زنجیرزنی
نوحه عصر عاشورا
🖤🖤🖤
عصـر عـاشورا تنِ صحرا پر از ستاره بود
پُرِ پیکان شکستـه، جسـم پاره پاره بود
کاشکی زینـب نیــاد و نبینـه قتلگاهتو
نبینـه تو خاک و خون آینـه روی ماهتو
بگـو تا سـرها رو زودتر ببـرن که بچهها
نبینـن از روی نــی نگـــاه بیگنــاهتو
زینبم یـه خواهره، چه جوری از یاد ببره
از فـراز نیـــزههــا خــاطــرۀ نگـاهتو
زینبــم یه خـواهره با چه دلی جا بذاره
روی خـاک کــربلا، پیـکــر بیپناهتـو
یکی انگشتر و انگشتتو برده یا حسین
یکی پیرهن، یکی عمامه، یکی کلاهتـو
فانوسهای اشک
محمدسعید میرزایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾من در اين شهر، اهل و عیال و خانهای ندارم...
تاریخ مینویسد:
... شب هنگام بود که حضرت مسلم عليهالسلام در كوچههاي كوفه سرگردان ميگشت؛ نمي دانست به كجا رود؟ تا اين كه بر در خانه پیرزني به نام «طوعه» رسيد، در آنجا توقّف كرد، از او آب خواست، آن زن آب آورد و مسلم عليهالسلام نوشيد.
🔻آن زن، ظرف آب را به خانه برد، بعد بيرون آمد و او را درب خانهاش ديد؛ گفت:
اي بنده خدا! مگر آب نياشاميدي؟
فرمود:آري؛
طوعه گفت:
پس چرا به نزد خانواده خود نمي روي؟
حضرت مسلم عليه السلام ساكت شد و چيزي نگفت.
باز آن زن تكرار كرد و مسلم ساكت شد، دفعه سوم «طوعه» گفت:
سبحان الله! اي بنده ي خدا! خداوند تو را از بديها دور كند، از اينجا برخيز و نزد خانواده خود برو، زيرا كه خوب نيست جلوی درب خانه من توقّف كني و من دوست ندارم در اين وقت شب، كنار خانه من باشي.
➖ حضرت مسلم عليهالسلام برخاست و فرمود:
يا أمَة الله! مالي في هذا الْمِصْر أهْلٌ وَ لا عَشيرَة، فَهَل لَكِ في أجْرٍ وَ مَعْروفٍ، وَلَعلّي مُكافِئكِ بَعْد هذا الْيَوْم؟
▪️اي بندهٔ خدا! من در اين شهر خانه و قوم و خویشی ندارم، آيا ميتواني در حقّ من احسان نموده و امشب در منزل خود جاي دهي؟ شايد پس از اين، پاداش احسان تو را داده و جبران نمايم؟
طوعه گفت:
اي بنده ي خدا! چگونه خانه نداري؟
حضرت مسلم عليه السلام گفت:
أنَا مُسْلِم بن عَقيل، كَذَّبني هولاءِ الْقَوْم، وَ غَرّوني و أخْرَجوني.
▪️من مسلم بن عقيل هستم، اين مردم به من دروغ گفتند، و مرا فريب داده و سرانجام يكّه و تنها بيرونم كردند.
طوعه گفت: به راستي تو مسلم هستي؟
فرمود: آري.
گفت: بفرماييد.
آن گاه حضرت مسلم عليهالسلام را به يكي از اتاقهايي كه خود سكونت نداشت، راهنمايي كرد و لوازم استراحت را فراهم نمود و شام آورد، ولي حضرت مسلم عليهالسلام شام ميل نفرمود...
📚مقاتل الطالبین ص۶۷
📚الارشاد ج۲ ص۵۴
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾خواب عمویم امیرالمؤمنین علیهالسـلام را ديدم...
هنگام صبح، وقتي طوعه براي حضرت مسلم عليه السلام آب وضو برد، به او گفت:
اي مولاي من! چرا ديشب را نخوابيدي؟
فرمود:
اندکی خوابم برد، و در عالم خواب عموي خود اميرمؤمنان علي عليهالسلام را ديدم كه به من ميفرمود:
ألْوحا ألْوحا، اَلْعَجَل اَلْعَجَل
▪️«زود باش، زود باش! شتاب كن، شتاب كن! »؛
وَ ما أظَنّ ألاّ أنَّهُ آخَر أيّامِي مِنَ الدُّنْيا.
▪️و گمان ميكنم كه اين روز؛ آخرين روزم از دنيا باشد
📚 المنتخب،طُريحي ص ۴۱۵
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾ سنگ و آتش، به درون خانه طوعه انداختند و بدین وسیله سفیر امامحسین عليهالسلام را از خانه بیرون کشیدند...
... سپیده دم بود که لشکریان ابن زياد لعین به درِ خانه طوعه آمدند. وقتی که مسلم عليهالسلام صدای پای اسبان و همهمه لشکریان را شنید
فتَبَسَّمَ مُسلِمٌ رَحِمَهُ اللّهُ، ثمّ قالَ: يا نَفسُ! اَخرِجي إلى الْمَوتِ الَّذي ليسَ مِنهُ مَحيصٌ
▪️حضرت مسلم علیه السلام تبسمی نمود و گفت:
ای نفْس!به پا خیز و مرگ را در آغوش بگیر که هیچ گریزی از آن نيست.
طوعه عرضه داشت:
ای آقای من! خودت را آماده مرگ ساخته ای؟
حضرت فرمود:
آری به خدا، چارهای از آن نيست.
وَالْقُومُ يَرمُونَ الدّارَ بِالْحِجارَةِ، و يَلهَبونَ النّارَ في نَواحِي الْقَصَبِ
▪️لشکریان از بیرون خانه ، خانه را به زیر بار سنگ گرفتند و سر نیزه ها را آتش زده و به داخل خانه انداختند.
فقالَ:يا اُمّاهُ أخْشیٰ أن يَهجُموا عَليَّ، و أناْ في داركِ
▪️حضرت مسلم رو به طوعه کرد و فرمود: مادرجان! میترسم که بر من هجوم آورند و من در خانهات باشم! (گويا مسلم به یاد آتش زدن خانه زهرای مرضيه سلام گاللهعلیها افتاد و نمیخواست دوباره یک زن را بین آتش و دود، گرفتار کنند)
ثُمَّ إنّه عَمَدَ إلى الْبابِ، وَ قَلَعَها، و كانَ ضَخِمَ السّاعِدَيْنِ و إذا الْتَقَىٰ مَعَ الْفَوارِسِ يَقومُ شَعرَ بَدَنِهِم مِن بَينِ ثِيابِهِم
▪️از جا بلند شد و به سمت در رفت و در خانه را از جا کَند و از خانه خارج شد.
بازوان او به گونهای بود که لشکریان تا که با او مواجه شدند ،موی تنشان چنان راست شد که از لباسشان بیرون زد.
🔻در وصف شجاعت و قدرت حضرت مسلم بن عقیل علیهما السلام نوشتهاند:
كانَ مِن قُوَّتِهِ أن يَأخُذَ الرَّجُلَ بِيَده، و يَرمِي به مِن فَوقِ الْبَيتِ
▪️آنگونه قدرت داشت که با دستانش مردی را بلند میکرد و به پشت بام خانه میانداخت.
برگرفته از:
📚مقتل أبي مخنف ص ۳۳
📚أسرار الشّهادة، ص ۲۲۵
📚معالى السّبطين، ج۱ ص۲۳۵
📚الفتوح(ابن اعثم) ج۵ ص۹۲
📚تاريخ طبرى، ج۷ ص۲۹۲۱
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◼️ گریه من برای حسین است و آل حسین...
نقل کردهاند:
وَ اجْتَمعُوا حَولَهُ، وَ انْتَزعُوا سَيفَهُ مِن عُنُقِه، فَكأنّهُ عند ذلكَ آيِسٌ مِن نَفسِه، فَدَمَعَتْ عَيناهُ،
▪️دوْر مسلم علیهالسلام را گرفتند و شمشیرش را گردنش نهادند.
در این هنگام گویا از خودش ناامید شد و اشک از چشمانس سرازیر شد و فرمود:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.
➖ عمرو بن عبيد اللّه رو به حضرت کرد و گفت:
پهلوانی مثل تو در اینگونه مواقع که گریه نمی کند؟!
حضرت مسلم فرمود:
إنّي وَ اللّهِ ما لِنَفسي أبكي،وَ لٰكِن أبكي لِأهلي الْمُقبلينِ إلَيَّ، أبكي لِلحسينٍ و آلِ الحسينٍ.
▪️به خدا من برای خودم گریه نمیکنم. گریه من برای کسانی است که دارند به این سرزمین میآیند. گریه من برای حسین است و آل حسین علیهم السلام.
📚 التّاريخ،الطّبري، ج۵ ص۳۷۳
📚 البداية و النّهاية، ج۸ ص۱۵۸
📚 نفس المهموم،ص۱۱۳
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
◾سیدالشهدا علیهالسلام دست نوازش بر سر دختر یتیم مسلم علیهالسلام میکشد...
حضرت مسلم بن عقيل عليهالسلام را دخترى یازده ساله بود به نام «حمیده»كه با دختران امامحسین عليهالسّلام مى زيست و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت.
چون امام حسين عليه السّلام خبر شهادت مسلم عليه السّلام شنيد،
قَامَ الْحُسَيْنُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَ جَاءَ إِلىٰ الْخَيْمَةِ فَعَزَّزَ الْبِنْتَ، وَ قَرَّبَهَا مِنْ مَنْزِلِهِ، فَحَسَّتِ الْبِنْتُ بِالشَّرِّ،
▪️به خیمه آمد و دختر مسلم را پيش خواست و دست نوازشى بر سر او کشید. دختر مسلم احساس امر ناگواری کرد.
لِأَنَّهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ قَدْ مَسَحَ عَلىٰ رَأسِهَا وَ نَاصِيَتِها، كَمَا يُفْعَلُ بِالْأَيْتَامِ
▪️چراکه داییاش، گاهی دست بر روی سر او میکشید همانگونه که سر یتیمان را نوازش میکنند.
لذا عرض كرد:
يا ابن رسول اللّه! با من ملاطفت بى پدران و عطوفت يتيمان دارى. مگر پدرم را کشته اند؟
فَلَمْ يَتَمَالَكِ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ قَالَ: يَا اِبْنَتِي! أَناْ أَبَوكِ، وَ بَنَاتِي أَخَوَاتُكِ
▪️امام حسين عليه السّلام دیگر نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ، پس شروع به گریه کردن نمود و فرمود :
«اى دخترم! اگر مسلِم نباشد، من پدر تو هستم و دخترانم مثل خواهرانت هستند.
دختر مسلم نالهای سر داد و شروع به گریه نمود. دیگر فرزندان مسلم آه سردی کشیدند و به شدت گریستند و عمامه.ها را از روی سر بر زمین گذاشتند.
📚معالي السّبطين،ج ۱ ص۲۶۶
📚المنتخب،ج ۲ ص۳۷۲
📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۲۴۷
📚أسرار الشّهادة ص۲۵
✍ یا اباعبدالله...
چه خوب دست نوازشی بر سر یتیمه مسلم کشیدهای...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که دختر یتیمهات ، فاطمه صغری(حضرت سکینه سلام الله علیها) میگوید:
من بر در خيمه ايستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه ميكردم كه با بدنهاى بىسر نظيرقرباني ها بر روى رمل افتادهاند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان ميزدند.
➖ من با خودم فكر ميكردم كه آيا بعد از پدرم از دست بنى اميه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آيا ما را بقتل ميرسانند، يا اسير ميكنند؟
➖ناگاه ديدم مردمى كه بر اسب خود سوارند، زنان را با كعب نيزه خود ميراند و آن زنان به يك ديگر پناهنده ميشدند. تمام معجران و دستبند زنان را ربوده بودند.
آن زنان فرياد ميزدند:
وَا جَدَّاهُ، وَا اَبَتَاهُ، وَا عَلِيَّا، وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهُ، وَا حَسَنَاهُ!
آيا فريادرسى نيست كه بفرياد ما برسد، آيا كسى نيست كه از ما دفاع نمايد!؟
➖قلب من از اين منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضايم به لرزه افتادند. لذا از خوف اينكه مبادا آن مرد نزد من بيايد از طرف راست و چپ خود را به عمهام ام كلثوم ميرساندم.
➖من در همين حال بودم كه ناگاه ديدم آن مرد متوجه من گرديد. من از او فرار كردم- گمان ميكردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه ديدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بيخود شدم، ناگاه ديدم به كعب نيزه به من ضربه ای زد و من با صورت به روى زمين افتادم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و معجرم غارت كرد و خون ها به صورت و سر من فرو ميريخت و آفتاب سرم را ميگداخت...
📚جلاء العيون،ص۶۹۴
احادیث و روایاتیکه در مجالس مسلمیه بسیارکابردی است قابل توجه ذاکرین آل الله👆👆
شور2.mp3
12.23M
منوهمدعوتکن
بااینزمینخوردهرفاقتکن ..
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
مداحی آنلاین - منم و شهر نامردی - سیب سرخی.mp3
10.49M
🔳 #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
🌴منم و شهر نامردی
🌴بی کسیه عجب دردی
🎤 #حسین_سیب_سرخی
⏯ #زمینه
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei (2).mp3
5.44M
⏯ #شور احساسی
🍃واست بمیره نوکرات واست بمیره
🍃کی میشه اون ضریحتو بغل بگیره
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 29 khordad 1402 - ataei.mp3
4.07M
⏯ #شور احساسی
🍃پرچم عشق تا وقتی که باشه
🍃روی دوش ابالفضل
🎙 #حسن_عطایی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