🔻جاسوسی به مثابه ابزار دیپلماتیک
(قسمت اول)
🔹استفادهی اسرائیل از سرویسهای اطلاعاتی برای دستیابی به اهداف دیپلماتیک و سیاست خارجی
موقعیت اسرائیل در چشم انداز بین المللی عدم اطمینان مداوم امنیتی است. مسألهی فلسطین، افکار عمومی ضد صهیونیستی و جنگ با همسایگان همواره چالشهای امنیتی برای اسرائیل محسوب میشوند. برای مقابله با این موضوع، رهبران اسرائیل یک استراتژی امنیتی در پیش گرفتهاند.
در این دکترین استراتژیک، سازمانهای اطلاعاتی نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند. میتوان گفت هیچ کشور دیگری در جهان به اندازهی دولت اسرائیل از سازمانهای اطلاعاتی برای پیگیری برنامهی دیپلماتیک خود استفاده نمیکند. به منظور اجرای این استراتژی در بعد راهبردی، اسرائیل اسرار مهم دشمنانش را به دست میآورد و در بعد دیپلماتیک، با استفاده از این اطلاعات، ارتباط خود را با دولتهای دیگر حفظ میکند یا گسترش میدهد و یا با بازیگرانی که تمایل به ارتباط از راههای دیگر ندارند(مثل کشورهای عربی)، روابط جدیدی برقرار میکند.
این دیپلماسی مبتنی بر تبادل اطلاعات، به نهادهای اطلاعاتی اسرائیل تکیه دارد که عمیقاً با پیشینهی تاریخی و فرهنگی دولت یهود مرتبط است. این واقعیت که اسرائیلیها از فرهنگهای مختلف آمدهاند، در واقع یک مزیت کلیدی برای (HUMINT) این کشور است. امکان استخدام یک اپراتور مناسب برای هر سناریو، کار مستقل در سراسر جهان را آسانتر میکند، قابلیتی که سایر سرویسهای جاسوسی همیشه از آن برخوردار نیستند. علاوه بر این، تماسهای نزدیک بین اسرائیل و دیاسپورا به اسرائیل این امکان را میدهد که حجم عظیمی از اطلاعات را دریافت کند که این موضوع امکان تجزیه و تحلیل دقیق اطلاعات را فراهم میکند.
در پستهای بعدی به تشریح این راهبرد خواهیم پرداخت.
#وعده_صادق۳
@negaheqods
▪️با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم
▪️ما به دستِ كلماتِ تو هدایت شده ایم
▪️ای به مانند علی جاذبه و دافعه ات
▪️چارده آینه جمع آمده در جامعه ات
🏴شهادت جانسوز حضرت امام هادی علیه السلام تسلیت باد
#وعده_صادق۳
@negaheqods
هر_صبح_یک_سلام
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
#وعده_صادق۳
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#وعده_صادق۳
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم
جواب سلام واجب است
پس بیایید هر روز به او سلام کنیم...
بوی عطر یاس دارد هر روز
وعده دیدار دارد هر روز
هر روز دل یاد دلبر میکند
نغمه یاابنالحسن سر میکند
🍂اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک الفَرَجْ🍂
#وعده_صادق۳
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ مدافع عشق 🔻 قسمت نود و نهم سمانه آخرین شمع را در کیک گذاشت و کمی خودش را عقب کشید و با خوش
﴾﷽﴿
مدافع عشق
🔻 قسمت صد
سمانه لبخندی به صورت نگران سمیه خانم و صغری زد و کمی از آن ها دور شد و آرام گفت:
ــ چی شده دایی؟کمیل چیزیش شده؟
ــ آروم باش سمانه،الان نمیتونم برات توضیح بدم،سریع خودتو برسون به این آدرس
ــ دایی یه چیزی بگ...
ــ سمانه الان وقت توضیح نیست،برا سمیه یه بهونه بیارو بگو که امشب کمیل نمیاد تو هم سریع بیا ،خداحافظ
صدای بوق در گوشش پیچید،شوکه به قاب عکس روبه رویش خیره ماند،احساس بدی تمام وجودش را فرا گرفت،نفس عمیقی کشید و سعی کرد لبخندی بزند،برگشت و و کنار سمیه نشست و گفت:
ــ خاله دایی محمد زنگ زد،مثل اینکه یکی از دوستای صمیمی کمیل به رحمت خدا رفته،الانم خونشونه امشبم نمیاد چون با دایی دورو بر مراسماتن
سمیه خانم نگران پرسید:
ــ کدوم دوستش؟
ــ دایی نگفت،سرشون خیلی شلوغ بود،فقط میخواست خبر بده
صغری ناراحت گفت:
ــ خیلی بد شد ،این همه تدارک دیدیم.نمیشد یه روز دیگه میمرد
سمیه خانم اخمی کرد و گفت:
ــ اینجوری نگو صغری،خدا رحمتش کنه ان شاءالله نور به قبرش بباره
سمانه ان شاءالله ای گفت و از جایش بلند شد:
ــ من دیگه برم ،صغری برام یه آژانس بگیر
ــ کجا دخترم امشبو حتما باید بمونی پیشمون شاید کمیل برگشت
صغری حرف مادرش را تایید کرد،اما سمانه عجله داشت تا هر چه سریعتر خودش را به آدرسی که محمد داده برسد.
بعد از کلی بحث بلاخره موفق شد و صغری برایش آژانس گرفت،چادرش را سر کرد و بعد از خداحافظی سوار ماشین شد.
به پیامک نگاهی انداخت و گفت:
ــ ببخشید آقا برید اسلامشهر
ــ ولی گفتید ...
ــ نظرمون عوض شد برید اسلامشهر
ــ کرایه بیشتر میشه خواهر
ــ مشکلی نیست
راننده شانه ای به علامت بیخیالی نشان داد و مشغول رانندگی شد،
بعد از ربع ساعت با آدرسی که سمانه داد،ماشین جلوی خانه ای ایستاد،بعد از حساب کردن کرایه از ماشین پیاده شد،دوباره به آدرس نگاهی انداخت ،درست آماده بود،پلاک ۵۶
دکمه آیفون را فشار داد،که سریع در با صدای تیکی باز شد،سریع وارد شد و در را بست خانه حیاط نداشت و مستقیم وارد راه پله می شدی،با ترس نگاهی به راه پله انداخت،آرام و با تردید پله ها را بالا رفت اما با دیدن محمد بالاب پله ها نفس آسوده ای کشید و سریع بالا رفت.
ــ سلام دایی،چی شده
ــ آروم باش سمانه
با این حرف محمد ،سمانه آرام نشد که هیچ ،از ترس بدنش یخ زد.
ــ چی شده؟برا کمیل چه اتفاقی افتاده
ادامہ دارد...
#وعده_صادق۳
@negaheqods
نگاه قدس
🔻جاسوسی به مثابه ابزار دیپلماتیک (قسمت اول) 🔹استفادهی اسرائیل از سرویسهای اطلاعاتی برای دستیابی
🔻نقش سازمانهای اطلاعاتی در استراتژی امنیت ملی اسرائیل
(قسمت دوم)
فروش اطلاعات به فرانسه در ازای دریافت تسلیحات نظامی
اندکی پس از اینکه رژیم صهیونیستی در سال 1948، تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کرد، از سرویسهای جاسوسی برای به دست آوردن شرکایی در اروپا، آمریکا، آفریقا و خاورمیانه استفاده کرد.
اولین شریک اصلی دولت یهود در بلوک غرب، فرانسه بود. فرانسویها از مدتها قبل، پیشرفتهترین سیستمهای تسلیحاتی را در اختیار نیروهای دفاعی اسرائیل قرار داده بودند. با این حال، از سال 1954، با شروع جنگ در الجزایر علیه جبهه آزادیبخش ، فرانسه شروع به بررسی امکان کاهش انتقال تسلیحات به اسرائیل کرد. فرانسویها امیدوار بودند که با مماشات با هواداران این جبهه که از آرمان ضد صهیونیستی حمایت میکردند، بتوانند آن را متوقف کنند. زمانی که مقامات اسرائیلی از این موضوع مطلع شدند، تصمیم گرفتند با "کارت اطلاعاتی" بازی کنند. در آن دوره امان یا اطلاعات نظامی اسرائیل موفق شده بود اطلاعات مهمی در مورد جبههی آزادیبخش الجزایر به دست آورد. زمانی که آنها پیشنهاد کردند که اطلاعاتشان را با فرانسویها به اشتراک بگذارند، دیگر موضوع تأمین سلاح زیر سوال نمیرفت. این کار به تضمین قدرت فرانسه در الجزایر و برتری نظامی اسرائیل در خاورمیانه کمک کرد. علاوه بر این، فرانسه از تلاش اسرائیل برای خروج یهودیان مغرب از کشورشان و رسیدن به کشور یهودی نیز حمایت کرد.
ادامه دارد...
