💥توجه💥 💥توجه💥
✅با توجه به استقبال و درخواست همراهان گرامی
فروشگاه خرید آسان در راستای رزمایش مواسات و همدلی بسته های جهیزیه ی آسان را
در لیستهای ذیل عرضه مینماید👇👇👇
📣📣لیست شماره ۲
✅، شامل ۴۰ قلم جنس
۱. یخچال فریزر ۴ کشوی ضد برفک
۲. اجاق گاز طرح فر
۳. فرش 9 متری طرح ۷۰۰ شانه
۴. جاروبرقی
۵. اتو بخار کف سرامیک
۶. سرویس تفلون
۷. سرویس ارکوپال
۸. لباسشویی دوقلو
۹. سینی پذیرایی
۱۰. توستر با جوجه گردان
۱۱. پارچ و لیوان
۱۲. سرویس قاشق چنگال
۱۳. زودپز
۱۴. پلوپز ۳ کاره
۱۵. سرویس دم کنی
۱۶. سرویس بلور کامل
۱۷. سرویس کارد و چنگال میوه خوری
۱۸. پتو دو نفره طرح برجسته
۱۹. سرویس استکان چای خوری
۲۰. سرویس کفگیر و ملاقه
۲۱. دو عدد سس خوری
۲۲. دو عدد قندان
۲۳. سطل و جادستمال کاغذی
۲۴. دو عدد مرغ خوری و پیتزاخوری
۲۵. خرد کن دستی
۲۶. سرویس کامل رختخواب دو عدد تشک و دو بالش
۲۷. کلمن آب
۲۸. رخت اویز
۲۹. پاسماوری
۳۰. جا ادویه کامل
۳۱. سرویس کارد وساطور پایه دار آشپزخانه
۳۲. سماور گازی
۳۳. سرویس آبکش استیل
۳۴. فلاسک چای
۳۵. پنکه پایه بلند یا بخاری گازی
۳۶. سرویس ابکش پلاستیک
۳۷. آجیل خوری و بستنی خوری بلوری
۳۸. پایه ی قابلمه
۳۹. آبمیوه گیری ۳ کاره
۴۰. سبزی خرد کن
✍ قیمت کل ۱۷میلیون و ۷۰۰هزار تومان💥💥💥
امکان تغییر و حذف و اضافه ی اقلام وجود
۰۹۱۲۲۵۱۶۵۲۰☎️
۰۹۱۱۴۲۷۱۴۴۷☎️
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan
💠 حدیث روز 💠
💎 چهار توصیه کلیدی از امام صادق(ع)
🔻امام صادق علیهالسلام:
تَوَاصَلُوا وَ تَبَارُّوا وَ تَرَاحَمُوا وَ تَعَاطَفُوا
◻️ به هم پيونديد
◻️و به هم نيكى كنيد
◻️و به هم مهربان باشيد
◻️و براى هم دلسوزى كنيد.
📚 اصول كافى/ ترجمه كمرهاى، ج ۴، ص ۵۱۹
#من_ماسک_میزنم
•┈┈••✾••┈┈•
@neday_e_dehestan
#اخلاق_در_خانواده
✅ با يك جمله كل شخصيت همسرتان را زیر سوال نبرید.
از کلماتی مانند «تو همیشه همینطوری» یا«تو همیشه همهچیز رو خراب میکنی» جداً خودداری کنید، حتی به شوخی هم نگویید. گفتن هرکدام از این جملات برای خُرد کردن همسرتان کافیست!
شما خیلی راحت این جملات را بیان میکنید اما شنیدن آن برای طرف مقابلتان بسیار سنگین است. اگر همسرتان اعتمادبهنفس پائینی داشته باشد، مسبب این میشوید که برای همیشه این جملات در ذهنش حک شود.
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan
44.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 گشتی در فضای مجازی
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تفاوت کرونا با سرماخوردگی و آنفلوآنزا
عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا:
🔹علائم ابتلا به کرونا تدریجی است، اما آنفلوآنزا معمولا بطور ناگهانی و سریع خود را نشان میدهد.
🔹گاهی حتی برای پزشکان نیز تشخیص کرونا از آنفلوآنزا مشکل است.
🔹استفاده از واکسن آنفلوانزا کمک می کند که تشخیصها سریعتر باشد.
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴جنازه سالم شهید بعد از سالها
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برجلوه ی
روی ماه مهدی صلوات
برجذبه ی
هرنگاه مهدی صلوات
ما را نبود
چو هدیه یی درخور او
بفرست به
پیشگاه مهدی، صلوات
"اللهم صل علی محمد
و آل محمد و عجل فرجهم"
#سه_شنبه_های_جمکرانی
@neday_e_dehestan
24.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت زهرا (س)🍃🥀
توسط حاج قاسم
#من_ماسک_میزنم
🆔 @neday_e_dehestan
💠 حدیث روز 💠
💎 عملی زشت برای مؤمن
🔻امام حسن عسکری علیه السلام:
ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ؛
❗️چه زشت است براى مؤمن كه خواستهاى داشته باشد كه او را به خوارى كشاند.
📚 تحف العقول، ص۴۸۹
#من_ماسک_میزنم
•┈┈••✾••┈┈•
@neday_e_dehestan
#اخلاق_در_خانواده
🔴 قِلِقهای قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید. به فرض اگر قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و بدزبانی همسر این است که قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، شناخت توقّعات و گلایههای پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی مبارزه با هوای نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
#من_ماسک_میزنم
🆔 @neday_e_dehestan
شب عملیات بدر، بعد از عبور از آبراه های هور، فکر می کردم سنگر کمین دشمن پاکسازی شده است؛ غافل از این که عراقی ها از آن سنگر، حرکات ما را تحت نظر داشتند. ناگهان از پشت سر، قایق ما را زیر آتش رگبار قرار دادند. دو نفر شهید شدند، یک نفر زخمی شد و یک نفر سالم ماند. به سمت راست سینه ام، دو گلوله اصابت کرده. ریه هایم سوراخ شد و تیر از پشت کمرم بیرون آمد. موتور قایق از کارافتاد، و قایقمان حدود 20 متر از مسیر اصلی منحرف شد و رفت داخل نیزارها. دو نفری را که زنده بودند، با اصرار، به آب انداختم تا برگردند. چفیه ام را محکم دور کمرم بستم و کنار دو شهید، دراز کشیدم. ساعت 30:11 شب بود. فرکانس بی سیم ها را کم کردم و چیزهایی را که می توانستم، داخل آب انداختم. تا صبح در آن قایق، مکالمات را با صدای کم گوش می دادم و ذکر می گفتم. هر وقت قایق تکان می خورد، قایق را زیر آتش رگبار قرار می دادند. من هم فقط به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) توسل می کردم. نفس از جای تیرها وارد ریه ام می شد و از همان جا خارج می شد. خیلی درد می کشیدم. نماز صبح را خوابیده نیت کردم و خواندم.
صبح، متوجه نزدیک شدن عراقی ها به قایق شدم. بی سیم ها را خاموش کردم و مثل آن دو شهید، کف قایق دراز کشیدم. عراقی ها وارد قایق شدند و جیره غذایی و دوربین را برداشتند و قایقمان را بردند طرف سنگر کمین و رفتند. یک ساعت بعد، چند نفر دیگر آمدند و شروع کردند به خالی کردن جیب هایمان. نوبت به من که رسید، یکی از آن ها، دستش را داخل جیب بادگیرم کرد. داخل جیب یک جانماز، تیغ موکت بری، عطر و قرآن کوچکی بود.
از ضربان قلبم و گرمی بدنم، فهمید که زنده ام. داد زد: «احیا...احیا...». همه آمدند و شروع کردند به سیلی زدن. امّا من به رویم نیاوردم. با اسلحه چندین رگبار بالای سرم زدند. اما از بس، شب گذشته این صداها را شنیده بودم، برایم معمولی بود. دیدند هیچ راهی ندارند؛ یک کلاه کاسک را پر از آب کردند و ریختند روی من. آب به شدت وارد ریه هایم شد و ناخودآگاه چشم هایم را باز کردم. دست و پایم را گرفتند و پرتابم کردند روی سنگر کمین. دست هایم را بستند و با صورت روی زمین انداختند. شکنجه های سختی دادند و اطلاعات می خواستند. اما من می گفتم که یک کارگر ساده ام و چیزی نمی دانم. (در حالی که فرمانده یکی از تیپ های عملیاتی لشکر بودم و تمام اطلاعات پیش من بود). دوبار مرا با ریه تیرخورده داخل آب انداختند. ریه ام پر از آب شد. وقتی مرا از آب بیرون کشیدند، تنفس برایم مشکل بود. وقتی دست و پا می زدم، خون و آب از ریه هایم خارج می شد. مرا روی زمین می انداختند و با پا به کمرم می زدند و وقتی آب و خون از ریه هایم بیرون می زد، تفریح می کردند و لذت می بردند.
ظهر، خواستم نماز بخوانم، اما نگذاشتند. خوابیده نماز خواندم. متوجه شدم که می خواهند وسایلشان را جمع کنند و بروند. زخمی هایشان را بردند و کشته هایشان را گذاشتند و مرا هم در همان حال رها کردند.
با زحمت دست هایم را بازکردم و جلیقه ای پوشیدم تا داخل آب بروم و در نیزارها مخفی شوم. وارد آب که شدم، دوباره ریه هایم پر از آب شد و مجبور شدم خودم را از آب بیرون بکشم. رو به قبله دراز کشیدم و متوسل شدم به امام زمان (عج). در حال اشک ریختن و توسل بودم که ناگهان متوجه صدای قایق های خودمان شدم. نیروهای یکی از گردان های لشکر قم بودند. یکی از آن ها مرا شناخت و گفت: «عراقی... عراقی...». همه گلنگدن ها را کشیدند و آماده تیراندازی شدند. همان بنده خدا دوباره گفت: «بابا عراقی که نیست، عراقی خودمان است»!
لباس هایم را درآوردند و چفیه تمیزی به کمرم بستند. چند لحظه بعد، عراقی هایی که مرا شکنجه می کردند، دستگیر کردند و آوردند. آن ها افتادند به دست و پای من و التماس می کردند که نجاتشان دهم... .
از آن جا بیهوش شدم و بعد از انتقال به بیمارستان شهید دستغیب شیراز، به هوش آمدم. بالای تخت من کاغذی زده بودند؛ روی آن نوشته بود: عراقی.
خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، کشیده محکمی زد توی گوشم و بعد از کلی بد و بیراه، گفت: عراقی قاتل!
با بی رمقی گفتم: من عراقی نیستم. فامیلی ام عراقی است... .
راوی: سردار عبدالله عراقی
#من_ماسک_میزنم
@neday_e_dehestan