ندای اردکان
⭕️هم اکنون نشست اصحاب رسانه با مدیر عامل جدید چادر ملو #ندای_اردکان @neday_ardakan🔷
⭕️حاشیه تند سخنان مدیر عامل سابق چادر ملو مهندس مصری نژاد
#تفاوت بخشی حقوق ریاست... شهر
با حقوق یک کارگر ساده گندله سازی!؟
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
⭕️حال این روزهای قلعه خرانق
زیرباران های بهاری قلعه خرانق به کجا پناه آورده است؟!
آیا پشت بام های قلعه خرانق توان نگهداری قلعه را زیر چتر خود دارد؟
هر روز که میگذرد قلعه خرانق جلوی چشممان ،مانند شمع آب میشود وهمچنان ما تماشاگران بی اثری هستیم..!
چه کسی قلعه خرانق را نجات خواهد داد؟
موانع نجات قلعه خرانق چه چیز و یا چه کسانی هستند؟
مردم خرانق ...!
جوانان خرانق... !
به داد قلعه خرانق برسید...
کس نخارند پشت من جز ناخن انگشت من...
#قلعه
#میراث
#رییس_میراث_شهرستان_اردکان
#مدیرکل_میراث_استان
#بخشدارخرانق
#فرمانداراردکان
#استاندار_یزد
#کانال_مردم_بخش_خرانق
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
سلام ✋🏻من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم😰
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب😑
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد،
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂
#شهداگاهی_نگاهی🌹
خواهشا خیلی خیلی زیباست نخونده رد نشیدا
التماس دعای فراوان🤲🏻
🌳🌳🌳
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
⭕️رئیسی که قرار بود تو خیابونا دیوار بکشه، به همراه مدیران دستگاه قضا قراره ۲۰ درصد حقوق ۳ ماه خودشون رو به نیازمندان بدن.
🔹روحانی هم که مردم رو از رئیسی میترسوند، میخواد به مردم یک میلیون وام معیشت بده و ۱۲ درصد سود ازشون بگیره
🔸رئیسی که قرار بود تو خیابونا دیوار بکشه، به همراه مدیران دستگاه قضا قراره ۲۰ درصد حقوق ۳ ماه خودشون رو به نیازمندان بدن.
🔹روحانی هم که مردم رو از رئیسی میترسوند، میخواد به مردم یکخ میلیون وام معیشت بده و ۱۲ درصد سود ازشون بگیره!
#ندای_شهروندی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
📌صنف پوشاک ، کیف و کفش شهرستان همراه با مردم و مسئولین
#اطلاعيه
باسلام و صلوات و تبریک و تهیات این روز عزیز ، به استحضار مردم شریف شهرستان می رسانیم با توجه به حضور نمایندگانی از صنف کیف و کفش و پوشاک در فرمانداری شهرستان و اعلام درخواست بازگشایی مغازه ها ، طی جلسه اي كه در تاريخ ٩٩/١/٢٣ در محل فرمانداري برگزار شد و با توجه به توضیحات و توجیهات آقای فرماندار تصميم گرفته شد كه اتحاديه پوشاك ، کیف و كفش اردكان تا اطلاع ثانوي تعطيل و با ستاد مبارزه با كروناي شهرستان اردكان همكاري لازم را داشته باشد لازم به ذكر میباشد كه اين تعطيلي در راستاي حفظ سلامتي همشهريان عزيز ميباشد .
#جناب آقای فرماندار
توضیحات وتوجیهات شمافقط۴۸ساعت دوام داشت وبه این سرعت عقب نشینی نمودید.
#سلامت شهروندان یامنفعت بازاریان؟
#کروناباکسی شوخی ندارد.
#من درخانه می مانم🤔
#اطلاعیه
همکاران گرامی صنف پوشاک و کفش شهرستان اردکان
هرگونه بازگشایی از فردا مورخ 1399/01/26
ازکلیه همکاران عزیز در تمام رسته های شغلی خواهشمنداست ضمن ثبت نام در سایت salamat.gov.ir وبا در دست داشتن کد تأیید وزارت بهداشت جهت تکمیل و امضای تعهد نامه پروتکل های بهداشتی رسته شغلی مورد نظر از ساعت 19لغایت 22امروز مورخ 1399/01/25و ساعت 10لغایت 13 فردا به آدرس خیابان شهید رجایی_پوشاک پروانه مراجعه نمائید.
✍ اتحاد یه پوشاک وکیف وکفش اردکان
#ندای_شهروندی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
⬛️گاه دلت آتش میگیرد
چرا که سوژه هایت یک شهروند نیستند جزیی از وجودت می شوند
🔹مرحوم حاج حسین هاتفی
قریب به یک قرن در دنیا زیست و جز محبان امام حسین(ع) بود
وبرپایی روضه خوانی در منزلش باعث گردیید یکی از سوژه های خبری ام گردد.
🔹منزل اش همچون #موکب_صلواتی بود که بر همگان نام آشنا بود, #دوشنبه_ها برنامه ویژه روضه خوانی داشت که 25 سال هر هفته صبح دوشنبه پذیرای عزاداران حسینی در مجلس روضه خوانی بود
که بهترین خوراک و پخت غذا را بر پا می داشت
🔹امروز دوشنبه دیگریست
دوشنبه ای از دوشنبه های روضه خوانی
اما امروز صاحبخانه منزل دیگری را پیموده وبه سوی معبود شتافت
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
✍:حبیب اکبری
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
ندای اردکان
⭕️گزارشی متفاوت از آنچه با مدیر عامل سابق وفعلی چادر ملو گذشت
نکته هایی که خبرنگاران برتر بدان اشاره نداشتند یا کم نقش بیان داشتند:
✅درمورد احداث گندله 2
🔶گندله 2 با تسریع راه اندازی خواهد شد
🔷فعلا هیچ ابراز نظری نمیکنم, بگذارید در مجموعه حل شود به نفع پروژه ونفع شهر است
🔻چنانچه توسعه برای شهرستان اشکالاتی داشته باشد, خیلی راحت است,ما کارخانه را جایی دیگر می زنیم.
✅ساخت ورزشگاه را تسریع می بخشم
🔸زمین به ماواگذار کنند, پول هم از ما نگیرند, ما زمین فوتبال به مجموعه ورزشی اضافه می کنیم.
🔹زمین مجموعه شنیدم مالک شرکت چادرملو بوده, #تغییر_کاربری_یک_برگ_کاغذ است
🔻تعهد داشتیم ورزشگاه بسازیم, اینجا نمی ساختیم , درون مجموعه خودمان می ساختیم
✅آلودگی و برش خرسک ها
🔸کوچکترین آلودگی خارج از استاندارد باشه ,سریعأ رفع می کنیم
🔹بیشتر از 6 سال هست درخواست زمین در شرق کارخانه نمودیم جهت ساخت سوله ولی تحویل ما ندادند
🔻ریختن سرباره ها در بیرون شرکت:سرباره را ما چکار کنیم؟ تولید نکنیم که سرباره داریم!؟🤔
#یادآوری:(نشست خبری اصحاب رسانه با فرماندار قبل از سال جدید:
به صنایع فولادی اخطارها داده شده,صنایع مکلف به احداث سالن سرپوشیده,فیلتر وصافی های مخصوص شدند. تا دو ماه آینده این مشکل حل می شود.)
✅قول بیمارستان نمیدهیم اما قول همکاری میدهیم.
✅حقوق کارگران چادرملو
🔸حقوق کارگر ساده مان از حقوق ریاست... بیشتر است ودر پاسخ اعتراض ام, چرا بحث دوستانه را تند جلوه می دهید, وبه حاشیه ها می پردازید,تفاوت حقوق کارگر با...😔
🔹کار ما سخت تر از دیگر کارخانه هاست اما حقوق ما هم به مراتب بیشتر از آنهاست.
🔻در شورای اداری شهر,نمایندگان شرکت ها از ما شاکی هستند که نمیگذارید کارگران با پرداخت حقوق بالایتان پیش ما کار کنند.
✅ساخت مسکن برای کارگران فاقد مسکن
🔻برای کارگران تحت مدیریت مان که فاقد مسکن هستند, زمین مرغوب تحت اختیارمان بگذارند که ارزش ساخت داشته باشد میسازیم وتعدادی هم اضافه هم می سازیم.
#تفاوت_بیان_در_موضوعات!؟
#قضاوت_با_مخاطب
✍:حبیب اکبری
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
ای درخت آشنا
شاخههاي خویش را
ناگهان کجا
جا گذاشتي؟
یا به قول خواهرم فروغ
دستهاي خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتي؟
این قرارداد تا ابد میان ما برقرار باد:
چشم هاي من به جاي دست هاي تو
من به دست تو آب ميدهم
تو به چشم من آبرو بده
من به چشم هاي بيقرار تو قول ميدهم:
ریشههاي ما به آب
شاخههاي ما به آفتاب ميرسد
ما دوباره سبز ميشویم!
#قيصر_امين_پور
#شب_تون_درگیر_آرامش
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا
و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام میدهم»...
سوره کهف ، آیه ۲۳
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
در خنده ی دلواپسِ تو، ترس جهان بود
دلنازکی و گریه ی من نیز از آن بود
روزی که تو را دیدم از این پنجره ی باز
باد خنکی جانب موهات وزان بود
شیرین سخنی های تو تلخی مرا برد
گویی که رطب جای زبانت به دهان بود
بوسیدن لبهای تو در لحظه ی افطار
تنها هوسم هر شب ماه رمضان بود
بیمار نبودم ولی از شوقِ تو، در من
عادت به خیالات شبیه سرطان بود
آن چیز که دستان تو را داد به دستم
نجوای دلی غمزده هنگام اذان بود
شهر من و تو قصه ی بی عشق نمی گفت
در شاهرگِ خاطره هایش هیجان بود
از شایعه ی رفتن تو شهر به هم ریخت
چیزی که فقط بی حرکت ماند، زمان بود!
حتی نفسِ زنده ترین رود جهان هم
از ترس خداحافطی ات در نوسان بود
سرهای درختان همگی سمت تو چرخید
پایِ تو که در رفتن از این شهر دوان بود
دیگر نه سرودی و نه رودی و نه بودی
تا بود همین بود که تقدیر، همان بود
در شهر من از آمد و شد غلغله ای بود
تا خنده ی تو جاذبه ی نصف جهان بود
#پوریا_شیرانی
#سلام
#صبح_تان_به_لبخند_شکوفا
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