#وعده_صادق۳
@negaheqods
🔹به زودی هنرنمایی جدید سربازان گمنام عیان می شود.
🔹منتظر اطلاعیه وزارت باشید...
#وعده_صادق۳
@negaheqods
هر_صبح_یک_سلام
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
#وعده_صادق۳
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#وعده_صادق۳
@negaheqods
💢سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
من که فکر میکنم
اصلا پاییز ،
از وقتی که
شما نیامدید !
به فصل ها اضافه شده...
فصل عاشقی و انتظار ...
🔹اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
#وعده_صادق۳
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ مدافع عشق 🔻 قسمت صد سمانه لبخندی به صورت نگران سمیه خانم و صغری زد و کمی از آن ها دور شد و
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت صد و یکم
ــ بزار حرف بزنم
سمانه عصبی صدایش را بالا برد و گفت:
ــ دایی چه حرفی آخه ؟پیام دادی بیام اینجا الانم نمیگی چی شده؟دارم از نگرانی میمیرم،کمیل از صبح پیداش نیست ،چیزی شده بگید توروخدا
صدای خسته و مملوء از درد کمیل از اتاق به گوش رسید:
ــ سمانه بیا اینجا
سمانه لحظی مکث کرد،اول فکر میکرد این صدای خسته و بادرد برای کمیل نیست اما وقتی با چشمان آماده بارش به محمد گفت:
ــ کمیله
محمد ناراحت سری تکان داد،سمانه شتاب زده به سمت اتاق دوید،در را باز کرد و با دیدن کمیل با کتف باندپیچی شده و بلوز خونی ،همانجا وا رفت،اگر به موقع در را با دست نمیگرفت ،بر روی زمین می افتاد.
کمیل با وجود درد ،نگران سمانه بود،سعی کرد بلند شود،اما با نیمخیز شدن ،صورتش از درد جمع شد،سمانه با دیدن صورت مچاله شدنش از درد به سمتش رفت و کمکش کرد دوباره روی تخت دراز بکشد،اختیار اشک هایش را نداشت،در بدی در قلبش احساس می کرد،نمی توانست نگاهش را از بلوز خونی و بازوی زخمی کمیل دور کند.
کمیل که متوجه اذیت شدن او شد،آرام صدایش کرد،با گره خوردن نگاه هایشان در هم،از آن همه احساس در چشمان سمانه شوکه شد،نمی توانست درڪ کند دقیقا در چشمانش چه می دید.درد،ترس،اضطراب،خواهش،و....
لبخند پر دردی زد و گفت:
ــ نمیخوای چیزی بگی؟
اما سمانه لبانش را محکم بر هم فشار داد تا حرفی نزند،چون می دانست اولین حرفی که بزند اشک هایش روانه می شدند،کمیل دستانش را در دست گرفت و به آرامی ادامه داد:
ــ من حالم خوبه سمانه،نگران نباش چیزی نیست ،تو ماموریت زخمی شدم ،زخمش سطحیه
امیدوار بود با این توضیح کمی از نگرانی های او را کم کند،با صدای بغض دار سمانه ،چشمانش را روی هم فشرد و باز کرد.
ــ سطحیه ?نگران نباشم؟من بچم کمیل؟
ــ سمانه جان منـ...
ــ جواب منو بده کمیل بچم؟فک کردی با این حرفا باورم میشه،فک میکنی نمیدونم این خونریزی برای یه زخم سطحی نیست و این زخمت چندتا بخیه خورد
کمیل وقتی بی قراری سمانه را دید ،سر او را روی شانه اش گذاشت،با اینکه درد شدیدی تمام وجودش را فرا گرفت،اما آرام کردن سمانه الان برای کمیل در اولویت بود،صدای هق هق سمانه او را آزار می داد و خود را لعنت کرد که سمانه را به این حال و روز انداخته بود
بوسه ای بر سرش نشاند و آرام زمزمه کرد:
ــ آروم باش میگم ،آره تیر خوردم
تا سمانه می خواست سرش را بالا بیاورد کمیل جلویش را گرفت،و آرام روی سرش را نوازش کرد.
ــ ولی خداروشکر تیر زخمیم کرد و تو بدنم نرفت،پنج تا بخیه خوردم،الانم حالم خوبه باور کن راست میگم
ــ کی اینطور شدی؟چطور
ــ صبح ،تو ماموریت
سمانه از ترس اینکه روزی برسد و کمیل را از دست بدهد،دست کمیل را محکم فشرد و آرام گریه کرد
ادامہ دارد...
#وعده_صادق۳
@negaheqods