💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_پانزدهم این همه تبعیض نفسم را بند آورده بود. رو به قاضی ک
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_شانزدهم
خبر پیروزی من بین کارگر ها پیچید، مجبور بودم به کارم ادامه بدهم.🙃 همه با تعجب به من نگاه میکردند. یک وکیل سیاه که بین زبالهها کار میکرد. کارگرها با کنجکاوی میآمدند و سوالهای حقوقی شان را از من میپرسیدند. طبق قانون من باید بابت پاسخ دادن به این سوالها پول میگرفتم. اما من هیچ پولی از آنها دریافت نمیکردم. چون من برای پولدار شدن وکیل نشده بودم... 😌
همین مساله و تسلط من به قانون، باعث شهرت من شد. تعداد پروندههای من کمکم بیشتر و بیشتر میشد.☺️
هر چند هیچ چیز برای من ساده نبود...😔
همیشه شانس شکست من چند برابر طرف دیگر بود.🙁 با هر پرونده فشار زیادی به قلبم وارد میشد. جوری که بعد از هر پرونده احساس میکردم یک سال از عمرم کم شده است...☹️
اکثر موکلهای من فقیر بودند.😔 آنقدر دستمزدم انقدر ناچیز و کم بود که فقط به اندازه خرید یک وعده غذا میشد. اما من راضی بودم. همه چیز روال عادی داشت که آن پرونده جنجالی پیش آمد...🤯
پلیس یک نوجوان ۱۷ ساله سیاهپوست را با شلیک ۲۶ گلوله کشت...😳 آنها محمد ۱۷ ساله را به جرم همکاری و مشارکت در دزدی و حمل سلاح گرم کشتند...😥
آن روز توی دفترم مشغول کار بودم که پدر و مادر محمد وارد دفترم شدند. خبر کشته شدن پسرشان را در اخبار شنیده بودم...
ماجرا از این قرار بود: محمد به خاطر یک برنامه تا نزدیک غروب در مدرسه مانده بود. موقع غروب در حال بازگشت به خانه بود که پلیس به خاطر کوله بزرگ روی دوشش و رنگ سیاهپوستش و نزدیک بودن به محل جرم به او شک میکند.🙄 آنها با سرعت به جلو محمد میپیچند. محمد از دیدن پلیسها بسیار وحشت زده میشود. پلیس ها با سرعت از ماشین بیرون میآیند و در حالی که فریاد میزدند: دستهایت را ببر بالا به محمد شلیک میکنند...😥
۲۶ گلوله بدون لحظهای مکث و تردید، به سوی یک بچه شلیک میشود و بدن او را سوراخ سوراخ میکند...😞
بچهی وحشت زدهای که هرگز نفهمید چرا او را به گلوله بستند...😣
سلاح گرم و هیچکدام از وسایل مسروقه در وسایل محمد پیدا نشد...😕
طبق گزارش پزشکی قانونی، گلوله به زیر بغل و پهلوی محمد اصابت کرده بود... این فقط در صورتی میتوانست اتفاق افتاده باشد که آن بچه به نشانه تسلیم دستانش را بالا گرفته باشد. این یعنی آنها به کسی شلیک کرده بودند که تسلیم شده بود...😓
این چیزی بود که تمامی شاهد های حاضر در صحنه آن را به زبان آوردند:
اون بچه در حالی که کیفش رو انداخته بود روی زمین، دستاش رو به نشانه تسلیم برد بالا...
اما هیچ کس آن پلیس ها را توبیخ نکرد.😕 پلیس حتی یک عذرخواهی کوچک هم برای تبرئه خودش به زبان نیاورد... 😕
هر روز انسانهای زیادی در دنیا کشته میشوند و کشته شدن محمد هم مثل همه آنها یک تراژدی محسوب میشد...
طبق رای قاضی پرونده، پلیس ها به اینکه آن بچه مسلح هست یا نه شک کرده بودند و این حرکت پلیس صرفا برای دفاع از خود محسوب میشد و آنها مرتکب هیچ جرمی نشدهاند...
۲۶ گلوله برای دفاع از خود...😳🙄
حتی دیدن چهره پدر و مادر آن پسربچه هم وجودم را آتش میزد، هیچ کس بهتر از من حال آنها را درک نمیکرد...😓
آنها حرف میزدند و من حرفهایشان را یادداشت میکردم. قسم خوردم که هر کاری از دستم برمیآمد برای آنها انجام بدهم...💪🏾
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