▪️یه مملکتی داریم که دو هفته درگیر جراحی اقتصادی پرخطر و پرخون بوده.
طرح جراحی برای کیه؟ سازمان برنامه و بودجه.
رئیس این سازمان کیه؟ آقای نوبخت.
آقای نوبخت دیروز سر جراحی و مدیریت بوده؟ نه.
کجا بوده؟ نمایشگاه نقاشی هنرمند نابینا خانم مریم حیدرزاده
💬مجید فضائلی
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
✅خودتان به این مجلس کارنامه بدهید!
🔷بررسیها از عملکرد مجلس نشان میدهد در ۳۷۴ جلسه علنی که در مجلس برگزار شده است، ۶۶۴ طرح و لایحه مطرح شده که از این تعداد، ۴۴۷ طرح توسط خود نمایندهها ارائه شده اند. ۲۷۸ مورد آن که بیش از نصف طرحها به حساب میآید، هنوز بررسی نشده و ۸۹ مورد آن نیز بایگانی شده اند و تنها ۶۱ مورد آن به قانون تبدیل شده است.
🔷به گزارش بصیرت،علیاصغر یوسفنژاد، عضو هیات رئیسه مجلس نیز در گزارشی که عملکرد مجلس دهم ارائه کرد، «حدود ۲۰۰ طرح تحقیق و تفحص به هیات رئیسه مجلس واصل شده است» که «بسیاری از طرحهای تفحص، به دلیل اینکه نمایندگان وقت نداشتند یا تحقیق و تفحصها در مسیر بررسی متوقف میشدند، به همین دلایل در نهایت تنها تعداد اندکی به نتیجه رسیدند؛ به عبارتی تحقیق و تفحص کلید میخورد، ولی سرانجامش معلوم نبود.»
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
هدایت شده از کانال خبری بهشهرنو
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
📢اذان_انتظار
با صدای #روح_الله_کاظم_زاده 🕊
#نماز_اول_وقت🌹
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#یک_مسئله
🔹برداشت قرض از صندوق صدقات
⁉️ آیا می توان از صندوق صدقه ای که در خانه داریم، ـ مانند صندوق کمیته امداد ـ موقع نیاز به صورت قرض برداریم و بعداً جایگزین کنیم؟
✅ج: اگر صندوق متعلق به کمیته امداد و امثال آن باشد، به گونه ای که اختیار تصرف در آن را نداشته باشید، بدون اجازۀ مسئولان مربوط، جایز نیست.
📚 #استفتائات_امام_خامنه_ای مد ظله العالی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
عضو هیات رئیسه مجلس خواهان تشکیل کمیته حقیقت یاب شده و گفته هیچگونه همدلی و دلجویی از آسیبدیدگان به عمل نیامده.
دلجویی فقط خندههای جناب رییس جمهور. پیشنهاد میکنم کمیته حقیقتیاب اول مسبب این فاجعه را معرفی کند تا مشخص شود مسوولیت خون های ریخته شده برگردن چه کسی است.
#معصومه_نصیری
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#اصلاح_طلبان طرفدار #حقوق_زن 🧐🧐دقت کردید🧐🧐 👈اصلاح طلب ها همش دم از حقوق زن می زنند ولی در کابینه ما در کابینه غیر اصلاح طلب ها وزیر زن داشتیم 👈واقعیت اینه که اونها #زن ها رو فقط برای جمع کردن رای می خوان 👈👈خدا نکنه که معنای حقوق زن بشه کشتن زنان در حمام توسط اصلاح طلبی مثل نجفی😞😞😞 بانوان میهنم مراقب باشید مورد سوء استفاده سیاسی دنیا طلبان اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب قرار نگیرید. کسیکه شعارش اسلام نباشه دردی از جامعه زنان برطرف نمی کنه #انتخابات #زنان #اصلاح
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#السلام_علیک_یا_بنت_الحیدر_زینب✋
💥ثبتنام سفر به #سوریه آغاز شد
🔹سفر به سوریه پس از سالها توقف از سر گرفته شد و علاقهمندان میتوانند با نامنویسی از طریق دفاتر حج و زیارت در آذرماه به این سفر معنوی مشرف شوند.
🔹این سفر زیارتی در حال حاضر در دو نوبت برای اعزامهای ۴ و ۵ روزه به صورت محدود و هوایی پیشبینی شده است.
🔹هزینه این سفر در گروه پنج روز و ۴ شب برای زائران بزرگسال ۳ میلیون و ۷۹۵ هزار تومان و همچنین در اعزامهای گروه چهار روز و ۳ شب برای زائران بزرگسال ۳ میلیون و ۳۸۸ هزار و ۵۰۰ تومان، اعلام شده است.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🔹میرحسین موسوی پیامی داده و در آن اتفاقات رخ داده بعد از سهمیه بندیِ نابخردانه بنزین توسط دولتِ روحانی را با حادثه تلخ میدان ژاله در زمان حکومت پهلوی مقایسه کرده و آن را نه از چشم دولتِ روحانی بلکه حاصل عملکرد نظام دانسته است.
🔹شنیده بودم میرحسین آلزایمر گرفته ولی این پیام اخیرش تایید میکند که او واقعا فراموشی گرفته آن هم از نوع شدیدش!
🔹میرحسین، خاتمی و هاشمی حامیان اصلی دولت روحانی بودند و اگر میرحسین در کودتای ناموفق ۸۸ رییس دولت میشد، ۹۰٪کابینهاش همینکابینه پیروخستهی روحانی میشدند.
پس باید به میرحسین گفت تو سلبریتی نیستی که گَندِ حمایت از روحانی را با یک پست اینستاگرامی و یک ببخشید بپوشانی؛ بِایست و هزینه حمایت غلط خود را بده!
مردم به مانند تو "آلزایمر" ندارند.
#علی_قلهکی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_چهل_و_یکم بعد از تماس عاصف با من یکی درب اتا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
#قسمت_چهل_و_دوم
سوار ماشین ک شدم، در طول مسیر همش مشغول آنالیز کردن رفتارهای عزتی و پیامک های اون بودم. از عزتی جز همین مسائل مشکوک اخلاقی چیزی در دست نداشتیم، به اضافه ۳ روز اضافه موندن در اتریش پس از اتمام ماموریتش! همهٔ اینها میتونست یک پرونده باشه، اما کافی نبود.
بیسم و روشن کرم رفتم روی خط ۳۲۰۰:
+ ۳۲۰۰/عاکف.
صدایی نیومد. چندبار شاسی بیسیم و فشار دادم و هوا براش فرستادم که اگر میتونه جواب بده اما خبری نشد.
دوباره پیجش کردم:
+ ۳۲۰۰/عاکف! خانومِ ۳۲۰۰ اگر صدای من و دارید جواب بدید.
_سلام. بله بفرمایید.
+هوشیاری؟
_بله قربان.
+پس چرا دیر جواب میدی؟ اعلام موقعیت کن؟
_جلوی هتل، درون ماشین نشستم.
+اعلام وضعیت؟
_رفت و آمد مشکوکی دیده نشده! همچنان منتظرم.
+باشه.. مواظب خودتون باشید.. از این به بعد یه کم زودتر جواب بدید بیسیمتون و !
_ببخشید یه لحظه خوابم گرفته بود رفتم بیرون از ماشین دست و صورتم و آب بزنم.
+عیبی نداره. کاری بود بیسیم بزنید. تمام.
_دریافت شد. تمام.
به حدید بیسیم نزدم. به راننده گفتم منو ببره سمت موقعیتی که حدید قرار داشت. بین راه صبحونه هم گرفتم و رفتیم. وقتی رسیدیم، به راننده گفتم جلوتر از ماشین علی (حدید) پارک کنه. زنگ زدم به علی چندتا بوق خورد جواب داد:
_سلام آقا عاکف.
+سلام علی. خوبی؟ یه سمند سورِن مشکی که الان اومد ۲۰ متر جلوتر از ماشین تو ایستاده، منو سیدرضا هستیم.. خیلی فوری از ماشینت پیاده شو بیا داخل ماشین ما.
_چشم. الان میام.
چندثانیه بعدش رسید، اومد داخل ماشین روی صندلی عقب نشست. سلام علیکی کردیم و خداقوت بهش گفتم. ازش پرسیدم:
+چه خبر؟
_ حاجی فعلا که خاصی نیست. اما دیشب چندباری عزتی درب خونش و باز کرد اومد بیرون داخل کوچه رو نگاه کرد، بعدشم دوباره رفت داخل درو بست.
+عجب! چرا؟
_نمیدونم والله.
+چندبار این کار و کرد؟
_دوباری که درو باز کرد اومد توی خیابون و دید و برگشت. البته یک بارهم فقط در و باز کرد به بیرون نگاهی انداخت بعد در و بست رفت داخل.
+نکنه متوجه حضورت شده؟
_نه آقا. بعید میدونم متوجه شده باشه. ما تا الآن بهش اونقدر نزدیک نشدیم که احساس خطر کنه. من گاف ندادم تا الآن.
بعد از توضیحات علی «حدید» باخودم گفتم شاید منتظر بوده کسی بیاد. لحظاتی به فکر فرو رفتم. بعدش موبایلم و گرفتم زنگ زدم به مهران.
مخاطبان محترم #خیمه_گاه_ولایت؛ میخوام خیلی کوتاه مهران و براتون معرفی کنم. مهران ۳۰ سال سنش بود و یکی از بچه های سیستم ما در اداره مرکزی بود که اون و انتخاب کردم برای شنود مکالمات و تمامیِ خطوط ارتباطی افشین عزتی. البته انتخاب آقا مهران قرار بود تا یک مقطع وَ بازه ی زمانی خاصی باشه...
وقتی تلفن و جواب داد گفتم:
+سلام مهران.. عاکفم.. خوبی داداش.
_سلام آقا عاکف. بفرمایید.
+مهران بهم بگو که از دیشب تا الآن با تلفن دکتر عزتی تماسی گرفته شده یا نه؟
_بله، هم تماس داشته، هم پیامک داشته؟
+چندنفر بودن؟ چه کسانی بودن؟
_ فقط یک نفر بوده. فائزه ملکی بهش زنگ زده و گفته ممکنه امشب بیام پیشت.
برگشتم صندلی عقب و نگاه کردم، به علی گفتم:
«زن و بچهٔ عزتی دیشب بیرون رفتند؟»
علی (حدید) گفت:
«من ندیدم زن و بچش از داخل خونه بزنن برن بیرون!»
با خودم گفتم شاید دیروز که عزتی رفت سرکار اوناهم رفتن بیرون. به مهران گفتم:
+زن و بچه عزتی کجا هستند؟ میتونی پیداشون کنی برام؟
_نمیدونم کجا هستند اما از روی سیمکارت همسرش اگر خاموش نباشه میتونم ردشون و بزنم.
+پس لطفا خیلی سریع مراحل اجرای این کارو انجام بده. گزارش این موضوع رو تا یک ساعت دیگه برسون به من یا اینکه بده دست بهزاد.
_چشم آقا عاکف.
قطع کردم زنگ زدم به بهزاد. وقتی جواب داد بعد از سلام علیک بهش گفتم:
+خیلی فوری برو عاصف و پیداش کن ببین کجاست و چرا تلفنش و جواب نمیده؟ بهش بگو بهم زنگ بزنه.
_چشم الان میرم.
تلفن و قطع کردم و به علی گفتم:
+چشم ازش بر نمیداری. این عزتی از اون آدمای هفت خطه. حواست باشه.
_چشم.
صبحونش و دادیم بهش بعد من و سیدرضا رفتیم اداره.. درمورد سید رضا در مستند داستانی سری اول و دوم توضیح داده بودم. به اون سری ها رجوع کنید. در مسیر اداره بودیم که عاصف زنگ زد. باهاش صحبت کردم برای پیگیری یک سری مسائل. وقتی رسیدیم اداره، به سیدرضا گفتم: «برو صبحونه بخر، ببر بده به ۳۲۰۰.»
اون رفت و منم رفتم دفتر. حدود یک ساعت بعد وقتی مشغول مطالعه یک سری پرونده ها بودم، ذهنم ناخودآگاه رفت سمت #کتاب_دا. بلندشدم رفتم سمت گاو صندوق رمز و دادم در که باز شد #کتاب_دا رو برداشتم.
از بین صفحاتش، اون کاغذی که نوشته بودم گرفتم. اگر یادتون باشه درقسمت های قبلی عرض کرده بودم که یک شب وسط جلسه با حاج کاظم که همزمان ذهنم درگیر عزتی هم بود، داخل کاغذ به صورت کد وار، یک جمله ای رو برای خودم رمزی نوشته بودم.