تمـام ملـک خـداونـد ..
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست
فقط نـه مـاه محـرّم زمــان محـرم توست
بهشت و حور و قصـورم تویی امام حسین
هـزار شکر کـه در سینهام فقط غـم توست
*چشم بهم زدیم شبِ هفتم محرم رسید .. شبِ هفتم دیگه روضه خوان نمی خواد از امشب دبگه آبُ رو به خیمه ها بستن .. یه سال صبر کردی شبِ هفتم برسه .. علی لای لای ..*
غـم تـو را نفـروشـم بـه ثـروت دو جهــان
چه اعتناش به درهم کسی که درهم توست
*از امشب دیگه عباس خجالت میکشه .. از امشب همه چشما به دست اباالفضلِ ...
بشتاب ای عموجان درخیمه قحط آب است
اصغر فتاد مدهوش در دامن رباب است
شد آب اگر میسّر اول بده به اصغر
این طفل شیخواره از تشنگی کباب است
حسین ....
نفس هات مثل آتیشِ علی جون
گلویِ نازکُ لب هات کبابه
چی میشه رویِ دستِ من بخندی
که اشکت باعث مرگ ربابه
میخونم از چشم بابا بعید برگرده عمو
*وقتی بچشو رو دست گرفت بلند بلند خندیدن بهش.. گفتن ببین کارش به کجا رسیده بچشو رو دست گرفته اومده ..
آتش به جانِ باغِ یاس افتاد
اربابِ ما به التماس اُفتاد ..
علی لای لای .. گلوم لای لای ..*
ببینید رویِ دستم بیقراره
سراغ آبُ با چشماش میگیره
همه درنده ها سیرابند اما
داره از تشنگی بچه م میمیره ..
حرمله میگه من میخوام سراز تنش جدا کنم
وقتی که پرپر میزنه من باباشو نگاکنم
یجوری حرمله زد با سه شعبه
سر ناز تو رویِ دوشم افتاد
صدای شیونی از خیمه اومد
گمونم مادرت تو خیمه جون داد
مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده
شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده
سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
علی جانم .. خدا به دلِ آقامون چی گذشت .. گوش تا گوش پاره شده حسین دید بچه داره دستُ پامیزنه .. صبر کرد گفت دیگه جون داد تموم شد چندقدم رفت دید دوباره داره بال بال میزنه .. راوی میگه هیچ وقت حسینُ تو این حال ندیدم چندقدم طرفِ خیمه میره .. هی دوباره برمیگرده طرف میدان .. هی میگه خدا چه کنم .. جواب ربابُ چی بدم .. (میدونی چرا برمیگشت؟) تا میرفت طرف خیمه میدید یه خانم منتظره ..هی میگه الان بابام داداشمُ میاره .. داداشم دوباره لبخند میزنه .. دوباره تو خیمه دورش میشینیم ..
بده فرصت پر قنداقۀ تو باز کنم
سخت جان میدهی ای راحت جانم پسرم
با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک
باز هم جانِ تو بابا نگرانم پسرم
آوردش پشت خیمه با غلافِ شمشیر یه قبر کند .. گفت زودی دفنش کنم رباب نبینه اگه رباب ببینه گوش تا گوش پاره ست طاقت نمیاره .. همچین که قنداقه خون آلودُ تو خونۀ قبر گذاشت رفت خاک بریزه عمه جان زینب هی میگه مهلاً مهلاً یابن زهرا .. داداش صبر کن رباب داره میاد .. چند قدم میاد رو خاکا میشینه هی میگه پسرم برات آروزها داشتم .. یکیشو بگم :
آرزویم همه این بود زبان باز کنی ..
ابی عبدالله خانم زینب رباب رسیدن ، حسینی که تا الان عجله داشت خاک بریزه رو قنداقه.. حالا تعلل میکنه ؛ زینب گفت داداش تا حالا عجله داشتی؟.. حالا تعلل میکنی.. گفت زینب یه نگاه کن بچه م هنوز داره میخنده .. چشماش بازه داره میگه بابا جوابی دادی بهم...گفت :
گلایه زیر لب از تیر دارم
بیا پایین ز نیزه شیر دارم
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
آواره ام میانۀ هر شهر کرده ای
آبت نداده ام نکند قهر کرده ای
*بزار از خرابه نشین بگم اینم برا پدر مادرامون .. تو خرابه رباب دستایِ خالیشُ تکون میداد میگفت :
عمه زینب پس علی اصغر کجاست ؟..
جای دستش مانده رویِ گردنم ..
انگشتر بابا به یادش مانده بودُ
تا دید دست ساربان زد زیرِ گریه
وقتی که دستش برلب خشک پدر خورد
با دیدن او حرمله زد زیر خنده
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
نگات میکنم با پریشونی..
زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نگات میکنم با پریشونی
نه شیری نه آبی نه بارونی
گرفتار شدیم تو بیابونی، که پُر گرگه
میدونم چقدر سخته انتظار
یهکم چشماتو روی هم بذار
عموت برمیگرده دووم بیار، خدا بزرگه
شرمنده میشم از ، چشمای پر غمت
ای کاش بمیرمُ، این جور نبینمت
تا کِی دل من آب ، از گریههات بشه
طاقت بیار گلم ، مادر فدات بشه
با من داره حرف میزنه نگات
ولی در نمیاد دیگه صدات
میلرزونی هربار با گریههات، دلای مارو
کسی قطرهای آب به ما نداد
بچهم داره جونش به لب میاد
خدا واسه هیچ مادری نخواد، این ماجرا رو
سخته که بچهای ، یه قطره آب بخواد
مادر ولی ازش ، هیچ کاری بر نیاد
رو دستای بابات ، میذارمت علی
میری و به خدا ، میسپارمت علی
کجا رفته لبخند آخرت
سه شعبه چی آورده به سرت
حالا چی بگم من به مادرت، ببین بابا رو
دوباره منو یاری کن علی
اصن گریه و زاری کن علی
بیا آبروداری کن علی، همین یه بارو
ای من به قربونِ ، رگهای گردنت
باور نمیکنم ، از من گرفتنت
لبهات حالا نیست ، دنبال آب دیگه
لالا لالا گلم ، راحت بخواب دیگه
شاعر: میلاد حبیبی
یه وقته میگن ذبح. (ذبح یعنی چی؟!) میخوام امشب برات معنا کنم .. آخه برا این شیرخواره نوشتن: "فَذُبِحَ الطِفْل مِنَ الاُذُنِ اِلَی الاُذُن"
خیلی معنا تاحالا شنیدین، اما من امشب درست میخوام معنا کنم. ذبح میدونی یعنی چی؟! یعنی یه نفر رو زنده زنده سرش رو ببرن، ذبحش کنن، اینو میگن ذبح...
دونفر رو تو کربلا ذبح کردن؛ هر دوتاش همه رو میکُشه.
اولیش علی اصغر بود؛ تا ابی عبدالله روو دست گرفت، داشت دست و پا میزد. هنوز این بچه زندهست؛ چشما بازه ، داره بابا رو نگاه میکنه ، یهو این تیر که خورد زیر گلو ، دستای بابا رو یه فشاری داد.
حسین...
ذبح بعدی میدونی کٖی بود که زنده زنده کُشتنش؟ اون لحظهای که شمر اومد نشست رو سینهی حسین ...
هنوز ابی عبدالله داره نفس میکشه، هنوز ابی عبدالله داره حرف میزنه، مناجات میکنه؛ این خنجرو در آورد ...کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
میدونم تشنهای مادر، ولی من..
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اجازه بدید روضه بخوانم .. امام صادق نشسته بود ، اون روضهخونم اومد وارد شد، نشست کنار حضرت. آقا بهش فرمود: میشه برای ما یهکم از جَدمون بخونی؟! گفت: بله آقا ..
شروع کرد شعری خوندن. روایت میگه به شدت امام صادق گریه میکرد؛ اون طرفِ پرده هم زنها به شدت شیوَن، ناله، گریه. یهو دیدن پرده کنار رفت، یه کنیزی اومد، یه بچهی شیرخوار گذاشت تو دامن امام صادق. آقا تا این بچه رو دید گریهش بلندتر شد. همه گریه میکردن، امام صادق هم گریه میکرد، این بچه هم گریه میکرد (همه رو بههم ریخت این بچه)
فلذا میبینید اینایی که بچههاشونو امشب آوردن، از زمان امام صادق همین جوری بوده..
امام سجاد بعد از واقعهی کربلا توو بازار رد میشد دید یه خانومی بچهش توو بغله داره رد میشه، دید این بچه داره بیتابی میکنه، هی گریه میکنه. صداش زد:
_خانوم ببخشید!
گفت: بله یابن رسول الله؟
فرمود: فکر کنم این بچه تشنهشه!
گفت: بله آقا، یه مسیر طولانی امروز رفتم، نرسیدم بهش آب بدم.
فرمود : برو سریع آبش بده.....
امام سجاد شروع کرد گریه کردن .
گفت: آقا بیادبی کردم، ببخشید، حالا میرم بهش آب میدم، چرا گریه میکنین؟!
فرمود: آخه داداش منو توو کربلا آب بود و بهش ندادن و کشتنش....
میدونم تشنهای مادر، ولی من..
به جز اشک چشام آبی ندارم
تو بازم تشنه خوابت برده اما
من از داغ لبات خوابی ندارم
بخواب آروم، بخواب آرومِ جونم
بخواب ای حیدر شیرین زبونم
برای اون کویر خشک لبهات
تا صبح لالاییِ بارون میخونم
دلم از مَردم این شهرْ خونه
اینا گمراهی رسم و راهشونه
نمیدونم چرا دلشوره دارم
گمونم حرمله همراهشونه
شنیدم حرمله رحمی نداره
یه رَد خون همیشه تو چشاشه
شنیدم بین تیرایی که داره
یه چندتایی سهشعبه هم باهاشه
میگن خیلی دقیقه توو هدفهاش
نشونهگیریهاش رَدخور نداره
نترس مادر، بهت قول میده مادر
دیگه اسمِ کثیفش رو نیاره
نترس مادر، عمو عباس هستش
تا اون هستش که آزاری ندارن
همیشه جنگ با آدم بزرگاست
اینا با بچهها کاری ندارن
ایشالله فردا از این دشت میریم
برات گهوارهی تازه میگیرم
همین حالا دارم از شوقِ روزی
که رو لبهات میگی مادر میمیرم
تو هم مثل علیاکبر میمونی
که از پشتِ نقابش نور پیداست
بابات وقتی در آغوشت میگیره
سفیدیِ گلوت از دور پیداست
بخواب آروم و آهسته عزیزم
که تنها نیست بابا، غم نداریم
علیاکبر، عمو عباس، قاسم
خدا رو شکر چیزی کم نداریم
جوونای بنی هاشم زیادن
نترس، باباجونت تنها نمیشه
ایشالله فردا از این دشت میریم
خدای من! چرا فردا نمیشه؟!
عموجونت بهت قول داده فردا
بره از خواهرت مشکو بگیره
بهم قول داده دریا رو بیاره
اگه دستاش بره قولش نمیره
شاعر : حسن لطفی
رباب هی لالایی که میخوند، میگفت علیجان عمو رفته، عمو که قولش ردخور نداره ..
اگه دستاش بره قولش نمیره ..
اما همهجا شرم مال سقا شد، دیدن این بچه داره گریه میکنه؛ هی از این خیمه به اون خیمه، همه اومدن بغلش کردن دیدن فایده نداره.
همچین که اباعبدالله اومد دَم خیمه، صدا زد: خواهرم، برو علی و بیار، اینا این بچه رو ببینن شرم میکنن..
سریع دویدن تو خیمه بچه رو بغل کردن تو دستای اباعبدالله که قرار گرفت آروم شد. همچین که اومد بچه توو بغلش، بچه رو گرفت رفت وسط میدان که صداش به همه برسه. بچه رو روو دست گرفت، آروم آروم بلندش کرد.
همچین که این سر برگشت، سفیدی گلو که مشخص شد، اون نانجیب دید لشکر بههم ریخته، همه دارن بههم میگن چه خبره؟! قرار ما نبود با بچه بجنگیم..
دید لشکر داره بههم میریزه، گفت برید حرمله رو صدا کنید الان لشکرم میپاشه.
حرمله نفس زنان اومد؛
_ چیه امیر؟!
گفت: لشکر داره بههم میریزه، یه کاری بکن . گفت: چی کار کنم؟ کدومُ بزنم؟ بابا رو بزنم یا بچه رو؟!
گفت: مگه نمیبینی بچه خیلی راحتتره زدنش؟! اباعبدالله بچه رو آورده بالا ؛ میبینی زیر گلوشو؟! میبینی سفیدی زیر گلو رو؟!
تیر سه شعبه رو برداشت، تا این تیرُ زد به بچه، بعضیا میگن زیر عبا این بچه رو پنهان کرد، هی میرفت سمت خیمهها، برمیگشت.
علت داره میدونی علتش چیه؟! آخه دیدی یه مرغُ سَر میبُری، تا یه چند دقیقه هی دست و پا میزنه.
تا این تیر خورد، اباعبدالله سریع بچه رو زیر عبا پنهان کرد. هی میرفت سمت خیمه، میدید بچه دست و پا میزنه، برمیگشت
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
چشم تو دنبال خود چشمانِ ما را..
مناجات و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
چشم تو دنبال خود چشمان ما را میکِشد
منت این اشکها را لطف آقا میکشد
در کجا میآیی و گیسو پریشان میکنی؟
میکُشد ما را غمت، تا آهْ زهرا میکِشد
آخرِ این روضهگردیهای ما خیر است خیر
عاقبت دست تو دستی بر سر ما میکشد
تا که مجنون میشود بیمار، راحت میشود
آه مجنون دارد اما درد لیلا میکشد
نوکری کردیم، اما کار، دستِ دیگریست
بار ما را حضرت زهرا همینجا میکشد
ما خرابش میکنیم و او درستش میکند
خوب معلوم است خانم ناز ما را میکشد
"سوار مرکب از این خونه به اون خونه حضرت میفرمود من و که میشناسید همه ی این نامردا میگفتن آره .. این آقا رو هم که میشناسید میگفتن آره میشناسیمش .. غدیر و که یادتونه آره یادمونه،چرا نمیاین کمکش کنید .. هر روز بی بی میرفت در خونه هارو میزد اینارو دعوت میکرد میگفت بیاین علی و کمک کنید .. نمی اومدن ،الا سه یا چهار نفر ، محرم در خونه ی همه مون و زده بیاین حسینمُ کمک کنید ..*
ما گناه آلودهایم اما عروج ماست اشک
گریه کن، با گریه اِی دل کار بالا میکشد
گفت عقبای خودت را صرف دنیایت مکن
میروی دنبال آن، دنیا ولی پا میکشد
شاعر: ابراهیم زمانی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍃🌺
✨
رضیع الحسین(ع)
و جهان در گذر از حادثه ای دیگر بود
سینه ی خاک پر از بغض ملال آور بود
هر طرف پولکی از قاب نگاهی می ریخت
دشت ,دریا شد و انگار زمین محشر بود
شانه بر شانه ی شب ,آب قدم زد آرام
دیده ی خشک زمین, از غم طفلان تر بود
پای گهواره ی سرباز دلیری کوچک
آنچه جا ماند ,تکان های دل مادر بود
کهکشان شاخه ی کوچکتر راهی تازه
راه شیری گذرش,حلق علی اصغر بود
چه کسی گفته که افتاد علم در آن روز؟
بیرق آنروز به دستان گلی پرپر بود
پای قنداقه ی خونین نهالی نازک
پرچم سرخ شهادت علمی دیگر بود
گریه اش حزن سرود همه ی تاریخ است
روضه ی کودک و بابا و عمو و سر بود
سایه ی شاخه ی شش ماهه به شعرم افتاد
شعر باران زده ام مرثیه ی آخر بود
#حضرت_علی_اصغر_ع
#شب_هفتم_محرم_99
#سمیرا_یکه_تاز
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
شب هفتم محرم
حرمله گلشنم و ازم گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ گل رو دامنم و ازم گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
من اگه لالا نگم دق میکنم ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ لالایی گفتنم و ازم گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
لای لای علی لای لای علی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
شب و روزام اینجوری سر نمیشه ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ بد تر از این میشه بهتر نمیشه ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
دلم و به گهوارش خوش نکنی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ اینا واسم علی اصغر نمیشه ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
حرمله وصله جونم و گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ عصای قد کمونم و گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
نمک زندگیمون شیرخواره بود ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ حرمله یکی یه دونم و گرفت ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
اشک ابریش و مگه یادم میره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ قتل صبرت رو مگه یادم میره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
کفن و دفن و مگه یادم میره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ نبش قبرت و مگه یادم میره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
نیزه میخواد بی نقابت ببره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ بهره از بوی گلابت ببره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
وقتی نیزه دار داره تابت میده ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ لالایی میگم که خوابت ببره ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
لای لای علی لای لای علی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
دیگه فایده نداره ابش بدن ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ بیان و از در نایابش بدن ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
اینطوری میفته از رو نیزه ها ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ کاش میشد تو گهواره تابش بدن ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
سندی بودی که حالا رو شدی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ هق هق بغض گلو شدی علی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
ارزوم بود ببینم دومادیت و ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️ حالا هم قد عمو شدی علی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️
لای لای علی لای لای علی ➡️.♪🎵♭🎵♭♪.⬅️کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_______________________
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان
نبار بارون که من بارونم امشب
پریشونم ، پریشون خونم امشب
بیا آقا بیا دورت بگردم
به دنبالِ تو سرگردونم امشب
تو این روضه گرفته ریشم آقا
بیا اینجا کمی اَبریشَم آقا
یکم از تشنگی تو سهم من کن
بخون روضه بزن آتیشم اقا
ببین ساز فراقت کوک کوکه
غم تو حاصلش سیروسلوکه
اگه می دیدمت می دیدم ازغم
روپیشونیت پراز چین وچروکه
من و تو این عزاها طاهرم کن
رسیدم جان زهرا طاهرم کن
بزاردعاشق بشم از تو بخونم
منو مانندِ باباطاهرم کن
بزار از درد تنهایی بخونم
از این صبر و شکیبایی بخونم
گمونم پیش گهواره نشستی
بزار امشب که لالایی بخونم
اگه عباس هم بازوش زمین خورد
اگه باضربهای اَبروش زمین خورد
اینا سخته ولی نه سختر از این
که آقام رو زد اما روش زمین خورد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_______________________
#حضرت_علی_اصغر
به کف چون جان گرفتم تا کنم تقدیم جانانت
گلویت را سپر کن تا بگیرم پیش پیکانت
ذبیح من مبادا گوسفند از آسمان آید
مهیّا شو که سازم در منای دوست قربانت
ز بی آبی نمانده در دو چشمت قطرۀ اشکی
که تر گردد لب خشکیده ات از چشم گریانت
نه ناله می زنی نه دست و پا نه اشک می ریزی
مزن آتش مرا این قدر با لب های خندانت
نگوئی کس نشد همبازی ات بر گرد گهواره
شرار تشنگی تا صبح، بازی کرد با جانت
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
_______________
#حضرت_علی_اصغر
ای تیر مرا به آرزویم برسان!
یعنی به برادر و عمویم برسان
حالا که پدر، تشنه لبیک من است
بیتاب خودت را به گلویم برسان
لبیک به اوست آرزویم؛ لبیک!
میگویم با خون گلویم لبیک
تفسیر عظیم «یتلظّی عطشا»ست
لب باز نمودم که بگویم: «لبیک»
من نیز یکی از آن همه مردانت
قابل شده این جان، که شود قربانت؟
حالا که بلا دور سرت میگردد
بگذار علی شود بلاگردانت
باید که به روی دست، قرآن ببرم
شش آیه از آن سوره انسان ببرم
تا قرآن باز، روی نیزه نرود
باید که تو را نیز به میدان ببرم
🔸شاعر:
#سیدمهدی_حسینی
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش