eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
5.1هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
180 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 🕗 سر، خاک شد و نقش خیال تو نرفت خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت هر چند ز هجران تو زنگار گرفت ز آیینهٔ دل عکس جمال تو نرفت ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
‼️مستحبات نماز 🔷بعضی ازمستحبات قیام عبارت است از: 1⃣ بدن را راست نگهدارد. 2⃣ شانه‌ها را پایین بیندازد. 3⃣ دستها را روی رانها بگذارد. 4⃣ انگشتها را به هم بچسباند. 5⃣ جای سجده را نگاه کند. 6⃣ سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد. 7⃣ با خضوع و خشوع باشد. 8⃣ پاها را پس و پیش نگذارد. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه ای هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_شصت_و_هشت گفتم: حاجی جان دست من که نیست
@kheymegahevelayat اما آیا این همه ی چیزی بود که دیدم؟ نه ! در که باز شد عطا رو دیدم، فوری رفتم داخل اتاق.. تا دستم و آوردم بالا خواستم یه چک نثار صورتش کنم، یه هویی یک صدایی به گوشم رسید. «دستت و بیار پایین.» دستام همینطور بالا موند.. دوباره صاحب همون صدا گفت: «مگه با تو نیستم.. گفتم دستت و بیار پایین» دستم و آوردم پایین. طبیعتا صدا، صدای عطا نبود که روبروی من_روی تخت نشسته بود.. برنَگشتم به سمت صاحب صدا.. اما خوب میشناختمش.. شاید باورتون نشه، اما اون شخص کسی نبود جز حاج کاظم.. دستم و آوردم پایین، ادامه داد گفت: «حدس میزدم بیای سراغش. فورا از این اتاق بیا بیرون.» اینبار برگشتم نگاه کردم.. با سرعت رفتم سمت در.. حاجی که بیرون در ایستاده بود، زرنگی کردم درو بستم. فورا میز فلزی بازجویی رو از وسط اتاق کشیدم آوردم گذاشتم پشت در قرار دادم.. حاجی هی به اون بنده خدا که ازبچه های حفاظت بود میگفت: « عجله کن در و باز کن. » اونم میگفت: «حاجی یه لحظه!! باید سنسور بزنم بعدشم باید کد بدم قفل و باز کنم.. صبر کنید.» از فرصت استفاده کردم رفتم سمت عطا.. خودم و ته خط میدیدم. چون باید هر لحظه منتظر مرگ فاطمه می بودم.. فاطمه فقط همسرم نبود. بلکه همه ی زندگیه من بود. پس این زندگی بدون فاطمه برای من یه زندگی نمیشد و معنایی نداشت و جهنم میشد! تموم عواقبشم از زندان، حبس، انفصال از خدمت و اخراج از سیستم و قرنطینه طولانی مدت و... رو پیش بینی کرده بودم.. رفتم یقه ی عطارو گرفتم، وحشت زده بود.. گرفتمش با دستم کشیدم سمت راست اتاق، محکم هولش دادم  زدمش به دیوار.. چشمم افتاد به یه سطل آشغالی که داخل اتاق بود. سطل زباله رو از روی زمین بلند کردم محکم زدم به سرش.. پانسمان دستم باز شده بود و از انگشتام داشت خون می چکید.. درد دستم داشت بیچارم میکرد، اما درد دلم، درد روحم، زخمی که عطا به زندگیم زده بود، بیشتر بود. چشمم افتاد به یه تلویزیون. عطا رو  از روی زمین بلندش کردم با مشت زدم به صورتش، بعد سرش و کوبیدم به تلویزیون، افتاد زمین.. چپ و راست بهش لگد میزدم.. داد میزدم  بهش می گفتم: + کثافت. تو و خود خواهی های تو باعث شد زنم به این روز بیفته آشغااااال !! زنده به گورت میکنم امشب. مثل سگ میکشمت.. امشب با هم میریم جهنم.. تا ته جهنم باهات میام عطا !!! از صورتش خون داشت میومد.. نفس نفس میزد..گفت: _عاکف، من واقعا نمیدونم چی میگی... نزن.. آی خداااا.. تنم درد میکنه.. نزن عاکف.. صبر کن ببینم چی میگی. تورو به روح پدر شهیدت صبر کن. مجددا از روی زمین بلندش کردم و محکم کوبیدمش به دیوار.. با دستم فشارش میدادم به دیوار تا از بیحالی نیفته روی زمین.. بهش گفتم: +خفه شو آشغال.. اسم پدرم و نیار... تو نون و نمک مارو خوردی.. اما منو زن و زندگیم و به این روز انداختی!! بی ناموس. عطا همینطور نفس نفس میزد.. میگفت: «تورو خدا نزن.. وایسا عاکفففف.. آیییییی... درد دارم... تورو خداااا  یکی بیاد کمک کنننهههه این داره منو میکشه... یکی بیاد این و بگیررررره» یه دونه محکم با مشت زدم به شکمش.. تموم این کتک زدن های عطا که شما دارید در چند خط میخونید، شاید در تایم بسیار کوتاه 40 ثانیه ای اتفاق افتاد.. یعنی چیزی کمتر از 1 دقیقه !! دستم از درد وَ جراحی که شده بود میلرزید.. اما من موقعی که این حالت بهم دست میده درد و بی حسی نمیفهمم چیه! عطا افتاد روی زمین.. مجددا بلندش کردم تا عقده ی اصلی دلمو خالی کنم و سرش و بکوبونم به دیوار تا انتقام همسرم و بگیرم، اما در همین حین درب اتاق باز شد، سه نفر از بچه های حفاظت از خونه امن که داخل ساختمون بودند اومدن داخل، دوتاشون منو از پشت گرفتن، یکی هم رفت سراغ عطا ! همینطور نفس نفس میزدم گفتم: «ولمممم کنیددددددد. با شما هستم.. ولم کنیییید.» به عطا گفتم: «عطا میکشمت.. عطا من زِندَت نمیزارم.. وای به حالت اگر فاطمه زهرا بره زیر خاک. عطا وای به حالت.. به جان مادرم، به خاک پدرم، اگر من دوباره ببینمت دستم بهت برسه میکشمت.. همه رو میکشم. تورو هم میکشم. عطااااا من میکشمت. لعنتی من میکشمت. جای این زخمی که زدی به زندگیم و باز گذاشتم تا همیشه برام تازه باشه و انتقام خانومم و ازت بگیرم.» حاج کاظم اومد روبروم ایستاد، یکی محکم زد به صورتم. انصافا دردم اومد. یادمه یه متهم و زده بود طرف بیهوش شد. بعد از اینکه یه دونه سیلی زد بهم، یکی هم با پشت دستش زد به لب و دهنم که پاره شد خون اومد. رفت سومی رو بزنه چشام و بستم. منتظر موندم تا بزنه، اما این کارو نکرد. بعد از چندثانیه چشام و باز کردم ببینم چرا نمیزنه، دیدم انگار بغض کرده. فقط یک کلمه به بچه های حفاظت گفت:«ببریدش.» هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🤔فکر کن یه روز دختر دار میشی و دخترت قراره با یه مرد مثل تو کنه... ناراحت شدی؟؟ اخم کردی؟؟؟ پس خودتو عوض کن رفیق👌✌️🏻 ❣ هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🌹 خانم‌های عزیز! به حرف همسر خود گوش دهيد و كمتر با او سرسختانه مخالفت كنيد. دقت كنيد كه منظور ما، فراموش كردن ديدگاه‌ها و نظرات خودتان نيست بلكه ابراز آنها به نحوی است كه همسر شما فكر نكند شما حرف او را زير پا گذاشته‌ايد. مخالفت‌های يكباره، اكثر مردها را عصبانی می کند. هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🍃 رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:  ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه 🍃درهاى (رحمت) آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. 🔹بحار الانوار، ج۹۳، ص ۳۴۴ 🎊 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
960616-Panahian-Gomnam-TarikhTahlili-j86-18k.mp3
7.51M
جلسه هشتاد و شش 🔹 استاد پناهیان 🔺 تهران _ هیات شهدای گمنام هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
پایان شعبان رسیده مرا پاک کن حسین این دل برای ماه خدا روبه راه نیست... 🌙حلول ماه بندگی خدا بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
💠 قرار منتظران هر شب راس ساعت ۲۲ 🍃 دعای الهی عظم البلاء🍃 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
❤️🕊 « . . ؛ طبیب حقیقـی شرعی وعملی سٺ . » ❤️ شبتون متبرک به نگاه هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar