eitaa logo
نگاه قدس
1.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
234 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
هر_صبح_یک_سلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
♥️ انتظار می کشیم رسیدنت را ، دیدارت را ، دم زدن در هوایت را ... چشم به راهیم سرزدن آفتاب را ، شروع سبز بهار را ... 🌼 @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و دهم در باز شد،کمیل سرش را بالا آورد و با دیدن امیرعلی که با شرمندگی
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و یازدهم ـــ صغری بس کن دیگه ــ اِ صبر کن بقیشو برات تعریف کنم ــ باور کن از بس خندیدم شکم درد گرفتم ــ بی لیاقتی دیگه ــ تو مگه کلاس نداشتی؟ ــ آره الان میرم،منتظرم میمونی باهم برگردیم ــ باشه میرم تو کافه منتظرت میمونم صغری بوسه ای بر گونه اش مینشاند. ــ عشقی به مولا ــ برو دیگه سمانه بعد از سفارش قهوه روی یکی از صندلی ها می نشیند،به صفحه گوشی اش نگاهی می اندازد،چند پیام از دوستانش داشت،دوست داشت با کمیل تماس بگیرد اما نمیخواست مزاحم کارش شود. گارسون قهوه را جلویش گذاشت،سمانه تشکری کرد،با روشن و خاموش شدن صفحه ی گوشی اش ،نگاهی به آن انداخت با دیدن اسم زندایی لبخندی زد و جواب داد: ــ به به زندایی جان اما صدای نگران و آشفته ی زهره لبخند را از روی لب های سمانه پاک کرد. ــچی شده زندایی ــ بچم ــ برا ارش اتفاقی افتاده؟ ــ تازه کمیل اومد خونمون،خیلی عصبی بود آرش داشت آماده می شد تا بره دانشگاه اما کمیل بدون هیچ حرفی دستشو گرفت انداخت تو ماشین سمانه نگران پرسید: ــ کمیل اینکارو کرده؟ ــ آره زهره نالید و گفت: ــ سمانه یه زنگ بزن به کمیل ببین چی شده دارم از نگرانی میمیرم ــ چشم زندایی الان زنگ میزنم ــ خبرم کن ــ چشم سمانه سریع قطع کرد و با دستان لرزان شماره کمیل را گرفت کمیل اولین تماس را رد کرد اما سمانه آنقدر تماس کرد گرفت که تا کمیل جواب داد: ــ چیه سمانه عصبانیت و ناراحتی در صدایش کاملا مشهود بود ــ کمیل کجایی؟ ــ سرکار ــ کمیل باید بهات حرف بزنم ــ بعدا سماته ــ جان من کمیل کارم مهمه ــ باشه میام دنبالت ــ خودم میام بگو کجا کمیل کلافه گفت: ــ یک ساعت دیگه بیا همون خونه ــ باشه خداحافظ ــ خداحافظ سریع از جایش بلند شد بعد از حساب کردن،از دانشگاه بیرون رفت و برای اولین تاکسی دست تکان داد کمیل با عصبانیت روبه روی آرش که از شدت گریه با بی حالی روز کبل نشسته بود،ایستا‌‌د. ـــ از خودت خجالت نمیکشی؟یکم به این فکر نکردی،دایی محمد با این آبروریزی چطور میخواد کنار بیاد؟ آرش با صدایی که از شدت گریه خشدار شده بود ،گفت: ــ من اشتباه کردم من غلط کردم با فریاد کمیل خود جمع شد و مانند بچه ای دبستانی گریست،هرکس او را میدید باورش نمی شد او یک دانشجو باشد. ـــ غلط کردن به درد خودت میخوره ضربه ای به سینه اش زدو گفت: ــ تو داشتی سمانه،زنِ منو،به کشتن میدادی،متوجه شدی چیکار کردی؟ آرش که از شدت گریه نمی توانست درست صحبت کند،مقطع گفت: ــ م م ن ،من به پو پولش نیازردا ،داشتم کمیل پوزخندی زد و گفت:ــ ــ به خاطر پول حاضر بودی از خانوادت بگذری؟؟ فریاد زد: ــ ها جوابمو بده،به خاطر پول حاضر بودی سمانه روبه کشتن بدی،منو داغون کنی به خاطر چندتا اسکناس قبول کردی گزارش و عکسای ناموس کمیلو بدی دست یه مشت آدم خدا نشناس فریاد زد: ــ چرا خفه خون گرفتی آرش،حرف بزن لعنتی حرف بزن سکوت خانه را نفس نفس زدن های کمیل و گریه های آرش شکستند،کمیل باور نمی کرد که جاسوسی که این همه بلا بر سرشان آورده آرش پسر دایی اش باشد با صدای زنگ خانه،آرش ترسید از جایش بلند شدو گفت: ــ زنگ زدی بیان منو بگیرن،کمیل غلط کردم کمیل توروخدا اینکارو نکن کمیل کلافه دستی در موهایش کشید وتشر زد: ــ بتمرگ سر جات نمی دانست چه کسی پشت در است غیر ازامیرعلی ومحمد و سمانه کسی از این خانه خبر ندارد. در را باز کرد که با دیدن سمانه با عصبانیت غرید: ــ تو اینجا چیکار میکنی مگه بهت نگفتم یه ساعت دیگه سمانه شوکه از رفتار کمیل چند لحظه ای ساکت ماند،دیگر مطمئن بود اتفاقی افتاده. ــ کمیل چی شده؟ ــ هیچی ،برو تو ماشین تا صدات کنم سمانه تا میخواست اعتراض کنه ،صدای گریه و التماس آشنایی او را به سکوت دعوت کرد. ــآجی توروخداتو راضیش کن منو نندازه زندون ادامہ_دارد... @negaheqods
نگاه قدس
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. اطلاعات منطقه ای ارتش 🔹از اطلاعات منطقه ای
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. گروه پشتیبانی اطلاعات رزمی(گُپار) 🔹️بلاشک گپار یکی از زیباترین و جذاب ترین نیروهای اطلاعاتی ارتش است، زیرا به جرات می‌توان گفت گپار شبیه ترین نیروی ارتش هست که به نیروی قدس سپاه شباهت دارد، با این تفاوت که گپار نیروی مقاومت ایجاد نمی‌کند بلکه از امنیت مرزی ما دفاع و مسئول نفوذ به پایگاه های گروهک های تروریستی و هسته های اطلاعاتی و پایگاه های نظامی دشمن است. 🔹️گپار ارتش در حقیقت به وظایف گزارش اطلاعات عملیاتی یا گزارش وضعیت در زمینه نظامی و امثالهم است و این اصطلاح به طور خاص در ارتش به کار می‌رود که یک یگان متمرکز است و به جمع آوری مستندات و ارائه اطلاعات مربوط به وضعیت عملیات، فعالیت‌ ها، و برنامه‌ریزی های نظامی و اطلاعاتی اشاره دارد. 🔹️ اساسا گپار ارتش به مجموعه‌ ای از گزارش ها و اطلاعاتی اطلاق می‌شود که به منظور تحلیل و ارزیابی وضعیت عملیاتی، استراتژیک و تاکتیکی یک نیروی نظامی در محدوده مرز و عوامل مرتبط به آن تهیه می‌شود. این گزارش ها معمولا شامل اطلاعاتی درباره نیروهای دشمن، وضعیت جغرافیایی، منابع انسانی و مادی، و همچنین اهداف و برنامه های آتی هستند 🔹️تصویر فوق مربوط به کارت تردد مرزی یکی از اعضای اطلاعاتی گپار ارتش میباشد(شهید اسدی) @negaheqods
9⃣2⃣روز تا میلاد مولای مهربان، امام زمان علیه السلام باقی مانده است... برآ ای آفتـــــابِ صبــــحِ امـــــــید که در دستِ شبِ هجران اسیرم یا صاحب الزمان! در کورانِ تمام دردها و مصیبت های عالم، در دامنه ی پرخطر مسیر زندگی، در طوفانِ بی امان و پرتلاطم حمله دشمنان اعتقادی؛ امید و پناه بشریت شما هستید. به همین خاطر است که در صلوات خاصه ماه شعبان که در شب نیمه شعبان هم به خواندن آن توصیه شده است می خوانیم: 🤲 الْکَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ... (درود خدا بر شما) ای پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگانِ درمانده و پناه گریختگان... @negaheqods...
