به نام نامی حضرت دوست که هر چه هست از اوست ❤️ولادت با سعادت حضرت پدر بود جشن و سرور مومنان که به یمن قدوم مبارک ‌حضرت حیدر " جانمان فدایش" بر پا بود. 😢توفیقی که نبود و حسرت به دل که من بی لایق بی نصیب مانده ام از این فیض کثیر اما محبت های خالصانه دوستان عزیزم در نهضت مادری بود که یادآور شد هر چند که بد هم باشی پدر به یادت هست. هر چند گنه کار هم باشی پدر همیشه به یادت هست و نگاه مهربانه اش را از تو دریغ نمی کند. 💌نامه ای‌ به همراه پک متبرکی جشن ولادت آقا جانمان حضرت امیر المومنین علی علیه السلام به دستم رسید که نوشته شده بود از طرف پدرت علی💚 🥹 که در این ایام سخت بارداری به یادت هستیم... چه شیرین است که به واسطه لطف و مرحمت خودشان مقام مادری عنایت می شود و لحظه لحظه هایش‌ خیر و برکت است که در زندگی جاریست... دورانی که گویا روزهایش روزه هستی و شب هایش به شب زنده داری می گذرد. روزهایی که گویی هر روزت ماه رمضان است نفس هایت تسبیح و خوابت عبادت است. 🤲 الحمدالله کما هو اهله که خداوند به این بنده نالایق عنایت کرد و این گوهر مادری را در وجودم پرورش داد. این خلقی که آیه ای از آیات الهی است و نشانه ای از معجزه خالق بی همتا... که لحظه لحظه در وجودت رشد می کند و اثبات اعجاز خلقت بنی آدم است. #مادری_که_یه_توراهی_داره😍 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz 🇮🇷 کانال های ما : 📌بله | ایتا

تو این ۴ سالی که خدا یه فرشته کوچولو مهربون بهمون داده همیشه روز تولدش برام خیلی خیلی مهم بود که بهش خوش بگذره ولی امسال بخاطر شرایطی که داشت نمی‌تونستیم مهمونی بگیریم و مثل سالای قبل دورش شلوغ باشه بخاطر همین روز قبل تولد چندتا هدیه براش گرفتیم و با دست و جیغ و هورا سه نفرمون تولد ۴ سالگی کوثر جون برگذار شد حین تولد، زینب جان تماس گرفتن و گفتن یه امانتی پیشم داری کی هستی بیارم🤔 گفتم ان شالله فردا و فکرم مشغول شد که چه امانتی⁉️ صبح روز تولد به کوثر گفتم مامانی امروز مهمون داریم😍 انقدر ذوق کرد و بالا پایین پرید و مدام منتظر مهمانای عزیز بود با اینکه نمی‌شناخت چه مهربونایی دارن تشریف میارن زنگ در خورد و کوثر بدوبدو اومد جلو در ورودی ووووو .... با دو مهمون کوچولو و دو خاله مهربون و کلللللی هدیه مواجه شد🎁🎁😍🥰🥳 اولش مشغول گپ و گفت با خاله‌ها شد و بعد رفت سراغ کادوها چند ساعتی مشغول شد و با دیدن دونه دونه هدایا چشماش قلبی می‌شد😍 بابا که از در اومد فوری گفت بابایی دوستای مامان خیلی مهربون بودن و کادوهاشو به بابا نشون داد و با آب و تاب تعریف میکرد تو این مدت خیلی اوقات دلم می‌گرفت میومدم گروه نهضت مادری پاسدار گمنام و پیاما رو می‌خوندم و انرژی می‌گرفتم* ولی امروز بعد ۲۶ سال حس کردم من چقدر خواهرای مهربونی دارم😍🥹 خواهرایی که بعضی‌هاشونو دیدم و بعضی‌هاشو تاحالا ندیدم و ندیده چقدر بهم محبت دارن و چقدر دوسشون دارم قدردان زحمات تک‌تک شما خوبان هستم و ان شالله بتونم براتون جبران کنم خوبیاتونو حال دلتون همیشه خوب و تنتون همیشه سلااااامت☺️ #پاسدار_گمنام

‼️‼️‼️ هم اکنون

🤰🤱🤰🤱🤰🤱🤰 کاچی های امروزمون رفت برای یه مامان گل که تازه زایمان کردن و یه دختر سه ساله و یه فندق یک ماهه دارن و یه مامان دیگه که یه دختر هشت ساله و یه تودلی همراهِ ویار شدید دارن و نینی شون قراره تابستون بدنیا بیاد ان شاءالله😍⁦❤️⁩ دخترم صبح گفت مامان بیا کیک بپزیم ، نیت تولد آقا امام جواد رو کردمو با حلما خانومِ سه ساله ام شروع کردیم به آماده سازیش... امروز همراه کاچی کیک میلاد دردانه اقا امام رضا هم راهی خونه دوتا مامان گل شد. برای رسوندن وسایل امروز همه درگیر بودن زنگ‌ زدم به بابام وسط کارشون سریع خودشونو رسوندن و به ایشون زحمت دادم ، اگر میشه برای سلامتیشون و زیاد شدن هرچی بیشتر رزق و روزی شون نفری یه صلوات بفرستین 🌺 با اشتیاق منتظر نی نی دار شدنِ بقیه مامانای گروه هستیم😍😍 مادریار 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz 🇮🇷 کانال های ما : 📌بله | ایتا

بیتوته یک روزه امسال هم قسمتمون نشد بریم اعتکاف؛ بخاطر بچه‌ها و دلایل مختلف و گاهی ترس‌های الکی... غصه داشتیم؛ اما نمی‌تونستیم بشینیم و زانوی غم بغل کنیم. باید یه راهی پیدا می‌کردیم که از این فیض بزرگ بی‌نصیب نمونیم. برای همین یه تصمیم گرفتیم! 💪 شاید برامون سخت باشه سه روز توی مسجد و با شرایط اعتکاف زندگی کنیم، اما یه روز رو که می‌تونیم توی خونه خدا بمونیم😊 پس عزممون رو جزم کردیم و برنامه «یک روز در مسجد» رو ریختیم😃 یکی از دوستامون رو دعوت کردیم که برامون یه صحبت معرفتی داشته باشن، یکی از دوستامون رو دعوت کردیم که برای بچه‌هامون یه جلسه کارگاه شخصیت محوری برگزار کنن؛ برنامه دعا و مولودی هم چیدیم😊. درسته که چند تا از دوستامون رفتن اعتکاف، بعضی‌ها رو بخاطر مریضی خودشون یا بچه‌هاشون کنارمون نداشتیم، چند نفر از بچه‌های پای کارمون بخاطر تعطیلی‌ها سفر بودن و خلاصه تعدادمون مثل همیشه نبود؛ اما از ۹ونیم صبح تا نزدیک اذان مغرب مهمون خونه خدا بودیم و کنارش کیف کردیم. 😇 پنج شش تا بانو در فواصل مختلف، به همراه ۶ تا کوچولو، با سوره فتح و دعای توسل، حرکتمون رو شروع کردیم و اینقدر بهمون خوش گذشت که تصمیم گرفتیم ماهی یه بار این برنامه رو برگزار کنیم😁 #محله_صفا #اعتکاف #بیتوته 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz 🇮🇷 کانال های ما : 📌بله | ایتا

#دلنوشته سلام خدمت همه عزیزان ایام به کامتون باشه ان شالله.. امروز وقتی بله رو باز کردم دیدم مهسا خانم گل پیام دادن که هستی برات تبرکی مولودی رو بیارم؟ واقعیت با این پیام خیلی خیلی خوشحال شدم، چون چند روز پیش که زحمت کشیده بودن اومدن یه سر بزنن و کلی هم چیزای خوشمزه برام آورده بودن حرف مولودی شد که حسینیه میای؟ و من هم گفتم نه متاسفانه بخاطر نوزاد تازه متولد شدم نمیتونم شرکت کنم... توی گروه کلی ذوق و شوق بود برای مولوی و حسرت خوردن من کم سعادت... درحال چک کردن گروه بودم که بانو سادات عزیز زنگ زدن که میخوام تبرکی ها رو بیارم و باز مجدد خوشحال شدم که همسایه عزیزم رو هم قراره ببینم.. 😍💝 وقتی کیسه رو باز کردم دیدن اسم مولا حضرت علی(علیه السلام) و متن قشنگ روی کارت بیشتر از هر چیزی بهم انرژی داد و باعث خوشحالیم شد.. 😍💚🥺 با خودم گفتم چقدر این کار نهضت و مادریار عزیزمون زیباست... چقدر حس و حال آدم عوض میشه... و چه خوش سعات هستم من... از همه عزیزان که باعث بوجود اومدن این زیبایی های زندگی میشن واقعا ممنونم و شکر گذار خدا... نور محبت و بزرگی حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) ان شالله به زندگی های تک تک دوستان نهضت مادری و همینطور مادریار عزیز مهسا خانم گل و بانو سادات گل، بتابه.. 💓💐💓 💚الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ💚 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz 🇮🇷 کانال های ما : 📌بله | ایتا

سال ۱۴۰۱ بعد اون اوضاعی که پیش اومد ،پای نوجونها به معرکه و کار زار باز شد، منم یه دختر نوجوان دارم، چند سالیه از دین گریزها می‌شنوم که امیر المومنین رو مقصر خیلی از اتفاقات میدونن چه در زمان حیاتش وچه در اشتباهات واشکالات حکومتی وسیاسی ، تحلیل‌های ضد ونقیض. از امام علی علیه‌السلام مظلوم‌تر ندیدم ، یه هفته مونده به میلاد پر برکت مولا، باید کاری میکردم، دلم طاقت نداشت ، کلی بهش فکردکردم، یاد دوران نوجوانی خودم افتادم، چقدر مولودی میرفتیم چقدر خوش می‌گذشت، هر سال تولد علی ع خونه خودمون مراسم داشتیم ، چه تکاپویی بود چه حس ناب وخوبی بود. سالهاست دراین روز مراسم نداشتیم ، تصمیم میگیرم، با مشاور مدرسه مطرح کنم وبچه های کلاس هشتم روبا مادراشون برای مولودی دعوت کنم، فقط ۳ روز مونده ، همه چیز آماده شد شور هیجان مولودی توخونمون برای اولین بار بعدسالها ، خودم برای مهمونامون کیک درست میکنم ، بچه های کلاس دوست داشتن که براشون کیک درست کنم ، با کمک دو سه تا از مادرهای کلاس ، اون سال مراسم خوبی برگزار شد . سال گذشته نخواستم متوقف بشه وتوفیق شد که دوباره مولودی باشه فقط حضور خانومها بود و تعداد کمی اومدن. امسال خواستم متفاوت باشه ، یه برنامه خانوادگی ، که خود اقایون حضور داشته باشن خدا رو شکر برنامه خوبی بود ، خونه یه حال وهوای خوبی داره ، این تکاپو وبرای روند زندگی وروزمرگی ها لازم بود یا مولا ممنونم که افتخار نوکری دادی ، توفیق دادی نامت و یادت در فضای خونه جاری باشه خدا رو هزاران مرتبه شکر. #روایت #مراسم_خانگی #محله_سعادت_آباد 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz