eitaa logo
زهرا حاجی پور . نیلوفرانه
225 دنبال‌کننده
354 عکس
60 ویدیو
7 فایل
🟧 اینجا مجالی برای شعر و یادداشت های ادبی است. ◀️کانال سروده های #زهرا_حاجی_پور ▶️ 💌 سرزمین شعر هایی که گاه خوانده نشده اند... 💌 ❤️دست عشقه روی دهانم❤️ 📝انتقاد و پیشنهاداتتون رو با دل و جان پذیراهستم: @Sidarta https://eitaa.com/niloofaranehha
مشاهده در ایتا
دانلود
طلوع می‌کند از مشرق نگاه تو عشق به تن حریر سپیده است بر تن احساس ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
394.4K
. ✍🏻شعر 🎙اجرای آنلاین دلتنگ حریم تو شدم، بیشتر از پیش بر مِهر تو محتاج‌ترم تا نَفَس خویش آن کوه نیازم که به درگاه تو رو زد انفاق بکن بر منِ بیچاره‌ی دل‌ریش از جام ولایت به منِ تشنه بنوشان ای عشق تو سرمایه‌ی قلب منِ درویش از رنج فراقِ حرم و صحن و رواقت افتاده به اعماق وجودم تب و تشویش مشتاق حضورم بطلب ضامن آهو ای لطف مدام تو ز جرم و گنهم بیش ✒️ ͜͡‌‌‌‌‌‌‌❥᭄@najvayebaran
20.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر چه بود این مرگِ نو؟ این مرگ عزرائیل‌کُش!... نبض گلوی کیستی؟ ای صور اسرافیل‌کُش! گرم نبردی تن‌به‌تن رخ در رخ مرگی کهن هابیلِ صورت‌بسته‌ای در هیبتی قابیل‌کُش لَم داده بر عرشی مگر؟! مابین جنات و نَهَر عند ملیکٍ مقتدر ای آیه‌ی تأویل‌کُش در ناگهان واپسین، صد معجزه در آستین در چشم خشمی آتشین، در کف عصایی نیل‌کُش دیدی نمی‌مانَد نهان! دار و درفشت بود هان! ریگی به کفشت بود هان! از ریگ‌های پیل‌کُش این فصل را بی‌خواب کن، این نسل را بی‌تاب کن میراث خود پرتاب کن؛ آن چوب اسرائیل‌کُش! https://eitaa.com/sheremoghavemat
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
جهاد تبیین یک فریضه قطعی است. امام خامنه ای🌹 «کانال عمومی جهاد تبیین حول محور شخصیت والای امام خامنه ای» https://eitaa.com/tabyin_velayat1 به ما پیوندید👆👆👆👆
ما چون ز دری پای کشیدیم،کشیدیم امید ز هرکس که بریدیم،بریدیم اندر احوالات برگ های خزان زده ای که بی درد از شاخه های تعلق می بُرند و سر تسلیم به خاک تقدیر می نهند...... ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
مانده ام در پناه ویرانه سست بنیان شده است این خانه ریخته بخت من به این شانه تا مگر بی قرار برگردی .... می وزد با نسیم گریه و آه می دود پشت شعر هام نگاه مانده حتی غزل چه چشم به راه بلکه در این بهار برگردی ...
این قاب یادمون نمیره.....
تیر از کمان به من اندازد عشق از کمین چو برون تازد درکس نیوفتد این آتش کو را چو موم بنگدازد چون شاه ما سپه انگیزد چون ماه ما علم افرازد از دست بنده چه کار آید؟ جز سرکه در قدمش بازد؟ آن کس که غیر او داند هرگز بغیر نپردازد در پرده راه ندارد کس و آنگاه پرده که او سازد بنوازدم چو بخواهد زد پس بهتر آنکه بننوازد بس فتنها که برانگیزد آن رخ چو پرده براندازد با اوحدی غم او هر دم از گونهٔ دگر آغازد
با این‌که همه چیز را از یاد برده‌ام زنی را به خاطر می‌آورم که گل سرش در باران می‌شکفت به یادش روی تمام پل‌های شهر آواز خواندم و گریستم روی پل راه آهن بیشتر
به غیر عشق پناهی ندارم اما او چقدر پشت دلم را به هیچ لرزانده نشست و شاهد باران چشم هایم بود کسی که مرثیه ی چتر مرده را خوانده چقدر جزر و مدش را دلم تحمل کرد که زخم های مرا موج طعنه سوزانده هنوز مثل قناری دلم تپیدن داشت چه گربه ها که کنار قفس نرقصانده تمام می کند آخر خزان رنجم را؟ کسی که سبزه ی عیدم به قهر خشکانده؟ نه !حیف واژه حرام کسی شود که سخن از این دو چشم پر از حرف من نمیخوانده
کسی را می شناسم که با برگ‌های درخت افرا صحبت میکند و شبها با ماه هم قدم میشود بارها ستاره ها را شمرده است هر روز صبح که کلمات را در قوری دم‌ میکند گلهای قوری گل قرمزی را بو میکند و هنگام راه رفتن مواظب است گلهای قالی را لگد نکند او مجنون نیست،یک شاعر است ꕥ◍⃟ @niloofaranehha