eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
14.1هزار دنبال‌کننده
59 عکس
56 ویدیو
134 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
گر بر سر دارم، خبر از یار بیارید بر کشتۀ من، جانِ دگر بار بیارید آرید اگر مژده از آن نرگس بیمار بهر دل بیمار، پرستار بیارید با آنکه گلِ باغِ وفا، بوی نکردید بر من خبر از ان گل بی‌خار بیارید زان فوج سپاهی که مرا بود به همراه یک یار به غیر از "در و دیوار" بیارید بیهوده مرا سنگ زنید از در و از بام من عاشق جان باخته‌ام، "دار" بیارید خواهید اگر عاقبت عشق ببینید فردا چو شود، روی به بازار بیارید علی انسانی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
از هر درخت نخل در اين شهر کينه خيز هر ساقه نيزه ها شده هر شاخه تير تيز هر پاره آهن از هنر دست اين ديار يا نعل تازه شده يا تيغ آبدار شوري به پاست در سر پير و جوان شهر صف بسته اند بردر آهنگران شهر اينجا تمام قافله را سنگ مي زنند اينجا اسير سلسله را سنگ مي زنند مي ترسم از گلي که تنش ارغواني است از کودکي که پيکر او خيزراني است اينجا سلام را ز سر بام مي دهند نا موس را کتک زده دشنام مي دهند با پنچه هاي زبر و خشن شانه مي کشند زلف يتيم را در هر خانه مي کشند اينجا دلي براي حضورت نمي تپد قلبي به پاي راه عبورت نمي تپد خوفي به قلب سنگ دل شهر مي دهد بر تير خويش حرمله تا زهر مي دهد جايي براي خنده طفل رباب نيست بر روي نيزه جاي سر آفتاب نيست خنجر به قلب خسته احساس مي زنند حرف از قيامت قد عباس مي زنند شاعر:لاادری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
مسلم که از حسین سلام مکرّرش باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش فرموده مدح و منقبتش را به افتخار ثاراللّهی که بوده نبی مدح گسترش ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف تعظیم می کنند همه در برابرش حیرت برند اهل فضیلت به رتبه اش زانو زنند اهل کرامت به محضرش مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش نایب مناب یوسف زهرا که عرشیان حسرت برند بر شرف خادم درش اوّل شهید هاشمیان کز جلال و قدر در شهر کوفه مهدی زهراست زائرش از سنگ کمتر است به پیش قدوم او گیرم به خاک ره بفشانند گوهرش عشق حسین شیرۀ جان گشت در بدن از لحظه ای که شیر به او داد مادرش هم خود فدایی ره فرزند فاطمه هم شد شهید پنج پسر سه برادرش تقدیم کرد پنج پسر در طریق دوست حتّی به همره اُسرا رفت دخترش تعریف کرد و داد خبر از شهادتش با دیدن عقیل همانا پیمبرش این است آن شهید که در یاری حسین تا روز محشر مسجد کوفه است سنگرش بالای دار رفت و همه سربدارها گلبوسه می زنند به قبر مطهّرش زیبد روند خیل شهیدان به پیشباز افتد اگر عبور ز صحرای محشرش ذیحجّه گشت مفتخر از حجّ سرخ او از حجّ کعبه گشت عطا حجّ برترش پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت زان دسته های نی که عدو ریخت بر سرش لبّیک او حسین و طوافش به موج خون تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش خونش در آب ریخت و لب تشنه داد جان در اتّحاد با لب عطشان به رهبرش لب تشنه داد جان و عجب نیست وقت مرگ ریزد به کام ختم رسل آب کوثرش بالای دار و دار ندا داد بر همه کاین میثم است و یوسف زهراست حیدرش سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم ای جان فدای پیکر در خون شناورش یک میهمان و این همه زخمش ز میزبان بالله نبود هیچکس اینگونه باورش هرگز گمان نبود که آن خوب تر ز جان در کوچه ها کشیده شود جسم اطهرش نام حسین بر لب او بود و بود و بود تا آنکه ریخت خون شریفش ز حنجرش این است آن شهید که دیوارهای شهر گلبوسه ها زدند به روی منوّرش این است آن غریب که او را پناه داد یک پیرزن شبانه به بیت محقّرش این است آن قتیل که بر زندگان دهد روح حیات از نفس روح پرورش «میثم» قصیده ای که سرودی به وصف او فیضی بود ز لطف خداوند اکبرش غلامرضا سازگار ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
نوشتم نامه بيا کوفه که اين مردم عاشقت هستن براي ياريت اي مولا همه پيمان وفا بستن غريب غريبم - نمانده شکيبم ميا کوفه اي حبيبم -- ولي امشب بي وفا مردم دلم را از غصه بشکستن من آواره ميزبانانم همه کنج خانه بنشستن غريب غريبم - نمانده شکيبم خدا حافظ اي حبيبم -- غريبانه بين هر کوچه نهادم سر روي ديواري الهي هرگز پس از مسلم قدم در اين کوفه مگزاري غريب غريبم - نمانده شکيبم ميا کوفه اي حبيبم -- نبيند چشم فلک هرگز روا گشته عطرت آزاري که زينب گشته تماشايي ميان هر کوي و بازاري غريب غريبم - نمانده شکيبم خدا حافظ اي حبيبم -- چه باک از ايثار جان خود که از جام عشق تو مستم چو از اول دل به تو دادم دل از هر چه جز تو بگسستم غريب غريبم - نمانده شکيبم ميا کوفه اي حبيبم -- سر وپايم غرق در خون شد لبم پاره بسته شد دستم خدا داند وقت جان دادن پريشان زينبت هستم غريب غريبم - نمانده شکيبم خدا حافظ اي حبيبم شاعر:لاادری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
مسلمت دارد به روی دار، خیلی حرفها کار من را کرده اینجا زار، خیلی حرفها دست من بسته، لب من زخم و چشمم تار شد کُشت من را موقع افطار، خیلی حرفها مادرت زهرا...علی... آتش... نه آقاجان ببخش جا ندارد که شود تکرار، خیلی حرفها کوفیان پای سر تو نرخ تعیین کرده اند پخش شد در کوچه و بازار، خیلی حرف ها با سه شعبه حرمله آید به جنگ اصغرت گشته آقا گفتنش دشوار، خیلی حرفها می خورد زینب زمین در کوچه های تنگ شهر می زند با من در و دیوار، خیلی حرفها دخترت اینجا غریبی می کند دق می کند دخترت را می دهد آزار، خیلی حرفها حرف معجر، گوشواره، پوشیه، خلخال شد از تو پنهان مانده است انگار، خیلی حرفها پوریا هاشمی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
کوهى ز درد بر سر شانه کشيده ام گشتم ولى براى تو يارى نديده ام ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد کوفه مياست ذکر سحر تا سپيده ام هر جا که رو زدم به در بسته خورده ام دور تمام شهر به عشقت دويده ام نذر نگاه دو على ات اين دو پسر قربان خاک پاى رقيه حميده ام بازارهاى کوفه غرور مرا شکست من طعم حرف هاى بدش را چشيده ام گفتم به طوعه هر چه که شد پشت در ميا چون داغديده غم يک خميده ام تاثير ضربه هاى لگد روى دنده هاست از مادرت بپرس دگر من بريده ام ديدم يکى سه شعبه مخصوص ميخرد در فکر چشم و سينه و حلقى دريده ام پشت قباله زن خولى سر شماست با گوش خويش قول و قرارى شنيده ام اينان به سر بريدن من قانع نيستند بنگر لباسهاى بريده بريده ام در کوچه هاى شهر تنم ريخته حسين از هر کجا که رد شده ام ضربه ديده ام يک عمر زحمت پدرت را هدر مده دلواپس عقيله قامت رشيده ام گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم نقشه براى چادر زينب کشيده ام حاجيه خانم است و بزرگ مدينه است چادر شبيه چادر ايشان نديده ام قاسم نعمتی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
چوبه دارم روايت مي کنم قصه هجران حکايت مي کنم قصه دارم قصه از شهر جفا قصه اي از مردمان بي وفا کوفيان پيمان خود بگسسته اند دستهاي بي کسي را بسته اند کينه هاشان را به بار آورده اند يک مسلمان پاي دار آورده اند تا که آوردند نزديک منش حلقه افکندند دور گردنش با خودم گفتم عجب نوراني است چشم هاي او چرا باراني است در دل خود عالمي احساس داشت نسبتي گويا که با عباس داشت گفتم او را اي مسلمان کيستي گوئيا از اهل کوفه نيستي زير لب با خويش نجوا مي کني از چه هر دم رو به صحرا مي کني گفت من نغظ مروت کرده ام سرورم را کوفه دعوت کرده ام سيد و سالار اين عالم حسين کوفه دعوت کردمش با شور و شين کرده آن دردانه والا تبار با زن و فرزند عزم اين ديار من حسين ابن علي را بنده ام ليک از اين کار خود شرمنده ام هيچکس در کوفه اهل درد نيست هر چه گشتم شهرتان را مرد نيست کوفه پر شمر و سنان و حرمله است ميزبانيشان به سنگ و هلهله است خون به قلب هرچه مهمان مي کنند ميهمان را سنگ باران مي کنند هرچه مي گويند هاشا مي کنند گريه زن را تماشا مي کنند تا که از حيدر سخن آيد ميان خيزران گيرند در دستشان گوئيا با نسل زهرا دشمنند گوشوار از گوش طفلان مي کنند واي من اينجا همه بيچاره گيست قسمت زينب همه آواره گيست قد زنها را ز غم تا مي کنند خون به قلب ام ليلا مي کنند کوفه شهر گريه و بي تابي است سهم مرغان حرم بي آبي است کوفه شهر الفت و احساس نيست کوفه جاي حضرت عباس نيست شاعر:لاادری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
