ثواب کسی که موقع آب خوردن قاتلین امام حسین علیه السلام را لعن کند
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ ، عَنِ الْخَشَّابِ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَّانِ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ كَثِيرٍ ، عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ ، قَالَ :
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليهالسلام إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ ، فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ ، وَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ، ثُمَّ قَالَ لِي : « يَا دَاوُدُ ، لَعَنَ اللهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ ، وَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ ، فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ عليهالسلام وَأَهْلَ بَيْتِهِ وَلَعَنَ قَاتِلَهُ إِلاَّ كَتَبَ اللهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ ، وَحَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ ، وَرَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ ، وَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ ، وَحَشَرَهُ اللهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ
کتاب : الکافی- ط دار الحدیث نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 12 صفحه : 658
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَقِيصَا التَّيْمِيِّ ، قَالَ :
مَرَرْتُ بِالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ ـ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِما ـ وَهُمَا فِي الْفُرَاتِ مُسْتَنْقِعَانِ فِي إِزَارَيْنِ ، فَقُلْتُ لَهُمَا : يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَيْكُمَا ـ أَفْسَدْتُمَا الْإِزَارَيْنِ.
فَقَالَا لِي : « يَا أَبَا سَعِيدٍ، فَسَادُنَا لِلْإِزَارَيْنِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ فَسَادِ الدِّينِ ؛ إِنَّ لِلْمَاءِ أَهْلاً وَسُكَّاناً كَسُكَّانِ الْأَرْضِ ».
ثُمَّ قَالَا : « إِلى أَيْنَ تُرِيدُ؟ »
فَقُلْتُ : إِلى هذَا الْمَاءِ.
فَقَالَا : « وَمَا هذَا الْمَاءُ؟ ».
فَقُلْتُ : أُرِيدُ دَوَاءَهُ ، أَشْرَبُ مِنْ هذَا الْمُرِّ لِعِلَّةٍ بِي أَرْجُو أَنْ يَخِفَّ لَهُ الْجَسَدُ ، وَيُسْهِلَ الْبَطْنَ.
فَقَالَا : « مَا نَحْسَبُ أَنَّ اللهَ ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ جَعَلَ فِي شَيْءٍ قَدْ لَعَنَهُ شِفَاءً ».
قُلْتُ : وَلِمَ ذَاكَ ؟
فَقَالَا: « لِأَنَّ اللهَ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ لَمَّا آسَفَهُ قَوْمُ نُوحٍ فَتَحَ السَّمَاءَ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ، وَأَوْحى إِلَى الْأَرْضِ ، فاسْتَعْصَتْ عَلَيْهِ عُيُونٌ مِنْهَا ، فَلَعَنَهَا وَجَعَلَهَا مِلْحاً أُجَاجاً
خباثت شمر.
سختی نگاه بیگانگان
سیّد بن طاووس گوید:
سر مطهّر امام را همراه زنان و اسیران حرکت دادند. نزدیک دمشق که رسیدند امّ کلثوم که جزو اسیران بود، نزد شمر رفت و گفت: از تو خواستهای دارم. گفت: چیست؟ گفت: وقتی ما را وارد شهر میکنی از دروازهای وارد کن که تماشاگران کمتری باشند و بگو این سرها را هم از بین محملها کنار ببرند. بس که ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم.
در پاسخ خواستهاش، شمر از روی دشمنی و طغیان دستور داد سرها را بر نیزهها وسط کجاوهها قرار دهند و آنان را همانطور از میان تماشاچیان ببرند تا به دروازهی دمشق رسیدند و در آستانهی در مسجد جامع نگه داشته شدند؛ جایی که اسیران را نگه میداشتند.
قال السّیّد بن طاووس:
قَالَ الرَّاوِی: وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَأْسِ الْحُسَیْنِ (ع) وَ نِسَائِهِ وَ الْأَسْرَى مِنْ رْجَالِهِ فَلَمَّا قَرُبُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ مِنْ شِمْرٍ وَ کَانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقَالَتْ: لَهُ لِی إِلَیْکَ حَاجَهٌ.
فَقَالَ: مَا حَاجَتُکِ؟ قَالَتْ: إِذَا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنَا فِی دَرْبٍ قَلِیلِ النَّظَّارَهِ وَ تَقَدَّمْ إِلَیْهِمْ أَنْ یُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّءُوسَ مِنْ بَیْنِ الْمَحَامِلِ وَ یُنَحُّونَا عَنْهَا فَقَدْ خُزِینَا مِنْ کَثْرَهِ النَّظَرِ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَالِ فَأَمَرَ فِی جَوَابِ سُؤَالِهَا أَنْ یُجْعَلَ الرُّءُوسُ عَلَى الرِّمَاحِ فِی أَوْسَاطِ الْمَحَامِلِ بَغْیاً مِنْهُ وَ کُفْراً وَ سَلَکَ بِهِمْ بَیْنَ النُّظَّارِ عَلَى تِلْکَ الصِّفَهِ حَتَّى أَتَى بِهِمْ بَابَ دِمَشْقَ فَوَقَفُوا عَلَى دَرَجِ بَابِ الْمَسْجِدِ الْجَامِعِ حَیْثُ یُقَامُ السَّبْیُ.
اللهوف: ۲۱۰، مثیر الاحزان: ۹۷، تسلیه المجالس و زینه المجالس ۲: ۳۸۱، البحار ۴۵: ۱۲۷، العوالم ۱۷: ۴۲۷٫
فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُم
مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.»
يا موسى، انا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى
-« من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.» اصول كافى، ج 4، ص 255،«
جهل به حکم و جهل به موضوع
مشهور در میان اصحاب این است که اگر کسی جاهل باشد به نجاست جهل حکمی مثل این که مثلاً نمیداند مرجع تقلیدش عرق جنب از حرام را نجس میداند و با این عرق نماز بخواند یا نمیداند مرجع تقلیدش تسبیحات اربعه را میگوید سه مرتبه باید خواند و این یکمرتبه بخواند فرمودهاند که نمازش را باید در وقت اعاده کند و در خارج وقت قضا کند و اما اگر جهل به موضوع باشد اعاده و قضا ندارد گرچه اعاده و قضا هم خوب است ، میدانسته که با لباس نجس نمیشود نماز خواند اما نمیدانسته لباسش نجس است بعد دید که لباسش نجس است فرمودهاند این جهل به موضوع ضرر به نماز نمیزند و نماز اعاده ندارد قضا هم ندارد این مشهور در میان اصحاب شده هم قدماء هم متأخرین که جهل به موضوع در اجزاء و شرایط نماز ضرر به نماز نمیزند و اما جهل به حکم در اجزاء و شرایط ضرر به نماز میزند و به قول مرحوم سید بطلت صلوته باید اعاده کند ، باید قضا کند.
آیت الله مظاهری حفظه الله
کسی که شیرینی نماز را درک نکند....
«از قلب خود اعتبار كن در وقت نماز، اگر حلاوت نماز را دريافتى و سرور و بهجت آن در نفست حاصل شده و قلبت به مناجات حق مسرور و به مخاطبات او ملتذّ است، بدان كه خداوند تو را تصديق فرموده در تكبيرت،
👈و الّا نداشتن لذّت مناجات و محروم بودن از حلاوت عبادت را دليل بگير بر تكذيب كردن خداوند تو را و مطرود نمودن از درگاهش.»
مصباح الشریعه
اگر عبد سالك إلى اللّه به اين وظيفه عبوديّت قيام نمود و حق ربوبيّت را به قدرى كه در سعه او است اداء نمود، حق تعالى نيز حق عبد را كه فتح باب مراوده و مكاشفه است به الطاف خاصّه ازليّه ادا فرمايد.
آداب الصلاة
پس اى عزيز، قلب را به آداب عبوديّت مأنوس كن
و به ذائقه روح حلاوت ذكر خدا را بچشان.
و اين لطيفه الهيّه در ابتدا امر به شدت تذكّر و انس با ذكر حق حاصل شود، ولى در ذكر قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولى نشود.
و چون با تذكّر قلب را مأنوس نمودى، كمكم عنايات ازليّه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملكوت بر قلبت گردد.
و علامت آن تجافى از دار غرور و انابه به دار خلود و استعداد براى موت قبل از رسيدن موت است.
آداب الصلاة
فاذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم
چون خواستى قرآن بخوانى از شيطان به خدا پناه ببر!!
اگر درست پناه برده بوديم از شر اين پليد، ذات مقدس حق تعالى كه فيّاض مطلق و صاحب رحمت واسعه و قدرت كامله و علم محيط و كرم بسيط است ما را پناه داده بود و ايمان و اخلاق و اعمال ما اصلاح شده بود.
از آداب مهمّه قرائت، خصوصا قرائت در نماز كه سفر روحانى إلى اللّه و معراج حقيقى و مرقاة وصول اهل اللّه است، استعاذه از شيطان رجيم، است كه خار طريق معرفت و مانع سير و سلوك إلى اللّه است
هر چه از اين سير ملكوتى و سلوك الهى باز مانديم، به واسطه اغواى شيطان و واقع شدن در تحت سلطنت شيطانيّه، از قصور يا تقصير خود ما است كه به آداب معنويّه و شرائط قلبيّه آن قيام نكرديم، چنانچه در تمام اذكار و اوراد و عبادات كه به نتايج روحيّه و آثار ظاهريّه و باطنيّه آنها نائل نمىشويم براى همين دقيقه است.
آداب الصلاة
#متن_بیانات
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
🖊فِی الکَافِی عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِالسّلام(۱): «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ» إلَی قوله «تَعْمَلُونَ»
حضرت، آیهی مبارکهی سورهی جمعه را تلاوت کردند که «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(۲) و در ذیل آیه میفرمایند که:
➖قال یُعَدُّ السِّنِین
زندگی انسان اول به سال شمرده میشود؛ [میگویند] آقا! [فلانی] چند سالش است؟ چهل سال، پنجاه سال، هفتاد سال. سالها شمرده میشود.
➖ثم یُعَدُّ الشُّهُور
بعد انسان به مرحلهای از بیماری یا فرتوتی میرسد که ماهها را میشمرند؛ دیگر بحث سال نیست؛ بحث ماه است. گاهی پزشک به کسی میگوید که آقا! شما شش ماه دیگر زنده هستید، چهار ماه دیگر زنده هستید. ماهها را میشمرند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ الأیّام
بعد به مرحلهای میرسد انسان که دیگر ماه هم مطرح نیست؛ بحث این نیست که به ماه بعد برسد؛ بحث سر روز است. ده روز مانده، پنج روز مانده، پانزده روز مانده، اینجوری محاسبه میکنند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ السّاعَات
بعد حال انسان به جایی میرسد که دیگر روز هم معنی ندارد؛ در شرف رفتن است؛ ساعتها را میشمرند. پنج ساعت مانده، سه ساعت مانده، اینجوری گذر زمان زندگی انسان را حساب میکنند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ النَّفَس
بعد نفسها شماره میشود. این در حالی است که انسان در آن نفسهای آخر است، انسان میفهمد و میبیند که این نفسها دیگر دارد شمرده میشود و از کسی هم در آن دور و بر کاری ساخته نیست.
👈🏻این را باید بهعنوان تذکر همهی ما به یاد داشته باشیم.
📚۱) الشافی، صفحهی ۸۷۶
📚۲) سورهی مبارکهی جمعه، آیهی ۸
#درس_اخلاق
#امام_خامنه_ای
@albayann
در جامعه ی بیمار، اگر کسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربه اى به او وارد شود، جز خود را ملامت نکند.
اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر.
نهج البلاغه
لجاجت
«لا مَرْكَبَ اجْمَحُ مِنَ اللَّجاجِ؛
هيچ مركبى سركشتر از لجاجت نيست».
لجاجت انسان را به وادي هايى مىكشاند كه صاحب آن نيز در انتظارش نيست،
گاه او را به دروغ،
گاهى به تكبّر،
گاهى به خدعه و نيرنگ و
گاه به جنگ و جدال،