eitaa logo
🇮🇷 نیمه پنهان 🇮🇷
17.1هزار دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
25.2هزار ویدیو
42 فایل
✅کانال نذر شهدا علی الخصوص شهید سیدعلی اندرزگو است.🥀 ارتباط با ما👇👇 https://eitaa.com/nimeyepenhanii تبلیغات 👇 https://eitaa.com/tablighatenimeyepenhann
مشاهده در ایتا
دانلود
ناو هواپیمابر آیزنهاور هم رفت، این آخوندا نرفتن:) 🗣آرزو جلیل‌زاده 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سریع ترین راه نزدیک شدن و تقرّب به وجود حضرت زهرا (س) چیست ؟ 💗 🎙 استاد شجاعی 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
⚠️🔴 جنگ نرم مثل بمب شیمیایی میماند که خود فرد را نابود می کند نه توپ و تانک را 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
✅ کارشناس اسرائیلی: 📍اگر به دنبال قطع حملات به کشتی های اسرائیلی در دریای سرخ هستید باید به دنبال سر اختاپوس و مغز متفکر آن یعنی ایران بروید/به عربستان حق میدهم بعد از اتفاق فراموش نشدنی آرامکو و سکوت آمریکا بیشتر با ایران همراهی کند.... 🔻کارشناس عراقی: آمریکا یمن را تهدید به جنگ نکند زیرا به اعتراف پمپئو جنگ عربستان بر ضد یمن توسط ایالات متحده فرماندهی می‌شد/فراموش نکنید ایرانی ها همواره با پنبه سر میبرند/به اعتراف یک افسر معروف آلمانی آن جبهه ای که بر تنگه باب المندب و تنگه هرمز تسلط داشته باشد بر جهان مسلط خواهد بود... 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دستگاه به سرعت به یک ماسک تنفسی  تبدیل می شود تا در مواقع اضطراری از شما در برابر تهدیدات محافظت کند. 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه‌خواندن‌ِحضرت‌ِآقا‌برای‌فاطمیه ‌...💔‌ 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک ایّتها الصدیقة الشهیدة 💔 🎙محمودکریمی 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 مصیبت فاطمه ی زهراء (س) 🖊 «دست نوشته ی غواص شهید محمد علی معصومیان» ⚫️ ساعت نزدیک دهِ شب است. برادران رزمنده اکثر شان در این موقع از شب می‌ خوابند. بنده کتاب و دفتر ریاضی را برداشتم و از چادر آمدم بیرون که بروم به بهداری گردان، تا با هم کاری برادری کمی ریاضی حل کنیم. هنوز چند قدمی نیامده بودم که ندای زمزمه‌یی به گوش ام خورد. خیلی جان‌ سوز و دردناک بود. بی‌اختیار پایم از حرکت ایستاد. گوش ام را تیز و چشمان ام را باز کردم و کمی جلو تر رفتم. آن طرف، پایین تپه، دو - سه نفر روی خاک‌ ها نشسته بودند به طرف کربلا و داشتند از آقا امام زمان (عج) اشک می‌ گرفتند و مصیبت فاطمه ی زهراء (س) را می‌ خواندند؛ با صدایی آهسته ولی خیلی عاشقانه و با درد. خیلی متأثر شدم!. خدا می‌ داند عظمت این عزیزان را؛ حالت خوب این عزیزان را که در خود... نه... در خدا فرو رفته و حل شده بودند! رعشه ی عجیبی بر بدنم حاکم شد. دور زدم و دوست ام را که در چادر بغلی بود، صدا زدم: - جواد... جواد! بیا بیرون. آمد. گفت: + چیه؟ - بیا برویم آن جایی که امام زمان هست! تعجب کرد. کمی که جلو تر رفتیم، گفت: + این صدای زمزمه از کجا ست که این‌قدر با سوز دل می‌ خوانند؟. - پایین تپه! آن جا ست. بیا برویم بزم شادمانه است؛ یک بزم خصوصیِ خصوصیِ خصوصی!. + ما لیاقت اش را نداریم. شاید از وجود ما ناراحت شوند. - باباجان! این چه حرفیه؟ ما هم دُزدَکی از این فرصت استفاده می‌کنیم و به بزم عارفانه ی شان وارد می‌ شویم!. یواش‌ یواش حرکت کردیم و رفتیم پشت سر شان نشستیم! چهار نفر بودند؛ سه نفر جلو، یک نفر عقب. با سوز دل گریه می‌ کردند و یکی‌ شان هم مصیبت فاطمه ی زهراء (س) را می‌ خواند. از مصیبت زهرای مرضیه می‌ خواندند و از امام زمان تقاضای ظهور می‌کردند که بیاید و انتقام مظلومیت مادر شان را بگیرد. اشک از چشمان مان جاری شد. بله؛ مثل این‌که آن بزم، جای ما هم شده بود و ما را هم راه مان دادند. و السلام محمد علی معصومیان ۱۱ فروردین ۱۳۶۵ ❤️ شبتون شهدایی❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا