کارِ تو کارِ حیدر هشتادوچار غزوه شد کارزارِ حیدر دینِ تو زد جوانه با ذوالفقارِ حیدر با التهاب ماندی با اضطراب رفتی با درد پاشدی و با درد خواب رفتی دیدم میانِ بستر بابا چه آب رفتی ماییم و هیچکس نیست لبخندِ شهر پیداست دیدم که در نگاهت با درد صبر پیداست اما به پیکر تو آثار زهر پیداست گفتم دعا بفرما حکمِ قضا بگردان گفتم بمان و غم را از مرتضی بگردان "هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان" تب داشتی و می‌برد این تب توانِ من را دیدم به روی سینه داری دو جانِ من را خوابانده‌ای حسین و چسبانده‌ای حسن را گفتی به انتظارت  هستند این جماعت دارند خنجرِ کین در آستین جماعت تا پشتِ در بیایند تا آخرین جماعت با پنجه‌های لرزان دستت نوازشم کرد تا با علی بمانم چشمت سفارشم کرد تا پایِ او بسوزم با اشک خواهشم کرد گفتی به پشت او باش من پیش روش رفتم دشمن به پشت در بود من روبروش رفتم آنقدر زخم خوردم تا که زِ هوش رفتم  آتش به خانه می‌زد آتش زبانه می‌زد آن یک به بازویم زد  این یک به شانه می‌زد او با قلاف شمشیر این تازیانه می‌زد حسن لطفی @navaye_asheghaan یاس سپید باغ بهاران من بیا نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا جان میدهم کنار تو ای جان من بیا اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است زهرای من زمان جدائی رسیده است ای راحتی این نفس آخرم بیا خواهم که توشه ام بدهی دخترم بیا سایه زده اجل به سرم بر سرم بیا ای مهربانتر از پدر و مادرم بیا آهی برای این دل غم پرورم بکش تا سالم است دست تو روی سرم بکش غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست از پیلهء فراق رهایی زیاد نیست ذکر پدر پدر به کجائی زیاد نیست تا اینکه در برم تو بیائی زیاد نیست آماده باش بعد من از راه میرسی با صورتی گرفته تو ای ماه میرسی تو بعد من بلاکش غم بی نهایتی تنها سپر برای امام و ولایتی حامی حیدری و خودت بی حمایتی در شعله یاعلی تو گردد حکایتی بعد من از زمانه تو بیزار میشوی مجروح ضربهء در و دیوار میشوی زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی در پشت در به نیّت بابا بگو علی شعله اگر که سوخت تنت را بگو علی در کوچه زیر مشت و لگد ها بگو علی دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود با میخ داغ جسم تو سوراخ میشود زهرا بیار این دم آخر حسین را زهرا بیار جان پیمبر حسین را تا بینمش به چشم زخون تر حسین را تا بوسه اش زنم لب و حنجر حسین را وقتی که روز خواهر او میشود سیاه می آیم از بهشت به گودال قتلگاه وقتی زتشنگی به زمین مانده ردّ پاش بر جای بوسه ام نوک خنجر کشد خراش بی فایده ست هر چه کند قاتلش تلاش پس با لگد کند به روی خاک جابجاش اینگونه است خصم چنین حَربه میزند از پشت سر به گردن او ضربه میزند مجتبی صمدی شهاب @navaye_asheghaan هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم سیدپوریا هاشمی @navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تو را ملول و پریشان و خسته می بینم کنار بستر خود دل شکسته می بینم به دوش توست پس از من رسالتی سنگین چرا وجود تو را سخت خسته می بینم تو نور چشم منی، دخترم! تو را چون ماه میان هاله ای از غم، نشسته می بینم بهار باغ من! ای عمر تو چو گل کوتاه کتاب عمر تو را زود بسته می بینم اگر چه غرق غمی، چون غمت غم دین است تمام عمر کمت را خجسته می بینم هر آن چه را که پس از این وداع خواهی دید ز پشت دیدۀ در خون نشسته می بینم میان دود و شرار و هجوم اهل ستم تو را صنوبر پهلو شکسته می بینم تمام جان «وفائی» ز ناله پُر شده است که بند بند دلش را گسسته می بینم پیامبر اکرم (ص) روضه @navaye_asheghaan
به مشهد آمده بودم دلم حرم می خواست دلم هوای حرم داشت ، روضه هم می خواست چقدر دور تو ابنُ الشبیب می دیدم برای روضه شدن شاعرت قلم می خواست چه شد چه دید که در حس و حال گوهرشاد هوای کرببلا کرده بود و غم می خواست چه شورش است که در جان واژه افتاده است یکی دو بیت دلم شعر محتشم می خواست درست مثل نوای حزین نقاره صدای گریه ی من نیز زیر و بم می خواست میان بازدم و دم لبم سرود ؛ حسین نفس کم آمده بود از تو باز ، دم می خواست محسن ناصحی @navaye_asheghaan در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره هرچه بردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بیهوده زائرانش دست کرم ندارند هرکس شد آشنای این آشنا کریم است تضمین ذکر یامن یعطی الکثیر من اوست گرچه زیاده خواهم، اومنتها کریم است بااین لباس پاره ، فورا"مرا بغل کرد من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است اصلا " بهشت یعنی در این حرم نشستن امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هرجاکه روضه بوده ، بالا نشسته زهرا آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است رضا دین پرور @navaye_asheghaan هرآن‌چه غم به دلم بود، رفته است از یاد که زل زدم به تو از بینِ صحنِ گوهرشاد چه حس و حالِ عجیبی، چه شوقِ زیبایی دوباره باز، گذارم به مشهدت افتاد دوباره مرغِ دلم پر زده‌ست سوی بهشت به یک نگاهِ تو، ویرانی‌ام شود آباد اگرچه غرقِ گناهم، به سویت آمده‌ام در این حرم متجلی‌ست جمعی از اضداد گره ز کارِ من این‌بار، باز خواهد شد منی که گفته‌ام: آقا! قسم به جانِ جواد ... صدای همهمه می‌آید از میانِ حرم شفا گرفته کسی پای پنجره فولاد چه زود، حاجتِ خود را گرفت آن زائر که سال‌ها به دلش بود حسرتِ اولاد عادل حسین قربان @navaye_asheghaan شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست عقلم برای درک مقامت فهیم نیست ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل لایق برای نوکری این حریم نیست راهم بده که توبه کنان باز آمدم نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست! افسوس می خورد دل بی تاب من چرا ؟؟ در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست!؟ افسوس می خورد که چرا چون کبوتران در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟ محسن زعفرانیه @navaye_asheghaan
_ شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله واحد ملک نوحه سرا شد در سماوات عزاداری کند مادر سادات یا رسول الله یا رسول الله مدینه رخت ماتم را به بر کن گریبان چاک زن ، خاکی به سر کن بیا هم ناله با خیر النساء شو بیا و گریه بر خیر البشر کن یا رسول الله.... ملک نوحه سرا.... بنفشه دیده تر ، دلخون شقایق شده دریای غم دلهای عاشق علی با اشک دیده آب می ریخت به روی پیکر قرآن ناطق یا رسول الله..... ملک نوحه سرا.... نشسته اشک غم در چشم زمزم به تن کرده حرم پیراهن غم صدای نوحه ی قرآن بلند است گرفته ختم در ترحیم خاتم یا رسول الله ملک نوحه سرا... @navaye_asheghaan
شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله شور _ زمینه به سبک : یک لحظه تو خیمه هام بر پا شور محشرِ جبرائیل نوحه گرِ ملک الموت اومده پشت درِ زهرا در عزا نشست رکن مرتضی شکست رحمت اللعالمین چشاشو بست زهرا بر سر میزنه ناله هاش این سخنه این که رو به قبله شد جان منه رو قلب ما غم نزار غربت به عالم نزار چشم مهربونتو رو هم نزار من به ماتم اسیرم دست به پهلو میگیرم بخدا بدون بابام میمیرم من گریونم همیشه قلبم غرقِ آتیشه بی بابا صورت من کبود میشه غم گرفته آینه ات بی صفا شد مدینه ات چشماتو وا کن حسینه رو سینه ات نوحه خون ، بی قراری جای اشک خون میباری روضه ی الشمرُ جالِسًُ داری واویلا علی النبی @navaye_asheghaan
عزای رسول الله صلی الله علیه و آله به سبک :خمیده خمیده رسیدم به تو بگیر روی دامن سرم رو علی ببند این چشای ترم رو علی پاهام رو به قبله اس نیاد فاطمه سپرم به تو دخترم رو علی وصیت کنم با دل غرق خون عزیزای من حق نگهدارتون علی جان تو جان زهرای من نشه پرپر این گل به دست خزون میبینم روزی رو که مردم میارند درب خونه هیزم بین دیوار در میمیره یه خانم چه بار غمی رو کشیدم علی چه زخم زبون ها شنیدم علی چقدر سنگ کینه سرم رو شکست من از دنیا راحت ندیدم علی ببین اشک و خونِ دو چشمای من برای حسین و برای حسن میبینم تنی رو پر از چوب تیر میبینم رو خاکا تنی بی کفن هرگز پیغمبری در عالم چون من ندیده رنج و ماتم هر روز زندگی برام بود پر از غم @navaye_asheghaan
◾نوحه بازگشت به مدینه◾ ای مدینه بی کس و بی یار و یاور آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم(۲) چون مدینه شد نمایان گفت زینب آمدم ای مدینه بی کس و بی یار و یاور آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه وقت رفتن بود حسینم همسفر حالیا بی حضرتش چون مرغ بی پر آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه داشتم پیش از سفر چندین امیر وقت برگشتن چنین محزون و مضطر آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه جسم شاه دین نهادم کربلا در حقیقت پیکری هستم که بی سر آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه ماه من عباس نام آور زکین شد بخاک و خون و اکنون بی برادر آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه ره مده دیگر مرا در کوی خود با عزیزان رفته بی سردار و افسر آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه کوفیان کشتند جانانم به ظلم بر مزار جدّ،پی احقاق داور آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم ای مدینه اکبر و هم قاسم و اصغر زکف همچو گوهر دادم و با دیده تر آمدم ای مدینه بی کس و بی یار و یاور آمدم بی برادر آمدم بی برادر آمدم(۲) @navaye_asheghaan