پروردگارا!
در صبحی که به اذنت طلوع کرده
و در روزی که به نامت آغاز میشود
ما را در پناه خود سلامتبدار
و زندگی ما را سرشار از لطف امام زمان کن
و سفره ما را از شادی و سعادت و برکت سرشار کن
اللهم عجل لولیک الفرج
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت پنجاهم یه روز با برادرش اومدن خونه برای ناهار دادن به من بالاخره زبون بار کردم
محافظ عاشق من
قسمت پنجاه و یکم
مهدا خواست اول امیر را برسانند تا با مادر امیر قبل از دیدن وضع او صحبت کند ، حلالیت بطلبد و دارو هایش را یادآور شود .
ـ آقای حسینی من زود صحبتو تمام میکنم تا معطل نشید
ـ نه راحت باشید ما فعلا در جوار داش امیر داریم از لحظات لذت میبریم
مهدا لبخندی از سر رضایت زد و در عقب را باز کرد و پیاده شد
بعد از چندبار در زدن مادر امیر در را باز کرد و با دیدن مهدا گل از گلش شکفت .
ـ سلام خاله جون
ـ سلام به روی ماهت دخترم . کجایی مادر دلم برات یه ذره شده بود ؟
ـ بی وفایی منو ببخشید خاله جون ، بی توجهی کردم
ـ نه قربونت برم ، نه دختر نازم . این چه حرفیه میدونم درگیری مادر ، بشین یه لیوان شربت درست کردم بیارم بخوری
ـ بگین کجاست خودم بیارم ، شما بفرمایید .
ـ روی کابینته مادر ...
با آرامش و خیلی منطقی قضیه را برای مادر امیر تعریف کرد و کمی شربت بهش تعارف کرد تا حالش جا بیاد . هنوز از دارو ها استفاده میکرد
و شک عصبی براش خوب نبود برای همین یکی از قرص هایی که خودش بسختی براش پیدا کرده بود را به خوردش داد فشارش را گرفت و وقتی از وضعیتش مطمئن شد به امیر زنگ زد و گفت که همه چیز آماده است .
ـ خاله جون فقط حواستون باشه قرصاشون فراموشتون نشه ، کنار کاغذ روی در یخچال که واسه قرص های خودتونه یه یادداشت هم از قرص های آقا امیر گذاشتم
ـ قربون دستت دخترم
ـ من برم هم شما استراحت کنین هم آقا امیر
ـ ممنون دخترم خیلی لطف کردی
ـ این چه حرفیه من فقط شرمنده شدم ببخشید ، حلالم کنید
ـ اگه امیر کاری نکرده بود حلالش نمیکردم ، تو حلالی دخترم
ـ ممنونم خاله جون ، به امیر آقا هم بگین فردا لازم نیست بیان دانشگاه کلاس برای کار های گروهی هست برا بسیج هم بچه ها هستن کمک میکنن ، استراحت کنن
ـ باشه مادر
ـ مراقب خودتون باشید ، یاعلی
ـ علی یارت .
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار غدیر
4️⃣ 2️⃣بیست و چهار روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام سیزدهم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
حَسبُ المَرءِ… مِن سَلامَتِهِ قِلَّةُ حِفظِه لِعُيوبِ غَيرِهِ
در سالم بودن آدمى، همين بس كه عيوب ديگران را كمتر در ذهن خود نگه دارد
📚بحارالانوار، ج75، ص81، ح66
💠کیست علی؟ به خلق عالم، امیر
کیست علی؟ ولیّ حیّ قدیر
@negaheqods
#انتخابات
❓ به کی رأی بدیم؟
خیلی از دوستان پیام میدن و میپرسن توی انتخابات نظر شما روی چه شخصی است؟
شاید بعد از اتمام موعد ثبتنام داوطلبین و بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان، ما هم نظرمون رو در مورد شخص اصلح اعلام کردیم😊
در حال حاضر تنها میشه بگیم که ما به چه کسانی رأی نخواهیم داد؛ مشخصاً ما به غربگراها رأی نخواهیم داد
ولی اینکه به چه کسی رأی میدهیم، نیازمند زمان بیشتری است
باید جبهه بندیها روشنتر بشه
داوطلبین از هر دو جبهه انقلاب و غربگراها مشخص بشن
وزن و دامنه تاثیرگذاری اجتماعی هر کدام مشخص بشه و...
تا بتونیم تصمیم بگیریم که باید به چه کسی رأی بدیم
روشنه که توی این شرایط، اصرار بر اعلام اصلح و نفی بقیه کاندیداهای احتمالی جبهه انقلاب، کُنشی غیرحرفهای و آسیبزاست...
نمی دانیم چرا بعضی از دوستان، امری به این وضوح و بداهت رو درک نمیکنن؟
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
@negaheqods
♦️سلام امام زمانم
🔹آفتاب؛ شعاع مهربانی شما بر کوچک و بزرگ این شهر است و نسیم؛ لطافت دستان تان است، آن هنگام که برای مان، دست به دعا می بردارید!
🔹مهربان تر از پدر و دل سوزتر از مادر؛ امام زمان! امروز را هم بعد از بردن نام خدا، با یاد شما شروع می کنم!
🔹سلام بر تو ای سرچشمهی زندگانی!
🔹اللهم عجل لولیک الفرج
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت پنجاه و یکم مهدا خواست اول امیر را برسانند تا با مادر امیر قبل از دیدن وضع ا
محافظ عاشق من
قسمت پنجاه و دوم
تند آسانسور را فر خواند و بسمت ماشین محمدحسین راه افتاد وقتی در بیمارستان گفت برود و او به مرصاد زنگ میزند تا دنبالشان بیاید ، ناراحت شد که مهدا ترجیح داد چیز دیگری نگوید .
ناراحت از اینکه باید جلو بنشیند با خجالت در جلو را باز کرد و نشست .
ـ ببخشید معطل شدید
ـ خواهش میکنم
در سکوت رانندگی میکرد که به یاد حرفش در بیمارستان افتاد و گفت : مهدا خانوم ؟
انتظار نداشت اسمش را از دهان آقای متفاوت مغرور بشنود . آرام گفت : بفرمایید
ـ شما از دست من ناراحت هستین ؟
خودش را به آن راه نزد و خیلی صادقانه جواب داد : سعی میکنم دلم جایگاه صاحبش باقی بمونه ۱*
ـ پس ...
ـ قضاوت ایمان وجود آدمو تباه میکنه ، گاهی باید حرف زد تا دچار قضاوت نشد گاهی سکوت ... قضاوت هر روز یه رنگ میشه گاهی تهمت ، گاهی غیبت ، گاهی دروغ ... خالق فقط خداست پس قاضی هم فقط اونه ! آقای حسینی ، من نگران شدم از اینکه چرا اینقدر زود به " پس ...." میرسید .
ـ ببخشید
ـ لازم نیست از من عذر خواهی کنید شما در حق من ظلم نکردید تا زمانی که فرضیه تون به حرف و اعتقادتون تبدیل نشده باش ، اون وقته که ببخشش سخت میشه
ـ خب پس چطور میشه اطرافیانو شناخت ؟
محمدحسینی که ختم قرآنو مطالعات فلسفیش به حد یک روحانی بود خودش را مقابل این دختر جوان مثل یک کودک میدید ، اصلا نفهمید کی این حرف را زد انگار از دلش برآمده بود .
ـ شناخت؟ چرا باید اطرافیانتونو بشناسید ؟
ـ مگه میشه بدون شناخت ارتباط اجتماعی رو حفظ کرد ؟
ـ دقیقا رابطه اجتماعی ، این چیزی که ما الان اسمشو شناخت گذاشتیم میتونه به این ارتباط اجتماعی کمک کنه ؟
ـ خب ، معلومه
ـ تصور کنید ما قراره تمام اطرافیانمون رو بر حسب نظر خودمون بشناسیم ، پس قطعا به عیب هایی با دید خودمون دست پیدا میکنیم که نمی تونیم تحملشون کنیم ، آخرش به این نتیجه میرسیم که هیچ کس مناسب ما نیست ، یعنی قطع رابطه با اجتماع. این طوری روابط اجتماعی بهبود پیدا میکنه ؟
ـ نمیشه کوکورانه و کبکوار زندگی کرد ، شاید واقعا بعضی ها شایسته ما نباشن ، ضمنا ما با چیزی که از رفتارشون برداشت میکنیم اونا رو می شناسیم
ـ شما تشخیص میدین که هر کس چقدر شایستگی داره ؟ مگه شمایی که ظاهر رو دیدی باطن هم میتونی ببینی ؟ ضمنا شما از فردای اون شخص اطلاع دارین یا حتی میدونین در لحظه چی از دلش گذشته ؟ شما با یه نقشه که متعلق به هزار سال قبله میخواید شهر تازه تاسیسی قرن رو پیدا کنید ؟
ـ خانوم از کوزه همان برون تراود که در اوست
ذات آدما در ظاهرشون مشخصه .
ـ جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق ، آگاه شد
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمارغدیر
3️⃣ 2️⃣ بیست و سه روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام چهاردهم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ
برنامه ريزى درست، دارایی اندک را افزايش مى دهد؛ و برنامه ريزى نادرست، ثروت بسيار را نابود مى كند
📚غررالحكم حدیث 4833
💠دست خدا و «نفْس» پیمبر فقط علی است
شمشیر و شیر خالق اکبر فقط علی است
@negaheqods
بیم و امیدهای انتخابات چهاردهم
🔹هنوز خیلی زود است قضاوت قطعی کنیم، اما من باب هشدار و تذکر هم که شده مناسب است در آغازین روزهای مجلس شورای اسلامی و در آغازین مرحله فرآیند انتخابات ریاستجمهوری قدری هشدارآمیز به صحنه نگاه کنیم تا شاید برخی که بر روی تنشآلود کردن فضای عمومی جامعه و سیاه نمایاندن کشور برای ارتفاع موقعیت خود حساب باز کردهاند، به خود آیند.
🔸اگر آداب و شرایط حاکم بر انتخابات و رفتار سیاسی کاندیداها کماکان تغییر نکرده باشد، معالاسف باید خود را برای یک دوره پرمناقشه و سرشار از سیاهنمایی آماده کرد. در اینکه ایران امروز در شرایطی توأم با ضعف و کاستیها قرار دارد، تردیدی نیست؛ اما این همه ماجرا نیست؛ چرا که به دلایل گوناگون ایران ۱۴۰۳ دیگر ایران ۱۴۰۰ نیست و شرایط پیشین به گونهای بنیادین تغییر یافته است.
🔹در عرصه منطقهای و جهانی پس از عملیات «وعده صادق» جمهوری اسلامی، نه فقط به پایگاههای نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، بلکه مهمتر به همه راهبردهای چند دهه ناتو و خاصه آمریکا در غرب آسیا حملهور شد. اگر روزی فرا برسد که بتوان عملیات وعده صادق را از حیث نظامی و دادههای دیپلماتیک تجزیه و تحلیل کرد و ضعفهای سازمان سیاسی و نظامی غرب را با مردم در میان گذاشت، تازه آن هنگام ابعاد مختلف عملیات که نشاندهنده تکامل اراده سیاسی و توانمندی نظامی بیسابقه ایران است، برای مردم آشکار خواهد شد.
🔸در زمینه سیاست خارجی، هیچگاه به اندازه دوره کنونی توازنگرایی در روابط خارجی و تثبیت ظرفیتهایهای همسایگی فعال نبوده است. تنظیم روابط سازنده با کشورهای منطقه، عضویت کامل ایران در شانگهای و بریکس، اجرایی شدن توافق راهبردی ایران با چین و روسیه و در نهایت تداوم مذاکره برای رفع تحریمهای ظالمانه، هیچگاه در تاریخ ایران چنین موقعیت و فرصتهایی را پیشروی کشور نگذاشته است. از آنسو این شرایط خاص منطقهای و جهانی، زمینهها و ظرفیتهای اقتصادی قابل ملاحظهای را در اختیار مسئولان برای حل مسائل معیشتی مردم قرار داده است.
🔹حالا در این میانه و در حالیکه دولت سیزدهم در ظرف سه سال گذشته گامهای مؤثر و سازندهای را در عرصههای پیشگفته برداشته، کشور در حال برگزاری انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم است. انتظار آن نیست که کاندیداها مسائل جاری کشور را طرح نکنند و به نقد سیاستهای موجود، خاصه در بخش اقتصادی مبادرت نورزند، که اقتضای انتخابات نیز همین است؛ اما نباید گروههای سیاسی و کاندیداها با سیاهنمایی اوضاع کشور امید به اصلاح امور و اعتماد به مسئولان را، که موتور محرکه شرکت مردم در انتخابات است، به کلی از بین ببرند.
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
@negaheqods
#سلام_مولای_مهربان_من♥
وقتی به تو سلام میکنم
وجودم سرشار از امید میشود.
و زندگی، شروع به لبخندزدن میکند...
وقتی به توسلام میکنم
روزم پر از برکت میشود، پر از روزی ...
وقتی به تو سلام میکنم
جانم لبریز از بوی نسیم و بهار
و شادمانی میشود ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت پنجاه و دوم تند آسانسور را فر خواند و بسمت ماشین محمدحسین راه افتاد وقتی در ب
محافظ عاشق من
قسمت پنجاه و سوم
محمدحسین در آن بیت از مولانا غرق شده بود که با صدای مهدا به خودش آمد و فهمید جلوی ساختمان واحد حاج مصطفی ایستاده است .
ـ باز هم ممنونم آقای حسینی ، خیلی لطف کردین .
محمدحسین انگار میخواست هر طور شده حرف های دیگری از فرد مقابلش بشنود برای همین چیزی که به ذهنش آمد را جدی گرفت و گفت :
مهدا خانوم ؟
ـ بله ؟
ـ آخر این هفته نیمه شعبانه ، قراره حسینیه محله برنامه داشته باشیم ، خوشحال میشیم همکاری کنید .
ـ بله ، ان شاء الله . به خانواده سلام برسونین . یاعلی
ـ خدانگهدارتون .
شما هم به حاج مصطفی سلام برسونید .
مهدا با لبخندی همیشگی از فرد مقابلش خداحافظی کرد و به سمت واحدشان راه افتاد خسته به آسانسور تکیه کرده بود که همراهش زنگ خورد و شماره ی خصوصی نمایان شد فهمید از محل کارش است .
ـ الو ، بفرمایید ؟
ـ مهدا جان ؟ سلام خانومی
ـ سلام خانم مظفری ، احوال شما ؟ جانم ؟
ـ ممنونم . مهدا جان شما فردا میای سرکار ؟
ـ بله میام ، اما کلاس دارم
ـ چه ساعتی ؟
ـ ۱۰ تا ۱ ، مرخصی ساعتی میگیرم
ـ شاید مجبور باشی فردا شب شیفت بمونی ، گفتم بهت خبر بدم یه جوری خانواده رو هماهنگ کنی
ـ استاد صابری گفتن شیفت شب به من نمیدن که !
ـ اضطرار پیش اومده حالا بعدا اداره صحبت میکنیم ، قضیه این آقای م.ح داره جالب میشه
ـ چشم سعی خودمو میکنم ، شما امشب شیفت هستین ؟
ـ آره ، فک کنم فردا شب خانم .... هم شیفتن تنها نیستی
ـ صحیح ، متشکرم اطلاع دادین .
ـ وظیفه است . مراقب خودت باش ، یا علی .
ـ شما هم همین طور یا علی .
با اتمام مکالمه اش آسانسور به مقصد رسید . در خانه را گشود و با شوق همیشگی گفت :
اهل منزل بیاین که خوشکل جمعتون اومد .... سلــــــــــام
مرصاد از روی کاناپه پرید و گفت :سلام . چته ؟ ساکت !نمیبینی رئال بازی داره
ـ واقعا ؟!! مگه فردا شب نیست بازیش ؟
ـ نخیر امشبه .
با حالت زاری گفت : این عادلانه نیست مرصی من بازی رئال دوست
ـ ایش لوس ، برو از جلو چشم دور شو
ـ لیاقت که نداشته باشی همین میشه
انیس خانم : سلام مهدا جان خوبی مامان ؟ خسته نباشی ! حال همکلاسیت چطور بود ؟
ـ سلام مامانی ، دستش شکسته بنده خدا ولی الان احتمالا با حکومت ساسانی برای تصاحب تخت درگیره
انیس خانم را بوسید و با لحن دخترانه ای ادامه داد ؛ مامانی گرسنمه ، خسته هم هستم
مقنعه اش را بیرون آورد روی مبل گذاشت و همین طور که با کیلیپس درگیر بود گفت :
موهام از بس تو مقنعه مونده دچار تنفس بی هوازی شده . مامان سرم بشدت به نوازشات نیاز داره
ـ باشه عزیزم برو یه آب به دست و صورتت بزن بیا شامتو بخور بعد موهاتو میبافم
ـ بابا کجاست ؟
ـ حسینیه تازه تاسیس محله ، زنگ زده بود میگفت همه سراغ تو رو میگرفتن ، مگه به تاسیس این جا هم کمک کردی ؟
مرصاد : ایشون مادر ترزا هستن به تمام نقاط این شهر احاطه دارن
ـ نه بابا من که کاری نکردم
بعد کلیپسش را به سمت مرصادی که با استرس فوتبال میدید پرتاب کرد .
ـ هوی چته ؟ سرم درد گرفت گیس بریده ، وایسا کبابت میکنم
بسمت اتاق مشترکش با مائده پرواز کرد و در را بهم کوبید . مائده که سرش تا اعماق یک کیلومتری در لپ تاب مهدا فرو رفته بود با ترس سیخ نشست .
مهدا با دیدن مائده و لپ تابش بیخیال مرصاد و تهدید هایش شد و با نگرانی و غضب رو به خواهرش گفت :
مائده خانوم قبل از اینکه اینو برداری نباید بپرسی ؟!
