#سلام_امام_زمانم♥️
بهار در راه است؛ و زمین،
بهانه ای دارد، برای سبز شدن!
اما بهانه ی من،
بزرگترین بهانه ی زندگی ست.
انتظار کسی که هر قلب مرده ای را
زنده میکند!
من به شوقش..
هر روز به دنیا سلام میکنم
@negaheqods
نگاه قدس
روایتی از یک عملیات سری نیروی قدس سپاه در افغانستان با حضور شهید سلیمانی در نیروی قدس و تعیین و نق
برگی از داستان استعمار
(شروع جلد هشتم)
قسمت نود و پنج: همه انگلیسیها بد نیستند
انگلیسیها از نخستین سالهای قرن هفدهم میلادی به تدریج وارد هند شدند.
تجارت انگلیسیها در اختیار کمپانی هند شرقی بود. این شرکت، به بهانه حفاظت از تجارتخانههایش سربازانی را به هند وارد کرد و به آرامی بخشهای مختلف این سرزمین را به تصرف درآورد.
ضعف آخرین پادشاهان گورکانی و اختلافهای مذهبی میان هندیها، بهترین فرصت را در اختیار انگلیسیها گذاشته بود تا در این سرزمین پیشروی کنند.
ساحل نشینان رودسند به مردی انگلیسی که باکت وشلوار و کلاه سفید در اطراف خانههایشان پرسه می زد، مشکوک بودند؛ انگلیسیها بیشتر مناطق هند را تصرف کرده بودند؛ اما سند هنوز خارج از قلمرو آنها بود.
خبر ستمگری انگلیسیها در مناطقی که اشغال کرده بودند، مخصوصاً مالیاتهایی که از کشاورزان میگرفتند، به گوش ساکنان اطراف رود سند هم رسیده بود. آنها اکنون می دیدند که کله یک مرد انگلیسی در سرزمین سند هم پیدا شده مردی که تلاش میکند سرحرف را با مردم باز کند و گاهی با داروهای اندکی که همراه دارد، به درمان بیماران آنها مشغول شود.
مرد انگلیسی که خودش را«چارلز ناپیر»معرفی میکرد از رفتار هموطنانش در هند شرمگین بود، او تلاش میکرد به سندیها بفهماند که همه انگلیسیها بد نیستند، بسیاری از مردم انگلیس با اشغال هند مخالف اند و از شنیدن اخبار ظلم کمپانی هند شرقی به هندیها خشمگین می شوند.
مهربانی و انسان دوستی چارلز ناپیر به تدریج مردم سند را تحت تأثیر قرار داد.
ناپیر با مردم درددل میکرد و پای حرفهای آنها مینشست؛ او از بهره کشیهای کمپانی هند شرقی خبرهایی داشت که هندیها را شگفت زده میکرد.
ناپیر با سرافکندگی این اخبار را برزبان می آورد و تأکید میکرد که یک روز مردم هند باید قیام کنند و از زیر بار ظلم انگلیسیها رها شوند.
اعتمادمردم سند روزبه روز به ناپیر بیشتر میشد. ناپیر رهبران و بزرگان سند را تشویق میکرد تا علیه انگلستان متحد شوند و مردم را به قیام وادار کنند.
او به کسانی که از آمادگی او برای جنگ با هم وطنانش تعجب میکردند می گفت:« وطن من همه جهان است، نه انگلستان و مذهب من انسانیت است، نه مسیحیت.»
بالاخره مردم سند برای مبارزه علیه انگلیس آمادهشدند. آنها باید به انگلیسیها در سرزمینهای همسایه سند حمله میکردند. حمله سندیها با پاسخ سختتری از سوی انگلیسیها همراه شد.
سربازان انگلیسی به کمک آتش شدید توپخانه، سندیها را عقب راندند و وارد سرزمین آنها شدند.
آنها اعلام کردند چون مردم سند مناطق تحت تصرف انگلیس را تهدید کردهاند، باید سرزمین سند را اشغال کنند تا این تهدیدها برای همیشه به پایان برسد.
سندیها از این بهانه جویی انگلیسیها برای تسخیر سرزمینشان تعجب نکرده بودند، چیزی که آنها را بسیار شگفت زده کرده بود شخصی بود که فرماندهی انگلیسیها را به عهده داشت: سرگرد چارلز ناپیر
همان انگلیسی انسان دوستی که مدتها در میان آنها زندگی کرده بود و اکنون کت و شلوار سفیدش را با لباس افسران ارتش کمپانی هندشرقی عوض کرده و سربازانش را برای حمله به سندیها رهبری میکرد.
در حقیقت انگلیسیها از نخستین روزهایی که وارد هند شدند، به هیچ منطقه ای بدون بهانه حمله نکردند، اکنون نیز که در نیمه قرن نوزدهم، تقریباً تمام مناطق هند را در تصرف داشتند برای اشغال سرزمینهای کوچک باقی مانده هم بهانههایی را جست وجو میکردند.
بهانه آنها برای حمله به سند، تهاجم سندیها به سربازان آنها در مناطق همسایه بود.
تهاجمی که با تشویق یک انگلیسی سفیدپوش به نام ناپیر انجام شده بود.
دولت انگلستان پس از تصرف سواحل سند لقب «سِر» را به چارلز ناپیر اهدا کرد و هشتصد هزار روپیه از ثروت این منطقه را به او پاداش داد.
@negaheqods
✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🍃دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
💖 ﷽ 💖
🔹اللهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ و اجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ و اجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالِبین.
🔹ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
@negaheqods
🍃
🌺🍃
🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ماه مبارک رمضان
روز دهم ماه میهمانی خدا
@negaheqods
امشب خدیجه می رود از خانه ی وحی
تاریک شد در ماتمش کاشانه ی وحی
چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
خون جگر از دیده می بارد پیمبر
◼️وفات ام المؤمنين والمؤمنات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج💔🖤
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_مولایم❣
بیا که بی تو
نه سحـر را طاقتی است
و نه صبـح را صداقتی؛
که سحـربه شبنم لطف تو
بیدار میشـود
وصبح، به سلام تو
ازجا برمیخیزد...
#السلام_علیک_یابقیه_الله❣
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار (شروع جلد هشتم) قسمت نود و پنج: همه انگلیسیها بد نیستند انگلیسیها از
برگی از داستان استعمار
قسمت نود و شش: شلیک به زیبایی
انگلیسیها که تاسال ۱۸۴۹ میلادی تقریباً تمام هند را به تصرف درآورده بودند، در نخستین سالهای دهه ۱۸۵۰ چند نقطه کوچک باقیمانده را هم به قلمرو خود افزودند.
یکی از این نقاط، شهر کوچک و زیبای آغزا بود که ارتش کمپانی هندشرقی در سال ۱۸۵۳ میلادی آن را در محاصره گرفت.
شهر آغزا با دیواری بلند که آن را به قلعهای استوار شبیه کرده بود حفاظت می شد.
افسران انگلیسی انتظار داشتند مردم شهر پس از دیدن پیروزیهای آنها در سراسر هند از مقاومت دست بردارند و دروازههای شهر را باز کنند. انتظار فرماندهان انگلیسی واقع بینانه نبود، مردم شهر به سختی مقاومت میکردند و هر بار که سربازان دشمن به دیوار نزدیک می شدند با گلوله بارانی شدید آنها را عقب می راندند.
توپخانه انگلیسیها هم توان ویران کردن دیوار بزرگ شهر را نداشت. فرمانده انگلیسی تصمیم گرفت از پادگانهای دیگر کمک بخواهد.
رسیدن نیروی کمکی چند روز طول میکشید و آنها آذوقه ای را برای این مدت طولانی آماده نکرده بودند.
مقاومت مردم شهر گره بزرگی در کارشان انداخته بود تا اینکه یکی از افسران با پیشنهادی به دیدار فرمانده رفت، توپخانه آنها باید از دیوار شهر فاصله می گرفت، روی یکی از تپههای نزدیک شهر مستقر می شد و کاخهای زیبا و قدیمی شهر را نشانه میرفت.
هندیها باید تهدید میشدند که اگر به پایداری ادامه دهند توپخانه ارتش کمپانی قصرهای بی نظیر شهر را زیر آتش خواهد گرفت و نابود خواهد کرد.
فرمانده پیشنهاد افسر را پذیرفت و پیکی به سرعت روانه شهر شد تا تهدید جدید فرمانده را به اطلاع هندیها برساند.
مردم شهر یک شبانه روز فرصت داشتند تا پاسخ انگلیسیها را بدهند و بناهای تاریخی و بی همتای آغزا را نجات دهند.
سرانجام در آخرین دقایقی که مهلت انگلیسیها به پایان می رسید، یکی از دروازدهها باز شد و مردی از آن بیرون آمد.
مرد با سرعت به سوی اردوگاه انگلیسیها می دوید تا پیش ازپایان وقت، خبر تصمیم اهالی را به آنها برساند، مردم آغزا حاضر بودند تفنگهای خود را زمین بگذارند تا آسیبی به یادگارهای تاریخی و فرهنگی شهرشان وارد نشود.
انگلیسیها از اولین روزهایی که به هند وارد شده بودند، خود را مردمی متمدن معرفی میکردند که باید هندیها را هم با اصول تمدن آشنا میکردند و اکنون تنها چند دقیقه با ویران کردن یکی از گرانبهاترین میراثهای هنری هند فاصله داشتند.
مردم آغزا که مانند بقیه ساکنان هند از سوی انگلیسیها به بی فرهنگی و توحش متهم بودند برای نگهداری از یادگارهای هنری نیاکانشان، از مقاومت سرسختانه خود دست برداشتند و دروازههای شهر را به روی دشمن باز کردند.
حاکمان مناطقی مانند آغزا که به تصرف انگلیسیها در می آمدند، برکنار می شدند و شهر، کاملاً در قلمرو کمپانی هند شرقی قرار میگرفت.
این قلمرو وسیع «هند بریتانیا» نام گرفته بود، اما در بعضی بخشهای هند هم انگلیسیها حاکم محلی را با شرطها و محدودیتهایی بر سر کار نگه میداشتند.
این حکومتها در ظاهر مستقل بودند، اما سررشته همه کارهایشان در دست یک مأمور انگلیسی بود که «رزیدنت» یا مقیم نامیده میشد.
پولی که انگلیسیها بدون دردسر می توانستند از این حاکمان دست نشانده بگیرند، تنها علت نگه داشتن آنها در قدرت بود.
انگلیسیها از فردی به نام «میر جعفر» 40 میلیون لیره گرفتند تا او را به عنوان حکمران ایالت بنگال منصوب کنند.
میرجعفر به سراج الدوله، حاکم پیشین بنگال، که به جنگ با انگلیسیها مشغول بود، خیانت کرده بود.
مدتی بعد، از فرد دیگری به نام میر کاظم 10 میلیون لیره گرفتند و او را به جای میر جعفر به حکومت رساندند، اما سه سال بعد 25 میلیون لیره از میر جعفر گرفتند و دوباره او را بر تخت حکومت نشاندند.
دو سال پس از این، از فردی به نام نجم الدوله 11 میلیون لیره گرفتند و حکومت را به او سپردند.
فرماندار انگلیسی هند، وارنهاستینگز، از برخی حکمرانهای محلی سالی ۲۵۰ هزار لیره به عنوان کمک به خزانه کمپانی دریافت میکرد.
او تعهد کرده بود در برابر این پول، از اشغال سرزمین آنها خودداری کند. مدتی بعد هم از هر کدام مبلغی رشوه می گرفت و به حساب شخصی خودش واریز میکرد تا به این کمک سالانه چیزی اضافه نکند. اما بالاخره پیمان شکنی کرد و این ایالتها را هم به هند بریتانیا اضافه کرد.
هاستینگز، حاکم ایالت «اوز» را وادار کرد تا 5 میلیون لیره به کمپانی هند شرقی بپردازد.
تمام ثروتی که انگلیسیها به این صورت از فرمانروایان محلی میگرفتند، دسترنج کشاورزان هندی بود که حاکمان به نام مالیات با بهانههای دیگر از چنگ آنها بیرون کشیده بودند.
@negaheqods
✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
🍃دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
💖 ﷽ 💖
🌺 اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
🍃خدایا دوست گردان بمن در این روز نیکى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام کن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان.
@negaheqods
🍃
🌺🍃
🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
✨🍃🍂🌺🍃
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه ماه مبارک رمضان
روز یازدهم ماه میهمانی خدا
@negaheqods
27.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷عکس تعدادی از شهدا که توسط هوش مصنوعی به شکل زنده درآمده اند.
لبخند شهادت روزی تان باد....
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods