فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُم
مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.»
يا موسى، انا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى
-« من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.» اصول كافى، ج 4، ص 255،«
جهل به حکم و جهل به موضوع
مشهور در میان اصحاب این است که اگر کسی جاهل باشد به نجاست جهل حکمی مثل این که مثلاً نمیداند مرجع تقلیدش عرق جنب از حرام را نجس میداند و با این عرق نماز بخواند یا نمیداند مرجع تقلیدش تسبیحات اربعه را میگوید سه مرتبه باید خواند و این یکمرتبه بخواند فرمودهاند که نمازش را باید در وقت اعاده کند و در خارج وقت قضا کند و اما اگر جهل به موضوع باشد اعاده و قضا ندارد گرچه اعاده و قضا هم خوب است ، میدانسته که با لباس نجس نمیشود نماز خواند اما نمیدانسته لباسش نجس است بعد دید که لباسش نجس است فرمودهاند این جهل به موضوع ضرر به نماز نمیزند و نماز اعاده ندارد قضا هم ندارد این مشهور در میان اصحاب شده هم قدماء هم متأخرین که جهل به موضوع در اجزاء و شرایط نماز ضرر به نماز نمیزند و اما جهل به حکم در اجزاء و شرایط ضرر به نماز میزند و به قول مرحوم سید بطلت صلوته باید اعاده کند ، باید قضا کند.
آیت الله مظاهری حفظه الله
کسی که شیرینی نماز را درک نکند....
«از قلب خود اعتبار كن در وقت نماز، اگر حلاوت نماز را دريافتى و سرور و بهجت آن در نفست حاصل شده و قلبت به مناجات حق مسرور و به مخاطبات او ملتذّ است، بدان كه خداوند تو را تصديق فرموده در تكبيرت،
👈و الّا نداشتن لذّت مناجات و محروم بودن از حلاوت عبادت را دليل بگير بر تكذيب كردن خداوند تو را و مطرود نمودن از درگاهش.»
مصباح الشریعه
اگر عبد سالك إلى اللّه به اين وظيفه عبوديّت قيام نمود و حق ربوبيّت را به قدرى كه در سعه او است اداء نمود، حق تعالى نيز حق عبد را كه فتح باب مراوده و مكاشفه است به الطاف خاصّه ازليّه ادا فرمايد.
آداب الصلاة
پس اى عزيز، قلب را به آداب عبوديّت مأنوس كن
و به ذائقه روح حلاوت ذكر خدا را بچشان.
و اين لطيفه الهيّه در ابتدا امر به شدت تذكّر و انس با ذكر حق حاصل شود، ولى در ذكر قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولى نشود.
و چون با تذكّر قلب را مأنوس نمودى، كمكم عنايات ازليّه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملكوت بر قلبت گردد.
و علامت آن تجافى از دار غرور و انابه به دار خلود و استعداد براى موت قبل از رسيدن موت است.
آداب الصلاة
فاذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم
چون خواستى قرآن بخوانى از شيطان به خدا پناه ببر!!
اگر درست پناه برده بوديم از شر اين پليد، ذات مقدس حق تعالى كه فيّاض مطلق و صاحب رحمت واسعه و قدرت كامله و علم محيط و كرم بسيط است ما را پناه داده بود و ايمان و اخلاق و اعمال ما اصلاح شده بود.
از آداب مهمّه قرائت، خصوصا قرائت در نماز كه سفر روحانى إلى اللّه و معراج حقيقى و مرقاة وصول اهل اللّه است، استعاذه از شيطان رجيم، است كه خار طريق معرفت و مانع سير و سلوك إلى اللّه است
هر چه از اين سير ملكوتى و سلوك الهى باز مانديم، به واسطه اغواى شيطان و واقع شدن در تحت سلطنت شيطانيّه، از قصور يا تقصير خود ما است كه به آداب معنويّه و شرائط قلبيّه آن قيام نكرديم، چنانچه در تمام اذكار و اوراد و عبادات كه به نتايج روحيّه و آثار ظاهريّه و باطنيّه آنها نائل نمىشويم براى همين دقيقه است.
آداب الصلاة
#متن_بیانات
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
🖊فِی الکَافِی عَنِ الصّادِقِ عَلَیهِالسّلام(۱): «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ» إلَی قوله «تَعْمَلُونَ»
حضرت، آیهی مبارکهی سورهی جمعه را تلاوت کردند که «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(۲) و در ذیل آیه میفرمایند که:
➖قال یُعَدُّ السِّنِین
زندگی انسان اول به سال شمرده میشود؛ [میگویند] آقا! [فلانی] چند سالش است؟ چهل سال، پنجاه سال، هفتاد سال. سالها شمرده میشود.
➖ثم یُعَدُّ الشُّهُور
بعد انسان به مرحلهای از بیماری یا فرتوتی میرسد که ماهها را میشمرند؛ دیگر بحث سال نیست؛ بحث ماه است. گاهی پزشک به کسی میگوید که آقا! شما شش ماه دیگر زنده هستید، چهار ماه دیگر زنده هستید. ماهها را میشمرند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ الأیّام
بعد به مرحلهای میرسد انسان که دیگر ماه هم مطرح نیست؛ بحث این نیست که به ماه بعد برسد؛ بحث سر روز است. ده روز مانده، پنج روز مانده، پانزده روز مانده، اینجوری محاسبه میکنند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ السّاعَات
بعد حال انسان به جایی میرسد که دیگر روز هم معنی ندارد؛ در شرف رفتن است؛ ساعتها را میشمرند. پنج ساعت مانده، سه ساعت مانده، اینجوری گذر زمان زندگی انسان را حساب میکنند.
➖ثُمَّ یُعَدُّ النَّفَس
بعد نفسها شماره میشود. این در حالی است که انسان در آن نفسهای آخر است، انسان میفهمد و میبیند که این نفسها دیگر دارد شمرده میشود و از کسی هم در آن دور و بر کاری ساخته نیست.
👈🏻این را باید بهعنوان تذکر همهی ما به یاد داشته باشیم.
📚۱) الشافی، صفحهی ۸۷۶
📚۲) سورهی مبارکهی جمعه، آیهی ۸
#درس_اخلاق
#امام_خامنه_ای
@albayann
در جامعه ی بیمار، اگر کسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربه اى به او وارد شود، جز خود را ملامت نکند.
اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر.
نهج البلاغه
لجاجت
«لا مَرْكَبَ اجْمَحُ مِنَ اللَّجاجِ؛
هيچ مركبى سركشتر از لجاجت نيست».
لجاجت انسان را به وادي هايى مىكشاند كه صاحب آن نيز در انتظارش نيست،
گاه او را به دروغ،
گاهى به تكبّر،
گاهى به خدعه و نيرنگ و
گاه به جنگ و جدال،
ظالمی، مولا و سرپرست ظالمی دیگر شود، به خاطر کوتاهی و قصوراتی که آن ظالم مرتکب شده است
وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُون.
سوره انعام (آیه ۱۲۹)
این گونه برخی ستمكاران را بر برخی دیگر چیره میكنیم به كیفر گناهانی كه همواره مرتكب میشدند.
در زمانی که معاویه تصمیم گرفت یزید را در جای خودش قرار بدهد، بر حسب مشورتی که مغیره انجام داد، گفت مردم باید امتحان بشوند آیا این ولایت عهدی را میپذیرند یا نه، گفت مردم را امتحان کن که تا کجا سلطه و قدرت تو را پذیرفتند.
معاویه روز جمعه برای نمازجمعه آمد خطبه بخواند، روی منبر ایستاد و گفت «مردم امروز آمدم به شما چیزی بگویم و آن این که همه شما برده من هستید، مردان شما غلام زر خرید من هستند، زنان شما کنیز زر خرید من هستند، بیتالمال ملک من است، به هر که بخواهم میدهم و به هر که بخواهم نمیدهم»
، مردم هم شنیدند اما یک قبرستان مرده، کسی اعتراض نکرد، نمازجمعه آن روز گذشت، هفته دیگر آمد، برای این که یقین کند عمق قدرت و سلطهاش در جامعه تا کجا رسیده است، حرف هفته قبلش را تکرار کرد و باز هم صدایی بلند نشد، برای این که خاطر جمع شود، هفته سوم هم این مسئله را تکرار کرد، این بار یک نفر از گوشه مسجد بلند شد، گفت «معاویه روی منبر پیغمبر خلاف حکم خدا حرف میزنی، خدا این مردم را آزاد آفریده است، بیتالمال هم به همه مردم تعلق دارد، از کجا میگویی بیتالمال ملک من و مردم برده من هستند؟»
معاویه دید در این قبرستان یک زنده پیدا شد، فریاد زد «احسنت، آفرین، امروز تو هم مرا و هم مردم را از جهنم نجات دادی، روزی از پیغمبر شنیدم گفت خلیفه من روی منبر خلاف خدا حرف میزند و کسی به او اعتراض نمیکند، آن خلیفه و آن مردم هر دو در جهنم هستند، خواستم ببینم آن خلیفه، خلیفه جهنمی من هستم یا نه، روز اول این را گفتم و کسی اعتراض نکرد، وحشت زده شدم، هفته دوم دوباره تکرار کردم شاید خدا کسی را برساند ثابت بشود من آن خلیفه جهنمی و این مردم، امت جهنمی پیغمبر نیستند، این هفته خدا تو را رساند که ثابت کند آن خلیفه جهنمی من نیستم و آن امت جهنمی هم این مردم نیستند»؛
این را گفت و مردم شروع کردند کف زدن و هورا کشیدن، نماز خوانده شد و بیرون مسجد سر آن فرد با ضربه شمشیر به آسمان پرتاب شد، ببینید بیسوادی و جهالت بر سر مردم چه میآورد.
آیت الله علم الهدی
امْرَأَة درسته یا امرأت؟
كل مَوضِع فِي الْقُرْآن وَقع فِيهِ لَفْظَة امْرَأَة إِذا قرنت باسم زَوجهَا طولت تاؤها وَإِلَّا قصرت، كَقَوْلِه
تَعَالَى: {إِذْ قَالَت امرأت عمرَان} و {امرأت الْعَزِيز}
هر گاه لفظ امْرَأَة همراه با اسم شوهرش ذکر شود، بصورت امرات نوشته میشود و اگر همراه با اسم شوهر نباشد، امْرَأَة نوشته میشود. مانند:
إِذْ قَالَت امرأت عمرَان
الكليات
نویسنده: الكفوي، أَبُو البَقاء
جلد: ۱
صفحه: ۱۷۶