اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
💢خورشید، به شوق دیدن روی ماه توست که هرروز طلوع میکند🌤
باز صبح رسید،
و هر صبحی که با سلام بر شما آغاز شود
البته به خیر است!
سلام پدر مهربانم!
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
نگاه قدس
محافظ عاشق من قسمت نود و دوم انیس به هیچ وجه حاضر نبود همسرش را رها کند و به کاشان برگردد ، از آن
محافظ عاشق من
قسمت نود و سوم
قبل از تماس محسن کتاب هایی که برای کنکور میخواند را کف اتاقش پهن کرده بود و بی حوصله آنها را ورق میزد اما بعد از تماس چنان انرژی گرفته بود که جاریش ( مادر سجاد ) همان طور که با فاطمه بازی میکرد گفت :
ببین انیس این پسر عموت زنگ میزنه چطور با انگیزه میشی ، کاش بهش میگفتی چرا برادرش به من یه زنگ نمیزنه ، دلم براش تنگ شده ، باورت نمیشه سجاد چقدر بهونه میگیره !
انیس آنچنان غرق مکالمه خاتمه یافته دو نفره شان بود که متوجه صحبت های جاریش نشد .
ـ هی انیس با تو هستما ....
ـ چیه ؟
ـ هیچی بابا تو هم دیوونه شدی رفته !
ـ میگما ؟ امروز مطهره خانم میخواد بره بیمارستان ؟
ـ نه فکر نکنم ، چطور ؟
ـ هیچی پاشو با هم بریم خرید .
ـ وا ، ما که چیزی نمی خوایم ! اون سری که رسول اومد همه چی برامون خرید
ـ اِ پاشو لوس نشو ، میخوام امشب با آب جوش کیک درست کنم ... بلدی ؟
باید اتاقو تزیین کنم ... میخوام به محسن بگم ، ناراحت نباش دیگه وقتی محسن اومد ازش میپرسیم آقا رسول کجا هستن .
ـ آخه مرد اینقدر بی فکر ؟ نمیگه من دلم هزار راه میره !؟
ـ حتما نتونسته ، پاشو بریم ... سجاد که داره با محمدرضا و محمدحسین بازی میکنه .... فاطمه هم بذارش پیش مطهره خانم با حسنا مشغول بشه
ـ وا خب بچه هامم میارم
ـ نه آخه خیلی چیزا قراره دست بگیری نمیشه بچه ببریم
ـ چشم اوامر دیگه ؟ حالا خوبه من جاری بزرگتم این جوری دستور میدی
ـ من که نمی تونم ! بچم یه چیزیش میشه
ـ خیلی ناز داری انیس ....
با همسر رسول به بازاری که متشکل از حداکثر ۱۰ مغازه بود رفتند . اغلب چیز هایی که در رویا هایش بود را قطعا نمی توانست پیدا کند اما با کمک مادر فاطمه توانست مشابهش را تهیه کند .
همه چیز را آماده کرده بود ، لباسی صورتی رنگی را پوشید و مطهره خانم موهای بلند و خرماییش را گوجه ای بست که زیباییش را چند برابر میکرد .
منتظر محسن نشسته بود و به ساعتی که با کمترین سرعت پیش میرفت زل زده بود ، اغلب محسن برای ناهار خودش را می رساند اما اینبار ....
ساعت ۴ شده بود و انیس استرس تمام وجودش را پر کرده بود ...
ادامه دارد....
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
روز هفتم محرم، عمربن سعد، عمر بن حجاج را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین (ع) و یارانش به آب شد.
این رفتار غیرانسانی سه روز قبل از شهادت امام حسین (ع) صورت گرفت.
روز هفتم محرم آب به روی سپاه امام حسین (ع) بسته شد و آرام آرام زمان هرچه بیشتر به نمایانگر شدن جلوههای ایثارگری در صحرای کربلا نزدیک میشد.
امام باقر (ع) فرمودند: «امام حسین (ع) از کربلا نامهای برای محمد بن حنفیه فرستاد که متن آن چنین بود: «بسم الله الرحمن الرحیم من الحسین بن علی الی محمدبن علی و من قبله من بنیهاشم، اما بعد فکان الدنیا لم تکن و کان الاخرة لم تزل، والسلام؛ نامهای است از حسین بن علی به محمد بن علی و دیگر بنیهاشم. اما بعد، مثل اینکه دنیا اصلا وجود نداشته و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست».
در شب هفتم امام حسین (ع) با عمر سعد ملاقات و گفتگو کردند.
خولی بن یزید اصبحی، چون عداوت شدیدی با امام حسین (ع) داشت ماجرا را به عبیدالله بن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامهای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقاتها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.
در این روز عبیدالله بن زیاد نامهای به نزد عمر بن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتی قطرهای آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد.
هنگامی که کاملا آب به روی امام حسین (ع) و یارانشان بسته شد مردی به نام عبدالله بن حصین ازدی که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که:ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید، به خدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی.
امام حسین (ع) فرمودند: خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده.
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد، و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد تا شکمش آماس می کرد، ولی سیراب نمیشد، و چنین بود تا جان داد.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
اے ڪاش جمال ماہ او مےدیدم
عالم همہ سر بہ راہ او مےدیدم😔
اے ڪاش نمیمردم و در روز ظہور
خود را یڪے از سپاہ او مےدیدم😔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
محافظ عاشق من
قسمت نود و چهارم
مضطرب بسمت اتاق مطهره رفت و در زد که محمدحسین در را باز کرد و گفت : خاله دون میخوای بیای بازی تُنیم ؟
ـ باشه خاله فردا صبح بازی میکنیم ، مامانتو صدا کن !
ـ مامانی
.
مامانی
.
بیا خاله انیس
مطهره خانم در را کامل باز کرد و همان طور که انیس را به داخل می کشاند گفت : جانم انیس ، چیه دختر ؟ چرا رنگت پریده ؟
ـ مطهره خانم محسن نیومده دلم شور میزنه
ـ نگران نب...
هنوز جمله اش تمام نشده بود که تلفن به صدا در آمد ، تلفن را جواب داد و صدای خسته و نالان رسول در گوشش پیچید .
ـ الو خانم حسینی سلام ، اگه خانم من یا انیس هستن یه طوری رفتار کنید که من پرستار بیمارستانم ...
ـ بفرمایید
ـ دیشب به گردان ما پاتک زدن ، خیلیا شهید و مجروح شدن باید بیاین بیمارستان به کمکتون نیاز داریم ...
هق هقش مطهره را دل نگران کرد که خودش ادامه داد .
ـ خانم حسینی .... داداشمـ....
مطهره با قلبی که داغ دار شده بود رو به رسول گفت : خب ماشین بفرستین .... من ...من میام
ـ فرمانده با یه ماشین دارن میان دنبالتون ... لطفا انیس رو هم بیارینش با خودتون
مطهره خانم نگاهی به چهره پر از سوال انیس انداخت و گفت : باشه منتظرم .
آنقدر قلبش از آن خبر گرفته بود که فراموش کرد از رسول احوال سیدحیدر را بپرسد .
انیس : چیشد مطهره خانم ؟
ـ هیچی عزیزم تو خودتو ناراحت نکن برای بچت خوب نیست
ـ میشه بگین کی بود ؟
ـ دیشب پاتک زدن ..
ـ یا حسین شهید ... محسن چیشده ... محسنم کجاست ؟
ـ آروم باش عزیزم باید بریم بیمارستان ... بیا بریم خانم آقا رسول هم خبر بدیم آقا رسول هم مجروح شدن ...
انیس مدام گریه می کرد و می پرسید چه بلایی به سر محسن آمده .....
از وقتی چهره ی درهم سیدحیدر را دیده بود اشک هایش از هم سبقت گرفته بودند .
با سرعت بسمت بیمارستان دوید و به سمت ایستگاه پرستاری رفت و گفت :
خانم ببخشید شوهر من کجاست ؟ فاتح ... محسن فاتح..
ـ انیس
با صدای رسول بسمتش برگشت و به دست گچ گرفته و لباس خون آلودش زل زد و گفت :
آقا رسول محسن کدوم اتاقه ؟ چقدر آسیب دیده ؟
رسول برادر بزرگ محسن و فرزند اول پدرش بود . کسی که بخاطر مشکل ناباروری همسرش ۷ سال از داشتن فرزند محروم بود و بعد از نذر و نیاز های فراوان سجاد هنگامی که بیست و هشت ساله میشد بدنیا آمد و بعد از دو سال فاطمه ...
انیس از بدو تولد بیماری قلبی داشت و بسیار بی قراری میکرد در آن زمان رسول کلاس سوم راهنمایی بود که همراه برادران انیس بعد از مدرسه به خانه آنها می آمد و انیس را در باغ می گرداند تا با گریه های کودکانه قلب کوچکش را بیش از این آزار ندهد .
ادامه دارد ...
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
⚫️وقایع روز هشتم محرم سال61
☑️ در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛
بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند.
💦 آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
🌾هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد.
💠به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
✳️در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند.
🌸حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟مگر من مسلمان نیستم؟
🔰گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
🔥عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟
⚡️ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟
💥 ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
🔆یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
🌺امام علیه السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
🌙شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.
🌹 امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت.
عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
🍁در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد.
🔥یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را ميسازم.
🔥ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم.
🔥 عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
🌷حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نميگردد، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد.
✨ به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
⚡️ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
💥 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛
چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم.
♨️ عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند...
آبروے حسین به ڪهڪشان می ارزد
یڪ موے حسین بر دوجهان می ارزد
گفتم ڪہ بگو بهشٺ را قیمٺ چیسٺ
گفتا ڪہ حسین بیش ازآن می ارزد
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
⚡️فداکاری مهندسین خوزستانی بعداز ۱۸ ساعت در دمای بالای ۷۰ درجه باعث شدکه کندانسور توربین نیروگاه تعمیر و خطر خاموشی در کشور رفع شود.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
📢گزارش یک عملیات متهورانه
⚡️ساعت ۹ صبح، کندانسور توربین نیروگاه رامین اهواز نشتی پیدا کرد. ترجمه این خرابی برای شبکه برق، خارج شدن نیروگاه از مدار و خاموشی بخش عظیمی از خوزستان از جمله اهواز در گرمترین روزهای سال بود.
⚡️در یک حالت طبیعی مطابق پروتکل، باید ابتدا فعالیت نیروگاه متوقف و پس از سرد شدن محیط نیروگاه که حداقل ۲ روز زمان میبرد، عملیات تعمیرات از سر گرفته شود.
⚡️شبکه کشور به ویژه منطقه جنوب تاب توقف حداقل ۲ روزه نیروگاه را نداشت و متخصصان، مهندسان و اپراتورها تصمیم گرفتند در حالت آماده به کار نیروگاه، نشتی را پیدا کرده و عملیات تعمیرات را انجام دهند.
⚡️تعمیر نیروگاه در حالت آماده به کار زمانی دشوار میشود که بدانیم دمای محیط توربین نزدیک به ۷۰ درجه و رطوبت بالای ۹۰ درصد است. داغترین چایی که به عمرتان نوشیدید ۶۵ درجه دما دارد. به عبارت دیگر نیروها باید در یک دریای آب جوش عملیات میکردند.
⚡️کار ۹ صبح آغاز شد، ۱۸ ساعت عملیات پیچیده مهندسی بدون وقفه ادامه یافت و ساعت ۳ بامداد فردای آن روز تعمیرات با موفقیت به انتها رسید. یک رکورد بینظیر جهانی در زمان تعمیر ثبت شد و نیروگاه بدون ثانیهای توقف به تامین برق پرداخت. خطر خاموشی گسترده هم از کشور رخت بر بست.
⚡️شرح عکس ها: رضا خسروی و محمد امیری از مهندسان مکانیک و کارشناسان توربین تنها ۲ تن از دهها متخصصی بودند که برای روشنایی مردم به طبقه آخر جهنم رفتند و برگشتند.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
♦️سلام امام زمانم
🔹سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان ؛ سلام بر تو اى جانشین خداى رحمان؛ سلام بر تو اى شریک و همسنگ قرآن؛ سلام بر تو اى داراى دلیل و برهان قاطع
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
وقایع روز نهم محرّم
۱.محاصره ی خیمه ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند :
تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند، و پسر مرجانه و عُمَر سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.
2 ـ آمدن امان نامه برای فرزندان امّ البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد.
آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله علیه السلام رسانید و بانگ بر آورد :
«أینَ بَنُو اُختِنا» : «پسران خواهر ما کجایند»؟
ولی آن بزرگواران جواب ندادند.
امام حسین علیه السلام فرمودند :
جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عبّاس علیه السلام در جواب فرمودند : چه می گویی ؟
شمر گفت :
من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام.
شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.
حضرت عبّاس علیه السلام با صدای بلند فرمود :
«لعنت خدا بر تو و امیر تو (و بر امان تو) باد. ما را امان می دهید در حالی که پسر رسول خدا را امان نباشد» ؟
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
وقایع روز نهم محرّم
۲. آمدن امان نامه برای فرزندان امّ البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد.
آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله علیه السلام رسانید و بانگ بر آورد :
«أینَ بَنُو اُختِنا» : «پسران خواهر ما کجایند»؟
ولی آن بزرگواران جواب ندادند.
امام حسین علیه السلام فرمودند :
جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عبّاس علیه السلام در جواب فرمودند : چه می گویی ؟
شمر گفت :
من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام.
شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.
حضرت عبّاس علیه السلام با صدای بلند فرمود :
«لعنت خدا بر تو و امیر تو (و بر امان تو) باد. ما را امان می دهید در حالی که پسر رسول خدا را امان نباشد» ؟
🏴 ﺍَﻟﺴَّﻠٰﺎﻡُ ﻋَﻠَﯿْﮏََ ﯾٰﺎ ﺍَﺑَﺎ ﺍﻟْﻔَﻀْﻞِ ﺍﻟْﻌَﺒٰﺎﺱ
▪️دستش که به آب خورد ،
▪️یاد وصیت پدرش افتاد
▪️"کنارش بمان"مظلوم تر از او نیست،
▪️چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جا گذاشت
▪️و دو دست بریده اش کافیست
▪️برای گرفتن دست تمام عالمیان
▪️امیدوارم به حق این روز معنوی
🖤باب الحوائج حضرت عباس(ع)
▪️در دنیا و آخرت دستگیرتون باشه
🖤تاسوعا؛
آغاز عطشناک
نهضت حسینی است
و خط سرخ عاشورا
با واژه های تاسوعا
به حقیقت پیوست
تاسوعای حسینی ، روز یقین و وفاداری، تسلیت باد🖤
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم
✍وَالْـــعَــــصر؛
قسم به عبورِ
تک تکِ ثانیه های زنــدگی
لحظهای بیحضور تو
خُسرانِ مطلق است ...
میشود که با حضورت
کمی تـازه شویم؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
💠وقایع روز دهم محرم الحرام سال ۶۱ ق💠
✍ در روز دهم محرم سال 61 هجری، امام حسین (ع) با یارانشان نماز صبح را به جماعت خواندند و سپس با آنها چنین سخن گفتند: « خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید ». امام حسین (ع) در روز عاشورا زهیر بن قین را فرمانده راست سپاه و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گماردند و پرچم را به دست برادرشان حضرت عباس (ع) سپردند.
✅ گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد ولی حضرت فرمان تیراندازی ندادند؛ چون می فرمودند که دوست ندارم آغاز گر جنگ با این گروه باشم. عمربن سعد تیر را بر کمان نهاد و به سوی یاران امام (ع) انداخت و گفت: گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم. سپس سپاهیان عمربن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران امام حسین (ع) را نشانه گرفتند. امام (ع) فرمودند: « یاران من بپا خیزید و به سوی شهادت بشتابید. خدا شما را بیامرزد ».
✅ در حمله اول بالغ بر 40 تن شهید شدند و سپس یاران باقیمانده هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می رسیدند. هنگام نماز ظهر، امام بدون توجه به تيرهاى دشمن به نماز ايستاد، عمرو بن قرظة به اتفاق چند تن از اصحاب امام در پيش روى امام ايستادند و سينه خود را سپر ساختند تا نماز امام به پايان برسد و بعد از آن نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند. امام حسین (ع) که یکه و تنها مانده بودند، نگاهی به اجساد مطهر شهدا نمودند و آنها را صدا می کردند.
✅ حضرت برای وداع آخرین به سوی خیام رفتند. سپس در برابر دشمن قرار گرفتند و شجاعانه جنگیدند. دشمن از هر طرف ایشان را محاصره کرده بود، ناگهان تیری سه شعبه به قلب مبارک ایشان اصابت کرد و در حالیکه نشان یکصد و چند تیر و نیزه بر پیکرشان بود نقش بر زمین شدند و روح مبارکشان به ملکوت اعلی پیوست و آن هنگام بود که شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان الهی بلند شد.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqod
🌼✨سلام بر آن کسى که
🖤✨فرشتگانِ آسمان
🌼✨بر او گریستند
🌼✨سلام برآن کسى که
🖤✨خاندانش پاک ومطهّرند
🌼✨سلام بر پیشواى دین
🖤✨سلام بر امام حسین(ع)
🌼✨و ۷۲ تن از یاران باوفایش
🌼✨سلام بر عاشورا ،
🖤✨سلام بر کربلا...
🌼✨سلام بر زینب
🌼✨سلام بر شما عزاداران خوب
🖤✨حضرت اباعبدالله الحسین
🌼✨روزتون کربلایی...
🖤✨شهادت سالار شهیدان امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش تسلیت باد
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
ساعت به وقت عاشورا
دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری
اذان صبح؛ ۴:۴۶ بامداد
امام حسین بعد از نماز صبح برای اصحابش، سخنرانی و آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
ساعت به ساعت عاشورا
دهم محرم سال ۶۱ هجری
۶ صبح
امام حسین دستور داد تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods
ساعت به ساعت عاشورا
۷ صبح
چند نفر از اصحاب خطاب به کوفیان سخنان مشابه امام گفتند؛ ازجمله بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآنخوانها)ی کوفه بود و زهیربن قین. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسیناند
@negaheqods