ـ من فقط کتاب میخوندم آبجی
ـ مائده جان هر وقت به لپ تاب احتیاج داشتی لطفا قبلش باهام هماهنگ کن
برخی اطلاعات محل کارش را روی لپ تاب ریخته بود تا در خانه آنها را بررسی کند و هیچ کس نباید به آنها دسترسی پیدا میکرد .
وقتی خونسردی مائده را دید فهمید چیزی ندیده برخی تصاویر و فایل ها آنقدر متفاوت از درک او بود که حتما او را می ترساند .
ـ مائده جان میشه تنها باشم ؟
ـ چشم .
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار غدیر
2️⃣ 2️⃣بیست و دو روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام پانزدهم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
كَيفَ يَجِدُ حَلاوَةَ الإِيمانِ مَن يَسخَطُ الحَقَّ؟!
چگونه شيرينى ايمان را بچشد كسى كه از حق مى رنجد؟!
📚غررالحكم حدیث 7004
💠مردی که جان به دست، شب لیلة المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علی است
@negaheqods
⊰⃟𖠇🖤࿐ྀུ🖤༅࿇༅═┅─
🏴السلام علیکَ یا روح الله
🏝ساحت «روح خدا»
عرض ارادت میکنم
با «علمدار ولایت»
باز «بیعت» میکنم
«رهبرم سید علی»
گرخواهد از من جان و سر
سر به پایش میدهم
«غسل شهادت» میکنم🏝
▪️سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) وقیام خونین ۱۵ خرداد تسلیت باد.▪️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
@negaheqods
#سلام_حضرت_موعود♥️
صبحتان بخیر مولایم
برگشتنت را ؛
برای کدامین روز مبادا ..
کنار گذاشته ای
برگرد ... که بی تو ؛
هر روزمان روز مباداست
#اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت پنجاه و سوم محمدحسین در آن بیت از مولانا غرق شده بود که با صدای مهدا به خودش آ
محافظ عاشق من
قسمت پنجاه و چهارم
شامش را در سکوتی عحیب می خورد ، مرصاد نگاهی به خواهرش کرد و منتظر ماند خودش از آنچه ناراحتش کرده بگوید .
انیس خانم : مهدا مامان مگه گرسنه نیستی ؟ بخور قربونت برم
ـ دارم میخورم مامان
ـ من میشناسمت ، چی شده که مثل همیشه غذا نمیخوری ؟
ـ چیزی نیست مامان فقط خستم ، لطفا بعدا زنگ بزن خونه آقای حسینی از خانمشون بخاطر آقا محمدحسین تشکر کن
ـ چرا ؟
ـ ایشون رسوندنمون بیمارستان تا الان معطل من بودن
ـ تو چرا ؟ امیر دستش شکسته
ـ آره ولی من مسببش بودم ...
ـ خب اون پسره نباید حرف اضافه میزده تو که گناهی نداشتی مهدایی
ـ مامان ؟
ـ جانم ؟
ـ عذا...
ـ نمیخواد عذاب وجدان بگیری ، وقتی زنگ زدی گفتی بیمارستانی دلم هزار راه رفت اگه امیر نبود اون دیوونه بلایی سرت میاورد چی ؟
ـ کاری نمیکرد مامان غصه نخور قربونت برم
ـ کی هست اصلا این ؟ حرف حسابش چیه ؟
ـ مهم نیست ، اگه حرف حساب داشتم کتک کاری نمیکرد مامان من سیر شدم ، فدای دست پختت
ـ نوش جان عزیزم
مهدا ظرفش را به سمت سینک برد و مشغول شستن ظرف های مانده در سینک شد .
با پاشیده شدن آب روی صورتش نگاهی به مرصاد کرد ...
ـ برو اون ور تا من آب بکشم ... کجایی؟ عاشقی ؟
ـ نمیخواد خودم میشورم ، ذهنم درگیره
ـ حرف نباشه وقتی سلطان یه چیزی میگه باید بگی چشم ، خب زود بگو چیشده ؟
ـ مرصاد ؟ مائده رفته بود سر لپ تابم
ـ خب ، چیزی هم دیده ؟
ـ نه
ـ خب پس چته ؟
ـ چرا اینقدر خونسزدی ؟ میگم میره سر لپ تابم ؟
ـ منم میگم الحمدالله چیزی ندیده نگران نباش
ـ تنها نگرانیم این نیس
ـ دیگه چیه ؟
ـ فردا شب شیفتمه ، نزدیک یک ماه اومدم سرکار هنوز یه شب شیفت وانستادم خب نمیشه که
ـ اوه قضیه خراب شد ... حالا میخوای چیکار کنی ؟
ـ مرصی فکرم کار نمیکنه ، تمام امیدم به توئه !
ـ چه غلطا ، تو غلط اضافه کردی به من چه ؟!
ـ مرصاد ؟!
ـ هان ؟ چیه ؟
ـ خیلی ممنون از حمایــ....
+ کی غلط اضافی کرده ؟! زود ، تند ، سریع ، اعتراف !
ـ چندبار بگم وقتی دوتا بزرگتر دارن حرف میزنن مثل اختاپوس نپر وسط ؟
+ هزار بار هم بگی باز من میام وقتی با مهدا حرف میزنین قضیه جذابه
مهدا : مائده جان آخه ما چی ازت پنهان کردیم ؟
ـ همه چی .
ـ ممنون واقعا مثلا ؟
+ مثلا سه سال پیش با هم رفتین پیاده روی اربعین با فاطی اینا منو نبردین ... همش قایمکی حرف میزدین
ـ در عوض پارسال سه تایی خواهر برادری رفتیم اردو راهیان نور
+ نموخوام
ـ ایش لوس نُنُر
+ با آبجیم داریم اختلاط میکنیم تو چی میگی این وسط ؟
ـ مائده به داداشت احترام بذار !
ـ اونم به تو احترام نمیذاره
مرصاد : بیا برو بگیر بخواب فردا صبح مدرسه داری ، اینقدرم حرف نزن تا از ۱۲ عضو ناقصت نکردم
ـ برو بابا ، کی رو تو رو آدم حساب میکنه حالا ؟! به بابام میگم از ۱۴۴ عضو ناقصت کنه
مرصاد دمپایی پلاستیکی دستشویی را برداشت و دنبال مائده می دوید و میخواست به مو هایش بکشد .
+ وای آبجی به دادم برســـــ......
ـ وایسا دختره پرو ، میخوام موهای زشتت شونه کنم ...
+ ماماااااااان ؟ مهدااااااا ؟
نجاتم بدین .....
مهدا بعد از خندیدن حسابی با دیدن حرص خوردن مادرش به یاری مائده شتافت .
مهدا دنبال مرصاد ، مرصاد دنبال مائده ....
مرصاد نمیگذاشت مائده به اتاق ها نزدیک شود مائده که دید نمی تواند مرصاد را چارگر شود ، چادر از جا رختی برداشت و از در بیرون زد ...
مرصاد دست بردار نبود ، همیشه همین طور با هم شوخی و تفریح داشتند و هیچ وقت نمیگذاشتند دیگری در ناراحتی بماند سه تا بچه ی شیطون ....
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار غدیر
1️⃣ 2️⃣بیست و یک روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام شانزدهم:
امیرالمومنین عليه السلام:
أيُّهَا النّاسُ! تَوَلَّوا مِن أنفُسِكُم تَأديبَها، وَاعدِلوا بِها عَن ضَراوَةِ عاداتِها
اى مردم! خودتان عهدهدار ادب كردن نفْس هايتان شوید و آنها را از وَلَع عادت هايشان باز داريد
📚غررالحكم حدیث 4522
💠ای جان پاک ختم رسل در بدن، علی!
مهر تو روح طاعت هر مرد و زن علی!
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#امام_خمینی رحمت الله علیه:
▪️یادتان نرود که یک ۱۵ خرداد داشتیم.
۱۵ خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است.
🌹 گرامی باد یاد و خاطره شهیدان قیام ۱۵ خرداد
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
@negaheqods
﷽
#سلام_امام_زمانم❤️
چه روزی شود روزی که
صبحم را با سلامِ
به شما خوشبو کنم
مولای من
هرگاه سلامتان می دهم
بند بند وجودم لبخندتان را
احساس می کند
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج🌼
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت پنجاه و چهارم شامش را در سکوتی عحیب می خورد ، مرصاد نگاهی به خواهرش کرد و
محافظ عاشق من
قسمت پنجاه و پنجم
مرصاد نمیگذاشت مائده به اتاق ها نزدیک شود مائده که دید نمی تواند مرصاد را چارگر شود ، چادر از جا رختی برداشت و از در بیرون زد ...
مرصاد دست بردار نبود ، همیشه همین طور با هم شوخی و تفریح داشتند و هیچ وقت نمیگذاشتند دیگری در ناراحتی بماند سه تا بچه ی شیطون...
این حرکت مرصاد بیشتر بخاطر مهدا بود میخواست از این حال و هوا بیرون بیاید .
