نوشته
تفسیر یک روایت از دید چند فقیه گرانقدر صحیحه زراره و فضیل: «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ ز
اشکال در جواب مرحوم خویی
انصافا این مطالب خلاف ظاهر است؛ «ان لکل صلاة وقتین الا المغرب فان وقتها واحد و وقتها وجوبها و وقت فوتها سقوط الشفق» این را ما حمل کنیم بر اینکه نماز مغرب امتیازش این است که قبل از نماز مغرب نافله ای نیست که به خاطر نافله تاخیر نماز مغرب مستحب باشد این عرفی نیست: روایت می گوید «و وقتها وجوبها و وقت فوتها سقوط الشفق». همه نمازها دو وقت دارند، وقت فضیلت و وقت وجوب دارند اما نماز مغرب فقط وقت وجوب دارد، وقت فضیلت ندارد.
درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
مجموعه روایات مربوط به وقت نماز مغرب:
ما با سه طائفه از روایات مواجه هستیم؛
طائفه أول: روایاتی که می گویند آخر وقت نماز مغرب سقوط شفق است.
طائفه دوم: آن روایاتی که جلسه قبل مطرح کردیم، مثل صحیحه عمر بن یزید« قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَكُونُ مَعَ هَؤُلَاءِ- وَ أَنْصَرِفُ مِنْ عِنْدِهِمْ عِنْدَ الْمَغْرِبِ- فَأَمُرُّ بِالْمَسَاجِدِ فَأُقِيمَتِ الصَّلَاةُ- فَإِنْ أَنَا نَزَلْتُ أُصَلِّي مَعَهُمْ- لَمْ أَسْتَمْكِنْ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ- فَقَالَ ائْتِ مَنْزِلَكَ وَ انْزِعْ ثِيَابَكَ- وَ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَتَوَضَّأَ فَتَوَضَّأْ وَ صَلِّ- فَإِنَّكَ فِي وَقْتٍ إِلَى رُبُعِ اللَّيْلِ[9] »، که ظاهرش این است که برای مختار هم وقت نماز مغرب بعد از سقوط شفق باقی است و تاخیر آن تا بعد از سقوط شفق جایز است.
طائفه سوم: که می گوید وقت نماز مغرب و عشاء تا نیمه شب توسعه دارد:
مثل مرسله داوود بن فرقد که می گوید: «اذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب حتی یمضی مقدار ما یصلی المصلی ثلاث رکعات فاذا مضی ذلک فقد دخل وقت المغرب و العشاء حتی یبقی من انتصاف اللیل مقدار ما یصلی المصلی اربع رکعات و اذا بقی مقدار ذلک فقد خرج وقت المغرب و بقی وقت العشاء الی انتصاف اللیل».
یا روایت قاسم بن عروه که می گوید: «اذا غربت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین الی نصف اللیل الا ان هذه قبل هذه».
و آقای خوئی به صحیحه عبدالله بن سنان هم تمسّک کرده است؛ «لکل صلاة وقتان و اول الوقتین افضلهما» به این بیان که در روایت فرمود: اول الوقتین افضلهما نه واجبهما. که البتّه این روایت با صحیحه زراره و فضیل تخصیص می خورد زیرا گفت: لکل صلاة وقتین الا المغرب. پس صحیحه عبدالله بن سنان را نمی شود مطرح کرد.
لو کان لبان
علاوه بر این که قبلاً ادّعایی کردیم که اگر وقت نماز مغرب تکلیفاً یا اجزاءً تا سقوط شفق می بود برای شیعه واضح می شد. مثل حرمت دروغ که برای علماء واضح شده است. نماز و اوقات نماز از أهم امور در نزد مردم بوده است و اگر چنین وجوبی می بود برای أصحاب أئمه و برای شیعه واضح می شد. لو کان لبان و اشتهر. ما نمی خواهیم ادّعا کنیم که ارتکاز متشرّعی وجود دارد بلکه می گوییم اگر واجب بود واضح می شد.
و نظر مشهور این است که وقت نماز مغرب و عشاء تا نیمه شب ادامه دارد و وقت فضیلت نماز مغرب تا سقوط شفق است و فرصت زیادی هم نیست: مشهور که می گویند با زوال حمره مشرقیه وقت مغرب شروع می شود و لذا تا زمان زوال حمره مغربیه فرصتی حدود پنجاه دقیقه وجود دارد که با کمی تساهل و تجدید وضو و آرام آرام حرکت کردن وقت تمام می شود.
درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
قال: الشَفَقُ: الْحُمْرَة التي في المغْرِب من الشَّمْسِ، قال: و كان بعضُ الفُقهَاء يقول: الشَفَقُ: الْبياضُ لأن الْحُمرةَ تذهبُ إذا أظْلَمتْ و إنَّما الشَّفَقُ البياضُ الذي إذا ذَهَبَ صلَّيْتَ الْعِشاءَ الآخرة و اللَّه أعلمُ بصواب ذلك.
تهذيب اللغة، ج8، ص: 262
الشَّفَقُ: الحمرةُ من غُروب الشمس إلى وقت العِشاء الآخِرة، فإذا ذهب قيل: غاب الشَّفَقُ.
و قال الفراء: سمعتُ بعض العرب يقول: عليه ثوبٌ كأنّه الشَّفَقُ، و كان أحمر
الشَّفَقُ: اختلاط ضوء النّهار بسواد اللّيل عند غروب الشمس. قال تعالى: فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ
[الانشقاق/ 16]
الشَّفَقُ: بقيّةُ ضوء الشمس، و حُمرتها تُرى فى المغرب إلى صلاة العشاء.
المحكم و المحيط الأعظم، ج6، ص: 171
پس از بیان شفق در کتب لغت
اکنون بیان مراد از شفق در روایات:
۲۳-بَابُ أَنَّ الشَّفَقَ الْمُعْتَبَرَ فِی وَقْتِ فَضِیلَةِ الْعِشَاءِ هُوَ الْحُمْرَةُ الْمَغْرِبِیَّةُ لَا الْبَیَاضُ الَّذِی بَعْدَهَا
۴۹۲۸-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَی تَجِبُ الْعَتَمَةُ قَالَ إِذَا غَابَ الشَّفَقُ وَ الشَّفَقُ الْحُمْرَةُ فَقَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّهُ یَبْقَی بَعْدَ ذَهَابِ الْحُمْرَةِ ضَوْءٌ شَدِیدٌ مُعْتَرِضٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الشَّفَقَ إِنَّمَا هُوَ الْحُمْرَةُ وَ لَیْسَ الضَّوْءُ مِنَ الشَّفَقِ
«وسایل الشیعه شیخ حر عاملی»
اعتبار کتاب توحید مفضل نزد نجاشی
لأنّ المفضل ثقة على المختار، بل من الأجلاء، و إليه ينسب الكتاب المعروف بتوحيد المفضل الّذي عبّر عنه النجاشي بكتاب فكّر
المستند آیت الله خویی ره
علت نقص خلقت در افراد
السادس: أن علة النقص فی المعلولین، قد تکون من جهة تزاحم الأسباب فی عالم المادة و قد مر أن بعض الشرور من لوازم العالم المادی، و لعل إلیه أشار الإمام الصادق علیه السلام فی توحید المفضل حیث قال: و أنت یا مفضل تری أصناف الحیوان أن یجری أکثر ذلک علی مثال و منهاج واحد کالانسان یولد و له یدان و رجلان و خمس أصابع، کما علیه الجمهور من الناس فأما ما یولد علی خلاف ذلک فإنه لعلة تکون فی الرحم أو فی المادة التی ینشأ منها الجنین، کما یعرض فی الصناعات حین یتعمد الصانع الصواب فی صنعته فیعوق دون ذلک عائق فی الأداة أو فی الآلة التی یعمل فیها الشیء فقد یحدث مثل ذلک فی أولاد الحیوان للأسباب التی وصفنا فیأتی الولد زائداً أو ناقصاً أو مشوهاً و یسلم أکثرها فیأتی سویاً لاعلة فیه
و بالجملة فهذه النواقص الحاصلة من ناحیة تزاحم الأسباب من لوازم عالم المادة و حیث کانت خیریة عالم المادة غالبة، فالراجح هو ایجاده بما هو علیه، کما لایخفی و قد تکون من جهة ظلم الظالمین المتجاوزین المختارین فی أعمالهم، أو من جهة جهل الآباء و الاُمهات بآداب النکاح و سننه و شرائط التوالد و التناسل و کیفیة التغذیة و حفظ الصحة، أو من جهة سوء أفعالهم، أو غیر ذلک من المؤثرات الاختیاریة.
و من المعلوم أن الله تعالی بریء عن ظلم الظالمین و نهاهم عنه و أکده و فرض منعهم علی کافة الناس و یعاقبهم فی الآخرة و هکذا أرشد الآباء و الاُمهات، بتشریع الأحکام و السنن و الآداب الشرعیة و أیضاً حذر الناس عن العصیان و ارتکاب المعاصی و الأعمال السیئة لتطیب أولادهم و أحفادهم.
فما ینبغی أن یفعله الله لم یترکه، بل أتی به حق الاتیان و إنما التقصیر و القصور من ناحیة الناس و عالم المادة کما لا یخفی.
بدایه المعارف الالهیه