هر_صبح_یک_سلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ... @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
سلام امید و پناه همه، مهدی‌ جان تو جان پناه امن مایی تو درمان دردهای مایی تو آرامش دل‌های طوفان زده مایی تو دلیل لبخندهای مایی تو قرار بی کسی‌های مایی اگر تمام عالم در امواج بلا غرقه شود ، ما را چه باک؟ ما ناخدایی چون شما داریم. سلام_بر_مهدی (عج) @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و یازدهم ـــ صغری بس کن دیگه ــ اِ صبر کن بقیشو برات تعریف کنم ــ ب
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت صد و دوازدهم سمانه کمیل را کنار زد و سریع وارد خانه شد ،با دیدن آرش با چشمان سرخ ازگریه و رد دست کمیل بر روی گونه اش،حیرت زده و عصبی به طرف کمیل برگشت و گفت: ــ اینجا چه خبره؟آرش چشه؟برا چی با اون وضع رفتی دنبالش،میدونی زندایی نزدیک بود از ترس سکته کنه،اصلا برا چی اوردیش اینجا آرش از جایش بلند شد و به سمت سمانه آمد و چادرش را در دست گرفت و با التماس گفت: ــ آجی سمانه توروخدا بهش بگو منو نندازه زندان آجی بهش بگو کمیل ارش را هل داد و سمانه را به طرف خودش کشید و غرید: ــ خفه شو احمق،آخرین بارت باشه بهش نزدیک میشی یا بهاش حرف میزنی فهمیدی؟ اما آرش از ترس اینکه در زندان بیفتد از تقلا دست بردار نبود. ــ آجی کمیل دوست داره،بهش بگی قبول میکنه آجی به خاطر مامانو بابام ،باور کن مجبور بودم ،والا کی دوس داره اینکارو با خواهر و بردارش بکنه سمانه که کم کم مسئله برای او حل می شد نا باور پیراهن کمیل در دستانش فشرده شد و با بغض نالید: ــ کمیل ،آرش دارع چی میگه کمیل شانه ی سمانه را در آغوش گرفت و آرام زمزمه کرد: ــ تو فقط آروم باش همه چیو خودم حل میکنم و با عصبانیت رو به آرش گفت: ــ تو هم تکلیفت معینه ،کاری میکنم هزار بار از به دنیا اومدنت پشیمون بشی،حالا هم از جلو چشام گم شو ــ توروخدا کمیل،جان سمانه اینکارو نکن ،اصلا به خاطر بابام،فکر کن همه بفهمن برا بابام آبرو نمیمونه آرش دست بر نقطه ضعف او گذاشت،کمیل عصبی فریاد زد: ــ خفه شو،تو اگه نگران دایی بودی اینکارو نمیکردی از سمانه جدا شد و بازوی آرش را در دست گرفت، و او را در حالی که او را قسم میداد به طرف در برد: ــ خودتو خسته نکن که نظرم عوض نمیشه،در را باز کرد و آرش را بیرون کرد و در را بست ،سرش را به در چسباند و چشمانش را بست. صدای فریاد و التماس و ضربه هایی که آرش به در می زد ،دل کمیل را خون می کرد ،اما او هم آدم است کم می آورد،بخصوص اگر خیانتی از خانواده ی خود ببیند، با قرار گرفتن دست لرزان و سردی بر شانه اش آرام برگشت،که با چشمان اشکی و سرخی مواجه شد. می دانست سمانه الان چه حالی دارد،او هم داغون بود،نگاهشان در هم گره خورد. کمیل زیر لب زمزمه کرد: ــ سمانه دیگه کم اوردم سمانه لیوان اب را جلوی کمیل گذاشت و کنارش نشست،کمیل عمیقا در فکر بود،سمانه می