eitaa logo
نماز اول وقت بخوانیم
4هزار دنبال‌کننده
91 عکس
1هزار ویدیو
219 فایل
مرتضی رحیمیان محقق مرکز تخصصی نماز @namazmt بانوی باحیا @banoy_ba_haya دعوت به نماز @d_b_namaz سخنرانی‌کوتاه نمازی @sokhanrani_namaz ذکرهای نماز @navb111 محتوای نماز @navb112 شهید رئیسی (بصیرتی) @shahid_reisii عناوین کانال eitaa.com/navb110/7162
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرواز با نماز
35 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز و دوست داشتنی! سلام اگر یه نفری رو دوستش داشته باشی مثلِ پدر، مادر، دوست یا معلم و بخواهی دوستی ات رو به اون نشون بِدی چه می کنی؟ شاید براش هدیه می خری ـ هدیه ای که او دوست داشته باشه ـ مثلِ لباسِ خوب! عطر خوب و با این هدیه محبتت رو به اون نشون میدی. اگر از دنیا رفته باشه چه جوری محبتت رو به اون نشون میدی؟ این داستان رو گوش کنید : یه شخصی میگه من حاجی بودم و در سفرِ حج در «مَسجدُ النّبی» یادِ دوستان و اقوام افتادم. یاد هم محله ایِ شهیدم. «شهید مهدی قُلی فیروزی» براش گریه کردم. بعد گفتم بلند شم دو رکعت نماز هدیه برایش بخونم. وقتی اومدم ایران مادرش اومد به استقبالم و خیلی خوشحال بود. از من سوالی پرسید : «شما برای بچه من کارِ خیری انجام دادید؟» تعجب کردم. گفتم : «چطور مگه؟» گفت : «پسر شهیدم رو به خواب دیدم ؛ گفته فلانی وقتی آمد ایران، برو به او خدمت کن و از او تشکر کن چون یک هدیه ی بسیار ارزشمند و پُر بها برای من فرستاده!» گفتم : «بله برای فرزندت دو رکعت نماز هدیه فرستادم» دوست داشتنی ترین هدیه برای امواتِ مون نماز هست. چون پیامبر خدا عزیزمون صلی الله علیه و آله فرمودند : «اَلصّلاةُ نورٌ» یعنی نماز نور است و این نور قبر اون ها رو نورانی می کنه. چون نماز سبب نزدیک شدن انسان به خدا می شود و آنها با این هدیه ما به خداوند نزدیک می شوند. هر کسی رو که دوستش دارید نماز براش هدیه بفرستید.
هدایت شده از پرواز با نماز
36 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان های عزیز یه سوال : اگر یک نوجوان رو ببینید موهاش رو شانه کرده، لباس شیک پوشیده، عطر زده و جوراب سفید پوشیده یاد چی می افتید؟ یاد عروسی یا یه مهمونی باکلاس می افتی؟ راستی چرا ما یاد نماز نمی افتیم؟! چرا بعضی نوجوان ها برای نماز، «شِلخته» هستند برای عروسی و مهمونی، «آراسته» ؟ خواهرِ «شهیده شهناز حاجی شاه» میگه هرگاه خواهرم لباس تمیز می پوشید و شیک، یاد نماز می افتادیم. بهش می گفتیم : «خُب با همان لباس های قبلی اَت نماز بخون» می گفت : «شما لباس های باکلاس تون رو برای مهمونی های باکلاس استفاده می کنید ولی به نظرم هیچ مهمونی باکلاس تر از نماز ـ یعنی حضور در محضر پروردگار ـ نیست» وقتی به نماز می ایستاد احساس می کردیم توی یه مهمونی دو نفره است. یعنی خودش و خدا خلوت کردن و داره با خدا گفتگو می کنه. الگوی این شهیده ی عزیز امام حسن مجتبی علیه السلام است که زیباترین لباس هایش را برای نماز می پوشید و می فرمود : «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي‏» یعنی خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و من هم برای خدا خودم رو شیک می کنم. این شهید بزرگوار چند ساعت قبل از شهادتش، لباس سفید و جوراب سفید می پوشه. دو رکعت نماز می خونه و به دوستاش میگه : «بیاید با هم دیگه عکسِ یادگاری بگیریم» بهش میگن چرا این لباسهای سفید رو پوشیدی؟ میگه : «آدم وقتی خوشحال هست زیباترین لباس هاش رو دوست داره بپوشه، منم زیباترین لباسم رو پوشیدم» نوجوان های عزیز! در روایت داریم زیباترین رنگ و دوست داشتنی ترین رنگ نزد خدا رنگ سفید هست. خوبه دختر خانم ها برای نماز چادرِ سفید و آقا پسرها از پیراهن سفید استفاده کنند. تقدیم به اولین شهیده خرمشهر «شهیده شهناز حاجی شاه» صلوات.
هدایت شده از پرواز با نماز
37 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز! سلام امیدوارم حال دلت خوب باشه. یه سوال : اگر تو زندگی اَت پشتِ مانعی گیر بیفتی و مشکل محاصره ت کند و نتونی از اون مانع، رد بشی چه می کنی؟ این داستان رو گوش کن : ضد انقلاب، بچه های سپاه و بسیج رو تو کردستان محاصره کرده بودند . دموکرات‌ها! کوموله ها! اگر به آنها می رسیدند سرشان رو می بریدند. فرمانده ها در اتاقِ عملیات دور هم جمع شده بودیم تا طرح و برنامه بدهیم چه جوری اون ها رو از محاصره در بیاریم. چون ممکن بود یا اسیر بشوند و یا شهید. هر چی بیشتر فکر می کردیم، کمتر به نتیجه می رسیدیم. کاملاً نا امید شدیم. یه دفعه دیدیم «شهید محمد بروجردی» ـ که به مسیح کردستان معروف شد ـ بلند شد. رفت وضو گرفت و شروع کرد به نماز خواندن. خیلی آرام و با متانت گفت «اَللهُ اَکبر بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم...» و نمازی خواند. نمازش تموم شد. دقایقی گذشت، یک دفعه آمد به محل طرح و برنامه عملیات و یه طرح داد و گفت : «نظر شما درباره این طرح چیه؟» همه طرح او را تأیید کردیم چون ابتکاری بود جالب بود. اون رو اجرایی کردیم و بچه‌ها رو از محاصره آوردیم بیرون. یه گوشه ای محمد بروجردی رو گیرآوردم. گفتم : چطور این طرح به ذهن شما رسید به ذهن ما نرسید؟ یه لبخندی زد و گفت : «هر موقع تو مشکلی گیر می افتم وضو می گیرم دو رکعت نماز می خوانم و بعدش از امامان کمک می‌گیرم و راهکار جدید به ذهنم می آید و موانع از جلوی راهم برداشته می‌شود» آقا امام صادق علیه السلام فرمودند : چرا وقتی شما مشکل و گرفتاری براتون پیش میاد، وضو نمی‌گیرید تا بروید دو رکعت نماز بخونید و از خدا بخواهید کمکِ تون کنه؟ آیا این آیه قرآن رو نشنیدید؟ آیا قبول ندارید که خداوند فرمود : «وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاٰةِ» از نماز کمک بگیرید برای حل مشکلات و گرفتاری هاتون. تو گرفتاری ها گزینه اولِ مون نماز باشه.
هدایت شده از پرواز با نماز
38 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز! سلام سلام به تویی که قلبت بدون کینه و کدورت هست. شفاف و زلال هست. یه سوال : اگر متوجه بشه کسی پشت سرت بد گویی کرده تهمت زده یا «زیر آبِ» تو رو زده چه می کنی؟ «شهید حسن باقری» فرمانده قرارگاه بود. گاهی اوقات وسط عملیات کار گِره پیدا می کرد. مشکلاتِ جنگ هم یکی دو تا نبود. بعضی ها مقصر رو فرمانده می دانستند. پشت سرش غیبت، تهمت و بدگویی می کردند. حتی یک بار یکی از نیروها، جلوی او فُحشِ زشت داد و به او گفت : «تو غلط کردی» اما قلب شهید حسن باقری اقیانوس آرام بود، اصلاً ناراحت نمی شد و کینه تو دلش نبود. گفت : نباید بین بچه‌های بسیجی کینه و کدورت باشه. هرگاه دیدید کسی که پشت سرتون بدگویی کرده یا از دستش دلخور شدید دو رکعت نماز بخوانید. و بگید : «خدایا! این بنده حواسش نبود. من ازش گذشتم توی خدا هم از او بگذر» این جوری بینِ تون صفا و صمیمیت میاد. «شهید حسن باقری» الگویی مثل امامِ صادق علیه السلام داشت. یکی از یاران امام صادق میگه : در محضر آقا آمدم و گفتم در مجلسی بودم، پسر عمویِ شما، به شما دشنام گفت و حرف‌های زشت نسبت داد. آقا امام صادق علیه السلام تا شنیدن بلند شدند وضو گرفتند دو رکعت نماز خواندند و فرمودند : «خدایا اگر واقعاً او پشت سر من بدگویی کرده من از او گذشتم و تو اَرحَمُ الرّاحِمین هستی و تو گذشت بیشتری داری. خدایا او رو ببخش و از سر تقصیراتش بگذر و او رو عذاب نکن» و مدام این جملات را تکرار می کردند. گرم شو زِ مِهر و زِ کین سرد باش چون مَه و خورشید جوانمرد باش مثل اقیانوس، «آرام» باشیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
39 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز! سلام امیدوارم حالِ دلت خوب باشه. یه سوال : حاضری از دارایی‌هات دل بِکنی؟ همین الان! این داستان رو گوش کن : آقا میلاد دوستِ صمیمی شهید محسن حججی هست. میگه آقا محسن اومد در خونه ی ما و گفت : کار هایم جور شده برای رفتن سوریه. اومدم خداحافظی کنم ، منو رو حلال کن. مثل روز برام روشن بود برود دیگه برنمی گرده و شهید میشه چون «نور بالا» می زد. نگاهم افتاد به تسبیح سی و سه دونه ای که دستش بود. گفتم : «آقا محسن یه یادگاری به ما نمیدی؟» گفت : آقا میلاد از این تسبیح ها سی تا از کربلا آوردم این آخریَش است. می خوام برم سوریه وقت های بیکاری باهاش ذکر بگم. از تو جیبش یه دونه عطر در آورد و گفت : «این رو تازه خریدم، یادگاری باشه برای تو» برام خیلی عجیب بود. آقا محسنی که از پدر و مادرش دل بُریده بود، از همسرش و از پسر یک ساله‌اش دل کُنده بود دنیا رو سه طلاقه کرده بود، از تسبیحِ تربت امام حسین علیه السلام دل نمی کند. تو حدیث خوندم امام صادق علیه السلام فرمودند : هر کسی تسبیح تربت سیدالشهدا داشته باشه و ذکر بگه ـ مثلاً بگه اَللّهُ اَکبر ـ هر یه دونه ذکری روکه میگه خدا هفتاد تا ذکر براش می نویسه و اگر ذکرنگه و فقط از زیر انگشتش رد بشه خدا به حُرمت سیّدالشهدا هفت تا ذکر براش می نویسه. امام کاظم علیه السلام فرمودند : یکی از نشانه های شیعه واقعی علاقه به تربت سیدالشهداست. توی دلم گفتم : «آقا محسن تو شیعه واقعی بودی»
هدایت شده از پرواز با نماز
40 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شما که قلبت پاک هست و دوست داری ارتباط خوبی با خدا داشته باشی. یکی از سوالاتی که بعضی نوجوانان می پرسند اینه که : «حاج آقا چکار کنم که نمازبرام شیرین بشه؟» نماز حالم رو نگیره و بهم حال بده؟ وقتی صدای اذان رو می شنوم مثلِ فنر از جایم بلند بشم ، همون جور که وقتی صدای پیامِ گوشی می آید از جا کَنده میشم. آقا محسن، دوستِ شهید احمد علی نیّری هست. میگه : شهید نیّری قنوت نمازهاش طولانی بود. اگه سرش می رفت ، نماز اول وقتش نمی رفت. کلید مسجد رو از خادم گرفته بود شب ها یکی دو ساعت زودتر از اذان صبح می آمد و نماز شب با حال می خواند. یه روزی تو خلوت گیرش آوردم گفتم که چرا آنقدر از نمازت لذت می بری؟ ولی ما نمی‌بریم! نماز برای تو عسلِ، برای ما زهرِ مار! برای تو هلو برای ما لولو! یه ماجرای عجیبی رو تعریف کرد. گفت : تو اردوی دماوند با کتری رفتم از توی رودخونه آب بیارم. یه دفعه نگاهم افتاد و دیدم چند تا دختر داخل آب هستند و پوشش شون مناسب نیست. سریع کنار بوته ها نشستم. گفتم : خدایا شیطون دوست داره من نگاه کنم. اگر هم به اونها نگاه کنم هیچ کسی نمی فهمد ولی به خاطر تو از این نگاه می گذرم. از لذتِ حرام گذشتم، خدا لذتِ حلال روزی ام کرد و از نمازم لذت می برم. حلوای تَن تنانی، تا نخوری ندانی! خیلی لذت می برم. پیامبر عزیزمون صلی الله علیه و آله فرمودند : اگر کسی مواظب چشمش باشه، به نامحرم نگاه نکنه، «فَمَنْ تَرَكَهُ أَذَاقَهُ اَللَّهُ طَعْمَ عِبَادَةٍ تَسُرُّهُ» خدا یه لذّتی تو عبادت بهش میده که اون لذت رو هیچ کجا نمی تونه پیدا کنه. حتی پادشاهان عالم هم اون لذت رو به خواب نمی بینند. نوجوانِ عزیز! وقتی رفتی مهمونی، رفتی توی خیابان ، وقتی رفتی سر گوشی ات و... مواظب چشمت باش تا لذت نماز رو درک کنی. در نماز تون ، شیرین کام باشید.
هدایت شده از پرواز با نماز
41 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز یه سوال : اگر حاجتی داشته باشی از خدا چه جوری اون رو طلب می کنی؟ یکی از راهکار هایش اینه که بریم پیشِ کسانی که پیشِ خدا آبرو دارند، بهشون بگیم که من آبرو ندارم، از شما درخواست می کنم حاجت من رو از خدا بخواهید. به این میگن درخواست شفاعت از خوبان. یه شهید داریم به نام شهیدِ عطری اسمش «شهید سید احمد پلارک» است. در قطعه ۲۶ بهشت زهرا تهران دفن شده. مزارش همیشه شلوغ هست و از مزارش بوی عطر و بوی گلاب می آید. خیلی از مردم کنار مزارش و نذر می‌کنند و حاجت می‌گیرند. یکی از فامیل‌های شهید میگه : سید احمد رو به خواب دیدم. گفتم : «همه می آیند از تو حاجت دنیایی می‌گیرن ولی من حاجت آخرتی ازت می خوام. می خواهم شفاعت کنی تا من برم بهشت. میگه سید احمد من رو نگاه کرد و گفت : «ما شهدا اجازه نداریم بی نماز رو شفاعت کنیم. اگر شفاعت رو می خواهی دو تا کار انجام بده. با نماز باش و بد دهن نباش» این خوابی که دیده شده طبقِ آیه قرآن درست هست. در سوره مبارکه مُدثر آمده : «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ» پس در روز قیامت، شفاعت شفاعت کنندگان برای بی نماز ها سودی نمی بخشد. پیامبر عزیزمون صلی الله علیه و آله فرمودند : «شَفاعَتِي لِأهلِ الكَبائرِ مِن اُمَّتي» کسانی که در امت من ـ بین خودشون و خدا ـ گناهان بزرگی انجام دادند منِ پیامبر شفاعت شون می کنم و از خدا می خواهم از گناه شون بگذرد و اون ها رو وارد بهشت کنه ولی منِ پیامبر برای بی نماز شفاعت نمی کنم. چقدر بی نماز پیش خدا بی آبرو ست. پیش پیامبر و شهدا بی آبروست. مواظب باشیم بی نماز نباشیم، بی آبرو نباشیم. برو نماز بخوان قهرِ با خدا سخت است * به ذاتِ اقدس حق، بی‌نماز بدبخت است خداوند ان شاء الله همه ما رو اهل نماز قرار بده و اگر کسی هم تا الان بی نماز بوده سریع به سوی خدا برگردد که همیشه آغوش خدا برای توبه کاران باز هست.
هدایت شده از پرواز با نماز
42 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز! یکی از کتاب هایی رو که من خوندم خیلی روم تأثیر گذار بوده به شما معرفی می کنم. شما هم بخرید بخونید حالش رو ببرید. کتاب سلام بر ابراهیم، احوالات و شرحِ حال شهید ابراهیم هادی. دوستش میگه در وزن ۷۴ کیلو توی مسابقاتِ کشتی شرکت کرد. از همه ی ورزشکاران ، برتر بود. جایزه نفر اول هم، دهانِ همه رو آب می انداخت. ما گفتیم حتماً حتماً ابراهیم نفر اول میشه. قهرمانی و مدال طلا تو مُشتِش هست. کسی حریفش نبود. همه رو یا ضربه فنی می کرد یا با امتیاز خیلی بالا می برد. توی فینال قبل از اینکه مسابقه شروع بشه حریفش توی گوش او یه حرفی زد. ما متوجه نشدیم چی گفت. دیدیم توی مسابقه ابراهیم به جای اینکه حمله کنه فقط دفاع می کنه. به خاطر دفاع کردنش اخطارِ اول دوم و سوم رو گرفت و مسابقه رو باخت. از شدت ناراحتی کارد بهم می زدی خونَم در نمی آمد. خیلی عصبانی بودم از دستش. وقتی دست حریفش رو بردند بالا من رفتم کنارِ ابراهیم یکی دو تا مشت بهش زدم. گفتم : «اگر نمی خوای کشتی بگیری چرا وقت ما رو تلف می کنی؟» باهاش قهر کردم! اومدم از سالنِ کُشتی بیام بیرون، حریفش اومد گفت : «شما دوست آقا ابراهیم هستی؟» گفتم : فرمایش؟ گفت : رفیقت خیلی مَرده ؛ کناره گوشش گفتم : «مادرم و برادر هایم دارند مسابقه رو می بینند. می دونم از من بهتری. لطفاً منو ضربه فنی نکن. من تازه ازدواج کردم و به جایزه این کُشتی خیلی نیاز داشتم. آقا ابراهیم کاری کرد که من ببرم. رفیقت خیلی مَرد هست» با خودم فکر کردم : «ابراهیم تو کشتی با حریفش کشتی نمی گرفت. با هوای نفسش کشتی می گرفت و اون رو ضربه فنی کرد» برادر شهید ابراهیم هادی میگه : هر وقت می رفت برای ورزش یا برای مسابقه وضو می گرفت و قبل از مسابقه دو رکعت نماز می خواند. بهش گفتم : «نماز برای چی می خوانی؟ مثلاً نماز می خونی تا در مسابقه برنده بشی؟» گفت : نماز می خونم و از خدا کمک می گیرم تا تو مسابقه هوای نفسم بهم غلبه نکند و در مسابقه با حریفم نامردی نکنم. وقتی نماز می خواند می گفت : «إیَّاکَ نَسْتَعِین» خدایا فقط و فقط از تو یاری می جویم. چون هوای نفس من خیلی قویه تو باید کمک کنی تا هوای نفسمو خاک کنم. گر بر سر نفسِ خود امیری مردی وَر بر دگری خُرده نگیری مردی مَردی نبود فُتاده را پای زدن گر دستِ فُتاده ای بگیری مردی. اِن شاءَ اللّه سعی کنیم نماز هامون رو زیبا بخونیم و از نماز کمک بگیریم تا هوای نفسِ مون رو خاک کنیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
43 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان های عزیز می خوام براتون یه داستان تعریف کنم. زُهره و زهرا می خواستند بروند سفرِ کربلا اما هزینه‌اش رو نداشتند. هر دو تصمیم گرفتن النگوی دست شون رو بفروشند. طلا فروش بهشون گفت : «وزن هر دو تا النگو برابر هست ولی من طلای زهرا خانوم رو گرون تر می خرم» براشون سوال شد که چرا؟ زُهره گفت : اگر طلامون برابر هست چرا این رو گرون تر می خری؟ گفت : طلایِ شما عیارش هیجده هست اما طلای زهرا خانوم عیارش بیست و چهار هست و هر چی عیارِ طلا بالاتر باشه ارزش طلا بیشتر میشه. بچه های عزیز نماز های ما هم همین جور هست. گاهی اوقات حسن و حسین نماز رو شروع می کنند در اول وقت و رکوع و سجده شون هم برابرِ اما یکی از نمازها عیارش بیست و چهار میشه و خدا گرون تر می خرد. دوست شهید مصطفی احمدی روشن میگه : با همدیگه می رفتیم مسجد. وضو گرفتم از تو جا مُهری مسجد مُهر رو برداشتم برم سریع سرِ صف نمازِ جماعت بنشینَم. دیدم آقا مصطفی سرش رو کرده توی جا مُهری و مدام مهر ها رو جابجا میکنه. توی دلم گفتم : طلا که نمی خری. یه مُهر بردار سریع بریم. دیدم دو تا مُهر برداشت یکیش رو داد به من. گفتم من مُهر دارم. گفت : این تربتِ کربلاست. بگیر و حالش رو ببر. آقا مصطفی احمدی روشن دوست داشت خودش رو شبیه امام صادق علیه السلام کنه که حضرت فقط بر تربت امام حسین علیه السلام سجده می کرد. «لا یسجُدُ إلّا عَلى تُرابٍ مِن تُربَةِ الحُسَین علیه السلام » چون خدا دوست داره با امام حسین بریم به درگاه او و کسی که از تربت امام حسین استفاده کنه ارزش و عیار نمازش بالاتر می‌رود. سعی کنید تو سجاده نمازتون حتماً مُهر تربت داشته باشید. فقط به تربتِ اَعلات سجده خواهم کرد که شیعه ی تو نخواهد گذاشت هر جا سر
هدایت شده از پرواز با نماز
44 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان های عزیز یه سوال : وقتی پدر یا مادرت با ناز و نوازش کنار رختخوابت می‌نشینند و برای نمازِ صبح صدات می زنند عکسُ العملت چیه؟ می گویند : «فرزندم وضو بگیر یه دقیقه، نمازت رو بخون دو دقیقه، بعد هر چقدر دلت خواست بگیر بخواب» بعضی ها نوازش مادرشون رو با نَعره جواب می دهندو برای مادرشون می شوند شمر بن ذی الجوشن! میگن : «برو! خوابم میاد! بعداً میخونم! حالشو ندارم!» این داستان رو گوش کنید : شهید محمود کاوه فرمانده لشکر هست. کمرِ ضد انقلاب رو تو غرب کشور شکسته بود. از شنیدنِ نام محمود کاوه به خودشون می لرزیدند. دوستاش می گویند که تا ساعتِ دو و سه نصفِ شب بیدار بودیم. رفتیم استراحت کنیم تا یکی دو ساعت بعد برای نماز صبح بلند شیم. محمود کاوه گفت برای نماز منو صدا بزنید و اگر بلند نشدم یه پارچِ آب رو بدنم خالی کنید. موقعِ نماز صبح شد. صدا ش زدیم : «محمود آقا! محمود آقا!» صدامون رو نمی شنید. تکانش دادیم و گفتیم : «محمود آقا! محمود آقا!» انگار به خواب زمستانی رفته باشه! با خودمون گفتیم چی کار کنیم؟ آخه فرمانده لشکر هست. ناچار شدیم یه پارچ آب روش خالی کردیم. توقعِ هر عکس العملی رو داشتیم غیر از اینکه تشکر کند. گفت خیلی ممنون هستم. با خوشحالی بلند شد و رفت نماز صبحش رو بخواند. فرمانده عزیزمون محمود کاوه، مناجات امیرالمؤمنین رو با سوز و گداز می خوند و می گفت : «مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ» خدایا تو فرماندهی من سربازت هستم. فرمانده وقتی میگه : «در مراسم صبحگاه شرکت کن» سرباز با پارچ آب هم که شده باید بیدار بشه و در مراسم شرکت کند. یادت باشه نمازِ صبح مراسمِ صبحگاه فرمانده عالم هست. مواظب باش پتو و متکا، قفس من و تو نشه. این قفس رو باز کنیم. ای مرغِ چمن از این قفس بیرون شو فردوس، تو را می‌طلبد مفتون شو طاووسی و از دیارِ یار آمده ای یادآور روی دوست شو مجنون شو
هدایت شده از پرواز با نماز
45 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان های عزیز نوجوان عزیز خدا دوست داره وقتی برای نماز به محضرش حاضر می شویم دسته جمعی بریم نه تک‌تک. و نماز جماعت بخوانیم. بعضی نوجوان ها فکر می کنن نمازِ جماعت مخصوص مسجد هست و فقط تو مسجد میشه نمازِ جماعت خواند. امام جماعت هم فقط باید روحانی و عمامه به سر باشه. این فکر اشتباه هست و این جوری نیست. همسرِ شهید صیاد شیرازی میگه هر موقع شوهرم موقع نماز مغرب و عشا تو خونه بود، نماز جماعت سه چهار نفره برپا می کردیم. پیشنمازِ مون هم خود شهید بزرگوار می شد. حاج قاسم سلیمانی عزیز با نماز فُرادا مخالف بود حتی اگردو سه نفر بودند نماز جماعت برپا می کردند و اصرار می کرد شهید ابو مهدی المهندس رو پیش نماز باشه برای نماز جماعتِ دو سه نفره. آقا رسول میگه ما تو دوره تخصصی سپاه سه چهار نفر بودیم داخل یک اتاق. به اصرار، شهید محسن حججی رو پیشنماز کردیم چون هم قرائت نمازش صحیح بود، هم اهل گناه نبود. گفتیم حیف هست که ثوابِ نماز جماعت رو از دست بدهیم. آخه پیامبر عزیزمون صلی الله علیه و آله فرموده اگر نمازِ جماعت دو نفره برپا بشه ـ یعنی یه نفر پیش نماز و یک نفر نمازگزار باشه ـ هر رکعتش پاداش ۱۵۰ تا نماز دارد. اگر سه نفر بشه پاداش ۶۰۰ نماز دارد. اگر چهار نفر بشن پاداش ۱۲۰۰ نماز دارد. اگر تعداد شون بیش از ده نفر باشند و تمام آب های آسمان و زمین مرکّب بشن، تمامِ درختان قلم بشوند و تمامِ جنّ و انس و فرشتگان نویسنده بشوند، ثواب یک رکعت نماز رو نمی توانند بنویسند دوستان خدا! نماز دسته جمعی رو فراموش نکنیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
46 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز! سلام یه سوال : اگر خادمِ حرم امام رضا علیه السلام بشی و بهت بگویند : «تشریف بیاور داخلِ ضریح رو تمیز کن» چه حسّی بهت دست میده؟ حتماً با خودت میگی : «وای! خدای من! چه شود! از خونمه خودمون بهتر تمیز می کنم» برای همه ما ارزشِ تمیز کردن خونه ی امام رضا جا افتاده است اما ارزشِ تمیز کردن خونه ی خدا ـ مسجد «هنوز جا نیفتاده. شهید بزرگوار «سید علیرضا قاسمی» خیلی اهل نظافت مسجد بود. نمی گذاشت حتی یه ذرّه کثیفی و آشغال داخل مسجد باشه. اونجا رو مُدام جارو می کرد. می گفت : «خونه ی خدا باید از خونه ی خودمون تمیزتر باشه» یه خادمِ مسجد میگه : «یه جوانِ با خدا و با صفایی منو همراهی می کرد در نظافت مسجد. قفسه کتابها رو با هم دیگه درست می کردیم. جا مُهری، جاکفشی رو تمیز می کردیم و کلّ مسجد رو جارو می زدیم. من اون رو نمی شناختم. وقتی به شهادت رسید کنار عکسش نوشته بود : «فرمانده لشکرِ بدر اسماعیل دقایقی به فیض شهادت نائل آمد» شهید عزیزمون «اسماعیل دقایقی» دوست داشت روز قیامت جزء خادمان مسجد محشور بشه. همه ما آرزو مون اینه که به بهشت برسیم. اما آقا امام رضا علیه السلام فرمودند : «إِنَّ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ لَتَشْتَاقُ إِلَى مَنْ يَكْسَحُ الْمَسَاجِدَ» بهشت آرزوش اینه که به خادم مسجد برسه و نظافت چی مسجد بر بهشت قدم بگذارد. نوجوان عزیز! هر جای مسجد رو که نماز خوند ی اطرافت رو نگاه کن و اگر زباله هست با خودت از مسجد بیرون ببر تا تو هم جزء خادمان مسجد بشی. بهشت، مشتاق دیدارتان باد.
هدایت شده از پرواز با نماز
47 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم نوجوان عزیز! سلام امیدوارم که همیشه سلامت باشی. یکی از اتفاقاتی که برای نوجوان ها می افتد این هست که گاهی مریض می شوند و بدن شون خونی میشه. گاهی اوقات کارِ شون به بیمارستان کشیده میشه. زیاد شنیدیم که نوجوان ها تو این موقعیت که قرار می گیرند میگن این نماز به دل ما نمیچسبه. وقتی رفتیم خونه و تونستیم بدنِ مون رو بشوریم و پاک شدیم ، قضای این نمازها رو می خونیم. آیا این کار درسته؟ این داستان رو گوش کنید : آیت الله مشکینی استادِ اخلاقِ رزمنده ها و بسیجی ها بود توی جبهه. و ایشون را خیلی قبولش داشتند. ازش سوال پرسیدند : آقا نماز این شهدا رو خدا قبول میکنه؟ گفت : چطور مگه؟ گفت : آخه خودمون دیدیم که در خط مقدم جبهه به خاطر شرایط خاصی که بود وضو نداشتند و با تیمم نماز می خوندند. تو میدونِ معرکه بودند و نمی تونستند پوتین شون رو در بیارن. دست و لباس شون خونی بود. مثلاً در عملیات بدر توی بلم بودند. «اَللهُ اَکبر» رو به قبله می گفتند. بَلَمِ شون می چرخید. هنگام گفتن «وَلَضّـآلّـین» ۹۰ درجه از قبله انحراف داشتند، به سجده که می‌رسیدند پشت به قبله می شدند. واقعاً خدا این نماز ها رو قبول میکنه؟ آیت الله مشکینی تحت تأثیر قرار گرفت. گفت : از خدا می خواهم تمام عبادت های عُمرم را از من بگیرد و دو رکعت نمازِ در حال اضطرارِ این شهیدان رو به من بدهد. فرمودند : بله خداوند قبول می کند و حتی لازم نیست دوباره آن نماز را بخواند. استاد قرائتی می گفت : «یه جوانی لباس و بدنش نجس بود و نمی تونست برود غسل انجام بده. نمازش رو که خوند و تموم شد گفت : «خدایا اگه مَردی این نماز رو قبول کن!!» وقتی از دنیا رفت خوابش رو دیدند. او گفت : «خدا همون نماز رو از من قبول کرد و به واسطه همون نماز بهشتی شدم» نوجوان عزیز اگر در شرایطِ اضطرار قرار گرفتی همان نماز رو بخون. شیطان وسوسه و فریب نده شما رو که این نماز به درد نمی خورد. این نماز خیلی هم خوب هست چون این نماز با شکستگی دل و شرمندگی پیش خدا هست، خدا اون رو بیشتر می خرد. این همون حالتی که ما باید در رکوع و سجده به اون برسیم یعنی شرمندگی درِ درگاه خدا. نماز هاتون مقبول درگاه حضرتِ حق.
هدایت شده از پرواز با نماز
48 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوانهای عزیز یکی از سوال هایی که از شما نوجوان های اهل نماز می پرسند این هست که : «نماز یه کار تکراری هست. حوصله ات سر نرفت؟ خسته نشدی از بس نماز خوندی؟ صبح نماز، ظهر نماز، شب نماز!» اگه از شما این رو بپرسند چی جواب میدی؟ یه نفر این سوال رو از «شهید یزدان شیخ نژاد» پرسید. این شهید بزرگوار لبخندی زد و با خوشرویی به سوال کننده گفت : «شما غذا می خوری و غذا یه کار تکراری هست. خسته نشدی؟ حوصله ات سر نرفت از بس غذا خوردی؟ صبح غذا، ظهر غذا، شب غذا!» طرف مقابل سکوت کرد. یه مقدار دیگه این شهید بزرگوار استدلال آورد. سوال کننده گفت : «قانع شدم که خودم هم نماز بخوانم» ببینیند جسمِ ما نیاز به غذا داره که اگر غذاش نباشه یا دیر بشه ما بی حوصله می شویم و خسته می شویم و اگه خیلی دیر بشه حتی ممکن هست بمیریم. خداوند هم می دونست روحِ ما نیاز به غذا داره که اگر غذاش نرسه بی حوصله میشه، خسته میشه و ممکن هست روح ما بمیره. آقا امیرالمؤمنین فرمودند : ذِكرُ اللّهِ قُوتُ النُّفوسِ ؛ یاد خدا غذای روح ماست. خداوند روزانه پنج بار بر ما واجب کرده که در قالبِ جملات و حرکات خاصی او رو یاد کنیم. چون دوستِ مون داشته بر ما واجب کرده. شهید بزرگوار «محمود شهبازی» هر موقع صدای اذان رو می شنید اگر سر سُفره بود بلند می شد می رفت برای نمازِ اول وقت. بهش می گفتند : غذات سرد میشه. می گفت : اگر دیر برم غذای روحم سرد میشه. نماز یعنی غذای روح مون رو اول وقت، با حوصله و آرام آرام بخوریم.
هدایت شده از پرواز با نماز
49 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شمایی که روزانه پنج بار در کلاس بندگی یعنی نماز شرکت می کنی. بعضی نوجوان ها فکر می کنند نماز، فقط درس بندگی میده. درستش این هست که هم درس بندگی میده و هم درس زندگی میده و هم درس فرماندهی میده. دوستِ شهید «محمود کاوه» میگه ایشون به من زنگ زد با عصبانیت و ناراحتی! که چرا سایه بانِ بالای میدانِ صبحگاه رو درست کردی؟ گفتم : «برای اینکه موقعی که سخنرانی می کنی از آفتاب یا از بارون در امان باشی و اذیت نشی» با ناراحتی گفت : پس من با نیرو هایُم چه فرقی می کنم؟ من خودم رو از نیروی خودم بالاتر نمی دونم. بیا سایه بان را بردار و ببر! گفتم : حالا شما استفاده نمی کنی. موقعی که مهمون میاد زشت هست... بذار سایه بان باشه. گفت : پس من زیر سایه بان نمی روم. تدارکات گردان برای شهید بزرگوار «عبدالحسین برونسی» میوه آورد. پرسید : «به همه نیروها از همین میوه دادی؟» گفت : نه. اون جور که خرجی مون زیاد میشه. با اَخم و ناراحتی گفت : پس من با نیرو چه فرقی می کنم؟ من خودم رو بالاتر از نیروی خودم نمی دونم. ما با هم مساوی هستیم. نیروی تدارکات میگه : «برای همه نیروها اون میوه رو فراهم کردیم تا عبدالحسین برونسی از اون میوه خورد» این شهیدِ بزرگوار تو صفِ غذا می ایستاد. بهش می گفتند : «شما فرمانده‌ای و دیگران رزمنده هستی. شما بشینید برات غذا می آوریم» می خندید و می گفت : «مگه من با نیروی خودم چه فرقی می کنیم؟ ما با هم، هم سطح هستیم» این دو فرمانده درس فرماندهی شون رو از نماز گرفتن. خداوند تو نماز جماعت به فرمانده یعنی پیشنماز میگه : «تو باید با نمازگزاران هم سطح باشی یا پایین تر. خودت رو نباید بالاتر بدونی و امتیازات ویژه نباید برای خود قائل بشی. اگر جای نمازت بالاتر باشه نمازت باطل هست» سعی کنیم درس های نماز رو یاد بگیریم و در زندگی مون اجرا کنیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
50 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شمایی که روزانه پنج بار در درس بندگی خدا یعنی نماز شرکت می کنید. نوجوان عزیز! می خواهم برات تعریف کنم که نماز علاوه بر درس بندگی، درس زندگی هم به ما می ده. دوست شهید بزرگوار «سردار حسن باقری» میگه با این شهید ساعت ها رفتیم شناسایی. کیلومترها پیاده رفته بودیم. از زانوها تا نوکِ انگشت پامون دیگه برای خودمون نبود! به شدت درد می کرد. تو مسیر برگشت نماز ظهرمون رو اولِ وقت کنار جاده خوندیم. من روی چمن ها ایستادم و شهید حسن باقری روی شن ها. بعد از نماز ظهر بهش گفتم تو که پات درد می کنه، اون جا نایست، چون اون جا بیشتر درد می گیره. بیا روی چمن ها نماز بخون. گفت : «زمین های چمن برای مردم هست. من که از صاحبش اجازه نگرفتم. شاید راضی نباشه» نماز این درس رو به ما می ده که : «اگر خواستی از اموال و حقِّ دیگران استفاده کنی ولو دو دقیقه نشستنِ در جای او باشه، باید از او اجازه بگیری» اگر تو نماز جماعت در مدرسه کسی رو هُل بدی و جایش به زور بنشینی، آن نمازت صحیح نیست. اگر آبی که برای وضو استفاده می کنیم، صاحبش راضی نباشه وضویِ ما صحیح نیست و نمی تونیم باهاش نماز بخوانیم‌. شهید «اسدالله کشمیری» خوب درسِ نماز رو یاد گرفته بود. دوستانش میگن با این شهیدِ بزرگوار تو دوره نوجوانی از کنار یه زمینِ هندوانه رد شدیم و به شدّت تشنه بودیم. یه هندونه از زمین در آوردیم و پاره کردیم و همه خوردیم به جز شهید کشمیری. هر چی بهش اصرار کردیم لب نزد! گفت : این هندونه مال مردم هست و من بدونِ اجازه به اموال مردم دست نمی زنم. سعی کنیم درس های نماز رو خوب یاد بگیریم و تو زندگی مون اجرا کنیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
52 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شمایی که روزانه پنج نوبت برای خدا خم می شوی و برای خدا به خاک می افتی. یه سوال : وقتی نمازتون تمام میشه چه حسّی بهتون دست میده؟ حس طلبکار یا حس بدهکار؟ طلبکار ها چه حسّی دارن؟ میگن ما نماز خوندیم برای خدا. توقع دارند جبرئیل نوکر شون بشه و میکائیل چاکر شون. اون ها دست به سینه بایستند بگویند : «امر بفرمایید تا حاجت‌روا بشوید» ایشون هم بگه : «فلان حاجتِ من را بده وگرنه نمازِ بعدی را نمی خوانم» بدهکاران چه حسی داره؟ اون ها مثلِ آزاده عزیزمون آقای حسن حسن شاهی هستند. ایشون میگه من، توی جنگ ایران و عراق اسیرِ عراقی ها شدم. بعثی ها با لگد و مشت و کابل حسابی منو زدن و بهم توهین می کردند. دست هام رو از پشت بستند. چشم هایم رو بستند و من رو انداختند توی سلول انفرادی. تمام بدنم درد می کرد. پشه ها مدام از سر و کولم بالا می رفتند و نیش می زدند. حوصله ام سر رفته بود و کلافه شده بودم. هوا شرجی بود. یه پنکه ای هم نبود یه نسیمِ خنکی به ما بوزد. توی این وضعیت می خواستم نماز بخونم، آب نداشتم وضو بگیرم. دستم بسته بود و نمی‌تونستم تیمم کنم. قبله نمی دانستم از کدوم طرف هست. به زحمت کفش هایم رو در آوردم و به یه سمت ایستادم. یه نماز مغرب و عشا خوندم و بعد از خدا تشکر کردم که به من فرصت داده دوباره با او راز و نیاز کنم. تو خاطرات این شهید حتی نیامده که بعد نماز بگه : «خدایا حالا که برات نماز خوندم یه کاری بکن زنده بمونم. یه کاری بکن از زندان عراقی ها نجات پیدا کنم» گفتم وظیفه من هست نماز بخونم و از خدا تشکر کردم که این فرصت ملاقات رو به من داده. طلبکار ها میگن : «حاجت من مهم تر از صحبت کردن با خداست. اگر خدا حاجت من رو نداد صحبتم رو قطع می کنم» اما بدهکاران میگن : «ملاقاتِ با خدا مهمتر از حاجت من هست. اگر حاجتم رو نداد این ملاقات رو قطع نمی کنم. چون خدا مهربان است اگر خیر و صلاحم باشد می‌دهد و اگر خیر و صلاح من نباشد نمی دهد» گفت طلب کن ز دوست * هر چه تو را آرزوست چون همه هستی از اوست * گفتمش ای دوست، دوست
هدایت شده از پرواز با نماز
53 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شما نوجوان ورزشکار و ورزش دوست امام خمینی رضوان الله علیه فرمودند : من ورزشکار نیستم ولی ورزشکارها را دوست دارم. راستی دید کسایی که عاشق فوتبال هستند چه جوری رفتار می کنند؟ چندین ساعت قبل از فوتبال حرکت می‌کنند از خون شون به سمت ورزشگاه آزادی. چقدر پیاده می روند تا یه فوتبال ببینند! چقدر پیاده برمی گردند! بهشون میگیم : «خسته می شید. خُب تو خونه بشینید جلوی تلویزیون و فوتبال رو ببینید» میگن : «نه! همه این زحمت ها برامون لذت داره. دیدنِ فوتبال تو ورزشگاه یه چیز دیگه است. خیلی کیف می داره» عاشقای مسجد هم این جوری هستند. مدت زمانی رو حرکت می‌کنند تا برسند به مسجد. مدت زمانی رو پیاده بر می گردند. اگر بهشون بگین خسته می شید جواب می دهند : «خستگی چیه؟ تو خونه خدا نماز خوندن لذت داره» تو قرآن آیه ۱۶۵ سوره مبارکه بقره نوشته : «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» عاشقانِ خدا و عاشقان خانه خدا، عشق شون بیشتر از عشق دیگران هست. بیشتر از عشقِ فوتبال دوستان است. شهید «شیرعلی راشکی» از خونه شون تا مسجد سه کیلومتر راه بود یعنی حدود نیم ساعت پیاده می رفت، نیم ساعت پیاده بر می گشت و لذت می برد. پدر و مادرش می گفتند : «خودت رو خسته نکن. نماز اول وقتت رو تو خونه بخون» ‌گفت : «پدر و مادر عزیز، اجازه بدید من بروم. تو مسیر رفتن، هزار تا صلوات برای پدرم می فرستم و در مسیر برگشت هزار تا صلوات برای مادرم و هم من به لذتم می رسم. هم برای شما ثوابی داده میشه» اینهایی که پیاده می روند به سمت مسجد، خدا از اون ها قدردانی می کنه و آبشار رحمتش رو بر این‌ها نازل می کنه. هر قدمی که برمی دارند ده تا خوبی براشون می نویسد و ده تا بدی هاشون رو پاک می کنه و ده درجه به سمتِ خودش نزدیک می کنه. سعی کنیم پیاده رفتن به سمت مسجد رو فراموش نکنیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
54 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز امیدوارم در تمام کارهایت موفق باشی. یه سوال : شما کار هایت رو با عجله انجام میدی یا با حوصله؟ دیدی بعضی نوجوانان دو ساعت فوتبال بازی می کنند با حوصله! دو ساعت فیلم می بینند با حوصله! دو ساعت تو فضای مجازی می روند با حوصله! تک تک فیلم و عکس و متن ها رو نگاه می کنند با حوصله! به نماز که می رسند، دو دقیقه نماز می خونند با عجله! انگار که گرگ دنبال شون کرده. تند و تند نماز می خونند. راستی چرا این جوری هست؟ امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند : انسان وقتی وارد نماز می شه رحمت خدا بر او نازل میشه و تمام بدنش رو می گیره و وارد قلعه ی محکم خدا میشه. از حمله ی سگی به نام شیطان در امان می ماند. شیطان خیلی ناراحت میشه. از راه دور وسوسه می کنه تا او رو از رحمت خدا بیرون بیاره و از قلعه ی محکم خدا بیرون بیاره. میگه زود باش! سریع نمازت رو بخوان ، چون باید مشق هات رو بنویس، تازه فردا امتحان داری و درس هات رو نخوندی! زودی نمازت رو بخوان چون شاید کسی برات پیام داده باشه، صفحه خودت رو تو فضای مجازی چِک کن! شیطان اینها رو برای انسان مهم جِلوه میده تا انسان رو از سخن گفتن با خدا دور کند. دوستان شهید «مجید شهریاری» میگن ایشون هیچ گاه فریب شیطان رو نمی خورد. ما هشت رکعت، نماز ظهر و عصر مون رو خونده بودیم اما ایشون هنوز تو نماز ظهرش بود. شیطون رو خون جگر می کرد از بس با حوصله نماز می خوند. شهید علیرضا کریمی ۱۶ سالش بود که به شهادت رسید. خیلی با صبر و حوصله نماز می خوند. می گفت : مشکل ما این هست که برای همه وقت داریم برای خدا نه. سریع نمازِ مون رو تمام می کنیم و فکر می کنیم زرنگی کم گذاشتن از نماز هست. در حالی که اون کسی که باید به کارِ ما برکت بده اون خداست. یادمون باشه برای شروعِ نمازِ اول وقت عجله کنیم اما برای تمام شدن نماز هرگز. نماز مون را با حوصله و شمرده شمرده بخونیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
55 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما دانش آموز عزیز شما دانش آموزی که ورزش دوست هستی یه سوال : دیدید بعضی ورزشکاران یه مدت در اوج هستند؟ مردم براشون سوت و کف و هورا می کشند؟ بعد یواش یواش فرود می آیند. کم کم از خاطرات، حذف می شوند. بعد از وفات شون حتی مردم نمی دونند قبرشون کجاست تا بروند فاتحه ای بخوانند! اما برخی ورزشکارانِ دیگر هستند که همیشه در ذهن ها ماندگارند. مثلاً شهید ابراهیم ‌هادی، چهل سال از شهادتش گذشته، با این حال مردم می روند کنار مزارش و فاتحه می خوانند و از او حاجت می طلبند. کشتی گیر حرفه ای و والیبالیست حرفه‌ای بود. رمز موفقیتش چی بود؟ تو کتابش خوندم ایشون فرموده بود هدف از زندگی ام ورزش نیست ؛ هدف از زندگی ام بندگی خداست. بنده خوبی برای خدا بود. در سوره مبارکه مریم آیه ۹۶ آمده کسانی که خوب بندگی خدا کنند خداوند آنها را در ذهن ها ماندگار می کند و محبتِ شان رو در دلها قرار میده. «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» معلم والیبال بود. یک طرفِ زمین والیبال خودش تنها می ایستاد. والیبالیست های حرفه ای دانش آموز اون طرف وایستادند. خودش تنهایی سرویس می زد، آبشار می زد، دفاع می کرد و تیمش از تیم حریف جلوتر بود. بچه ها براش هورا می کشیدند، سوت می‌زدند، کف می‌زدند امّا او جوگیر نشد. یه لحظه توپ رو زیر پاش قرارداد و دستش رو کنار گوشش، گفت «اَللّهُ اَکبَر * اَللّهُ اَکبر» ... اذان گفت. اذان که تموم شد گفت بچه‌ها الان باید بریم نماز بخوانیم و همه وضو گرفتند و نماز جماعت برگزار شد. دوست شهید ابراهیم هادی میگه در تدارکات لشکر فعالیت می کردیم و به رزمندگان خدمت می کردیم. در بین راه وقتی صدای اذان رو شنید کنارِ مسجدی ایستاد. بهش گفتم : «چند دقیقه دیگه می رسیم مقرّ همون جا نماز رو می خونیم» گفت : عزیز! جبهه و جنگ بهانه است برای اینکه ما بنده خوبی برای خدا باشیم. وقتی بنده خوبی شدی خداوند یاد تو را در ذهن ها ماندگار می کند. بندگی کن تا که سلطانت کنند تن رها کن تا همه جانَت کنند در نمازت ذکرِ حق کن روز و شب تا خَلیلُ اللّهِ دورانت کنند. بنده خوبی برای خدا باشیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
56 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان های عزیز شمایی که نمازهاتون عطر و بویِ خدا میده. یکی از سوالاتی که شما زیاد از ما می پرسید این که : «حاج آقا وقتی نمازم شروع بشه، فکر و ذکرم همه جا هست ولی پیش خدا نیست، در قنوتم غذا می خورم، در رکوعم دعوا می کنم، تو سجده ام گم شده ها رو پیدا می کنم. بعد از نماز، تازه یادم می افته داشتم با خدا حرف می زدم. چه کار کنم حضور قلب داشته باشم؟» دو تا کار یادتون می دم انجام بدید. هر دو تا کاری که شهید بزرگوار «سید احمد رحیمی» انجام می‌داد. دوستانش میگن وقتی وارد نماز می شد. ما نگاهش می کردیم و احساس می کردیم روبروی خدا ایستاده و خدا دقیقاً مقابلش هست و داره با خدا حرف می زند یعنی همون کاری که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : «اُعْبُدِ اَللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» اون چنان در برابر خدا بایست که گویا او در یک متری تو قرار داره. در نماز هر وقت حواسمون پرت شد در ذهنِ مون بگیم : «من در محضر خدا ایستاده ام» این شهید بزرگوارم بعد از نمازهاش سجده می رفت. سجده هایش هم طولانی می کرد. یه روز لابلای صحبت هایش گفت : «رُفقا ! وقتی می روید به سجده، احساس کنید سجده آخر تون هست و بعد از این نماز دیگه زنده نیستید. اون موقع بهتر می تونید ارتباط برقرار کنید با خدا و احساسِ حضور خدا در نماز و حضور قلب داشته باشید» این سخن شهید همان توصیه پیامبر عزیزمون بود که فرمودند : «صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ» یعنی نمازِ خداحافظی بخوان یعنی هر نمازی می خوانی فکر کن تا نماز بعدی زنده نیستی. دعا می کنم در نماز، قلبِ مون سرشار از یاد خدا باشه.
هدایت شده از پرواز با نماز
57 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز می خوام یه داستان تعریف کنم. صف های نماز جماعت تشکیل شده و همه آماده اند برای شروع نماز.در این لحظه فرمانده لشکره به سمتِ صف اول حرکت می کنه. چند نفر از نیروها حاضر می شوند جایِ خودشون رو به این فرمانده بدهند. ایشون یه لبخندی میزن، تشکر می کنه و می رود به سمت میکروفون. اون رو برمی داره و میگه : «قَد قامَتِ الصَّلاة * قَد قامَتِ الصَّلاة» فرمانده لشکر میشه مکبّرّ نماز جماعت و بعد از نماز هم تعقیبات رو پشت میکروفون می خونه. ایشون «شهید حسین خرازی» فرمانده لشکر 14 امام حسین اصفهان بود. فرمانده نیروی زمینی ارتش با نیروهایش سوار قطار میشه و می روند به سمت جبهه. نگاه می کنند می بینند در بین راه در کوپه اش رویه باز می کنه و دست می ذاره کنارِ گوشش! و میگه : «اَللّهُ اَکبَر * اَللّهُ اَکبر» اذان میگه. ایشون شهید صیاد شیرازی بود. فرمانده پایگاه هوایی شکاری اصفهان بعد از نماز عشا رفت میکروفون رو گرفت و گفت : «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيء ...» دعای کمیل رو شروع کرد. ایشون شهید عباس بابایی هست. یه فرمانده لشکری با سطل می رفت از تانکر آب می‌آورد تا سرویس بهداشتی و وضوخونه بسیجی ها رو تمیز کنه برای نماز جماعت، تا وقتی می خواهند استفاده کنند تمیز باشه. دو تا از نیروها هر چی اصرار کردند نتونستند سطل رو ازش بگیرن و تا آخر همه رو خودش تمیز کرد. ایشون شهید مهدی باکری هست. فرماندهانِ عزیز ما در خونه خدا خودشون رو کوچیک کردند خداوند اون ها رو بزرگ کرد. افتخارِشون خدمت کردن به نماز و مسجد و نمازگزاران بود. اِن شاءَ اللّه ما هم جزء خادمان مسجد باشیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
58 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوان عزیز شمایی که اهل درسی، پُر کاری و پر تلاش. یکی از سوالات شما از ما اینه که: «اگه من نماز بخوانم خدا کمکم می کنه نمراتَم خیلی خوب بشه و توی کنکور رشته ای که دوست دارم قبول بشم؟» این داستان رو گوش کن : سالها قبل چرخه هسته‌ای ایران ناقص بود. صفحات سوخت بیست درصد رو ما نمی تونستیم تولید کنیم. فرمولش بسیار سخت و پیچیده بود. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم که فرمولش رو داشتند به ما نمی‌دادند، دوست داشتن ما برده اون ها باشیم. ما رو تحقیر می کردند و می گفتند : «شما نمی تونید بسازید» گشتیم و فهمیدیم توی ایران یک نفر هست و فقط و فقط یک نفر هست که این فرمول رو می تواند به دست بیاره. اون یه نفر «شهید مجید شهریاری» بود. او تلاش کرد و فرمول رو به دست آورد. ایران سرافراز شد و آمریکا سر شکسته شد. دوست داشتم علت موفقیتش رو بدونم. خودش لابلای صحبت هایش، علت موفقیتش رو بیان کرد و گفت : «بچه ها هر وقت مشکل علمی پیدا کردید یا گرفتار شُدید تو زندگی تون، دو رکعت نماز بخونید و به امامان هدیه کنید و بهشون متوسل بشید. مطمئن باشید خدا کمکتون میکنه و راهکارش رو به دست می‌آرید» خودش بارها و بارها مشکلات زندگیش و مشکلات علمی اش رو با نماز حل کرده بود. نماز صبحش رو به جماعت امامزاده صالحِ تهران می‌خواند. این جمله شهید شهریاری رو که شنیدم یاد «ابو علی ‌سینا» افتادم که می گفت : «من شاگرد نمازم. هرگاه مشکل علمی برام پیش میاد وضو می گیرم و مسجد می روم و دو رکعت نماز می خونم و با یاری خدا اون مشکل رو حل میکنم» شهید شهریاری با تلاشِ فراوان علمی به همراه اقامه ی نماز خوب توانست با رتبه دو در رشته الکترونیک دانشگاه امیرکبیر تهران قبول شود. از خدا می خواهم در کنکور رشته خوبی قبول بشید.
هدایت شده از پرواز با نماز
59 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوانای عزیز یکی از سوالای شما از ما این هست که حاج آقا چرا خدا به بعضی ها نون و کره می دهد به بعضی ها نون و تره؟ روزیِ بعضی ها چرا کم هست و روزیِ بعضی ها چرا خیلی زیاده؟ یکی از پاسخ ها اینه که مقدارِ زیادی از روزی دست خود ماست. آقا امام رضای عزیز فرمودند : «فرشتگان از اذانِ صبح تا طلوع آفتاب رزق و روزی ها رو پخش می کنند و کسانی که اون ساعت خواب باشند رزق و روزی کمتری نصیب شون میشه» امام صادق علیه السلام فرمودند : «هیچ چیزی مثلِ تعقیبات نماز صبح روزیِ آدم ها رو زیاد نمی کند» بعضی ها بلافاصله بعد نمازِ صبح شیرجه می‌زنند توی رختخواب، خُرّ و پُف می کنند ولی بعضی ها تعقیباتِ نماز صبح رو انجام می دهند. شهید حججی بعد از بعد از نمازِ صبح می رفت جایی می نشست که سرد باشه و خوابش نَبرد تا توجهش به دعا بیشتر باشه و با چُرت و خواب آلودگی دعا نکنه. دعای عهد رو می‌خوند. حدیث شریف کسا رو می‌خواند. شهید سید احمد پلارک بعد از نماز صبحش زیارتِ عاشورا می خوند. شهید مهدی زین‌الدین از نوجوانی اش بعد از نمازِ صبح بیدار می‌ماند و قرآن می خوند. اینها باعث میشه رزق و روزیِ انسان ها زیاد بشه. این شهدایِ بزرگوار رزق و روزی شهادت شون رو هم در بین الطلوعین گرفتند. یادمون باشه معلم، دوست، رشته تحصیلی خوب، سفرهای زیارتی، آرامش و شادی که در قلب ما می‌آید، همه این ها روزی های خدا هستند. ساعت طلاییِ پخش رزق و روزی رو از دست ندهیم.
هدایت شده از پرواز با نماز
60 بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما نوجوانای عزیز می خواهم از خودم براتون یه خاطره تعریف کنم. رفتم زندان برای پانصد تا زندانی که جرمِ شون سنگین بود سخنرانی کنم و اونها رو نصیحت کنم و توبه بدهم. از اون ها پرسیدم : شما چرا اینجا هستید؟ اگر قرار بود با نوجوانها صحبت کنید و اونها رو نصیحت کنید چی بهشون می گفتید؟ چندین نفر گفتند به اون نوجوان ها می گفتیم : «دوست، دوست، دوست. علت اینکه ما تو زندان هستیم دوستِ مون بوده است» اگر شهدایِ عزیز رو هم می شد بریم در بهشت باهاشون صحبت کنیم و رمز موفقیت شون رو بپرسیم اونها هم حتماً می گفتند : دوست، دوست، دوست. دوستانِ آدم یا مثل بویِ عطر می مانند یا مثلِ بوی سیگار. چه بخواهی و چه نخواهی روی تو اثر می گذارند، یا سبب سقوطِ تو میشن یا سبب صعودِ تو . راستی ُچه دوستی بهترین دوست هست؟ قرآن در سوره نساء آیه ۶۹ می فرماید : بهترینِ دوستان، شهدا هستند و در سوره آل عمران آیه ۱۶۹ می فرماید : شهیدان زنده اند. آقای «محسن حججی» از وقتی با «شهید احمد کاظمی» رفیق شد سرعت رشدش خیلی زیادتر شد ؛ با او حرف می زد، نذر او می کرد و سر مزارش می رفت. بچه های عزیز اگر خواستید تو زندگیتون موفق باشید با شهدا رفیق بشید مثلاً گلزار شهدا برید، کتاب هایی که درباره شهدا هست بخونید و کانال هایی که در فضای مجازی درباره شهدا هست عضو بشیم و از مطالبش استفاده کنیم و هدیه معنوی به شهدا بدیم تا آنها دستگیرِ ما بشوند و در مشکلات یاری مون کنند. اون هدیه می تونه نماز باشه که از همه هدیه ها بالاتر هست. امام صادق علیه السلام فرمودند : هیچ چیزی بعد از پذیرفتن ولایت ما اهل بیت علیهم السلام شما رو بیشتر از نماز به خدا نزدیک نمی کند. پس خوبه نماز هدیه بفرستیم برای رفقای شهیدمون و از اون ها بخواهیم دست ما رو بگیرند و تو دست خدا قرار دهند. امروز بود توشه ی فردا، صلوات یا ذکر خدا زمزمه کن یا صلوات ما زنده ز خون شهداییم، خوش است تا یاد کنیم از شهدا با صلوات