بنگر به حال مضطرم برگرد ارباب به غربت و چشم ترم برگرد ارباب جایی رسیده کار من در نیمه ی شب یک پیرزن شد یاورم برگرد ارباب از سنگ بغض کوفیان مانده جراحت روی جبین اطهرم برگرد ارباب گشته نصیب من عطش اما حسین جان فکر لبان اصغرم برگرد ارباب دیدم عمود آهنین در دست دشمن فکر سر آب آورم برگرد ارباب رأسم جدا گردد ز تن اما نباشد اینجا کنارم خواهرم برگرد ارباب دیگر لبان خواهرم خونی نگردد از بوسه روی حنجرم برگرد ارباب پامال نعل تازه ی دشمن نباشد در بین مقتل ، پیکرم برگرد ارباب غارت نشد عمامه و کفش و ردایم انگشت و هم انگشترم برگرد ارباب دیگر نگردد جابه جا منزل به منزل بر روی سرنیزه سرم برگرد ارباب ️عبدالمحسن ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
ببين حالم و شبيه ابراي بهارم ببين حالم و دلپريشون و بي قرارم ببين حالم و به جرم عشقت سر دارم 2 از غم سوزم - ديده به راحت ميدوزم بر سر دارم غريب و تنها ببين حال و روزم وااااي زير لب دارم اين آه و زمزمه وااااي سوي کوفه ميا گل فاطمه وااااي حسين ميا اي حسين کوفيا از تو دلبريدن ميا اي حسين که همشون نيزه خريدن ميا اي حسين برا حرم نقشه کشيدن جانا بازا - شرمنده ام از تو آقا تو رو قسم جون بيبي زينب ميا کوفه مولا وااااي زير لب دارم اين آه و زمزمه وااااي سوي کوفه ميا گل فاطمه وااااي حسين ميا اي حسين مردم اين شهر بي شمارند ميا اي حسين که کوفيا حيا ندارن ميا اي حسين تو فکر گوش و گوشوارند جانم بر لب - کوفه ما جان زينب ديده به راهش نشستن با سنگ همه در تاب و تب وااااي زير لب دارم اين آه و زمزمه وااااي سوي کوفه ميا گل فاطمه وااااي حسين شاعر:لاادری ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد حال و روز منِ آواره تماشا دارد تکیه گاهم بجز این گوشۀ دیوار نشد روزه دارم من و لب تشنه وسر گردانم بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد خواستم تابرسانم به تو پیغام ، میا پسر فاطمه ، شرمنده ام انگار ، نشد گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر سینه اش سوخته از داغیِ مسمار نشد اهل این شهر همه سنگ زن و سر شک قاسم نعمتی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
بنویسید مرا یار حسین کشته و مرده ی دیدار حسین اولین بی سر بازار حسین مسلم کوفه ،علمدار حسین او دلش خواست سفیرش باشم من دلم خواست اسیرش باشم قفس از کوفه و پر از مسلم زخم از کوفه جگر از مسلم خاک پا از تو و سر از مسلم کس نپرسد چه خبر از مسلم کوچه ها بی کسی ام را دیدند غم دلواپسی ام را دیدند مردم کوفه غلام طوعه بس که بالاست مقام طوعه یاریم کرد کلام طوعه کوفیان باز مرام طوعه روح مردانه در این پیرزن است پیره زن نه بخدا شیرزن است عهد بستند شکستند همه مردمش پول پرستند همه تشنه خون تو هستند همه كوفيان سنگ به دستند همه کاروانت نشود سرگردان به مدینه همه را برگردان تکه تکه بدنم گفت نیا پاره ی پیرهنم گفت نیا به سر میخ تنم گفت نیا خاک و خون دهنم گفت نیا مرکب جنگ همه زین کردند سر تو جایزه تعیین کردند ترسم از گمشدن دخترهاست ترسم از سوختن معجرهاست ترسم از وا شدن زیور هاست ترسم از غارت انگشترهاست حرمله نقشه کشیده ست حسین دو سه تا تیر خریده ست حسین شرر ای کاش به جانت نزنند نیزه ها سر به دهانت نزنند کوفیان زخم زبانت نزنند وای سیلی به زنانت نزنند پیش زینب بدنت را نکشند گرگ ها پیرهنت را نکشند حامد خاکی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2
نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم علی ندیده وفا از اهالی این شهر نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟ نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند دوباره یک نفری موقع عشا مسلم دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی امید نیست به این قوم بی حیا مسلم شب نجات تو از دست شبه مردان است هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم نمانده راهی و تو بی پناهی و باید فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم اگر چه از سر دارالعماره می افتی سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم هزار شکر خدا را دگر نمی ماند تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی به احترام لب شاه کربلا مسلم مجتبی خرسندی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 کانال_نوای_ذاکرین Eitaa.com/navayehzakerin2