📘#داستانهایبحارالانوار
💠 شکایت از مشکلات
🔹مفضل میگوید:
محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند:
"با این پول زندگیت را سامان بده."
🔹عرض کردم:
فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
"بسیار خوب دعا هم میکنم."
و در آخر فرمودند:
"مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!"
اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار میشوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو!
📚بحار: ج ۴۷، ص ۳۴
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج🌤
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣?
╰┈➤@naze_eshgh✍
· · · • • • • • 🖤 • • • • • · ·
📘#داستانهایبحارالانوار
💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع
🔹نقل میکنند که بین سماعه، صحابهی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید.
یکی سماعه میگفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر میشد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید.
🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند.
سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند:
"مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! "
سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم.
➖امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!"
📌فحش و دشنام زشت ترین کلمهها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری میگردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود.
📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸
عیــــــارمعــــــرفــت
╰➤@naze_eshgh💌🕊
📘#داستانهایبحارالانوار
💠ثواب نه هزار سال عبادت
🔹میمون بن مهران می گوید:
با امام مجتبی علیه السلام در مسجدالحرام بودم. حضرت در آن جا معتکف و مشغول طواف بودند.
نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، به فلان شخص مقداری بدهکارم و از عهده قرض او برنمی آیم. اگر ممکن است مرا کمک کنید».
🔹امام فرمودند: «به صاحب این خانه! [و اشاره به کعبه کردند] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم».
شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان بیندازد».
حضرت طواف خود را قطع کردند و همراه آن مرد به راه افتادند تا نزد طلب کارش بروند و از او مهلت بگیرند.
🔹عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! گویا فراموش کرده اید که در مسجد قصد اعتکاف کرده اید».
حضرت فرمودند: «نه فراموش نکرده ام؛ ولی از پدرم شنیدم که پیامبر اکرم فرمود: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نُه هزار سال روزها روزه گرفته و شب ها را به عبادت گذرانیده است»
📚 بحارالانوار، ج، ۷۴ ص ۳۱۵.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
✍#عیارمعرفت
🆔@naze_eshgh
━═━⊰⊰❀🖤❀⊱⊱━═━
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 رفتار امام حسین علیه السلام با فقراء
🔹روزی امام حسین علیه السلام از جایی عبور میکردند، دیدند چند نفر فقیر، عبای خود را روی زمین گسترده اند و مقدار اندکی نان خشک روی آن ریخته و میخورند.
امام علیه السلام به آنها سلام دادند و آنان جواب سلام امام (علیه السلام) را دادند، و گفتند: یابن رسول الله بفرمایید از این غذا میل کنید.
امام حسین علیه السلام دعوتشان را پذیرفتند، با کمال فروتنی در کنار آنها روی خاک نشستند و با آنها غذا میل کردند و این آیه را تلاوت نمود: ان الله لا یحب المتکبرین« إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ »: خداوند متکبران را دوست ندارد. [۱]
🔹سپس به آنها فرمودند:
«من دعوت شما را پذیرفتم شما نیز دعوت مرا بپذیرید، به خانه من بیایید امروز مهمان من باشید.»
آنها برخاستند و همراه امام حسین علیه السلام به خانه آن حضرت آمدند.
امام علیه السلام به آنها غذا و لباس دادند آنگاه دستور دادند به هر کدام مبلغی هم پول دادند
امام حسین علیه السلام با این رفتار پسندیده فقراء را خشنود کردند، و آنها هم از حضور امام علیه السلام با خوشحالی رفتند.
[۱]: سوره نحل آیه ۲۳
بحارالانوار، ج ۴۴، روایت ۱۴۴
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
✍#عیارمعرفت
🆔@naze_eshgh
━═━⊰⊰❀🖤❀⊱⊱━═━
📘#داستانهایبحارالانوار
💠اعجازی از امام حسین علیه السلام
🔹هنگام حرکت امام حسین علیه السلام به عراق،ام سلمه گفت:
حسین جان! به عراق نرو زیرا من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمودند:
فرزندم حسین در سرزمین عراق (کربلا) کشته خواهد شد و مقداری از خاک آن زمین را به من داد که اکنون در شیشه ای نزدم هست.
🔹امام حسین علیه السلام در جواب فرمودند:
«به خدا سوگند! اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهندکشت. آیا دوست داری آرامگاه خود و یارانم را به تو نشان دهم؟»
آنگاه دستی بر چشمانام سلمه کشیدند، خداوند دیدگاه او را به قدری وسعت داد که سرزمین کربلا را دید.
سپس امام حسین مقداری خاک برداشته بهام سلمه دادند و فرمودند: آن را در شیشه دیگری نگه دار، هرگاه این خاک به خون تبدیل شد بدان که من شهید شده ام.
🔹ام سلمه میگوید: بعد از ظهر روز عاشورا به آن دو شیشه نگاه کردم دیدم خاکها تبدیل به خون شده اند و شیشهها پر از خون است. من به شدت ناله کرده و گریستم. درآن روز هیچ سنگ و ریگی از زمین بلند نمی کردند مگر اینکه زیرآن خون تازه دیده میشد.
📚 بحار، ج ۴۵، ص ۸۹
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣?
╰┈➤@naze_eshgh✍
· · · • • • • • ✦ • • • • • · ·
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 چه کسی برای حسینم گریه میکند؟
🔹هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شهادت امام حسین علیه السلام و سایر مصیبتهای او را به دختر خود، خبر داد؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها سخت گریه نمودند و فرمودند:
➖این گرفتاری چه زمانی رخ میدهد؟
زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم.
🔹آن گاه گریه حضرت فاطمه شدیدتر شد. فرمودند:
➖ چه کسی بر حسینم گریه میکند، و مجلس عزا و مصیبت او را برپا میکند؟
🔹پیامبر فرمودند:
ای فاطمه زنان امت من میگریند بر زن های اهل بیت من و مردان امت من میگریند بر مردان اهل بیت من و عزای فرزند مرا هر سال طایفه ای بعد از طایفه ای تازه میکنند.
پس چون روز قیامت شود تو شفاعت زنان را میکنی و من شفیع میشوم مردان را، و هر کس بر حسین گریسته دست او را میگیریم و در بهشت در میآوریم.ای فاطمه همه چشم ها در قیامت گریان است مگر چشمی که بر حسین گریسته باشد. او خندان و شادمان به نعیم بهشت خواهد بود.
📚بحار، ج ۴۴، ص ۲۹۲
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣?
╰┈➤@naze_eshgh✍
· · · • • • • • ✦ • • • • • · ·
📘#داستانهایبحارالانوار
💠خدمت پدر از دیدگاه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔹مرد کارگری بود که پدر پیری داشت، در خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد و همیشه در خدمت پدر بود، جز شبهای چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در مسجد نمی توانست در خدمت پدر باشد. ولی پس از مدتی ترک کرد و به مسجد سهله نرفت.
از او پرسیدند: چرا رفتن به مسجد سهله را ترک نمودی؟
🔹در پاسخ گفت:
چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم، آخرین شب چهارشنبه بود، نتوانستم بعد از ظهر زود حرکت کنم، نزدیک غروب به راه افتادم، مختصر راه رفته بودم، شب شد و من تنها به راه خود ادامه دادم. یک سوم راه مانده بود و هوا هم بسیار تاریک بود. ناگاه عربی را دیدم در حالی که بر اسب سوار است به سوی من میآید،
همین که به من رسید با زبان عربی شروع به صحبت نمود و گفت:
کجا میروی؟
گفتم: مسجد سهله میروم.
فرمود: همراه تو چیز خوردنی هست؟
گفتم: نه.
فرمود: دست خود را در جیب کن!
گفتم: در جیبم چیزی نیست.
بار دیگر این سخن را تکرار کرد.
من دست خود را در جیب کردم، دیدم مقداری کشمش توی جیبم هست که برای بچهها خریده بودم و در خاطرم نبود.
آنگاه فرمود:
پدر پیرت را به تو سفارش میکنم.
این جمله را سه بار تکرار کرد.
سپس از نظرم ناپدید شد، فهمیدم او حضرت مهدی است و راضی نیست خدمت پدرم را حتی در شبهای چهارشنبه نیز ترک بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و آن عبادتها را ترک نمودم.
📚 بحار ج ۵۳، ص ۲۴۶.
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣?
╰┈➤@naze_eshgh✍
· · · • • • • • ✦ • • • • • · ·
📘#داستانهایبحارالانوار
💠همه چیز بر حسین خواهد گریست ...
🔹زنی به نام جبله مکی نقل میکند که از میثم تمار شنیدم که میگفت:
این امت، پسر دختر پیامبرشان را در دهم #محرم میکشند و دشمنان خدا این روز را مبارک میدانند. این واقعه قطعا انجام خواهد گرفت.
این داستانی است که مولایم امیر مؤمنان مرا از آن آگاه کرده است.
حضرت به من خبر داده که بر حسین (علیه السلام) همه چیز خواهد گریست، حتی حیوانات بیابان و دریا و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آدمیان و اجنه مؤمن و همه و همه...
🔹آنگاه گفت: ای جبله! بدان که حسین بن علی (علیه السلام) در قیامت است سرور شهیدان و یارانش بر شهیدان دیگر برتری دارند.
ای جبله! هرگاه به خورشید نگاه کردی و دیدی که چون خون تازه، قرمز است، بدان که سیدالشهدا کشته شده است.
🔹جبله میگوید: یک روز از خانه بیرون آمدم، دیدم خورشید بر دیواره میتابد، همچون پارچههای رنگ آمیزی شده به سرخی میگراید. ضجه کشیدم و گریه کرده و گفتم: به خدا سوگند! سرور ما حسین بن علی کشته شد.
📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۰۲
#امام_حسین
عیــــــارمعــــــرفــت
╰➤@naze_eshgh💌🕊
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شرایط دوستی...
🔹امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
دوستی شرط هایی دارد و هر کس یکی از این شرطها را نداشت او را دوست واقعی ندان و کسی که هیچ یک از آنها را نداشت اساسأ نام دوست نمیتوان بر وی گذاشت.
✔️شرط اول: آنکه درون و برونش نسبت به تو یکسان باشد (چند چهره نباشد).
✔️شرط دوم: آنکه خوبی تو را خوبی خود و بدی تو را بدی خود بداند آبروی تو را آبروی خویش و رسوایی تو را رسوایی خود بداند.
✔️شرط سوم: آنکه اگر وضع مالیش بهتر شد و به ثروتی دست یافت یا به مقامی رسید، با تو تغییر روش ندهد.
✔️شرط چهارم: آنکه به اندازه ی توانایی و قدرتش از یاری و همراهی با تو مضایقه نکند.
✔️و شرط پنجم: آنکه تو را در پیش آمدهای ناگوار و گرفتاریهای روزگار فراموش نکند و تنهایت نگذارد.
📚 بحار، ج ۷۴، ص ۱۷۳.
╭┈┈┈┈┈─────❥ 𝙟𝙤𝙞𝙣?
╰┈➤@naze_eshgh✍
· · · • • • • • ✦ • • • • • · ·
📘#داستانهایبحارالانوار
💠نسخهای برای گناه نکردن!
🔹مردی خدمت امام حسین علیه السلام رسید، و عرض کرد که شخص گنهکاری هستم و نمی توانم خود را از معصیت نگه دارم ، لذا نیازمند نصایح شما میباشم.
🔹امام علیه السلام فرمودند:
پنج کار را انجام بده، بعد هر گناهی میخواهی بکن!
🔘اول: روزی خدا را نخور، هر گناهی مایلی بکن!
🔘دوم: از ولایت خدا خارج شو، هر گناهی میخواهی بکن!
🔘سوم: جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند، سپس هر گناهی میخواهی بکن!
🔘چهارم: وقتی ملک الموت برای قبض روح تو آمد اگر توانستی او را از خودت دور کن و بعد هر گناهی میخواهی بکن!
🔘پنجم: وقتی مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد، اگر امکان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهی مایلی انجام بده!
📚بحارالانوار، ج 75، ص 126
✍عیــــــارمعــــــرفــت
╰➤@naze_eshgh💌🕊
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 مرگ زودرس!
🔹داود رقی میگوید:
در محضر امام صادق علیه السلام بودم بدون اینکه سخنی بگویم،حضرت فرمودند:
« ای داود! روز پنج شنبه هنگامی که برنامه اعمالتان را پیش من آوردند، در آن دیدم که تو درباره پسر عمویت فلانی، خوب کرده ای.
از این کار تو خوشحال شدم و فهمیدم همین صله رحم تو با وی (و قطع صله رحم از جانب او) باعث مرگ زودرس پسر عمویت خواهد شد.»
🔹 داود میگوید:
پسر عمویی داشتم بسیار بدفطرت و دشمن سرسختم بود، هنگامی که شنیدم او و خانواده اش در فقر و ناداری شدید، روزگار بدی را به سر میبرند، برایش مقداری مخارج فرستادم، سپس به سوی مکه حرکت نمودم. [ و او بعد از من فوت شده بود ] موقعی که در مدینه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم بدون اینکه حرفی بزنم امام علیه السلام آن جریان را به من خبر دادند.
📚 بحار، ج ۷۴، ص ۹۳
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج 🌤
✍#عیارمعرفت
🆔@naze_eshgh
━═━⊰⊰❀🖤❀⊱⊱━═━
📘#داستانهایبحارالانوار
💠اطاعت از شوهر
🔹مردی از انصار قصد مسافرت داشت؛ به همسرش گفت: تا من ازمسافرت بر نگشتهام تو نباید از خانه بیرون بروی.
پس از مسافرت شوهر، زن شنید پدرش بیمار است.
کسی را نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستاد و پیغام داد که شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته، از منزل خارج نشوم. اکنون شنیدهام پدرم سخت بیمار است، اجازه فرمایید من به عیادتش بروم.
🔹پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
"در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن!"
چند روزی گذشت. زن شنید که مرض پدرش شدت یافته. بار دوم خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله پیغامی فرستاد که یا رسول الله! اجازه میفرمایید به عیادت پدر بروم؟
🔹حضرت فرمودند:
- "نه! در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!"
پس از مدتی شنید پدرش فوت کرد. بار سوم کسی را فرستاد و پیغام داد که پدرم از دنیا رفته، اجازه فرمایید بروم در مراسم
عزاداریش شرکت کنم، برایش نماز بخوانم؟
🔹پیامبر صلی الله علیه و آله این دفعه هم اجازه ندادند و فرمودند:
- "در خانه ات بنشین و از همسرت اطاعت کن!"
🔹پدرش را دفن کردند. پس از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی را به سوی آن زن فرستادند و فرمودند:
"به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشید."
📚 بحار: ج ۲۲، ص ۱۴۵.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
✍#عیارمعرفت
🆔@naze_eshgh
━═━⊰⊰❀🖤❀⊱⊱━═━