كِتَابُ فَضَائِلِاَلشِّيعَةِ، لِلصَّدُوقِ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُاَللَّهِ صَلَّىاَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَثْبَتُكُمْ قَدَماً عَلَى اَلصِّرَاطِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِأَهْلِبَيْتِي .
كتاب فضائلالشيعه شیخ صدوقره به نقل از سكونى از حضرت صادق عليه السّلام از آباء گرامش نقل ميكند: پيامبر اكرم فرمود: پايدارترين شما در صراط، كسى است كه بيشتر اهل بيت مرا دوست داشته باشد.
نرمافزار جامع الأحادیث
بحارالأنوار (جلد ۲۳ تا ۲۷) / ترجمه خسروی: ج ۵، ص۱۳۱
👇👇👇👆👆👆
📖 خاطرهای از مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید.
او در بیان خاطرات خود چنین میآورد؛
💖❕ روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبهی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم، خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو....
گفتم: کار مهمی دارم، نمیتوانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟
گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم❗️
گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانوادهای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان برمیگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانوادهی خود میرفتند، سه روز در [غدیر خم] زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ 🤔
آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمیداشت؟
آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمیکردند؟🤔
با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان #غدیرخم - میخواست نکتهی مهمتری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»
📚باید شیعه میشدم، خاطرات شریف زاهدی، ص138
✍ الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام.
🟪 اتمام حجت امام کاظم در امر به حفظ آبروی انسانها
✍مردی خدمت امام کاظم (ع) آمد و عرضه داشت :جُعِلْتُ فِدَاكَ : فدایت شوم،
اَلرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ اَلشَّيْءُ اَلَّذِي أَكْرَهُهُ :
از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که خلاف عفت بود، و من این نسبت را در شان او نمیپسندم.
فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ : از خودش پرسیدم انکار کرد،
وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ : اما جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این عمل زشت را به او نسبت دادند.
💢حضرت(ع) فرمودند :
《كَذِّبْ سَمْعَكَ : هر چه راجع به برادرت شنیدهای تکذیب کن
وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ : نه تنها شنیدهها بلکه حتی هر آنچه را هم که به چشم خودت دیدی را هم تکذیب کن
فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً : حتی اگر پنجاه نفر مرد مومن موثق قسم خوردند که او آن خلاف را مرتکب شده
وَ قَالَ لَكَ قَوْلاً فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ : و او خودش بگوید آن خلاف را نکردهام از او قبول کن و از آن پنجاه نفر مومن موثق نپذیر !
لاَ تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ : هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیت و آبرویش را از بین میبرد در جامعه منتشر نکن
فَتَكُونَ مِنَ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ : {{إِنَّ اَلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ اَلْفٰاحِشَةُ فِي اَلَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ}}
چرا که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده :
"کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند》
﷽
💠 بزرگترین مسئولیت
#ایستگاه_مربی_ها (قسمت اول)
🔹 مسألهى تربيت و سازندگى بزرگترين
مسئوليت ما در اين قرن وحشى است.
اين اولين مسأله است، زيرا هر بقالى،
بنايى، نجارى، طبيبى و مهندسى، بايد
قبلا تربيت شود و نه تنها تربيت، كه
#مربى ديگران هم باشد.
🔹اين سازندگى اولين و بزرگترين وظيفه
است و با ساير مشاغل و برنامهها منافات ندارد.
عطار هنگامى كه دارد چاى را در پاكت
مىريزد مىتواند شناختى در مغز و
عشقى در دل و وسعتى در روحِ
طرف(خریدار) بگذارد و چاى كشيدنش
به او درسهايى بدهد.
🔹هر كس در هر كجا مىتواند مربى
و سازنده باشد. چراغ روشن در هر كجا
كه هست مىتواند #نور بپاشد و راهها را
روشن كند.
هر كس افراد تحت اختيارش را براى
محيطى كه در نظر دارد، #تربيت مىكند.
من فرزندم را براى خانهام، استاد
شاگردش را براى جامعهى محدودش
و يك دانشمند، انسان را حداكثر براى
اين زمين و براى هفتاد سال زندگى،
تربيت مىكند و بر طبق شرايط موجود،
بارور و شكوفايش مىسازد.
🔹 ولی انسان فرزند خانه و جامعه و
حتی دنیای محدود و سرزمین خاکی نیست...
📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۴۴
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن
•═══••@Einsad••═══•
💠 انسان بزرگتر از دنیا
#ایستگاه_مربی_ها (قسمت دوم)
🔹 وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال
شد، ناچار جورى #تربيت مىشود كه استعداد و
سرمايههايش در همين هفتاد سال كارگشا باشند.
🔹 اما در آنجا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم
كهتا بىنهايت راه دارد و انسانرا بهعظمتى شناختيم
كه اين هستى را زير پا دارد، ناچار انسان به گونهاى
تربيت مىشود كه با قانونهاى حاكم بر اين عوالم
درگير نشود و به گونهاى تربيت مىشود كه استعداد
و سرمايههايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند
🔹 و با قانونهايى دمخور مىشود كه در تمام
اين عوالم تجربه شدهاند و شناخته شدهاند
و وضع شدهاند و براى مسائلى مىكوشد كه
در اين بىنهايت فرصت، آمد و شد دارند.
🔹 و ناچار #مربى اين انسان عظيم، در اين
پهناى هستى و اين وسعت گسترده، وجودى
مىتواند باشد عظيمتر و وسيعتر.
وجودى محيطو آگاهو در عينحال مهربان و دلسوز.
📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۵۰
📝 استاد علی صفایی حائری
#⃣ #متن
•═══••@Einsad••═══•