eitaa logo
نگاه قدس
1.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
227 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌸افــــــطار آخــــــر ... ✍ تمام شـــد؛ دلبر رعناقد من! تمام شــد، سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی. همان سفره ای که کنارش، گداتــرها، برايت عزيزتر بوده اند. ❄️تمام شـــد. همه ثانیه های خیسی، که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند. ❄️تمام شــد. تمام جرعه های آبی، که لحظه های افــطار، هستیِ حسین را بر لبــانمـــان زنده می کردند. همه زمزمه هایِ أللّهمَّ لَکَ صُمنـــا بهمــــراه یک قطــــره اشــک....و اَلســـــلام علیــــک یا أباعَبــــداللّه.... ❄️وای دلبـــرم... قلبــم، از لرزيدن، دست برنمي دارد. بهــــانه هایـش، غـــم انگیزتر شده، اشک هایـش، داغ تر شده، چه کنم، اگر رمضانِ دگر را نبینم؟ دستـــانم... هنـــوز خالی اند، و قلبــــم، هنـــوز بیمار! ❄️من هنــوز، به اجابت نرسیده ام. من هنـــوز، یوسفم را ندیده ام. من هنــوز، یک نماز عید را، به امامت او، اقامه نکرده ام. ❄️تمام شـــد؛ دلبــرم و چشمان ما همچنان، براه مانده است. چشم براه روزی که، با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیـــم؛ أللّـــهم أهل الکِبـْــریا و العَظَــــمَه... و أهــلَ الجـــودِ و الْجَبَـــروت... و أهــلَ الْعَفــــوِ و الَّــرحْـــمَه.... ❣یا اهـــل التّـــقوی.... آخرین افطار، و اولین و آخرین دعــا؛ ما را به اشاره ی ظهورش، اجابت کن. التمــــــاس دعـــــــا @negaheqods
هلال ماه شوال رؤیت شد؛ فردا چهارشنبه 22 فروردین عید سعید فطر است 🔹دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۳ روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است. متن اطلاعیه به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم 🔹با آرزوی قبولی طاعات و عبادات مردم عزیز در ماه مبارک رمضان، به اطلاع می‌رساند برابر گزارش‌های رسیده از گروههای رصدی خبره و مورد اطمینان از نقاط مختلف کشور، رؤیت هلال ماه شوال در غروب روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ مطابق با ۲۹ رمضان المبارک ۱۴۴۵ هجری قمری برای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) محرز شده است، بنابراین چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۳، اول شوال المکرم ۱۴۴۵ و عید سعید فطر خواهد بود. 🔹ضمن عرض تبریک این عید سعید به تمامی برادران و خواهران ایمانی و ملت شریف ایران، نماز پرشکوه عید سعید فطر فردا در سراسر کشور اقامه خواهد شد. @negaheqods
🌹 🌸عید فطر 🎊ضیافتی است 🌸برای پایان این میهمانی عیدفطر 🌸پاداش افطارهای 🎊خالصانه و بجاست عیدفطر 🌸قبولی انفاقهای 🌸به قصد قربت است عیدفطر 🌸پایان نامه دوره 🎊ایثار و گذشت است 💐عید سعید فطر مبارک💐 @negaheqods
🌙اللهم اهل الکبریا و العظمه اقامه نماز عید سعید فطر به امامت حجت الاسلام والمسلمین محمدی(امام جمعه شهرستان قدس) زمان : چهارشنبه ۲۲ فروردین ساعت ۶:۳۰صبح مکان : مصلی بزرگ شهرستان قدس نمازگزاران محترم زیرانداز و مهر همراه خود داشته باشند @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ  @negaheqods
❁﷽❁ 💖 ظهورڪن نگارمن، بيا ڪہ ازسرشعف فداےقامتٺ ڪنم دو چشم اشڪبار را تمام لحظہ هاے من فداے يڪ نگاه تو بيا و پاڪ ڪن ز دل حدیث انتظار را ❤💖 @negaheqods
برگی از داستان استعمار قسمت صد و پانزده: حتی اگر بخواهید به ما کمک کنید در روزهایی که سربازان هندی راهی جبهه‌های جنگ می شدند، مهاتما گاندی، وکیل جوانی که با کمک به کارگران هندی در آفریقای جنوبی در کشورش به شهرت رسیده بود، برای کمک به انگلستان داوطلب شد. گاندی و گروهی از دوستانش از انگلیسی‌ها تقاضا کردند تا در واحـد بهداری ارتش به کار مشغول شوند و به مجروحان و زخمی‌های جنگ کمک کنند. با درخواست آنها موافقت شد؛اما پیش از شروع فعالیت، آن ها باید آموزش می دیدند. این آموزش ها در دو بخش پزشکی و نظامی برگزار می شد. مدتی پس از شروع دوره، گاندی متوجه شد افسر انگلیسی با او و دوستانش به شکل تحقیرآمیری رفتار می‌کند. او از افسر درخواست کرد که رفتارش را تغییر دهد، اما افسر انگلیسی تاکید کرد به شیوه‌ای که درست می داند نظم دوره را برقرار خواهد کرد. گاندی به وزیرهند در کابینه انگلستان نامه ای نوشت تا احترام هندی‌هایی که برای کمک به انگلستان داوطلب بودند، در ارتش رعایت شود، اما وزیر هند، از افسران ارتش حمایت کرد و آن ها را اجراکننده قانون ارتش دانست! گاندی از دوستانش خواست تا برای اعتراض در برخی برنامه‌های آموزشی مانند ورزش و تعلیم نظامی شرکت نکنند. افسر انگلیسی هنگامی که با اعتراض هندی‌ها روبه رو شد، با بعضی از آنها گفت وگو کرد، وعده هایی به آنها داد و در گروه داوطلبان جدایی انداخت. هنگامی که نخستین گروه زخمی‌ها به بیمارستان ارتش رسیدند، افسر فرمانده فقط کسانی را که به وعده‌هایش اعتماد کرده بودند، به بیمارستان برد و گاندی و بقیه داوطلبان در اردوی آموزشی باقی ماندند. درحقیقت کسانی که حاضر نشده بودند تحقیرهای فرمانده را تحمل کنند، از گروه داوطلبان اخراج شده بودند. @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍چرا امریکایی‌ها می‌خواهند حجاب و عفاف را از زنان ایران بگیرند؟ ✅ پاسخ دکتر فواد ایزدی استاد مطالعات امریکا @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ  @negaheqods
♥️ سحر بوی خوشی از سجده گاه تو می آید قنوتت را‌ به دست آسمان ها می سپاری الهی که ظهورت را خدا امضاء نماید. مولایم هر کجا هستی با هزاران عشق سلام 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 @negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و پانزده: حتی اگر بخواهید به ما کمک کنید در روزهایی که سربازان هندی
برگی از داستان استعمار قسمت صد و شانزده: قانون سیاه جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی با پیروزی انگلستان و متحدانش به پایان رسید. همه می دانستند که هندی‌ها چه نقش بزرگی در این پیروزی داشته اند. هندی‌ها هم این پیروزی را موفقیت خودشان می دانستند و منتظر بودند تا انگلستان به وعده‌هایش عمل کند. اما سخنان لرد کرزن، نایب السلطنه انگلیسی هند، بسیار ناامیدکننده بود: «هندی‌ها برای اداره حکومت آموزش ندیده اند و حداقل دو نسل طول می کشد تا آن ها صاحب افرادی شوند که بتوانند یک حکومت خود مختار را اداره کنند.» لوید جورج، نخست وزیر انگلستان، هم اعلام کرد: «دولت ما مصمم است برای همیشه فرمانروای هندوستان باشد و لازم است که همواره « اسکلتی » از قدرت انگلستان در هند باقی بماند.» ارد برکنهاد، سیاستمدار دیگر انگلیسی، هم گفت «وظیفه امروز و فردای انگلستان محکم تر کردن فرمانروایی خود در هند است. تا آنجایی که می شود آینده را پیش بینی کرد، دولت ما برای همیشه هند را در اختیار خواهد داشت.» فریب گوساله‌فوکا مشخص شده بود؛اما بسیار دیر بود. هندی‌ها باور نمی کردند انگلیسی‌ها سیاست‌هایی را که به آن روشنی در آغاز جنگ اعلام کرده بودند به این آسانی زیر پا بگذارند. حکومت انگلستان به جای دادن آزادی و خودمختاری به هندی‌ها قانونی به نام « رولات » را تصویب کرد. این قانون هر گونه اعتراضی را ممنوع اعلام می‌کرد. حکومت انگلستان می توانست هندی‌ها را دستگیر کند و برای مدتی طولانی آن‌‌ها را بدون محاکمه در زندان نگه دارد. هندی‌ها آن را قانون سیاه نامیدند و با جمله ای که کلمات فارسی و انگلیسی در آن به کار رفته بود، آن را توصیف می‌کردند: «نه وکیل، نه دلیل و نه اپیل» یعنی با وجود این قانون اگر دستگیر شویم نمی توانیم وکیل بگیریم. دلیل دستگیری را هم به ما نخواهند گفت و پس از محکوم شدن هم نمی توانیم درخواست کنیم که دادگاه جدیدی تشکیل شود. هندی‌ها که پیمان‌شکنی انگلیسی‌ها را دیده بودند با شیوه جدیدی وارد مبارزه شدند. این روش تازه را که «ساتیا گراها » نام داشت، مهاتما گاندی به آنها آموخته بود. گاندی پس از مبارزه‌هایی که در آفریقای جنوبی داشت به هند برگشته بود. در سال ۱۹۱۷ میلادی به کشاورزان منطقه« چامپاران »در استان بیهار که به انگلیسی‌ها اعتراض کرده بودند کمک کرد، سپس از کشاورزان منطقه « کایرا » در استان « پنجاب » دفاع کرد. حضور او در این اعتراض ها شهرتش را از گذشته بیشتر کرده بود. گاندی از مردم خواست تا در مقابل«قانون رولات» به ساتیاگراها یا « مبارزه بدون خشونت » بپردازند. او مردم را دعوت کرد تا روز ششم آوریل ۱۹۱۹ در همه جای هند به « هرتال » یا سوگواری مشغول شوند. برگزاری سوگواری و برافراشتن پرچم های سیاه در ظاهر هیچ آسیبی به حکومت انگلستان نمی‌زد، اما هنگامی که مردم هند، از مسلمان و هندو گرفته تا پیروان ادیان دیگر در شهرها و روستاها در این مراسم شرکت کردند، یکپارچگی و اتحاد آن ها همه را شگفت زده کرد. وضعیتی که حتی برای اعضای کنگره ملی هم عجیب بود. شیوه ساتیاگراها نخستین امتحان خود را به خوبی داده بود و هم هندی‌ها و هم انگلیسی‌ها در انتظار روزهای بعد بودند. @negaheqods
⭕️ اولویت اورژانسی در فرهنگ عمومی جامعه 🔻میدان نبرد در آینده، ذهن مردم است و جنگ‌ها برای تصاحب فهم‌هاست. هویت جنگ شناختی، «تلاش برای ایجاد تغییر در تصمیم‌گیری افراد با تغییر دادنِ باورهای آنها، به‌وسیلۀ تغییر در احساس‌های آنها» است. نقطه کانونیِ این تعریف، «تغییر در احساس‌ها» است به‌طوری که اگر عنوان «جنگ شناختی» را به عنوان «جنگ احساس‌ها» تغییر بدهیم به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود. 🔻انبوه اطلاعات و اخبار، سبب شده است تا مخاطبین به «کوتاه‌خوانی» رو بیاورند و هم‌چنین از مواجهه با متن، به مواجهه با تصویر منتقل شوند و بر همین اساس، راهبرد رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، انتقال پیام‌های کوتاه و تصویری است و از آنجایی‌که آنچه در کوتاه‌ترین زمان دریافت و فعال می‌شود «احساس» است استراتژی رسانه‌ای به برانگیختن احساس مخاطبین در پیام‌ها، متمرکز شده است. 🔻«احساس‌ها»، به سرعت شعله‌ور می‌شوند و بعد از عبور از موقعیتی که سبب برانگیختگی شده بود، فروکش می‌کنند و محو می‌شوند و فقط آثار تخریبیِ آن در زمان برانگیختگی باقی می‌ماند، اما «عقل‌ها»، محاسبه می‌کنند و براساس نفع و ضررهای درازمدت تصمیم‌سازی می‌کنند. 🔻اگر از کسانی هستیم که با مواجه شدن با یک خبر، ناخودآگاه حسّ می‌گیریم باید فکری به‌حال خود بکنیم و الا مدیریت زندگیِ ما به دست خبرها خواهد افتاد. ما باید آموزش ببینیم و تمرین کنیم که در مواجهه با یک خبر، چیزی که فورا در ذهن ما خطور می‌‌کند این باشد که «چقدر این خبر قابل اعتماد است؟»، «چقدر کلمات و تصاویری که در این خبر استفاده شده‌اند مطابق واقعیت هستند؟» و تا شواهد کافی برای آن پیدا نکنیم هیچ احساسی نسبت به آن در درون ما ایجاد نشود. 🔻ماموریت دانش «منطق»، ارائه قواعدی است که جلوی خطاهای فکری را بگیرد و بالخصوص سرفصل «مغالطات» در منطق، آشنا کردن با انواع «واقع‌نماها» است. 🔻تبدیل مباحث فنی و تخصصیِ مغالطات در منطق، به زبان عمومی و در قالب پیام‌های کوتاهِ حاوی تصاویر، و انتقال انبوه آنها به مخاطبین، از کارهای حیاتی است که باید در فضای رو به آینده صورت پذیرد. @negaheqods
🔆 بچه های ما در مدرسه چقدر دشمن خودشونو میشناسن؟! ⁉️ چند تا مدرسه داریم که نیروهای اطلاعاتی مخصوص مقابله با اسراییل تربیت کنند؟! 🔘 و اما دروس ایران شناسی در مدارس اسرائیل 🔲 از شش سال پیش در دبیرستانی در پتاخ تیکوا آغاز شد و به سرعت به دبیرستان های دیگر فلسطین اشغالی سرایت کرد. 👫 امسال ۲۰۰ دانش آموز در پنج دبیرستان در واحد مطالعاتی ایران شناسی موفق به اخذ مدرک تحصیلی خواهند شد. این دروس شامل مطالعات زبان، تاریخ، فرهنگ و سنت ایرانی فارسی و مطالعاتی با محوریت اطلاعات و امنیت با هدف دستیابی به موقعیت های اطلاعاتی در ارتش است. (جاسوسی) 🕎 وقتی می گویید ایران به دشمنان فکر می کنید اما خیلی بیشتر از این است. توی ایران چی؟! بچه های ما در مدرسه چقدر دشمن خودشونو میشناسن؟! چند تا مدرسه داریم که نیروهای اطلاعاتی مخصوص مقابله با اسراییل تربیت کنند؟! 🔯 هیچ. درحالیکه ما مشغول هیاهو و شعار هستیم، دشمن مون آرام آرام و بیصدا مشغول مبارزه با ما و افسرپروری هست. @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ  @negaheqods
❤ هزار خورشید هم که طلوع کند ، هزار ماهتاب هم که نور بیفشاند ، هزار ستاره هم که نگین آسمان باشد ، هزار بهار هم که از راه برسد ، هزار طاق رنگین کمان هم که جلوه گری کند ... بازهم دلم تنها به تو گرم است و جانم به نسیم یاد تو زنده است و قلبم در انتظار تو طپنده است ... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و شانزده: قانون سیاه جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی با پیروزی انگ
برگی از داستان استعمار قسمت صد و هفدهم: باغ بی روزن انگلیسی‌ها که حدس می‌زدند نهضت ساتیاگراها ادامه پیدا کند، تلاش می‌کردند هندی‌ها را هر طور که هست عصبانی کنند و به سوی خشونت برانند. چند روز پس از آنکه سوگواری عمومی‌ در سراسر هند برگزار شد، گروهی از روستاییان هند برای انجام مراسم مذهبی در باغی در شهر امریتسار در ایالات پنجاب جمع شدند. این باغ «جیلیان والا» نام داشت و حدود ده هزار روستایی وارد آن شده بودند. ژنرال دابز، فرمانده نیروهای نظامی‌ انگلستان در پنجاب هنگامی‌ که خبر حضور این افراد را در باغ شنید، سربازانش را به طرف باغ اعزام کرد و آن را در محاصره گرفت. او بدون آنکه توجه کند هندوها برای انجام مراسم مذهبی در باغ جمع شده اند، اعلام کرد که طبق قانون رولات، برگزاری تظاهرات برای اعتراض به دولت ممنوع است و به سرعت به سربازانش دستور شلیک داد. رگبار گلوله از هر سو باریدن گرفت. مردم به طرف درهای باغ دویدند، اما سربازها درها را بسته بودند و هرکس هم که از باغ بیرون می‌ رفت، کشته می‌ شد. ژنرال دابز، خودش نیز پشت یکی از مسلسل ها نشسته بود و به جمعیت شلیک می‌کرد. گلوله باران ده دقیقه ادامه داشت. گلوله ها چهار هزار و هشت صد و پنجاه هندی را از پا انداخته بود که هزار و دویست نفر آن ها کشته شده بودند. ژنرال دابز دستور داد کسی به مجروحان کمک نکند و حتی سربازان مردمی‌ را که با شنیدن صدای گلوله ها به طرف باغ آمده بودند، پراکنده کردند. ساعتی بعد هواپیماهای انگلیسی به فرمان دابز کشتزارهای روستاییان کشته شده را بمباران کردند. سربازان ژنرال در بیرون باغ، مردم را با شلاق می‌زدند و آنها را در آفتاب سوزان درون قفس‌های فلزی بزرگ می‌ انداختند. بعضی از هندی‌ها را هم برهنه کرده، بدن آنها را با آهک می‌ پوشاندند و آنها را درآفتاب نگه می‌داشتند تا پوست بدنشان به شکل دردناکی ترک بردارد. هنگامی‌ که خبر این کشتار به گوش هندی‌ها رسید. بسیاری از آن ها خشمگین شده، برای انتقام آماده شدند. اما گاندی که می‌ دانست انگلیسی ها چه قصدی داشته اند مردم را آرام کرد. کنگره ملی هند از ژنرال دابز به حکومت انگلستان شکایت کرد، اما حکومت انگلستان ژنرال را به خاطر انجام وظیفه، شایسته دریافت جایزه دانست. یک شمشیر جواهرنشان و صد و پنجاه هزار لیره به ژنرال دابز اهدا شد. @negaheqods
رمان مذهبی محافظ عاشق من 🍃 🍃به نام خداوند لوح و قلم مددی برای نزدیک ساختن ظهور آقا امام زمان عجل الله فرجه و نمایی از یک زن مسلمان ایرانی ، دغدغه ها و چالش هایی که با آن روبه روست . با صدای زنگ تلفن همراهم از خواب بیدار شدم اما آنقدر آثار خستگی در تنم هویدا بود که بی توجه به خودکشی اپلم پتو را روی سرم کشیدم . چند بار زنگ خورد و قطع شد ، اما فرد پشت خط تصمیم نداشت دست از بیدار کردن من بردارد ، مامان با صدای تلفنم به اتاق کشیده شده بود و صدایم کرد :‌ ــ هانا ؟ هانا ؟ پاشو تلفنت خفه شد ! ــ ولش کن مامان خاموشش کن ، خوابم میاد . ــ پاشو آقای قادریه حتما کار واجب داره . با فکر اینکه حتما کار چاپ کتاب تازه مجوز گرفته ام تمام شده و شاید میخواهد خبر از نشرش بدهد ، مثل کسی که برق سه فاز بهش وصل کرده باشند تیز نشستم و گوشی را از مامان گرفتم و قبل از اینکه تماس قطع بشه وصل کردم که صدای محجوبش در گوشم پیچید : ــ سلام خانم جاوید ، چندبار تماس گرفتم موفق نشدم باهاتون صحبت کنم . ــ سلام آقای قادری واقعا متاسفم ، دیشب تا اذان پای نوشتن خبر دِپُ برنج بودم باید امروز تحویلش میدادم شرمنده تازه صبح خوابم برد . ــ خواهش میکنم شما ببخشید که بیدارتون کردم ، اما خبر مهمی دارم که خستگی از تنتون به در میبره باصدایی که سعی کردم هیجان رو ازش دور کنم که با جیغ جوابش رو ندم گفتم : ــ کتابم منتشر شده ؟ ــ بله ، ضمنا ... ــ ببخشید چند لحظه ... گوشی را زیر بالشت و پتو گذاشتم و پریدم بغل مامانم ، مادری که کم به خاطر من نکشیده بود ، منتظر ایستاده بود تا از تماسم بهش توضیح بدم ، اون هم بغلم کرد و بوسیدم . شروع کردم با جیغ های فرا بنفش و شادی و هیجان تعریف کردن که هیراد آمد به اتاقم و گفت : چته هانا سر ظهری یواشتر !؟ ــ هیراد کَنه اگه بدونی چیشده ؟! وای خدا مرسی فداتشم الهی . مامان با لبخند و هیراد با چندش شادی من را نگاه میکردند که با سوال هیراد تازه یادم افتاد شادی کافی ست و باید جواب بنده خدا پشت خط را بدهم . هیراد : حالا کی بهت خبر داد ؟ جیغ خفیفی کشیدم و به سمت تلفنم رفتم و گفتم : ــ الو آقای قادری ؟ پشت خطید ؟ با صدای که سعی در کنترل خنده اش داشت و نشان میداد سر و صدایم را شنیده گفت : بله هستم در خدمتتون ، عرض میکردم ؛ خبرگزاری کتاب نیوز میخواد باهاتون مصاحبه کنه تا راجب کتاب جدیدتون بهشون توضیح بدید از چاپ آخرین اثرتون همه منتظر اثر جدید هستن . غلو یا چاپلوسی نمیکرد واقعا از زمان چاپ آخرین رمانم خیلی ها سراغ بعدی ها را میگرفتند از آنجایی که رمان « فراری از خود » که داستان زندگی خودم بود را با صداقت نوشته شده بودم ، نوشته هایم خیلی خواننده و طرفدار پیدا کرده بود ! اما خب نوشتن انگیزه می خواست که من دیگه نداشتم این بار هم مثل ۸ سال پیش ناجیم به دادم رسید و جان دوباره ای به من داد . با صدای قادری که خطاب قرارم داده بود از افکارم بیرون آمدم و گفتم : ببخشید چی فرمودید ؟ ــ عرض کردم کی قرار مصاحبه بذارم ؟‌ ــ آقای قادری من نیاز به سه یا چهار روز وقت دارم تا مثل یک خواننده معمولی کتاب رو بخونم . ــ باشه ، فقط لطفا طولانیش نکنین . ــ چشم . ــ بسیار خب من مزاحمتون نمی شم پس خبر از خودتون فقط اگه میتونید امروز تشریف بیارید دفتر اولین جلد رو به خودتون بدیم . ــ حتما ، ممنون از کمکتون . ــ خواهش میکنم انجام وظیفه است امری با بنده ندارید ؟ ــ خیر عرضی نیست ــ خداحافظ ــ خدانگهدارتون یادم نمیاد تا قبل از مهدا کلمه خداحافظ رو به کار برده باشم ، معتقد بودم خدایی برای مراقبت از ما وجود نداره . &ادامه دارد ... @negaheqods
به دڪتر گفتم: هـمه داروهامـو میخــورم اما‌ تاثــــــیر نداره! گفت: سـر وقــت میخـــوری؟؟ تازه فهمیدم چرا نـــــمازهام تاثـیر نداره! @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ  @negaheqods
♦️‌ سلام امام زمانم 🔹‌ هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میکنم 🔹‌ عهدمیکنم‌باشما، هر روز که می‌گذرد، عاشقانه تر از قبل چشم به راهتان باشم... 🔹‌ السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ 🔹‌ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج @negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و هفدهم: باغ بی روزن انگلیسی‌ها که حدس می‌زدند نهضت ساتیاگراها ادام
برگی از داستان استعمار قسمت صد و هیجده: کالایی که ارزان می‌شد گاندی همزمان با رهبری مردم در مبارزه بدون خشونت به آسیب‌های دیگری هم که انگلستان به مردم هند زده بود، فکر می‌کرد. انگلیسی‌ها از نخستین روزهای ورودشان به هند مردم این سرزمین را به مصرف مشروبات الکلی و تریاک تشویق می‌کردند. هنگامی‌ که اولین دفترهای تجاری انگلیس در قرن هفدهم در هند تأسیس شدند، سالن هایی هم برای فروش مشروب در کنار آن‌ها افتتاح شد. با کامل شدن فتح هند بخش بزرگی از درآمدهای کمپانی هند شرقی از فروش مشروب به دست می‌ آمد. قوانین انگلیسی ها به شکلی بود که فروش مشروبات آسان ترین و کم زحمت‌ترین شغلی بود که هندی‌ها می‌ توانستند انتخاب کنند. در سال ۱۹۲۰ میلادی درآمد حکومت انگلیسی هند از فروش مشروب، هفت برابر درآمد سال‌های نخست این حکومت از فروش این نوشیدنی‌ها بود. این درآمد در این سال به شش صد میلیون لیره می‌ رسید. انگلیسی‌ها مصرف تریاک را هم به شدت در میان هندی‌ها گسترش دادند. آنها در بعضی ایالت‌های هند تریاک را به صورت رایگان پخش می‌کردند تا مردم به آن علاقه‌مند شوند. حتی در برخی شهرها تریاک سوخته یا مصرف شده را گران‌تر می‌ خریدند تا مردم فقیر هند برای استفاده از آن تشویق شوند. در سال ۱۹۲۰ میلادی در شهر دهلی، در شلوغ‌ترین خیابان‌ها، هفتصد مغازه فروش تریاک برپا بود و در پانصد هزار جریب از کشتزارهای هند تریاک کاشته می‌ شد. تجارت تریاک به اندازه‌ای برای حکومت انگلیسی هند پرسود بود که یک نهم درآمدهای آن از این تجارت به دست می‌‌آمد. گاندی با گروهی از دوستانش راهی ایالت آسام شد. این ایالت یکی از استان هایی بود که بالاترین مصرف تریاک را درهند داشتند. گاندی و همراهانش شروع به تبلیغ در میان مردم کردند تا ضررهای مصرف تریاک را به آنها گوشزد کنند. تلاش های این گروه به جایی رسید که خرید و فروش تریاک در این ایالت به شکل قابل توجهی کم شد. حکومت، هنگامی‌ که تأثیر سخنان گاندی را در مردم متوجه شد . مأموران خود را به سراغ او و دوستانش فرستاد. چهل و چهار نفر از همراهان گاندی به زندان افتادند و خودش و تعداد دیگری از دوستانش مجبور شدند ایالت آسام را ترک کنند و به بمبئی بازگردند. @negaheqods
نگاه قدس
رمان مذهبی محافظ عاشق من 🍃 #قسمت_اول 🍃به نام خداوند لوح و قلم مددی برای نزدیک ساختن ظهور آق
قسمت دوم با خوشحالی به سمت کمدم حمله کردم و برخلاف همیشه بدون توجه به اینکه چی می پوشم و با چه آرایشی ستش میکنم از خونه به سمت دفتر راه افتادم آنقدر انرژی داشتم که یک پیاده روی طولانی رو به بی ام وِ مشکیم ترجیح دادم و به سمت مقصد راه افتادم . هر قدمی که برمیداشتم یک ورق از گذشته پیش چشمم رخ نمایی میکرد ، اولین باری که مهدا را در کلانتری دیدم فکرش را هم نمیکردم روزی با این دخترجوان که همه سروان رضوانی خطابش میکردند رفیق شوم تا جایی که داستان زندگیش را بنویسم و حتی اینقدر زندگیم با تغییر و چالش مواجه شود . وقتی که کلانتری بر سر سربازی که کنارم ایستاده بود داد و بیداد میکردم ، دستان ظریف و دخترانه ای را روی شانه ام حس کردم ، به سمتش برگشتم و به معنای هان ؟ چته ؟ خیره اش شدم ، ولی او با آرامش و صلابتی که در صدای نازکش موج میزد رو به سرباز گفت : شما میتونید تشریف ببرید و روبه من ادامه داد : همراه من بیاید . بدون اینکه مثل سایر پلیس های زن دستم را بگیرد و بکشد خودش منتظر شد باهاش هم قدم بشوم . تقاوت لباسش با بقیه پلیس های زن و آن ذکاوت و زیرکی در مقابل بچه هایی که سعی در کتمان حقیقت داشتند و اعمال شیطان پرستی پارتی را انکار میکردند نشان داد و با روش خودش تله ای پهن کرد و به تمام چیز هایی که لازم داشت رسید من را حسابی به وحشت انداخت شاید همین ترس باعث شد با پراخاش بگویم : ــ هی تو کلاغ سیاه ؟ می خوای ببری منو ارشاد کنی ؟‌ یا ببری زندان ؟ خوب گوشاتو باز کن من نه مشروب خوردم نه خون خواری کردم نه با شیطون پرستا گشتم من خودم یه پا شیطونم ، البته خوشحال نشو من خدای شما هم قبول ندارم ، فکر میکردم یه پارتی معمولیه ..... و توضیحاتی برای نجات خودم دادم ، میدانستم که هیچ مدرکی برای بی گناهیم وجود ندارد و اگر گیرشان بیافتم کم ترین حکم حبس ابد است ، ولی کاملا حق به جانب رفتار کردم . با آرامشی که دیوونه ام میکرد گفت : ــ تموم شد ؟ ــ بله ــ خیلی خب ، بریم . ــ هوی کجا بریم یه ساعته دارم برات فک میزنم میگی بریم ؟ سربازی جلو آمد احترام نظامی گذاشت و گفت : سروان ؟ جناب سرهنگ گفتن برید اتاقشون این خانوم هم برن بازداشتگاه . خواستم به سرباز حمله لفظی کنم که سریع گفت : لازم نیست ، راهنماییشون کنید اتاق سرگرد امیری تا من با سرهنگ صحبت کنم . راهنمایی شون ؟ تا حالا کسی اینقدر بهم احترام نذاشته بود با خودم گفتم خیلی هم دختر بدی نیست شاید نباید این طوری وحشی بازی در میاوردم ، چهره ی دلنشین و جذابی داشت چشم درشت و خاکستری ، صورت گرد و پوست فوق العاده صاف و سفید که هر کس میدید باورش نمی شد کاملا بدون آرایشه ، قد متوسط و خیلی خوش تراش . اگر آبروهاشو که فقط بالاشو چیده بود بر میداشت خیلی خوشکل ترش میکرد هر چند همین الانش هم زیبا بود مطمئن بودم اگد در پارتی کارن شرکت میکرد همه ی پسرها پیشنهاد رقص میدادن . با صدایش دست از آنلایزش برداشتم و با حرفی که زد حسابی شکه شدم ، با صدای آرام که فقط خودمان بشنویم گفت : اگر بازرسی چهره ی من تموم شده بفرمایید . خیلی معمولی بدون اینکه تحیرم را نشان بدهم ، چشمی نازک کردم و گفتم : ــ حالا نه که خیلی خوشکلی ! کمی سرخ شد ، نمیدانم چرا ؟! شاید عصبانی شد یا بهش برخورد ، شاید هم خجالت کشید ! اینا چرا این جورین آخه ؟!! سرباز : اما خانم این باید ... ــ آخرین دستوری که از مافوقت گرفتی چی بوده ؟ اینقدر محکم این جمله رو ادا کرد که من چموش هم حساب بردم . ــ هی ! این به درخت میگن ... ادامه دارد ... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شباهت حیرت آور دو خطبه نماز عید فطر با فاصله ۴۰ سال که نشان از دغدغۀ ۴۰ سالۀ رهبر انقلاب است. 🔹 تیرماه ۱۳۶۲ فروردین ماه ۱۴۰۳ از زبان رهبری اندیشمند، مقتدر، ثابت قدم 📸 تصاویر قدیمی از نخستین خطبه‌های‌نماز‌عید‌فطر در مصلی بزرگ تهران، تیرماه ۱۳۶۲ @negaheqods
پیامک منتسب به پدافند غیرعامل جعلی است 🔹سازمان پدافند غیرعامل کشور: پیامی که با سرشمارۀ ۹۰۰۰۳۱۴۰ از طریق یک سامانه پیامکی تجاری برای برخی از شهروندان منتشر شده جعلی و محتوای آن کذب است. @negaheqods
سپاه رسما آغاز حملات به اسرائیل را تایید کرد @negaheqods
▪️خبر تکمیلی طبق گفته شاهدان عینی آمار تخمینی پهپادهایی که در آسمان عراق رویت یا صدایشان شنیده شده ممکن است بیش از 50 فروند بوده باشند. @negaheqods
گروه حنظله رادارهای رژیم صهیونیستی را هک کرد 🔹این گروه هکری در پیامی اعلام کرد: «برای دومین بار سیستم‌های راداری شما را هک کردیم اما این بار با یک تفاوت! 🔹شما فقط چند ساعت فرصت دارید تا سیستم‌های رادار خود را تعمیر کنید! ما بازی را شروع کردیم! پیشنهاد می‌کنیم همین الان فرار کنید». @negaheqods
حمله موشکی حزب الله به الجلیل @negaheqods
نگاه قدس
گروه حنظله رادارهای رژیم صهیونیستی را هک کرد 🔹این گروه هکری در پیامی اعلام کرد: «برای دومین بار سیس
منابع خبری در سرزمین های اشغالی میگویند به علت اختلالات در سیستم پدافندی رژیم صهیونیستی ؛ جنگنده ها و بالگردهای ارتش اسرائیل جهت شناسایی و رهگیری یا حتی مقابله با تهدیدات (پهپادی/موشکی/راکتی) به پرواز در آمدند. @negaheqods