اے ڪاش از ما نپرسنــد بعد از شہـــیدان چہ ڪردیـــد
آخر چہ داریـــم بگوئیـــم
جز انبوهے از نقطہ چین ها
#امروز_سالروز_اسارت
🌷#شهید_محسن_حججی 🌷
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🌺 «دحو الارض» نابترین خلوت شب برای رجوع به درگاه الهی/ شب و روز «دحو الارض» زمانی است که رحمت خدا در آن نازل مىشود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد.
🌺 «دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، است و این نعمت بزرگی است که خداوند بر بشر ارزانی داشت که آگاهی از این نعمت خود اولین عبادت این روز است زیراآگاهى از نعمت و کم و کیف آن اولین مرتبه شکر است.
🌺در روایات زیادى آمده است که در بیست و پنجم ذى القعده کعبه نصب گردیده ، زمین گسترده شده ، آدم پایین آمده ، خلیل و عیسى (علیهما السلام ) متولد شدند و رحمت پخش شده است ..
🌺اصطلاح «دحو الارض» از دو کلمه «دحو» به معنایگسترش دادن و «الارض» ترکیب شده است که این مرکب «دحوالارض» به معنای گستراندن زمین است.
🌺مراد از دحو الارض بیرون آمدن خشکیهای گسترده زمین از زیر آب است. بنابر برخی روایات و منابع کهن اسلامی، زمین در ابتدا زیر آب بوده است و سپس خشکیها از آب سر برآوردهاند. روز بیرون آمدن خشکیها یا روز آغاز آن روز دحو الارض نامیده شده است. بنابر برخی روایات تاریخی ، نخستین جایی که از زمین سر برآورد،مکه وکعبه بوده است.
🌺در کتابهای ادعیه برای روز دحو الارض اعمالی ذکر کردند؛ «روزه این روز که کفاره هفتاد سال است و جز روزههایی است که اهل بیت سفارش کردند، غسل، خواندن دو رکعت نماز در وقت ظهر، در هر رکعت بعد از حمد، پنج مرتبه سوره شمس بخواند و بعد از اتمام نماز بگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ، سپس بگوید: یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» و زیارت امام رضا (ع)
📚 ابن طاووس، اقبال الاعمال، 1377، ج2، ص27-29؛ طوسی، مصباح المتهجد، 1411، ص671 – 699
⚜⚜⚜⚜⚜⚜
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#استفتائات
امام_خامنهای_مدظله_العالی
🔹سجده در مقابل قبور ائمه و امام زادگان (علیهم السلام)
✍ آیا سجده در مقابل قبور ائمه و امام زادگان و کلیه ی بقاع متبرّکه جایز است؟
✅ج: سجده برای غیر خدا، حرام است؛ ولی اگر سجده ی شکر خداوند متعال باشد، اشکال ندارد، البته نباید به گونه ای باشد که سوژه و بهانه به دست دشمنان شیعه بدهد.
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
... گفت در آیین زرتشتی ساینا به معنی خاندانی با عظمت و ساکت از موبدان زرتشتی هست! گفتم مگه تو زرتش
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سی و نهم»
وضع حال و روز مهناز خوب نبود و باید بهش اسراحت میدادم. همکارام میگفتن همش گریه میکرده و جیغ میکشیده! گذاشتم تا صبح بخوابه و بهش شام و صبحونه بدن و استراحت کنه.
اما ...
وقتی حوالی غروب میخواستم برم خونه، ماشینمو برداشتم و زدم از اداره بیرون. یه بلوار توی شیراز هست به اسم بلوار رحمت. من مسیر بلوار رحمت تا پارک قوری یا از سر رحمت تا ته خیابون آقایی و حسینیه سید انجوی که میخوره به زرهی را خوشم میاد و هنوز علت این علاقه را نفهمیدم.
وقتی بخوام با سرعت 60 کیلومتر رانندگی کنم و ترافیک خاصی هم نداشته باشه، کل این مسیر را رانندگی میکنم. مخصوصا اگه حوصله مداحی جواد مقدم و میثم مطیعی و یا آهنگای رضا صادقی و بنیامین را داشته باشم که حالم صلّ علی میشه و باهاشون زیر لب میخونم!
حتی ممکنه دو بار یا سه بار برم و برگردم تا یه کم فکرمو بتونم جمع و جور کنم.
هر چند الان خوراکم جاده درکه است ...
بگذریم ...
یادمه که نرسیده به پارک قوری بود که ناخودآگاه پا گذاشتم روی ترمز و بغل پارک کردم. ضبط ماشینم خاموش کردم و رفتم تو فکر! یه چیزی مثل خوره افتاده بود به جونم و نمیدونستم چیه؟
یهو یادم اومد!
فورا گوشیمو درآوردم و با اداره ارتباط گرفتم. به سعید گفتم پاشو برو پیش این دختره و یه قلم و کاغذ بهش بده و بگو بازجوت گفته آدرسی که قرار بوده بری اونجا و کلا این شبا اونجا بودی، همین حالا بنویس و برام ارسال کن.
بعدش برای عمار زنگ زدم.
مژگان خانوم گوشیو برداشت. گفت: «سلام حاج آقا. خوبین؟ بابامو میخواستین؟»
گفتم: «په نه په! امشب شب مهتابه، حبیبم را میخوام!»
صدای قهقهه مژگان خانوم رفت هوا. خدا حفظش کنه. عمار گوشیو گرفت و گفت: «جانم حاجی!»
بدون سلام و علیک گفتم: «عمار اگه ما جای اونا باشیم، نمیگیم این دختره کجاست و کدوم گوریه و چرا گوشیش خاموشه؟ و چرا جواب نمیده و تماس نگرفته؟!»
عمار ... حالا غیبت نباشه ها ... کلا وقتی من یه چیز بکر و اساسی میگم، فورا میگه: «همین حالا میخواستم همینو بگم! خوب شد زنگ زدی! اصلا داشتم دنبال شمارت میگشتم!»
گفتم: «باحال! پاشو آماده شو که اومدم دنبالت!»
گفت: «حاجی نگو میخوای بری سر وقتشون که باور نمیکنم!»
گفتم: «مگه فست فوده که بریم سراغشون! آماده شو که کارت دارم.»
تا قطع کردم، سعید زنگ زد. گفت: «آدرسو ازش گرفتم. دو تا آدرس هست. اما متاسفانه اختلال در خط ها پیش اومده و بچه ها دارن پیگیری میکنن و نمیدونم آدرسش کی به دستتون برسه؟ ننویسم بهتره. بگید تا بیارم خدمتتون.»
گفتم: «سعید لطفا گوشی و خط های مهنازو بردار بیار جایی که برات مینویسم. فقط لطفا برگ ماموریت پر کن و مسلح بیا.»
رفتم دنبال عمار. تو راه سر حرفو باز کرد و گفت: «حاجی برنامت چیه؟ چون تو قطعا ریسک نمیکنی و به آدرسی که بهت میده، نمیری! مگه نه؟»
گفتم: «آره بابا . مگه بچم؟»
گفت: «بسیار خوب. جاشو هماهنگ کردی یا هماهنگ کنم؟»
گفتم: «زحمتشو بکش! فقط زود.»
عمار هم شروع کرد و هماهنگیا را انجام داد.
سعید دوباره زنگ زد. گفت: حاجی صداتو ندارم. ممکنه اختلال خطوط بدتر بشه. کجا بیام؟
منم آدرسو شفاهی بهش گفتم که بیا فلان خیابون ... فلان بیمارستان!
همون شب اوضاع بهم ریخته بود و بعضیا ریخته بودن بیرون و ترافیک پیش آورده بودن و سر و صدا و شعار و توهین و...
خیلی تو ترافیک معطل شدیم. بازم داشت شکل خیابونا، هم شکل سال فتنه میشد ... بلکه هم بهتر!
سعید دوباره زنگ زد. گفت: قربان ببخشید من تو ترافیک گیر کردم.
گفتم: ما هم همینطور... به محض اینکه از ترافیک و شلوغیا آزاد شدی، زود بیا به آدرسی که گفتم.
گفت: چشم.
سرتون درد نیارم. شاید دو ساعت طول کشید تا رسیدیم به بیمارستان.
سعید هم نیم ساعت بعد از ما اومد.
ما داشتیم آماده میشدیم که سعید زنگ زد و گفتم بیا فلان طبقه و فلان اطاق.
اومد و سلام کرد و گوشیا را بهم داد.
گفتم: «دستت درد نکنه. خب؟ کو آدرس؟»
گفت: «کدوم آدرس؟»
با غضب نگاش کردم و گفتم: «ینی چی کدوم آدرس؟»
گفت: «همون آدرسی که مهناز بهم داد؟»
دستمو دراز کردم جلوش و گفتم: «بعله ... این سوالا چیه؟ بده من آدرسو»
با تعجب و ترس گفت: «اما قربان شما که نگفتین آدرسو براتون بیارم!»
داشتم کم کم داغ میکردم. گفتم: «چی داری میگی؟ این شر و ورا چیه تحویلم میدی؟ ینی آدرسو نیاوردی؟»
گفت: «به روح برادرم قسم نمیدونستم باید کاغذ آدرسو میاوردم. فقط گوشیا را آوردم. گفتم به روح برادرم قسم!»
دیگه نفهمیدم چیکار کردم. یقشو گرفتم و چنان محکم زدمش سینه دیوار که بیچاره داد زد و صدای بدی هم داد.
اینقدر عصبانی بودم که حتی عمار هم حریفم نمیشد و نمیتونست سعید را از دستم خلاص کنه!
تا اینکه ولش کردم. به زمین خورد و نفسش بالا نمیومد.
با خشم بسیار زیاد سرش داد زدم و گفتم:
«پاشو برو ازم شکایت کن اسکل! پاشو از جلوی چشمام دور شو. پاشو گفتم. برو برام گزارش رد کن و بنویس باهام برخورد فیزیکی کرده.»
عمار که بالا سر سعید بود و اونم ترسیده بود و نمیدونست منو آروم کنه یا اون بیچاره را حال بیاره، گفت: «محمد جان عزیزت ول کن. باشه بابا. چیزی نشده که. اصلا میگم مجید آدرسو فورا بیاره. اداره است که. میگم الان بیاره. تو آروم باش یه کم.»
سعید به زور نفس میکشید و بدنش کوفته شده بود. وسط درد و نالش به زور گفت: «حاجی من غلط بکنم برای شما گزارش رد کنم. به روح برادرم قسم اگه بگید برو، میرم شهرمون و پشت سرمم نگام نمیکنم. ولی منو ببخش. معذرت میخوام. اصلا تو این فکرا نبودم که بخوام آدرسو بیارم. اینقدر غرق رویا و هیجان عملیات با شما بودم، که روی سر همه ترافیکا پرواز کردم تا به شما برسم. حاجی غلامتم. اما حقم این نیست. اگه میگید دیر میشه که خودم برم بیارم، لااقل اجازه بدید به مجید بگم بیاره!»
من از عصبانیت و کمبود وقتی که داشتیم، اصلا نگاش نمیکردم و جوابش نمیدادم.
عمار به سعید گفت: «باشه داداش. خودت زنگ بزن مجید برامون بیاره. بهش بگو مسلح بیاد و برگه ماموریتم پر کنه.»
سعید به زحمت پاشد و رفت توی راهرو. تا هم یه آبی بخوره و هم به مجید بگه آدرسو برداره بیاره.
ادامه دارد...
دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🔴مراسم سومین روز رحلت مادر شهیدان باطبی درمصلی نماز جمعه بهشهر با حضور مردم شهید پرور شهرستان بهشهر و مسئولین کشوری شهرستان برگزار شد
@heyat_razmanegan_behshar
🔘
#خدا_باهات_حرف_داره
📎 آیات ۶۴-۶۶ سوره ی یوسف اشاره به داستان برادران يوسف دارد که برای تهیه گندم به مصر آمدند
📌برادران يوسف که برای تهیه گندم به مصرسفرکرده بودند خلاصه با دست پر و خوشحالى به كنعان باز گشتند.
قرآن مى گويد: هنگامى كه آنها بسوى پدر باز گشتند گفتند: پدر! دستور داده شده است كه در آينده سهميه اى به ما ندهند. اكنون كه چنين است برادرمان را با ما بفرست تا بتوانيم كيل و پيمانه اى دريافت داريم و مطمئن باش كه او را حفظ خواهيم كرد.
📍پدر كه هرگز خاطره يوسف را فراموش نمى كرد از شنيدن اين سخن ناراحت و نگران شد، رو به آنها كرده گفت : آيا من نسبت به اين برادر به شما اطمينان كنم همانگونه كه نسبت به برادرش يوسف در گذشته اطمينان كردم.
سپس اضافه كرد: در هر حال خداوند بهترين حافظ وارحم الراحمين است.
👈سپس برادرها بارها را گشودند و با كمال تعجب ديدند تمام آنچه را به عنوان بهاى غله ، به عزيز مصر پرداخته بودند، همه به آنها باز گردانده شده و در درون بارها است ! پس ینیامین را با ما بفرست و ما در حفظ برادر خواهيم كوشيد.
ولى يعقوب، راضى بفرستادن بنيامين با آنها نبود،
گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، مگر اينكه يك وثيقه الهى و چيزى كه مايه اطمينان واعتماد ما باشد دراختيار من بگذاريد كه او را به من باز گردانيد مگر اينكه بر اثر مرگ ويا عوامل ديگر قدرت از شما سلب شود.
📌 به هر حال برادران يوسف پيشنهاد پدر را پذيرفتند، و هنگامى كه عهد و پيمان خود را در اختيار پدر گذاشتند يعقوب گفت : خداوند شاهد و ناظر و حافظ آن است.
☝️نكته ها :
۱ . چگونه يعقوب حاضر شد بنيامين را به آنها بسپارد با اينكه برادران به حكم رفتارى كه با يوسف كرده بودند افراد بد سابقه اى محسوب مى شدند، با توجه به اين نكته پاسخ سؤال را روشن مى كند
كه سى الى چهل سال ، از حادثه يوسف گذشته بود، و برادران جوان يوسف به سن كهولت رسيده بودند، و طبعا نسبت به سابق پخته تر شده بودند.
📌چون مساله تهيه آذوقه در قحط سالى براى يك خانواده بزرگ حیاتی بود.
۲- آيا تنها سوگندخوردن و عهد الهى بستن كافى بوده است كه بنيامين را بدست آنها بسپارد؟
📌پاسخ اين است كه مسلما عهد و سوگند به تنهائى كافى نبود ولى شواهد و قرائن نشان مى داده كه اين بار، يك واقعيت مطرح است ، نه توطئه و فريب و دروغ ، بنابراين عهد و سوگند به اصطلاح براى محكم كارى و تاكيد بيشتر بوده است .
💠پیام صفحه ۲۴۳ قرآن
هیأت رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
⚜🔹⚜
💌 #پیامکی_از_بهشت🕊
⚜ای کسانی که احساس مسئولیت می کنید! سعی کنید از امام امت، خمینی کبیر، تبعیت کنید و یک فرد مکتبی با تمام ابعادش باشید و تمام افکار و اعمال خود را در مسیر آن قرار دهید و همیشه به یاد خدا باشید.
صبحتون شهدایی با هدیه گل صلوات به
#شهید_مختار_رضایی🌹
#بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
🕗ساعت عاشقی به وقت امام هشتم💠
#صلوات_خاصه_امام_رضا_علیه_السلام
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
💠السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
💠آخرین پیام شهید صارمی از مزارشریف
♦️ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند.
♦️خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای... و ناگهان ارتباط تلفنی قطع میشود.
#روز_خبرنگار
@heyat_razmanegan_behshar
#توئیت جدید سید یاسر جبرائیلی درباره #توافق_پاریس
#صنعت
#اختلال
#کاهش_تولید
@heyat_razmanegan_behshar
🔴 هشدار جدی رهبر انقلاب به مسئولین:
✨ ما امروز دچار مشکلیم، نمیشود مشکلات مردم و گلایههای مردم را نادیده گرفت؛ مسئولین باید جدّی بگیرند.
@heyat_razmanegan_behshar
🎯نسخه شفا بخش🎯
👈ریشه بسیاری از مشکلات از کوچک تا بزرگ، منفعت طلبی انسانهاست
👌جنگ نظامی، جنگ اقتصادی، فساد مالی، رانت خواری و اختلاس؛ همه و همه ریشه شون در منفعت طلبی انسانه
✅ پس برای اینکه کشورمون اوضاعش گل و بلبل بشه باید این منفعت طلبی را درمان کرد
⁉️راه درمانش چیه؟
🔷اینکه انسانها منفعت طلبی را کنار بگذارن و فداکاری را یاد بگیرن
☀️مثل شهدا که بالاترین سرمایه یعنی جون شون را فدا کردند
🚩پس باید همه یاد بگیریم مثل شهدا فکر کنیم و مثل شهدا زندگی کنیم تا دیگه نه دزدی باشه، نه رانت، نه فساد و نه فقر
✅ پس بهتره از بچگی برای بچه هامون از شهدا بگیم و توی مهد کودک به جای رقص و شعرهای بی محتوا، برای بچه ها زندگی نامه شهدا را بخونیم
📄بهتره توی متن های آموزشی مدرسه و دانشگاه به جای کم کردن یاد و نام شهدا، یاد بدیم که چطور میشه مثل شهدا زندگی کرد
📽بهتره فیلم و سریال هامون بیشتر از هر چیزی به مردم نشون بدن که شهدا چطوری زندگی می کردن
📣بهتره در و دیوار شهرها مون را پر بکینم از یاد و نام شهدا
✨بهتره توی حرف هامون همیشه از فرهنگ شهدا و وصیت نامه هاشون حرف بزنیم
⚠️و بدونیم هر کسی باهر توجیهی خواست مانع از گسترش یاد و نام شهدا بشه یا نمیدونه داره چیکار میکنه یا از همون آدمای منفعت طلبیه که خطرناکه
🎯راه قطعی درمان مشکلات ما اینه
ــــــــــــــــــ
نشر دهید
@heyat_razmanegan_behshar
🔴هم افزایی انقلابی بسیج با دستگاه قضایی در برخورد با محتکران
♦️«سردار غیب پرور»، رئیس سازمان بسیج مستضعفین:در شرایطی که مردم تحت فشارگرانی هستند عده ای دست به احتکار مایحتاج مردم زده اند و مایحتاج آنها را انبار کرده اند که از هفته گذشته بسیج در جهت شناسایی احتکارگران اقدام کرده است.
♦️ما از دیروز به تمام رده ها ی بسیج در کشور ابلاغ کرده ایم و از همین رسانه ملی نیز بهره می گیریم و به شبکه اطلاعاتی بسیج مردمی ابلاغ می کنیم که در جهت شناسایی انبارهای محتکران اقدام کنند.
♦️از همین جا به همه کسانیکه دست به احتکار مایحتاج مردم می زنند نصیحت می کنم که دست از این کار بردارند و گرنه با برخورد انقلابی مواجه خواهند شد، ما باید فشار روی مردم را کم کنیم که در این خصوص قرار است در راستای هم افزایی انقلابی بسیج با دستگاه قضایی ، اقداماتی صورت پذیرد.
♦️احتکارگران از اشراف شبکه اطلاعاتی مردم به خوبی اطلاع دارند و با هماهنگی که با دستگاه قضایی شده است برخورد قاطعی با آنها خواهد شد.
⭐🌺⭐🌺⭐
@heyat_razmanegan_behshar
#استفتائات
امام_خامنهای_مدظله_العالی
🔹دوران امر بین مسکن و حجّ واجب
✍ من خانهای در ملکیت خود ندارم در حالیکه مردم در سطح من و یا پایینتر از سطح من خانه شخصی دارند. آیا میتوانم با پول موجودم که به مقدار حجّ میباشد، خانه بخرم و حجّ رفتن را به تأخیر بیندازم؟
✅ج: اگر خانه ندارید و نیاز دارید، مستطیع نیستید.
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🌺بدون خبرنگار لحظهها ماندگار نمیشود
🔻رهبرانقلاب: اگر زحمات شما [خبرنگارها] نباشد، این لحظهها هرگز ماندگار نمیشود... شما آن را حفظ میکنید و در اختیار افکار مردم قرار میدهید. بدون این دوربینها، قلمها و دلسوزیهاى شما براى تهیه و تنظیم اخبار و مطالب، این کارهاى ما مثل یک چیزهاى تثبیت نشده است. ۱۳۸۰/۸/۲۳
@heyat_razmanegan_behshar