eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
14.1هزار دنبال‌کننده
56 عکس
48 ویدیو
132 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان ذاکر: از احادیث روایات مستند. در صورت فرصت در مجالس استفاده کنید. گاهی مجلس خلع ایجادشده و مداح میبایست با طرح یک روایات،حدیث، داستان ووو..خلع منبررا پرکند...البته قبلش خوب مطالعه و تسلط کافی را داشته باشید.👆👆
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ السلام علیک یا علی ابن الحسین : همه جا کربلا،،، در مدینه خزان، شد گل باغ دین پسر فاطمه سیدالساجدین آنکه نامش بود همه جا با حسین یا حسین یا حسین (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسکه دیده غم و، رنج و داغ و بلا شام غم شد بر او ، بدتر از کربلا سر بابای او به روی نیزه بود تن گلها شد از تازیانه کبود در دلش آه غم بر لبش یا حسین یا حسین یا حسین (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پای او در غل و ، دست او بسته بود آه سوزانش از جگر خسته بود خنده بر گریه ی، آل قرآن زدند پیش چشمان او، به یتیمان زدند خوانده قرآن ز نی بر تسلی حسین یا حسین یا حسین (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ تا به پایان عمر روز و شب گریه کرد یاد هر لاله ی تشنه لب گریه کرد هر کجایی که حرف از عطش بوده آب می چکید اشک او یاد طفل رباب که به میدان برد اصغرش را حسین یا حسین یا حسین (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آنکه با خطبه اش داده بر ما پیام که بود سرفراز، دین حق با قیام داده پیغام خون از شهيدان عشق بر همه عالم از کربلا و دمشق شده فانی یزید مانده بر جا حسین یا حسین یا حسین (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر: استاد نعیمی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
نوحه؛ بمان با حسین.mp3
1.01M
🔹أنَا ابْنُ مِنَا🔹 به شام آمده، به شام بلا به جنگ نفاق، به جنگ ریا ببین که کاخ ستم را به اضطراب انداخت خطابه خواند و ز روی عدو نقاب انداخت می‌لرزد دشمن از بانگ تکبیر او وقتی شد خطبه‌اش، هم‌چون شمشیر او «یا زین العابدین» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شده خطبه‌خوان، چنان مصطفی: «أَنَا ابْنُ مِنَا، أَنَا ابْنُ الصَّفَا» «أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِالرِّدَا...» یا قوم «أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى...» یا قوم جدّ من مرتضاست، يَعسُوب المُسلِمِين أَصبَر الصَّابِرِين، أَفضَل القَائِمِينَ «یا زین العابدین» ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ : یک گل برای باغبان باقی نمانده مولا علی بن الحسین آن روح تکبیر دارد به روی پیکــــــر خود جای زنجیر با زهر کینه افتاده از پا (( آه و واویلا آه و واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زهـــر جـــــــــفا با قلب او یا رب چها کرد همچون پدر در راه دین جان را فدا کرد دارد دل خون از زهر اعدا (( آه و واویلا آه و واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از بعد عاشــــورا اسیـــــــر دشمنان بود پایش ز زنجیر عداوت خون فشان بود دارد غم او هر دشت و صحرا ((آه و واویلا آه و واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ پر می زند مرغ دل من در بقیع اش بــــرده دلم را غـــــــربت قبر رفیع اش زد غربت او آتش به دلها (( آه و واویلا آه و واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر: حاج محمود تاری «یاسر» ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
:خوش اومدی تو از سفر بابا... ســــیّد ساجــــدین ، ســــلام آقا زینـــــت عابــــدین ، ســـلام آقا کشــــته زهــــرکین ، ســــلام آقا (امام سجاد) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریـــب آقــام وای[۲] فـــــدای  غـــربــــت  مـــــزار  تو شمع و چـراغــی نیست کنار تو مدیـــنه گشـــته غصــــه دار تو (امام سجاد) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غــریب آقـــام وای[۲] راوی روضـــــه های عاشــــورا حــــامی و یار  زینــــب   کبــــرا می خوندی خطـــبه های بی پروا (میون اعدا) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریب آقام وای[۲] خــــاطره ی غنچـــــه پرپر  رو سه شعبــه و حنجــــر اصغــــر رو پیکـــــر ِ غــــرقِ خـــونِ اکبر رو (نبردی از یاد) غریب آقـــام غریب آقام ای وای(۳) غـــریب آقــام وای[۲] روزه بودی تمــــوم مــاه و سال آب که می دیدی می شدی بی حال زنده می شــــد خاطــــره گودال (غریبی آقا) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریب آقـــام وای[۲] وقتی آتیش به خیمـــه ها افتاد هـمهمه بیـــن  بچــــــه ها  افتاد عمـــــه بــه خاطــرت زِ پا افتاد (غریبی آقا) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غـــــریب آقـــام وای[۲] بیمــــار دشــــت کــــربلا بودی اســــــیـر  زنجـــیـــر بلا  بودی بـــه روی ناقــــه ها رهـــا بودی (عزیز زینب) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غـــریــب آقام وای[۲] ناله زدیــــم زِ غصــــه های  تو فــــدای آه و گـــــریه های تو عـــــزا گـــرفتــه ایــم  برای تو (امام سجاد) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریــب آقــــام وای[۲] صـحـیفــه گشــــتـه یادگار تو حـاصــــل  قلــب بـی قــــرار تو ذکــر و دعـــا همیـشـــــه یار تو (امام سجاد) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریب آقـــــام وای[۲] امان زِ شــام و مـــردمانی خوار جســــارتی که شــــد  ســرِ  بازار رحمـی نشــــد و به این تن بیمار (غریبی آقا) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غــــریب آقـــام وای[۲] یه عمری سر کـردی ، با این غمها به یاد  مظلومیت   بابا می خوندی روضــه های عاشورا (غریب حســـین جان) غریب آقام غریب آقام ای وای(۳) غریب آقام وای[۲] شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
چند بار بخونید 😭🌷😭🌹 جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود... مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم... روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست... پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی !! ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد... یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید... اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و بر او رحمت و درود بفرستید🌹
یا امام سجاد (ع) یادم نرفته لحظه های آخرش را یادم نرفته زخمهای پیکرش را یادم نرفته لرزه بر پا تا سرش بود وقتی به پشت خیمه آورد اصغرش را یادم نرفته ظهر عاشورا ز میدان بر خیمه آورد اربآ اربا اکبرش را دیدم چگونه قطره قطره آب می شد وقتی که دید افتادن آب آورش را حتی نماز عصر بین خیمه ها بود اما غروب از تن جدا دیدم سرش را دیدم یکی از تن برید و برد سر را آن یک برید انگشت و برد انگشترش را گرچه ندیدم لیک بشنیدم ز گودال فریادهای جانخراش مادرش را یادم نخواهد رفت آنشب را که در شام برد از بر ویران نشینان دخترش را ( حیدر توکلی ) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
چهل سال است مأنوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است می‌بوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه‌ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه‌ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لب‌های پدر خورد که رنگِ خونِ لب، بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه، زخم است میان سینه حتی آه، زخم است دلیل گریه‌ی چل ساله‌ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر می‌ریخت آتش از روی بام امان از تشت زر، ای وای از جام تمام روضه‌های من همین است نپرسید از دلم، الشام الشام... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
شبِ شادی، شبِ غم گریه می‌کرد به اندوهی دمادم گریه می‌کرد کتاب عمر او تقویم روضه است محرم تا محرم گریه می‌کرد ✍ چه جوری خاطره‌هام یادم بره سنگای به روی بام یادم بره سی سالِ دیگم اگه گریه کنم محاله بازارِ شام یادم بره * خرابه برامون آشیونه بود ماجرای غربتِ زمونه بود حرفی از گرسنگی نمی‌زنم توی "شام" شامِ ما تازیونه بود * آتیشِ قلبِ کباب، حرمله بود باعث رنج و عذاب حرمله بود توی راه رباب به آب، لب نمی‌زد مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود * کسی میشه ببینه و جون نده؟ آه و ناله شو به آسمون نده؟ می‌دیدم ربابو گِریه‌ام می‌گرفت دستاشو بسته بودن تکون نده * سنگِ غم شکسته بال و پرم و تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و روزی صدبار می‌میرم زنده میشم که گذاشتم توی خاک، خواهرم و ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
صلح ماست . ما [حمله مى كنيم و] يزيد را دستگير مى كنيم و از هر كه بر تو و ما ستم كرده ، بيزارى مى جوييم . ✳️امام عليه السلام فرمود : «دور باد ، دور باد! اى خيانتكاران مكّار ! ميان شما و هوس هايتان ، فاصله افتاده است . آيا مى خواهيد با من همان كنيد كه پيش تر با پدرم كرديد؟! هرگز! به پروردگارِ اَختران ، سوگند كه هنوز زخم ، التيام نيافته است . پدرم ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش ، همين ديروز كشته شده اند و هنوز از دست رفتن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پدرم و پسران پدرم را از ياد نبرده ام و اندوهش ميان سينه ام ، و تلخى اش در گلو و حلقم ، و غصّه هايش در تخت سينه ام جارى است و درخواستم اين است كه نه با ما و نه بر ضدّ ما باشيد . 🔹سپس فرمود :  🔻شگفت نيست ، اگر حسين كشته شد ؛ چرا كه پدرش نيز [كشته] شد ؛  همو كه از حسين ، بهتر و شريف تر بود  🔻اى كوفيان ! به آنچه بر حسين گذشته ، شادى نكنيد كه اين ، جرمش بزرگ تر است .  ▪️كشته اى به كنار رود [فرات] ! جانم فدايش ▪️سزاى كسى كه او را به خاك افكنْد ، دوزخ است  🔹سپس فرمود : «ما در عوضِ هر يك كشته ، به همان كشتگان [شما در ميدان جنگ] ، راضى هستيم و ديگر ، پس از اين ، هيچ روزى ، نه به سود ما و نه به ضرر ما ، جنگى نخواهيم داشت .
✅اسارت اهل بیت امام حسین (ع) و بردن ایشان به کوفه 🔻حادثه‌ی جان سوز اسارت اهل‌بیت علیهم السلام  و درکتابهایی مثل ارشاد مفید، بحارالأنوار علامه مجلسی، لهوف سید ابن طاووس و کامل‌الزیارات و ناسخ التواریخ به این گونه چنین نوشته‌اند[1]: 🔹عمر‌سعد روز یازدهم فرمان داد اهل‌بیت علیهم السلام  را بر شترهای بی حجاز یا شترانی که محمل‌های شکسته‌ای بر آنان بود، سوار کردند و امام (ع)  را بر شتری عریان نشاندند و پای حضرت (ع) را زیر شتر بستند و غل جامعه بر گردن حضرت (ع) گذاشتند، به طوری که حضرت (ع) می‌فرمود: 😭گویی ما اسیران دیلم و خزر بودیم که این گونه با ما معامله کردند.   🔻ابن‌قولویه از (ع) نقل می‌کند: 😭درکربلا درهای غم و محنت و مصائب به روی ما باز شد. من پدرم را کشته در خاک و خون آغشته دیدم. برادران و پسر عموها و فرزندان پدرم را شهید و مقتول مشاهده کردم. و زنان و خواهرانم را مانند😭 اسیران ترک و روم ملاحظه کردم. 😭این مصائب و حوادث چنان بر من سخت و دشوار و سنگین آمد که سینه‌ی من در فشار قرار گرفت، نزدیک بود جان از بدن من بیرون برود.   ✳️ عمه ام وقتی مرا به این حال دید گفت: ▪️«مالی أراک تَجودُ بِنَفسِکَ یا بَقيّةَ جَدّی وَ أبی وَ إخوَتی» ▪️ تو را چرا می بینم که با جان خودت بازی می کنی ای یادگار جدّ و پدر و برادرانم؟ 🔸به عمه گفتم: ▪️«وَ کَیفَ لا أجزَعُ وَ أهلع» ▪️چگونه جزع نکنم؟ ▪️«وَ قَد أری سَیِّدی وَ إخوَتی وَ عُمومَتی وَ وُلدَ عَمّی وَ أهلی مُضرِجینَ بِدِمائِهِم، مُرَمَّلینَ بِالعِراءِ مُسلِّبینَ» ▪️چرا جزع نکنم؟ می‌بینم آقای من، برادران من، عموهای من، فرزندان عموهای من و اهل من به خونشان غلتیدند، روی زمین افتاده اند، بدنشان در بیابان سوزان قرار دارد، کسی به آنان رحم نمی کند، و به این بدن ها نزدیک نمی‌شود. ✳️عمه مرا دلداری داد و از آباد شدن آینده‌ی کربلا خبر داد. 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻مطلب ادامه دارد... س
✅ادامه مطلب 👆🏻👆🏻👆🏻 🔻سپس اهل بیت علیهم السلام  را با وضعی رقّت بار از کنار شهدا به سوی کوفه بردند. و با آن حال پریشان از میان ازدحام جمیعت، سر کوچه و بازار قرار دادند و سرهای بریده را بالای نیزه در معرض تماشا گذاشتند و زن و مرد به تماشای آن سرهای بریده و اسیران آمدند. 🔹لهوف سید صفحه‌ی صد و نود نوشته: 🔻زنی از اهل کوفه از بالای بام فریاد زد: ▪️«مِن أیِّ الاُساری أنتُنَّ» ▪️شما از چه اسیرانی هستید؟ 🔺اهل بیت علیهم السلام  جواب دادند: ▪️«نَحنُ اُساری آلِ مُحَمَّدٍ» ▪️ما اسیران آل محمد هستیم.   😭از بام به زمین آمد، مقنعه و پارچه به آنان داد تا صورت های ملکوتی و الهی خود و دختران و اطفال را بپوشانند. 🔸علامه‌ی مجلسی در جلد چهل و پنج بحار صفحه‌ی صد و چهار می نویسند: 🔸مسلم گچکار میگوید: من در و دیوار دارالإماره را گچ می‌کردم که شنیدم از اطراف صدای ناله و فریاد می‌آید. به کارگری که پیش من بود گفتم چه خبر است که مردم کوفه فریاد میزنند؟ گفت: الان سرهای ‌خارجی را که بر یزید خروج کرده می‌آورند. گفتم: خارجی کیست؟ گفت حسین ابن علی. از دارالإماره بیرون آمدم، لطمه به صورت زدم، به طوری که ترسیدم چشمم کور شود، دستم را از گچ شستم و داخل شهر آمدم، مردم را منتظر دیدن اسیران دیدم.   😭ناگهان دیدم چهل محمل شکسته و نیمه کاره را بر چهل شتر حمل می کنند که در آن ها حرم و زنان و اولاد فاطمه (س) بودند. ناگهان علی ابن حسین (ع) را دیدم بر شتری برهنه که از رگهای گردنش خون جاری بود. اهل کوفه خرما و نان و گردو به بچه ها می‌دادند، ولی فریاد می زد: ▪️«یا أهلَ الکوفَه، إنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام» ▪️ای اهل کوفه صدقه بر ما حرام است. 😭آن ها را از دست کودکان می‌گرفت، به زمین می‌ریخت. مردم با دیدن آن منظره‌ها گریه می‌کردند.    ✳️زید ابن ارقم می‌گوید: من از دو لب مبارک ابی عبدالله  (ع) صدای قرآن شنیدم که تلاوت فرمود: ▪️«أَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیم کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا»[2] گفتم: داستان تو عجیبتر از اصحاب کهف است.   🔻 مسلم گچکار می‌گوید: 🔸 امّ کلثوم وقتی صدای گریه‌ی مرد و زن را شنید، سر از محمل بیرون آورد و گفت: ای اهل کوفه ساکت، مردان شما مردان ما را می‌کشند، زنانتان بر ما گریه می‌کنند، داور بین ما و شما روز قیامت خداست. که ناگهان سرهای بریده‌ی بر بالای نیزه را آوردند و پیشاپیش همه‌ی آن‌ها سر ابی‌عبدالله (ع) بود، سری چون زهره و ماه نورانی، شبیه‌ترین مردم به پیامبر، با محاسنی خون آلود که نیزه دار آن را به راست و چپ حرکت می‌داد. 🔺 سلام الله علیها متوجه سر بریده‌ی برادر بالای نیزه شد.   ▪️«فَنَطِحَت جَبینُها بِمُقَدَّمِ المَحمل حَتّی رَأینَا الدَّم یَخرُجُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ اُومِأت إلَیهِ بِحِرقَةٍ» ▪️سر به چوبه‌ی محمل زد، دیدم که خون از پیشانی  (س)  روی زمین ریخت، با دلی سوزان به سر بریده اشاره کرد و با چشم گریان فریاد زد: 🔺«یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا» ▪️ای ماهی که چون بدر کامل شد ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد. 🔺«ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا» ▪️پاره‌ی دلم گمان نمی‌کردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود. 🔺«يا أخی فاطِم الصَّغيرَةَ کَلِّمهافَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا» ▪️ برادرم، با دختر کوچکت فاطمه سخن بگو، نزدیک است دلش از غصه و ناراحتی و فراق تو آب شود.   📚پی نوشت ها: [1] -الإرشاد، ج2، ص117؛ بحارالأنوار، ج45، ص58-179، باب39؛ لهوف، ص190؛ کامل الزیارات، ص260-261، باب88؛ ناسخ التواریخ، ص303 [2] - کهف، 9