مرصاد پشت مائده از در خارج شد ... به آسانسور نگاه کرد و با پله بسمت مقصد راه افتاد ...
مهدا با همان دست های کفی شالی به روی موهای تازه بافته شده اش انداخت و با چادر پشت خواهر و برادرش راه افتاد ...
لحظه ای منتظر ماند و دید آسانسور در طبقه ۴ توقف کوتاهی کرد و سپس دوباره به سمت بالا رفت ...
حقه ی خواهرش را فهمید و بسمت محوطه روان شد
محوطه ی ساختمان را دنبال مائده گشت که سایه اش را پشت در انبار پیدا کرد .
این قسمت بلوک ساختمان مهدا را به بلوک رو به رو متصل میکرد و برای هر دو ساختمان در زیر زمین مجاور پارکینگ انباری تعبیه شده بود .
ـ مائده بیا بیرون مرصاد نیست
.
.
مائده ؟
آخه چرا زبون درازی میکنی ؟
.
.
.
تقصیر خودتم هست ، آدم با برادر بزرگترش این جوری حرف میزنه ؟
بیا بریم لباس درست تنمون نیست ، یکی میبینه زشته ...
وقتی بی توجهی سایه را دید بسمت در ورودی انباری رفت و کامل آن را باز کرد که با یک جفت چشم آبی متعجب رو به رو شد .
ـ شمایید ؟ چیزه ! سلام
ـ سلام
ـ ببخشید من شما رو با خواهرم اشتباه گرفتم داخل محوطه ندیدینش ؟
ـ فک کنم رفتن سمت موتور خونه ... داشتن میدویدن من سلام کردم ولی متوجه نشدن ...
ـ واای نه موتورخونه چیکار میکنه
ـ چرا مگه مشکلی هست ؟ پمپ فشار آب که بر سر آب شهریه خرابه .... خیلی خطرناکو بزرگه ... ببخشید باید برم ...
با عجله از انباری خارج شد . میدانست خواهر کنجکاوش ممکن است خودش را به دردسر بیاندازد .
محمدحسین از نگرانی مهدا نگران شد و کار خودش را تعطیل کرد و دنبالش راه افتاد .
ـ مهدا خانوم ... وایسین منم بیام
مهدا سری تکان داد و بسمت موتورخانه دوید .
ادامه دارد ...
@negaheqods
روزشمار غدیر
0️⃣ 2️⃣بیست روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام شانزدهم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
لاتَصفُو الخُلَّةُ مَعَ غَيرِ أديبٍ
دوستى با شخص بی ادب، خالص نمى شود.
📚غررالحكم حدیث 10599
💠تویی کـه پیشتـر از ابتـدای عالم، بود
خـدای عـزوجل مـدح گسترت مولا!
@negaheqods
🔴 شاخصههای #مدیر_اسلامی در آیه ۵۴ مائده
1.يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ: یک مدیر اسلامی، به خدا عشق می ورزد و خدا نیز عاشق اوست؛ امیرالمومنین علیه السلام،سلمان، ابوذر و مقداد از مصادیق بارز آیه شریفه اند که عشق طرفینی میان آنها و خدا وجود داشت.[۱]ای شهید جمهور! آن زمانی که در مراسم سران قوا به تو طعنه زدند که اطعام مساکین دادی و شام را از هیئتهای بغل گرفتی و تو هم در برابر این زخم زبان ها گفتی: تبرکی امام حسینه،به محبت الهی تو و عشق خدا به تو، پی بردم؛ آن زمانی که بر منبر ابی عبدالله، زبان به یابن الشبیب ان کنت باکیا لشیء فابک للحسین[۲] گشودی، به عشق وصف ناپذیر تو اذعان کردم. آری! امام رضا علیه السلام به دعبل فرمود: تو مرثیه خوان جد ما حسین علیه السلام هستی و تا زنده ای، یاور و ستایشگر مائی، پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی نکن.[۳] رئیسی عزیز هم این مدال نوکری اش را از امام رضا گرفت و محبوب خدا و اهل بیت علیهم السلام شد.راستی یه نکته دیگه یادم رفت بگم، خانه ساده و محقر مادر شهید جمهور رو مشاهده کردید؟ در زمان حیات به ایشون می گفتند: بگذارید یه فیلم از خانه مادرتان بگیریم تا مردم ببینند خانه مسئول جمهوری اسلامی چقدر ساده است، اما او جواب داد: این ریاکاری ها رو بگذارید کنار؛ همین بود که شد مصداقی از حدیث نبوی که پیامبراکرم(ص) فرمودند: اگر سه خصلت در وجود فردی باشد،ایمانش کامل می شود که یکی از آن ویژگی ها، دوری از ریا می باشد.[۴]
2.أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ: ویژگی دوم مدیر اسلامی، فروتنی با عموم مومنین و مردم است؛ مگر می شود نماینده مردم بود و در میان مردم و متواضع در برابر آنها نبود! پیامبر اکرم(ص) در روایتی گهربار می فرمایند: آقا و سرور هر قومی، خدمتگزار آنها است.[۵]
3. أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ: ویژگی سوم مدیر اسلامی، نفوذناپذیری، عزت و اقتدار بازدارنده در برابر دشمن است،[۶] دولت شهید جمهور، شعار استقلال و استکبار ستیری را زنده کرد و به همه فهماند که می توان با کشور های دنیا رابطه داشت اما در عین حال،معادلات جهانی را تغییر داد و حقیقتا آن نظم نوین جهانی که حضرت آقا فرمودند، در دولت رئیسی به نقطه اوج رسید، راستی عملیات وعده صادق را به یاد دارید، فکرش را می کردی که به اسرائیل پوشالی حمله مستقیم کنیم؟ این طعم اقتدار را که به ما چشاند؟ چه کسی دیپلماسی اقتداری را جایگزین دیپلماسی التماسی کرد؟ حقیقتا باید قدردان شهید جمهور و وزیر خارجه مجاهد او بود. بزارید این نکته رو هم عرض کنم، در سیاست اسلامی، میدان و دیپلماسی در تعارض با یکدیگر نیستند، بلکه مذاکره، ادامه جنگ است اما در میدان دیپلماسی.
4.يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: ویژگی چهارم مدیر اسلامی، جهاد در راه خدا است، امکان ندارد که مدیر تراز انقلاب و ایران قوی، عاشق قدرت و میزنشین باشد؛ زیرا، با ادعا و کار نمایشی کردن نمی شود، ادعای خدمت و مسئولیت پذیری کرد. رئیسی عزیز، به معنای واقعی کلمه، مجاهد در راه خدا بود، اوقات فراغت برایش معنا نداشت، به معنای واقعی،درد مردم را داشت، بی دلیل نیست که پیامبراکرم(ص) برای مجاهدان الهی مقام والایی تعیین کردند و فرمودند: مجاهدان در راه خدا، رهبران اهل بهشت هستند.[۷]
5.وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ: ویژگی پنجم مدیر اسلامی، عدم خوف از ملامت سرزنش کنندگان است. طبق کلام نورانی پیامبراکرم(ص) اگر سه ویژگی در فرد باشد، ایمانش به مرحله تکامل رسیده است که یک ویژگی مهم از آن سه مورد، نترسیدن از سرزنشکنندگان است.[۸]برخی از مدیران، تحمل شنیدن نقد و سرزنش را ندارند و زود به نقطه جوش می رسند، اما یکی از موهبات الهی به شهید جمهور، صبر وتحمل وصف ناپذیر ایشان بود، نقد که جای خود را دارد، رئیسی عزیز تهمت و سرزنش دشمنان داخلی وخارجی برایش هیچ اهمیت و ارزشی نداشت،جنگ روانی رسانه ها در اراده و تصمیمش، اثری نمی گذاشت، خودش را وقف انقلاب اسلامی و نوکر امام و امت می دانست و از جانش مایه می گذاشت.
۱.فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) مَنْ هُمْ سَمِّهِمْ لَنَا فَقَالَ عَلِیٌّ (ع) مِنْهُمْ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَمَرَنِی بِحُبِّهِمْ وَأَخْبَرَنِی أَنَّهُ یُحِبُّهُمْ. تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۹۴/ خصال، ج۱،ص۲۵۳
۲.امالی شیخ صدوق، ص ۱۳۰-۱۲۹
۳. فَانتَ ناصرُنا و مادحُنا ما دمتَ حیّاً،جامع احادیث الشیعه، ج۱۲، ص۵۶۷
۴.ثلاثةٌ مَن كُنَّ فيهِ يَسْتَكمِلُ إيمانُهُ :... و لا يُرائي بشَيءٍ مِن عَمَلِهِ، نهجالفصاحه، ح۱۲۴۴
۵.سَيِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ،مکارمالاخلاق، ج۱، ص۵۳۶
۶.وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ،منافقون/ آیه ۸
۷.مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۸
۸.ثلاثةٌ مَن كُنَّ فيهِ يَسْتَكمِلُ إيمانُهُ:رجُلٌ لا يَخافُ في اللّه ِ لَوْمةَلائمٍ، نهج الفصاحه ح۱۲۴۴
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods