درختی بودم و گیلاس و زردآلو و به با من
چرا افتاد از چشمان بی رحمت درخت دل
به خود امید میدادم که رمالان کنند آخر
گره باز از صدای بغض بی پایان بخت دل
#زهرا_حاجی_پور
خون میخوریم در غم و حرفی نمیزنیم
ما عاشقِ تواییم، همین است ماجرا ...
- فاضل نظری
اصغرِ من امیدِ بابا بود
غنچه ی بوستانِ زهرا بود
رودِ خشکیده درکویرِ ستم
کوچک اما شبیهِ دریا بود
#محمودجهاندیده
لاتنطفئ،
لرُبما كنت لٲحدهم سراجاً وٲنت لا تعلم!
«خاموش مشو، چهبسا برای کسی چراغی بودی و خودت نمیدانستی ..
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
می سوزد از لهیب تنت هیزم دلم
ای آتش نهفته،به دنیا خوش آمدی
#زهرا_حاجی_پور
قطره قطره شد اشک من سیلی ،
خانه اش را خراب کرد اما
توی دریا نشست و با خنده،
گفت هرگز تو را نمیخواهم
#زهرا_حاجی_پور
شاعر غزل نوشت ولی کاملش نکرد
در ابتدای چشم تو دفتر تمام کرد ...
#زهرا_حاجی_پور