eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
35 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نیمکت 💠
♨️ بعضی مواقع هرچه تلاش میکنیم به خواسته خود نمیرسیم😔 بعضی مواقع انقدر دست انداز هست كه نمی شود از ت
💠 آدم هایی هستند كه هرچه بيشتر تلاش می كنند زندگیشان سخت تر می شود🙁 دليلش اين است مشكلشان جای ديگر است اما می خواهند با زياد دويدن و تلاش زياد مشكلشان را حل كنند.🙄 ⭕️هر گره ای با زور زدن باز نمی شود❗️ ↩️ آدمها چند دسته هستند: 1⃣ گروهی كه هم ظرفیت ندارند هم نمی دانند چه چیزی را طلب کنند؟!🙄بعضی ها ظرفيتشان پر از نااميدی، ياس، منفی گرايی و... است. این ها برای دريافت خوبی ظرفیت ندارند🙁 2⃣ گروهی كه می دانند چه می خواهند ولی ظرفيتش را ندارند مثلا می خواهند امام زمان(عج) را ببينند ولی ظرفيتش را ندارند يا از خدا پول می خواهند ولی ظرفيتش را ندارند😢 3⃣ گروهی كه طالب هستند و ظرفيتش را هم دارند: غير ممكن است کسی طالب باشد، ظرفيتش را هم داشته باشد ولی مورد عنایت قرار نگیرد☺️ مثلا ابوعلی سينا در 5-6سالگی از علم زیادی بهره مند بود چون هم ظرفيت داشت هم طلب کرد😌 4⃣ گروهی كه بخاطر ظرفيتشان بدون آنکه چیزی بخواهند مورد عنایت خدا قرار می گیرند.😍 💠اول بايد بدانيم در چه گروهی هستيم تا بتوانيم تحليل كنيم که چگونه جزء گروه آخر شویم.😁 ♨️ اگر اين مطلب را دریابیم در زندگی به رضايت می رسيم. 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️خدایا! ممنونم که هرچی پست دعا میزارم تو واسم کامنت میزاری 😍 💠ممنونم که آلارم پست دعاهای منو خاموش نکردی... 😌❤️ 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️-حالم بده...خیلی نگرانم😔 +من همینجام❣نجاتت میدم☺️ -ممنونتم که هستی...😘 🌊 @nimkatt_ir🇮🇷✨ ‌
در کنار هلیکوپترش ایستاده بود🚁 خبرنگار ژاپنی پرسید: 🎤 شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. 💪 ♨️هشتِ اردیبهشت سالروز شهادت شهید خلبان علی اکبر شیرودی گرامی باد. 💪 @nimkatt_ir🇮🇷🌟
💠 نیمکت 💠
♨️آیا شما هم از مصرف اینترنت بیش از حد اینستاگرام رنج می برید؟ 😢 ✅تو این ویدیو یاد می‌گیرید چطوری م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️یه وقتایی تو اینستا، یه دایرکتی رو میخوای نخونی که سین نخوره و دستت میخوره و میبینی🙈 ✅تو این فیلم یاد میگیریم چطوری جمع و جور کنیم قضیه رو😅 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سیدطاها_ایمانی #پارت_دوم آن شب وقتی پدرم به خانه برگشت، غرق خون بود. صورت سیاهش و
مدرسه که تمام شد رفتم توی دستشویی. خیلی آرام دفتر و وسایلم را شستم. خیلی مراقب بودم که دفترم خراب تر از این نشود.😔 لباسهایم را هم در آوردم و شستم و همانطور خیس تنم کردم و سپس در آفتاب نشستم و منتظر پدر شدم. دلم نمیخواست پدر من را در آن وضع ببیند.🙃 مطمئن بودم با دیدن من در آن وضعیت قلبش میشکند.💔 تا غروب که پدرم خسته از راه رسید، لباسها و وسایل من خشک شده بود.🙂 فردا صبح که خبر ورود من به مدرسه پخش شده بود یه عده از والدین برای اعتراض به مدرسه آمدند. اما به خاطر قانون نتوانستند مرا از مدرسه بیرون کنند.😏 از آنجا بود که فشارها چند برابر شد آنها قصد داشتند کاری کنند تا با پای خودم بروم😔 پدر هر روز چندساعت قبل از طلوع خورشید مرا تا مدرسه همراهی میکرد و شبها بعد از تمام شدن کارش به دنبالم می آمد. بنابراین من بعد از تمام شدن مدرسه ساعت ها در حیاط مینشستم و مشق هایم را مینوشتم تا پدرم از راه برسد.🙃 آخر هرسال دفترها، برگه ها و کتاب های بچه های بزرگتر را از توی سطل زباله درمیاوردم و یا حتی پاکت های بیسکوییت یا هر چیزی را که میشد رویش نوشت جمع میکردم تا پدر مجبور نباشد تمام پس اندازش را خرج درس من بکند.☹️ سرسختی، تلاش و نمراتم کم کم همه را تحت تاثیر قرار داد.😍 علی رغم اینکه هنوز خیلی ها از من خوششان نمی آمد اما رفتار، هوش و استعدادم اهرم برتری من محسوب میشد.😁 بچه ها کم کم دو گروه میشدند. عده ای با همان شیوه و رفتار قدیم با من برخورد میکردند و تقریبا چند باری در هفته از دست آنها کتک میخوردم. اما بقیه رفتار بهتری با من داشتند. گاهی با من حرف میزدند و اگر سوالی در درسها داشتند میپرسیدند.☺️ قدرت بدنی من از بقیه بیشتر بود و تقریبا در مسابقات ورزشی همیشه اول میشدم. مربی ورزش تنها کسی بود که هوایم را داشت و همین باعث درگیری ها و حسادت های بیشتری میشد... به هر طریقی که بود زمان به سرعت سپری میشد. خودم به تنهایی میرفتم و برمیگشتم. همیشه مراقب رفتارم بودم و سعی میکردم با سفیدها قاطی نشوم اما دیگر بزرگ شده بودم و بی توجهی کار سختی بود، علی الخصوص که سارا _همکلاسی سفید پوست من_ واقعا دختر مهربانی بود! آن روز علوم آزمایشگاهی داشتیم و من مثل همیشه تنها در گوشه ای نشسته بودم. به محض اینکه سارا وارد آزمایشگاه شد سریع چند نفر برایش جا باز کردند. همه میدانستند پدرش آدم سرشناس و ثروتمندی است و علاوه براین تقریبا همه پسر های دبیرستان برای او سرودست میشکستند. بی توجه به همه او یک راست به طرف من آمد و با لبخند زیبایی گفت: کوین! میتونم کنار تو بشینم؟ برای چند لحظه نفسم بند آمد! اصلا فکرش را هم نمیکردم زیباترین دختر مدرسه به من توجه کند!🙈 سریع به خود آمدم. زیرچشمی نگاهم در کلاس چرخید. میتوانستم حس کنم یه عده از بچه ها در ذهنشان نقشه قتل مرا میکشند. صورتم را چرخاندم به سمت ساراو میخواستم بگویم: نه! اما دوباره که چشمم بهش خورد زبانم بی اختیار گفت: بله! حتما!! و دستم سریع تر از زبانم کیفم را از روی صندلی کناری برداشت.با همان لبخند زیبا کنارم نشست. ضربان قلبم را در شقیقه ام حس میکردم. زیرا وقتی به بقیه نگاه میکردم، میتوانستم خودم را از دید آنها یک انسان مرده حساب کنم!!!🤦‍♂ ♨️کلاس تمام شد. هیچ چیز از درس نفهمیده بودم. فقط به این فکر میکردم که چگونه بعد از کلاس فرار کنم. شاید بهتر بود فرار میکردم و چند روز آینده به هر بهانه ای بود مدرسه نمی آمدم. شاید...🤷‍♂ @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 آدم هایی هستند كه هرچه بيشتر تلاش می كنند زندگیشان سخت تر می شود🙁 دليلش اين است مشكلشان جای ديگر ا
♨️در جلسه گذشته گفته شد علت اینکه بعضی ها پاسخ تلاش هایشان را نمی بینند این است که نوع تلاششان اشتباه بوده... 🙄 ✅و درمقابل علت اینکه بعضی ها بدون طلب کردن مورد عنایت خدا قرار می گیرند، است😌😍 💠 چه چيز برای انسان ها ظرفيت ايجاد می کند؟🤔 چگونه بعضی ها ظرفيت بالایی به دست می آورند؟🤔 ⭕️برای افزایش ظرفیت باید بعضی صفات را در خودمان تقویت کنیم.😉 😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️چشمه های که به تو وصله، هیچ وقت خشک نمیشه... 😌❤️ 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-خیلی پشتم خالیه... 😔 تکیه گاهی ندارم😔💔 +خودم ازت دفاع میکنم😌💪 🌊 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️ڪنڪوریا ✅یه کنکوری تو اتاقش کتابخونه نمی سازه!بهترین منبع رو از هر درس نگه میداره👌 ✅و بقیه شو میبره تو انباری! 👀دیدن کتاب های تلنبار شده و نخونده،هم باعث استرس😣 میشه،هم باعث میشه دانش آموز چند منبعی باشه🤔 که یکی از عوامل شکست کنکوری همینه...! 🌱 ڪانال😉👌 @nimkatt_ir🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سیدطاها_ایمانی #پارت_سوم مدرسه که تمام شد رفتم توی دستشویی. خیلی آرام دفتر و وس
داشتم نقشه فرار میکشیدم که سارا بلند شد. همینطور که وسایلش را در کیفش میگذاشت خطاب به من گفت، نمیای سالن غذاخوری؟ 🍛🍲مطمئن بودم میدانست وچکه من تابحال پایم را در سالن غذاخوری نگذاشته ام. هیچ کدام از بچه ها از غذاخوردن کنار من خوششان نمی آمد. 🙁همزمان با این افکار چند تا از پسرهای کلاس به قصد زدن من از جایشان بلند شدند. 👨‍⚖️سارا بدون توجه به آنها دوباره رو به من کرد و گفت: امروز توی سالن شیفت منه. خوشحال میشم تو سرو غذا کمکمون کمی.🥔🍗 به سارا نگاه کردم و ناخودآگاه گفتم: بله حتما! و سریع به دنبالش از آزمایشگاه🌡 بیرون دویدم. در سالن غذاخوری روپوش مخصوص پوشیدم و دستکش دستم کردم. همه با تعجب 🤨به من نگاه میکردند و سارا بی توجه به آنها برایم توضیح میداد که باید چکار کنم. کنارش ایستادم و مشغول کار شدم. سنگینی نگاه ها را حس میکردم. سنگینی نگاه ها را حس میکردم یه بومی سیاه به غذایشان دست میزد و این برایشان اصلا خوشایند نبود. 🥺☹️ چند نفر با تردید و مکث سینی هایشان را به من دادند. 🍪🍿بقیه هم از قسمت من صرف نظر کردند. دلشان نمیخواست حتی با دستکش به غذایشان دست بزنم. هنوز دلهره داشتم که آن پسرها وارد غذاخوری شدند. یکی از انها با عصبانیت فریاد زد: هی سیاه! کی به تو اجازه داد به غذای ما دست بزنی؟😡😡 سارا با اعتماد به نفس گفت: من بهش گفتم! اگه غذا میخواید تو صف باستید والا از سالن برید بیرون! ما خیلی کار داریم و سرمون شلوغه.🤔🤔 زیر چشمی نگاهی به سارا انداختم که خیلی محکم و جدی در صورت آنها زل زده بود. یکی شان با خنده طعنه آمیزی به سمت من آمد و یقه ام را کشید و گفت: مثل اینکه دوباره کتک میخوای سیاه! هرچند با این رنگ پوستت جای کتک ها استتار میشه! 😫😨 و مشتش را به قصد زدن من بالا آورد که یهو سارا هلش داد و غرید: _کیسه بکس میخوای برو سالن ورزشی! اینجا غذاخوریه!😒 _همش تقصیر توعه! تو وسط غذاخوری کثافت ریختی! حالا هم خودت رو قاطی نکن🤬 و با قدرت سارا را هل داد. از ضرب دستش سارا تعادلش را از دست داد و محکم به میز فلزی غذاخوری خورد و روی ساعد دستش زخم عمیقی ایجاد شد. چشمم که به خون دست سارا افتاد دیگر نفهمیدم چه شد...☹️😣 به خودم که آمدم ناظم و معلم ها داشتند من و آن پسرها را از هم جدا میکردند.🤦‍♂ @nimkatt_ir 🇮🇷✨