دانست از چه چیزی عذاب می کشید،نگران دایی محمد بود و می دانست اگر بین همه پیچیده شود که پسر سرهنگ رادمنش برای گروه خلافکاری جاسوسی می کرده،دیگر آبرویی برای محمد نمی ماند. "پسر نوح با بدان بنشست " آرام صدایش کرد: ــ کمیل ــ جانم ــ میخوای چیکار کنی کمیل به مبل تکیه داد و نالید: ــ نمیدونم،نمیدونم سمانه،به هر راه حلی که فکر میکنم آخرش میخوره به دایی محمد،داغون میشه اگه بفهمه سمانه دست مردانه ی کمیل را در دست گرفت وگفت: ــ نمیخوای بگی این گروه کیه که آرشو مجبور به این کار کردنت؟اصلا چرا تو؟ کمیل پوزخندی زد و گفت: ــ مجبور؟آرش پول لازم داشته ،اونا هم بهش پول میدادن در مقابل اون گزارش من و عکسای تورو تحویل می داده کمیل با تصور اینکه عکس های سمانه در روز عقد و دورهمی های خودمونی در دست آن ها باشد و با چشمان کثیفشان ،همسر پاکش را نگاه می کردند،دستانش از زور خشمـ در دستان سمانه مشت شد. سمانه نگران نگاهی به او اونداخت و گفت: ــ کمیل چی داره اذیتت میکنه،نگا صورتت از عصبانیت سرخ شده ،چرا منو محرمت نمیدونی ؟ ــ تو محرمتر از هرکسی برام سمانه،اما ب عضی حرف ها برای تو سنگینن،تودختری ،لطیفی،حساسی. ــ قول میدم دیگه لطیف نباشم تو هم همه حرفاتو بزن ،باور کن تورو اینجوری آشفته میبینم دلم خون میشه،باور کن ناراحتیت منو هم ناراحت میکنه کمیل لبخند تلخی برروی لبانش نشست،اما تا می خواست جواب حرف های زیبای سمانه را بدهد گوشی اش زنگ خورد. شماره ناشناس بود،کمیل گوشی را برداشت و دکمه اتصال را لمس کرد: ــ بله بفرمایید ــ به به جناب سرگرد ــ شما ــ نشناختی؟تیمور جانتم کمیل لعنتی زیر لب گفت ــ شنیدم از وقتی فهمیدی عکسای زنت دستمه عصبی شدی؟ ــ خفه شو عوضی ــ اوه اوه بی ادب نشو دیگه،میدونی تو اصلا سلیقه نداشتی،اما تو زن گرفتن خوب سلیقه به خرج دادی کمیل عصبی از جایش بلند شد و گفت: ــ ببند دهنتو ،من میکشمت ،میکشمت تیمور به مولا قسم میکشمت ادامہ دارد... @negaheqods
نگاه قدس
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. گروه پشتیبانی اطلاعات رزمی(گُپار) 🔹️بلاشک
🔴شرحی بر قدرت اطلاعاتی ارتش جمهوری اسلامی و نهادهای آن. گروه پشتیبانی اطلاعات رزمی(گُپار) 🔷گپار ارتش به ۳ شکل اطلاعات می‌دهد: 🔹۱.گزارش های روزانه که شامل اطلاعاتی از فعالیت های روزانه نیروهای دشمن، وضعیت تجهیزات، و هرگونه تغییرات در میدان نبرد است 🔹۲.گزارش های تحلیل که این نوع گزارش ها شامل تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات برای پیش بینی وضعیت آینده و تصمیم گیری است 🔹۳.گزارش های ویژه که این گزارش ها در مواقع خاص یا برای عملیات ویژه تهیه می‌شوند و شامل اطلاعات حساس و مهم هستند 🔹به شکل خلاصه، گپار ارتش یک ابزار کلیدی در مدیریت عملیات نظامی است که به فرماندهان کمک می‌کند تا با داشتن اطلاعات دقیق و جامع بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند، به مثال فوق دقت کنید: 🔹فرض کنید در ترکیه تصمیم به گوشمالی اردوغان گرفته ایم، در مرحله اول باید از تور میت گذشت. 🔹گپار موظف است واحد های میت را نابود و گروه های پانترکیستی در مرز را تحت اشراف داشته باشد، آمارها را به نیروها مخابره می‌کند، و مرز پاکسازی می‌شود و راه ارتباطی امن ایجاد خواهد شد. 🔹واجا و نقسا پایگاه اینجرلیک که ستاد مشترک موساد و CIA و میت در آن قرار دارد را زیر ضربه می‌برند، و نیروی قدس در ترکیه شروع به ایجاد گروه های مقاومت و ایجاد شبکه اطلاعاتی و رزمی برای مقابله با این کشور انجام می‌دهد. 🔹تصویر فوق مربوط به نیرو های مخصوص نوهد و گپار در مرز های غربی کشور است، درست در زمانی که داعش به چند ده کیلومتری مرز کشورمان رسیده بود. 🔹در آینده به برخی از ماموریت های اطلاعات ارتش خواهیم پرداخت..‌. @negaheqods
نگاه قدس
🔻اتحاد پنج چشم، اتحادی برای جاسوسی (قسمت سوم) پروژه‌ی تمپورا، نظارت دائمی بر اینترنت جهانی تمپور
🔻اتحاد پنج چشم، اتحادی برای جاسوسی (قسمت چهارم) 🔹پروژه‌ی اشلون، بزرگترین پروژه‌ی جاسوسی اتحادیه‌ی پنج چشم یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پروژه‌های حاصل از همکاری اطلاعاتی پنج چشم، پروژه‌ی اشلون (ECHLON) بود. شاید بتوان گفت که این پروژه بزرگ‌ترین پروژه‌ی جاسوسی و شنود تاریخ بوده است. بر طبق اسناد پارلمان اروپا ، اشلون برای نظارت بر ارتباطات نظامی و دیپلماتیک اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی و هم‌پیمانانش در بلوک شرق در زمان جنگ سرد و اوایل ۱۹۶۰ میلادی اجرا شده است. پارلمان اروپا در گزارشی که در سال ۲۰۰۱ در مورد پروژه‌ی اشلون منتشر کرد، اظهار داشت که بر پایه‌ی اطلاعات موجود، اشلون این توانایی را داشته که تماس‌های تلفنی، دورنگارها، ایمیل‌ها و دیگر تراکنش‌های جهانی داده‌ها را که از طریق انتقال ماهواره‌ای، شبکه‌های تلفن عمومی و مایکروویو جابه‌جا می‌شده‌اند، رهگیری و محتوایشان را بازرسی کند. اما این پروژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به نظارت و جاسوسی از جامعه‌ی اروپا به‌ویژه در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، تجارت دولتی و خصوصی آن‌ها پرداخت. دو سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) و سرفرماندهی ارتباطات بریتانیا (GCHQ) مسئولان اصلی انجام این عملیات بودند. وظیفه‌ی سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) تراکنش داده‌هایی است که از داخل آمریکا عبور می‌کنند. شامل سرورها، هاست‌ها و تمام خطوط فیبر نوری که از مرزهای ایالات‌متحده عبور می‌کند. همچنین وظیفه‌ی سرفرماندهی ارتباطات بریتانیا تراکنش داده‌هایی است که از درون فیبرهای نوری از داخل خاک بریتانیا و مستعمره‌های پیشینش عبور می‌کند. پروژه‌ی جاسوسی اشلون با استفاده از ۱۲۰ ماهواره و گیرنده روزانه حدود سه میلیارد تماس تلفنی، فکس و ایمیل را ذخیره می‌کند. @negaheqods