✅ #کاروان_حسینی_نزدیک_دمشق
🔹سید ابن طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند.
🔸چون نزدیک دمشق رسیدند، 😭
#ام_کلثوم س به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم!
گفت چه حاجتی؟
فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازهای ببرید که تماشاگران کمتری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشتهایم!
🔹شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازهی دمشق رسید!» [1[
📚پی نوشت ها:
▪️[1] اللهوف، ص 156 - 155؛ و به نقل از آن نفس المهموم، 430 - 429؛ و ر. ک. مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ #از_کوفه_تا_شام
🔹عبیدالله بن زیاد،پس از روانه کردن سر حسین علیهالسلام فرمان داد که زنان و کودکان او را آماده کنند و فرمان داد تا علیبنالحسین علیهالسلام را تا گردن در بند کنند.
🔸آنگاه،آنان را با مُجفِربنثعلبهعائذی و شمربنذیالجوشن، در پی سر ، روانه کرد. 🔹آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علیبنالحسینعلیهالسلام در راه، کلمهای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیه السلام ص۵۰۲
▪️به نقل از الارشاد:ج۲ص۲۴۵.الاعلام الوری: ج۱ ص۴۳۷.
#کوفه_تا_شام
#شام
✅ #کوفه_تا_شام
🔹روانه کردن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله به شام
🔸الامالی_صدوق به نقل از دربان ابن زیاد_:
🔹عبیدالله بن زیاد،فرمان داد تا اسیران و سر حسین علیهالسلام را به شام ببرند.
🔸گروهی از آنان که با آن کاروان رفته اند برایم گفتند که شب ها تاصبح،صدای نوحه گری جنیان را برحسین علیهالسلام میشنیدند.
📚شهادت نامه امام حسین علیهالسلام ص۵۰۰ به نقل از:
▪️الامالیصدوق ص۲۳۰ح۲۴۲
▪️روضهالواعظین:ص۲۱۰.
✅ #کوفه_تا_شام
🔹عبیدالله بن زیاد،پس از روانه کردن سر حسین علیهالسلام فرمان داد که زنان و کودکان او را آماده کنند و فرمان داد تا علیبنالحسین علیهالسلام را تا گردن در بند کنند.
🔸آنگاه،آنان را با مُجفِربنثعلبهعائذی و شمربنذیالجوشن، در پی سر ، روانه کرد
🔹آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علیبنالحسینعلیهالسلام در راه، کلمهای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیه السلام ص۵۰۲
▪️به نقل از الارشاد:ج۲ص۲۴۵.الاعلام الوری: ج۱ ص۴۳۷.
#حضرت_سجاد ع
✅ @hosenih_maghtal
✅ #سختی_های_سفر_شام
🔹به نقل از حباببنموسی، از امام صادق علیهالسلام ، از پدرش امام باقر علیه السلام، از امامسجاد علیهالسلام :
🔸ما را از کوفه به سوی یزیدبنمعاویه بردند. راه های کوفه، پر از مردم گریان بود و بیشترِ شب گذشته بود؛ ولی از فراوانی مردم، نتوانسته بودند ما را عبور دهند.
🔹باخود گفتم: اینان، همانها هستند که ما را کشتند و اکنون میگِریند.
📚شهادت نامه امام حسینعلیهالسلام ص۵۱۱
▪️به نقل از الطبقات الکبری(الطبقه الخامسه من الصحابه): ج۱ ص۵۰۱ح۴۶۳
#کوفه_تا_شام
#حضرت_سجاد ع
✅ #در آغوش گرفتن #سر_مبارک امام حسین توسط #راهب_نصرانی
🔹هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت:
🔸«خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!»
🔹راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و
▪️گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟».
▪️گفت: تو کیستى؟
▪️گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد.
🔸راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى:
▪️«من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى»
🔹راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً.
--------------------------------------------------
📘#مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب
#کوفه_تا_شام
#دیر_راهب
#شام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
✅دفن بدن جون در کربلا
🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود وسپس او را دفن کردند.
📚منتخب التواریخ :ص311
#دفن_بدنهای_مطهر
#اصحاب_سیدالشهدا ع
#جون_بن_حوي
#بیستم_محرم
#کوفه_تا_شام
#جون
✅دفن بدن جون در کربلا
🔻بعد از ده روز از واقعه عاشورا، جمعى از بنىاسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفارى را در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود، پیدا کرده و سپس او را دفن نمودند. جون کسى بود که امیرالمومنین علیهالسلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
🔺هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام حسن مجتبى علیهالسلام و سپس به خدمت امام حسین علیهالسلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد.
🔹او در کربلا جنگ نمایانى کرد، تا این که اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد نمودند.
🔸هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین علیهالسلام سر او را به دامن گرفت و بلندبلند گریست، سپس دست مبارک را بر سر و صورت جون کشید و فرمود:
▪️«اللّهُمِّ بَیِّض وَ جْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد علیهمالسلام؛
◽️بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهمالسلام محشورش فرما».
📚عبدالحسين نيشابورى، تقویم شیعه، صفحه 33.
#جون_بن_حوي
#دفن_بدنهای_مطهر
#اصحاب_سیدالشهدا ع
#بیستم_محرم
#کوفه_تا_شام
#جون
0⃣7⃣ #جون_بن_حوي مولي ابيذر الغفاري
🔹شيخ طوسي رحمه الله جون را از اصحاب امام حسين عليهالسلام شمرده است.(۱) «جون»(۲) اهل «نوبه» و
✳️غلام سياهپوستي بود كه «ابيذر غفاري» آن صحابي باوفاي پيامبر او را از قيد بندگي و بردگي آزاد كرده بود. «جون» از شيعيان امام علي عليهالسلام شناخته ميشد. او پيوسته پس از ابوذر همراه اهل بيت عليهمالسلام بوده است. زماني در خدمت امام حسن عليهالسلام و هنگامي با امام حسين عليهالسلام بود. او امام حسين عليهالسلام را از مدينه تا مكه و سپس از مكه تا عراق همراهي كرده بود.(۳) گويند جون در ساخت و تعمير سلاح مهارت داشت.
▪️نقل شده جون، در شب عاشورا خيمه ويژهاي براي خود برپا ساخته بود تا سلاح ياران حسين عليهالسلام را تعمير و اصلاح كند. در تاريخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را براي جهاد اين گونه رد فرمود:
🔴«تو از جانب من اذن (كنارهگيري از جنگ) داري، فقط و فقط تو ما را براي دستيابي به عافيت همراهي كردهاي. بنابراين، خود را به راه و شيوه ما مبتلا مساز».(۴)
✳️گفته شده بعد از اين بود كه به خدمت دختر اميرمؤمنان، زينب عليهاالسلام و اطرافيان امام رسيد تا آنها را شفيع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد ميدان رزم شد.
🔸درسي كه ميتوان گرفت: در راه احياي حق، هر كس بايد از ابزار ممكن كه مورد قبول نيز ميباشد، بهرهمند شود .
🔻شهادت جون
🔹جون در روز عاشورا در مقابل امام حسين عليهالسلام ايستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را براي ايام عافيت و آسودگي خريداري كرديم ولي الآن خود را گرفتار نكن»
😭جون خود را بر قدمهاي امام انداخت و بر آن بوسه ميزد و ميگفت:
😭«اي فرزند رسول خدا! من براي آسودگي خاطر خويش در گرفتاري از شما كمك ميگرفتم، (۵)
😭من خود ميدانم كه بوي خوشي ندارم،
😭خويشانم افرادي فرومايهاند
😭و رنگم سياه است.
اما شما از من از آن نفس بهشتگونهتان بدميد تا كه خوش بو شوم، شرافت خويشاوندي يابم، و سيمایم سفيد شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا اين خون تيرهام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند.(۶) او وارد معركه جنگ شد در حالي كه اين رجز را ميسرود:
▪️«كيف يري الكفار ضرب الاسود بالسيف ضربا عن بنيمحمداذب عنهم باللسان و اليد ارجوا به الجنة يوم الورود؛(۷)
▪️اي كفار، ضرب شمشير سياه را چگونه ميبينيد؟ به شمشير ضربهاي از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمايت ميكنم، در حالي كه به بهشت در روز قيامت اميدوارم»
بعد از آن، بيست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت.
محمد بن ابيطالب ميگويد:
✳️😭«زماني كه جون به زمين خورد، حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام بر بالينش آمد و بر حق او اين گونه دعا فرمود:
▪️«اللهم بيض وجهه، و طيب ريحه و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله؛ (۸)
▫️پروردگارا! سيماي او را سفيد كن، و او را خوش بوي گردان، و با محمد صلي الله عليه و آله محشورش نما، و بين او و محمد، آشنايي برقرار ساز».
✳️علماي ما از امام باقر عليهالسلام و از پدرشان امام زينالعابدين عليهالسلام نقل كردهاند: هنگامي كه بنياسد براي دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز ديدند كه بوي خوشي - چون مشك - از اندام جون متصاعد است.(۹)
سلام بر جون در زيارت ناحيه اين گونه آمده است:
«السلام علي جون بن حوي ابن حرمي مولي ابيذر الغفاري؛ (10)
سلام بر جون غلام ابيذر غفاري».
♻️درسي كه ميتوان گرفت: شناخت حق و رهروي آن به ظاهر افراد نيست. استجابت دعاي ولي خدا آن قدر با شتاب انجام ميپذيرد، به گونهاي كه خواندن او در واقع اجابت خداوند است .
-------------------------
📚پی نوشتها :
( ۱ ) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص۱۳۸؛ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۸
( ۲ ) مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۲؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابصار العين، ص ۱۲۹
( ۳ ) #ابصار_العين ، ص ۲۲۷ و فائده ۱۵
( ۴ ) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۹ و ۳۴۵؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۳
( ۵ ) رجال شيخ طوسي، ص ۷۲
( ۶ ) گاه نام ايشان را «حوي» ضبط كردهاند، و ليكن مشهور «جون» است. مقتل الحسين خوارزمي، ج ۱، ص۲۳۷، ولي مفيد رحمه الله او را جوين مولي ابيذر دانسته است. الارشاد، ج ۲، ص ۹۳
( ۷ ) ابصار العين، ص ۱۷۶
( ۸ ) فقال عليهالسلام: «انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلبا للعافيه، فلا تبتل بطريقنا »
( ۹ ) «يابن رسول الله، انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذلكم »
( ۱۰ ) اللهوف، ص ۴۷؛ مقتل الحسين مقرم، ص ۳۱۳
#جون
#مصائب_کوفه
🩸خطبه دختر خردسال سیدالشهداء «صلواتاللهعلیهما» در شهر کوفه …| خدا را اندازه تمام ریگ و رمل بیابانها، سپاس …
در نقلها آمده است:
حضرت فاطمه صغری دختر خردسال سیدالشهداء علیهالسلام در میان کوفیان، شروع به خواندن این خطابه نمودند:
📋 الحَمدُ لِلّهِ عَدَدَ الرَّملِ وَالحَصىٰ، و زِنَةَ العَرشِ إلَى الثَّرىٰ، أحمَدُهُ واُؤمِنُ بِهِ وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ ...
▪️حمد و سپاس ذات مقدس خداوند را سزاوار است به اندازه تمام ریگ و رمل بیابانها و به اندازه سنگینی عرش خداوند مهربان، تا سطح زمین و آسمان!...
📋 ... و رَأَيتُم قِتالَنا حَلالاً وأموالَنا نَهبا! كَأَنَّنا أولادُ تُركٍ أو كابُلٍ، كَما قَتَلتُم جَدَّنا بِالأَمسِ، وسُيوفُكُم تَقَطَّرُ مِن دِمائِنا أهلَ البَيتِ،
▪️... پس شما چنین پنداشتید که کشتن ما حلال و اموال ما هدر و غنیمت است، مثل آنکه ما از اسیران ترک و کابُلیم. همچنان که در روز گذشته جدّ ما على علیهالسلام را کشتید و هنوز خونهای ما اهل بیت، از دم شمشیرهای شما میچکد...
📚لهوف ص۲۲۹
📚احتجاج ج۲ ص۱۰۵
✍ چند نکته لطیف پیرامون این خطبه:
🗯 در طلیعه خطابات و ادعیه وارده از اهلبیت علیهمالسلام، «حمد و سپاس خدای متعال» با الفاظ و تعابیر مختلفی آمده است اما در هیچ یک، ابتداءاً اینگونه نیامده است که «اندازه ریگ و رمل بیابان» خدای متعال را حمد و سپاس میکنم! گویا آن بانوی معظّمه نه تنها شکایتی ندارد بلکه به اندازه تمام ریگ و رملهایی که با «پای برهنه» بر روی آنها از غروب عاشورا تا به کوفه، راه رفته و دویده، میخواهد خدای متعال را حمد و سپاس کند.
🗯 توصیه میشود به لهوف مراجعه کرده و متن کامل این خطبه بلیغ و با عظمت را ملاحظه بفرمایید! لحن و محتوای توحیدی که در این خطابه مشاهده میشود حاکی از عظمت شخصیت و مقامات والای توحیدی و ولایی آن بانوی معظّمه میباشد.
🗯 اینکه حضرت فرمودند ما را مثل أسرای تُرک و کابُل به اسیری بردهاند؛ از آن جهت است که اغلب ترکها و افغانها در آن زمان نه تنها در زمره مسلمانان نبوده بلکه با حکومت به ظاهر اسلامیِ آن زمان هم بعضاً در جنگ و جدال بودند.
#مصائب_کوفه
🩸غش کردن مختار با دیدن سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و حال و وضع أسرای آل الله در مجلس ابن زیاد لعین
در نقلها آمده است:
🥀 مختار در زندان ابن زیاد بود، ابن زیاد دستور داد تا کشان کشان مختار را از زندان به مجلس او بیاورند (تا هَم دل مختار را بسوزاند و هم ترس و وحشتی در دل او و مخالفان ایجاد کند).
🥀 مختار را به آن مجلس آوردند، وقتی که نگاهش به سر مقدس امام حسین علیهالسلام افتاد و اهل بیت آن حضرت را با آن وضع دلخراش در مجلس نامحرمان دید، به قدری ناراحت شد که شوکزده شد و غش کرد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، به ابن زیاد گفت: «ای حرامزاده! بزودی دمار از روزگار شما در میآورم و سیصد هزار از بنی امیه را خواهم کشت».
🥀 ابن زیاد به قتل مختار فرمان داد، مشاوران او که در مجلس حاضر بودند، صلاح ندانستند و گفتند: با قتل مختار فتنه عظیمی رخ میدهد، سرانجام مختار را به زندان باز گرداندند. (به نقل مرحوم مقرم، ابن زیاد با تازیانه بر چشم مختار زد و او را به زندان روانه ساخت)
📚تذکرة الشهداء ص ۴۰۴
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ص۴۱۱
📚سوگنامه آل محمد صلیاللهعلیهوآله، اشتهاردی، ص۴۲۹
✍ باورت میشد ببینی خواهرت را یکزمان
دست بسته، مو پریشان،مو کَنان، مویهکُنان
باورت میشد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایهی نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
چه عجب ! طشتی برای این سرت آوردهاند
ای سر منزل به منزل، ای سر یحیینشان
تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران
ای تمامیِّ غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوبها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان
#مصائب_کوفه
🩸خطبه دختر خردسال سیدالشهداء «صلواتاللهعلیهما» در شهر کوفه …| خدا را اندازه تمام ریگ و رمل بیابانها، سپاس …
در نقلها آمده است:
حضرت فاطمه صغری دختر خردسال سیدالشهداء علیهالسلام در میان کوفیان، شروع به خواندن این خطابه نمودند:
📋 الحَمدُ لِلّهِ عَدَدَ الرَّملِ وَالحَصىٰ، و زِنَةَ العَرشِ إلَى الثَّرىٰ، أحمَدُهُ واُؤمِنُ بِهِ وأتَوَكَّلُ عَلَيهِ ...
▪️حمد و سپاس ذات مقدس خداوند را سزاوار است به اندازه تمام ریگ و رمل بیابانها و به اندازه سنگینی عرش خداوند مهربان، تا سطح زمین و آسمان!...
📋 ... و رَأَيتُم قِتالَنا حَلالاً وأموالَنا نَهبا! كَأَنَّنا أولادُ تُركٍ أو كابُلٍ، كَما قَتَلتُم جَدَّنا بِالأَمسِ، وسُيوفُكُم تَقَطَّرُ مِن دِمائِنا أهلَ البَيتِ،
▪️... پس شما چنین پنداشتید که کشتن ما حلال و اموال ما هدر و غنیمت است، مثل آنکه ما از اسیران ترک و کابُلیم. همچنان که در روز گذشته جدّ ما على علیهالسلام را کشتید و هنوز خونهای ما اهل بیت، از دم شمشیرهای شما میچکد...
📚لهوف ص۲۲۹
📚احتجاج ج۲ ص۱۰۵
✍ چند نکته لطیف پیرامون این خطبه:
🗯 در طلیعه خطابات و ادعیه وارده از اهلبیت علیهمالسلام، «حمد و سپاس خدای متعال» با الفاظ و تعابیر مختلفی آمده است اما در هیچ یک، ابتداءاً اینگونه نیامده است که «اندازه ریگ و رمل بیابان» خدای متعال را حمد و سپاس میکنم! گویا آن بانوی معظّمه نه تنها شکایتی ندارد بلکه به اندازه تمام ریگ و رملهایی که با «پای برهنه» بر روی آنها از غروب عاشورا تا به کوفه، راه رفته و دویده، میخواهد خدای متعال را حمد و سپاس کند.
🗯 توصیه میشود به لهوف مراجعه کرده و متن کامل این خطبه بلیغ و با عظمت را ملاحظه بفرمایید! لحن و محتوای توحیدی که در این خطابه مشاهده میشود حاکی از عظمت شخصیت و مقامات والای توحیدی و ولایی آن بانوی معظّمه میباشد.
🗯 اینکه حضرت فرمودند ما را مثل أسرای تُرک و کابُل به اسیری بردهاند؛ از آن جهت است که اغلب ترکها و افغانها در آن زمان نه تنها در زمره مسلمانان نبوده بلکه با حکومت به ظاهر اسلامیِ آن زمان هم بعضاً در جنگ و جدال بودند.