مهنتها ومشکلات، زمان و سرآمدی دارد:
مرد عربی خدمت امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرضه داشت: من گرفتاریها و مشکلات زیادی دارم، نکته ای به من بیاموز که از آن استفاده کنم.
امام علیه السلام فرمود: ای اعرابی!
«إنَّ لِلْمِهَنِ أوْقاتاً وَ لَها غایاتٌ فَاجْتِهادُ الْعَبْدِ فِی مِهْنِتَهِ قَبْلَ إزالَةِ اللّهِ تَعالی یَکُونُ زِیادَةٌ فِیها؛
مهنتها ومشکلات، زمان و سرآمدی دارد و تلاش انسان برای برطرف ساختن آن پیش از آن که فرمان الهی برسد بر حجم آن مشکلات میافزاید».
سپس امام علیه السلام به آیه شریفه ۳۸ سوره زمر استدلال کرد آن گاه افزود:
«لکِنِ اسْتَعِنْ بِاللّهِ وَ اصْبِرْ وَ أکْثِرْ مِنَ الْإِسْتِغْفارِ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَعَدَ الصّابِرینَ خَیْراً کَثِیراً؛ از خدا یاری بطلب و شکیبایی پیشه کن و بسیار استغفار کن که خدای متعال به صابران وعده خیر بسیار داده است».
شرح نهجالبلاغه آیت الله مکارم شیرازی
----------
[۱]. الفرج بعد الشدة، ج ۱، ص ۴۴
آتش غضب
بقراط حكيم گفته كه: «من از كشتى طوفانى كه در امواج متلاطم دريا دچار شود و در بين لُجّهها و كوههاى دريائى گرفتار شود، اميدوارترم از شخصى كه آتش غضبش افروخته است و كشتى وجودش گرفتار لُجّههاى سخت غضب است؛ زيرا كه كشتى را ملّاحان ماهر، با حيلهها و طرق علمى نجات مىتوانند بدهند، ولى اين شخص در اين حال اميد چاره و حيله از او منقطع است؛ زيرا كه هر حيله [اى] كه به خرج بَرى- از قبيل نصايح و مواعظ- و هر چه با او فروتنى كنى، بر شعله و مايه آن مىافزايد».
شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی ره
خدا رحمت کند مختار را ...
(بمناسبت شب زیارتی امام حسین علیه السلام)
أن السيد بن طاوس قدسسره قال في كتاب الملهوف : ثم نادى عمر ابن سعد في أصحابه : من ينتدب للحسين فيوطئ الخيل ظهره؟ فانتدب منهم عشرة وهم إسحاق بن حوية الذي سلب الحسين عليهالسلام قميصه ، وأخنس بن مرثد وحكيم ابن طفيل ، وعمرو بن صبيح ، ورجاء بن منقذ ، وسالم بن خيثمة ، وصالح بن وهب ، وواخط بن ناعم ، وهاني بن ثبيت ، وأسيد بن مالك ، فداسوا الحسين صلوات الله عليه بحوافر خيلهم حتى رضوا ظهره وصدره.
قال : وجاء هؤلاء العشرة حتى وقفوا على ابن زياد فقال أسيد بن مالك أحد العشرة :
نحن رضضنا الظهر بعد الصدر
بكل يعبوب شديد الأسر
فقال ابن زياد : من أنتم؟ فقالوا : نحن الذين وطئنا بخيولنا ظهر الحسين حتى طحنا جناجن صدره فأمر لهم بجائزة يسيرة ، قال أبو عمر والزاهد : فنظرنا في هؤلاء العشرة فوجدناهم جميعا أولاد زناء ، وهؤلاء أخذهم المختار فشد أيديهم وأرجلهم بسلك الحديد وأوطأ الخيل ظهورهم حتى هلكوا ، انتهى.
کسیکه دوست دارد تیپ ش بهتر از بقیه باشد:
(حس برتری طلبی در قالب های گوناگون)
"سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که نه اراده برتری جویی در زمین دارند، و نه فساد میکنند"
(تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً).
حدیث
إنّ الرّجلَ لَيُعجِبُهُ أنْ يَكونَ شِراكُ نَعْلِهِ أجْوَدَ مِن شِراكِ نَعلِ صاحبِهِ، فيَدْخُلُ تحتَها. "گاه میشود که انسان از این لذت میبرد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه میشود، (چرا که اینهم شاخه کوچکی از برتری جویی است! )
روایت شده:
حضرت زین العابدین علیه السّلام چون صبح روز جمعه میشد تا ظهر «ایة الکرسی»
[آیه ۲۵۵ سوره بقره: «اللّه ُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَیُّ... و لاَ یؤُوُدهُ حفظُهما و هو العلی العظیم»] را میخواند، و چون از نمازها فراغت مییافت، به تلاوت سوره:
«انّا انزلناه»می پرداخت.
و آگاه باش برای خواندن آیة الکرسی علی التنزیل در روز جمعه فضیلت بسیار روایت شده است
[علاّمه مجلسی گوید: آیة الکرسی علی التنزیل بنا بر روایت علی بن ابراهیم و شیخ کلینی عبارت است از: «اللّه لا اله الا هو الحی... تا: هم فیها خالدون»
مفاتیح الجنان
از امام صادق علیه السّلام نقل شده:
بدا به حال مسلمانی که در طول هفته روز جمعه را صرف یادگیری مسائل دینی خود نکند، و برای این عمل مهمّم، خود را از کارهای دیگر فارغ نسازد.
مفاتیح الجنان
روایت شده:
هرکس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه
اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ
گوید و صد مرتبه سوره «توحید» را بخواند، آمرزیده خواهد شد.
مفاتیح الجنان
و نیز روایت شده: که
ثواب صلوات بر محمّد و آل
محمّد، بین نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است.
وقت نماز جمعه
نظر ابوالصلاح حلبی این بود که وقت نماز جمعه مضیق است، و باید اول زوال، خطبهها را بخوانند و بعد فوراً به فوریّت عرفیه نماز جمعه را بخوانند.
که آقای سیستانی هم همین نظر را انتخاب کرده و میگوید:
اگر در اول اذان ظهر عرفاً، خطبهها را شروع کنند و چهل دقیقه بیشتر طول ندهند بعد نماز جمعه را بخوانند مجزی است. و اگر یک ساعت و ربع (یعنی هفتاد و پنج دقیقه) تاخیر بیفتد نماز جمعه قطعاً مجزی نیست.
بین چهل دقیقه و یک ساعت و ربع احتیاط وجوبی است که به این نماز جمعه اکتفا نشود.
درس خارج فقه استاد محمد تقی شهیدی
وقت نماز جمعه
قول جعفی هم این بود که ساعتی وقت دارد. که آقای زنجانی هم همین نظر را انتخاب کردند و فرمودند وقت نماز جمعه یک ساعت است و مراد از یک ساعت یک دوازدهم روز است. و این مطلب را از روایات استفاده کرده اند. و طبق این معنا وقت یک ساعت در زمستان کمتر از یک ساعت در تابستان خواهد شد.
درس خارج فقه استاد محمد تقی شهیدی
در منزل دوستی که پسرش دانشآموز ابتدایی و داشت تکالیف درسی اش را انجام میداد بودم
زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ
باز هم که از این جنسهای ارزون قیمت خریدی
الان مداد رنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشونزد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،
همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم،
خانم بزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد،
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد
یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست
پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،
وقتی خانم بزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانم بزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد،
چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد ،
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند
اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد،
منظورش این نیست که ما نمیتوانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش میافتم،
دهانم شیرین میشود،
کامم شیرین میشود،
جانم شیرین میشود ...
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ...
..
#سوال
چرا این قیاس با وجود این که صغری سالبه است منتج است؟
صغری:
«انسان مجرد تام بالفعل نیست.»
کبری:
«هر چیزی مجرد تام بالفعل نباشد، در حال تکامل است.»
نتیجه:
«انسان در حال تکامل است.»
آیا میتوان گفت:
«اگر در قیاس شکل اول، کبری به شکل فوق نوشته شود نیازی نیست صغری حتما موجبه باشد و از نظر صورت ، قیاس دچار اشتباه نمیشود.؟
قیاس مذکور به طریقی نوشته شده است که بین اصغر و اکبر اتصال تام برقرار می کند.
هرگاه صغرا به حسب ظاهر سالبه باشد و در کبرا سلب تکرار شود این قیاس درست است و صغرا موجبه معدوله است.