💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_چهاردهم به زحمت تمام لطفهای اندکی را که این سالها سفیدها
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_پانزدهم
این همه تبعیض نفسم را بند آورده بود. رو به قاضی کردم و گفتم: فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید. نماینده ای که باید حرف مظلوم رو بشنوه و حق اون رو بگیره.👊🏽👊🏽
وکیل خوانده، در حالی که از شدت خشم چشم هایش می لرزید و صورتش سرخ شده بود دوباره فریاد زد: من اعتراض دارم آقای قاضی! این حرف ها و شعار ها جاش تو دادگاه نیست!😡
قبل از اینکه قاضی بتواند واکنشی نشان دهد من صدایم را بلندتر کردم و گفتم: باشه! من رو از دادگاه اخراج کنید! اصلا بندازید زندان و صدای اعتراض یک مظلوم در برابر عدالت را خفه کنید! آیا غیر از اینه که شما آقای وکیل هیچ مدرکی برای دفاع از موکلتون ندارید؟😏
مکث کردم. دیگر نفسم درنمی آمد اما با هم ادامه دادم: متاسفم!😔 اما نه برای خودم! متاسفم برای انسان هایی که علی رغم پیشرفت و تکنولوژِی هنوز تو تعصبات کور خودشون گیر کردن! انسان امروز به جایی رسیده که در آسمون ها سفر میکنه اما با مغز خشکی که هنوز تو تفکرات عصر رنسانس گیر کرده...☹️
بدون توجه به فریاد و اعتراض وکیل مقابل به حرفم ادامه می دادم. قاضی با عصبانیت چندبار چکش را روی میز کوبید و فریاد زد: سکوت کنید! این یک اخطاره به هر دوی شما! اگه ساکت نشید مجبور میشم هردوتون رو از دادگاه اخراج کنم!!🤬🤯
سکوت عمیقی فضای دادگاه رو پر کرد. اصلا حالم خوب نبود ولی معلوم بود حال وکیل مقابل از من بدتر است. با چنان نفرتی به من نگاه میکرد که اگر میتوانست در جا مرا میکشت...🤯😱
بلاخره قاضی سکوت را شکست و گفت: من بعد از بررسی مجدد شواهد و مدارک فردا ضبح ساعت 9 نتیجه نهایی را اعلام میکنم. وکیل هر دوطر راس ساعت اعلام شده وی دفتر من باشند. ختم دادرسی...😴
و سه بار چکش را روی میز کوبید.
تا صبح خوابم نبرد. چهره مایوس و نامید موکل هام حرف ها و رفتارها و فشارهای آن روز، نابود شدن تمام امید و آرزوهایم، تمام آن سالهای سخت و... 😔
همین طور که دراز کشیده بودم دانه های اشک بی اختیار از چشمانم پایین می ریخت... از خودم و سرنوشتم متنفر بودم. چرا با آن همه استعداد باید سیاه متولد می شدم؟؟چرا؟؟؟👨🏿
فردا صبح چند ساعت قبل از ساعت 9 در دادگاه حاضر بودم. حال آدمی را داشتم که با پای خودش جلو چوخه اعدام ایستاده. منتظر بودم هر لحظه قاضی ماشه ای بکشد و تمام...😔
اما سرنوشت جور دیگری رقم خورد. قاضی رای پرونده را به نفع ما صادر کرد. فریادهای وکیل خوانده بی تاثیر بود ما پرونده را برده بودیم و حالا بحث فقط سر مبلغ جریمه بود. جلسه تمام شد. وکیل مدافع با عصبانیت اتاق را ترک کرد. قاضی با نگاه تحسین آمیزی به من لبخند زد. دستش را به سمت من دراز کرد و گفت: آقای ویزل! کارتون خوب بود. ☺️
برای اولین بار در عمرم طعم پیروزی را با همه وجود حس میکردم. باورم نمیشد. همه بدنم میلرزید. از در که بیرون رفتم، هنوز نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. هنوز باورم نمیشد و توی شوک بودم. موکل هایم با نگاه خاصی سرتا پایم را برانداز میکردند.🤨
_شکست خوردیم؟؟؟
دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم. با خوشحالی گفتم: نه! پیروز شدیم! ما بردیم...💪🏼😄
برای اولین بار بود که جلوی کسی گره میکردم و این اشک اشک شادی بود. اگر خدایی وجود داشت، این حتما یک معجزه بود...😍😍
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 همه ما انسان ها از این روح برخورداریم. حالا چرا نمی توانيم آن كار ها را انجام بدهيم؟؟🤔چون روحمان ر
💠 انسان خليفة الله است. بزرگترين مشكلمان اين است كه به ظرفیتمان باور نداريم و البته موانعی هست كه بايد از آن ها عبور كنيم.💪
💠 از موانع كه عبور كنيم به جايی می رسيم كه می توانيم از صبح تصميم بگيريم در طول روز چگونه باشيم.😌☺️
💠 چه موانعی وجود دارد؟ چرا من ظرفیتم را باور نمیکنم؟ چه چیزی موجب می شود مسير هموار شود؟ در ادامه...
#قسمت_پانزدهم
#ظرفیت😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-یه راهی نشونم بده که سریع جواب بده🙁
+از صبر و نماز برای حل مشکلاتت کمک بگیر😉❤️
#راه_میانبر
#قطره_ای_از_دریا🌊
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کنفرانسی با ستاد ملی مبارزه با کرونا
✅غربیها در این آزمون بینالمللی انصافاً شکست خوردند! این هم یک نکتهی مهمّی است که بنده اصرار دارم این نکته مورد غفلت قرار نگیرد و ناگفته نماند. غربیها در این امتحان بزرگی که در همهی دنیا -از شرق و غرب دنیا- پیش آمد، در چند عرصه شکست خوردند؛ در تواناییهای مدیریّتیشان شکست خوردند
#کرونا
#به_مدد_امام_رضا_کرونا_را_شکست_میدهیم
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️خدایا❗️
یه کاری کن ساعت دلم فقط رو خودت کوک باشه😍😁
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#یک_دقیقه_با_خدا 💫
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_پانزدهم این همه تبعیض نفسم را بند آورده بود. رو به قاضی ک
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_شانزدهم
خبر پیروزی من بین کارگر ها پیچید، مجبور بودم به کارم ادامه بدهم.🙃 همه با تعجب به من نگاه میکردند. یک وکیل سیاه که بین زبالهها کار میکرد. کارگرها با کنجکاوی میآمدند و سوالهای حقوقی شان را از من میپرسیدند. طبق قانون من باید بابت پاسخ دادن به این سوالها پول میگرفتم. اما من هیچ پولی از آنها دریافت نمیکردم. چون من برای پولدار شدن وکیل نشده بودم... 😌
همین مساله و تسلط من به قانون، باعث شهرت من شد. تعداد پروندههای من کمکم بیشتر و بیشتر میشد.☺️
هر چند هیچ چیز برای من ساده نبود...😔
همیشه شانس شکست من چند برابر طرف دیگر بود.🙁 با هر پرونده فشار زیادی به قلبم وارد میشد. جوری که بعد از هر پرونده احساس میکردم یک سال از عمرم کم شده است...☹️
اکثر موکلهای من فقیر بودند.😔 آنقدر دستمزدم انقدر ناچیز و کم بود که فقط به اندازه خرید یک وعده غذا میشد. اما من راضی بودم. همه چیز روال عادی داشت که آن پرونده جنجالی پیش آمد...🤯
پلیس یک نوجوان ۱۷ ساله سیاهپوست را با شلیک ۲۶ گلوله کشت...😳 آنها محمد ۱۷ ساله را به جرم همکاری و مشارکت در دزدی و حمل سلاح گرم کشتند...😥
آن روز توی دفترم مشغول کار بودم که پدر و مادر محمد وارد دفترم شدند. خبر کشته شدن پسرشان را در اخبار شنیده بودم...
ماجرا از این قرار بود: محمد به خاطر یک برنامه تا نزدیک غروب در مدرسه مانده بود. موقع غروب در حال بازگشت به خانه بود که پلیس به خاطر کوله بزرگ روی دوشش و رنگ سیاهپوستش و نزدیک بودن به محل جرم به او شک میکند.🙄 آنها با سرعت به جلو محمد میپیچند. محمد از دیدن پلیسها بسیار وحشت زده میشود. پلیس ها با سرعت از ماشین بیرون میآیند و در حالی که فریاد میزدند: دستهایت را ببر بالا به محمد شلیک میکنند...😥
۲۶ گلوله بدون لحظهای مکث و تردید، به سوی یک بچه شلیک میشود و بدن او را سوراخ سوراخ میکند...😞
بچهی وحشت زدهای که هرگز نفهمید چرا او را به گلوله بستند...😣
سلاح گرم و هیچکدام از وسایل مسروقه در وسایل محمد پیدا نشد...😕
طبق گزارش پزشکی قانونی، گلوله به زیر بغل و پهلوی محمد اصابت کرده بود... این فقط در صورتی میتوانست اتفاق افتاده باشد که آن بچه به نشانه تسلیم دستانش را بالا گرفته باشد. این یعنی آنها به کسی شلیک کرده بودند که تسلیم شده بود...😓
این چیزی بود که تمامی شاهد های حاضر در صحنه آن را به زبان آوردند:
اون بچه در حالی که کیفش رو انداخته بود روی زمین، دستاش رو به نشانه تسلیم برد بالا...
اما هیچ کس آن پلیس ها را توبیخ نکرد.😕 پلیس حتی یک عذرخواهی کوچک هم برای تبرئه خودش به زبان نیاورد... 😕
هر روز انسانهای زیادی در دنیا کشته میشوند و کشته شدن محمد هم مثل همه آنها یک تراژدی محسوب میشد...
طبق رای قاضی پرونده، پلیس ها به اینکه آن بچه مسلح هست یا نه شک کرده بودند و این حرکت پلیس صرفا برای دفاع از خود محسوب میشد و آنها مرتکب هیچ جرمی نشدهاند...
۲۶ گلوله برای دفاع از خود...😳🙄
حتی دیدن چهره پدر و مادر آن پسربچه هم وجودم را آتش میزد، هیچ کس بهتر از من حال آنها را درک نمیکرد...😓
آنها حرف میزدند و من حرفهایشان را یادداشت میکردم. قسم خوردم که هر کاری از دستم برمیآمد برای آنها انجام بدهم...💪🏾
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 انسان خليفة الله است. بزرگترين مشكلمان اين است كه به ظرفیتمان باور نداريم و البته موانعی هست كه با
💠 باید طوری باشيم كه خدا می پسندند و به رضايت برسيم. ظرفيتمان را افزايش بدهيم. باورمان به خودمان را تغيير بدهیم و به این باور برسیم که ما یک جسم تمام شدنی نیستیم. ما يک روح هستيم كه "فعلا" در يک جسم هستیم، همان روحی كه خداوند می فرمایند: نَفَختُ فيهِ مِن روحي.☺️
💠 بايد روحمان را تقويت كنيم و موانع تقويت روح را برطرف كنيم.💪
↩️ موانع تقویت روح چيست؟🤔
1⃣ باور نکردن روح و توانايی هايش: روح و توانایی هایش را باور کنیم. هر صبح كه از خواب بيدار می شويم باور داشته باشیم که يک خالق بيدار شده است.😌 ما توسط روحمان می توانيم خلق كنيم زیرا ظرفيت روح فوق العاده زیاد است. البته اگر این ظرفیت مدیریت نشود همانقدر كه خوب است می تواند ويرانگر شود.🙁
#قسمت_شانزدهم
#ظرفیت😌
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️سانحه برای شناور «کنارک» نداجا/ شهادت نوزده نفر و مجروحیت 15 نفر از کارکنان ارتش
🔹روابط عمومی منطقه یکم دریایی بندرعباس از بروز حادثه برای یکی از شناورهای سبک این منطقه در محدوده آبهای بندر جاسک خبر داد.
🔹بعدازظهر روز گذشته در حین انجام تمرین دریایی توسط تعدادی از شناورهای نیروی دریایی ارتش، شناور پشتیبانی سبک کنارک دچار حادثه شد.
🔸ابعاد حادثه در دست بررسی دقیق کارشناسان فنی است.
#تسلیت
#اخبار_روز🗞
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-خیلی گناهکارم خدایا...😔 امیدی هست؟! 😢
+از رحمتم نا امید نشو... خدا همشو میبخشه❤️
#آمرزنده_گناهان
#قطره_ای_از_دریا 🌊
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
⭕️سانحه برای شناور «کنارک» نداجا/ شهادت نوزده نفر و مجروحیت 15 نفر از کارکنان ارتش 🔹روابط عمومی منط
رفقای نیمکتی❗️
الان با اتفاقی که افتاده واسه ناوچه کنارک، حتما شما هم دیدین که یکسریا خدمات ارتش رو ندیده میگیرن🙁
⭕️اینا یکسری از خدمات ارتش تو این سالها به مردمه👆
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️تا وقتی خدا با تو باشه،
مهم نیست که کی مقابلته...💪
#دعای_افتتاح
#یک_دقیقه_با_خدا 💫
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_شانزدهم خبر پیروزی من بین کارگر ها پیچید، مجبور بودم به ک
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_هفدهم
چند روزی میشد که مردم با شنیدن این خبر به خیابان ها آمده بودند از تحصن جلوی اداره پلیس گرفته تا تظاهرات خیابانی...👊🏽👊🏽تظاهرتی که عموما با خشونت پلیس تمام می شد هیچ پلیسی در این دادگاه حاضر نشد. 😔حتی زمانی که از آنها جهت پاسخ به سوالات رسما درخواست قانونی کردم، فقط یک وکیل به نمایندگی از همه آنها آنجا حضور داشت ودر نهایت دادگاه ری تبرعه آنها را صادر کرد و این عمل پلیس صرفا دفاع از خود اعلام شد! 26 گلوله برای دفاع در برابر یک نوجوان غیر مسلح!!😒
قاضی رای خودش را بلند اعلام کرد و 3 مرتبه روی میز کوبید: ختم دادرسی...
مادر محمد با صدای بلند گریه می کرد.🥺 پدرش میلرزید و اشک می ریخت😢 و من، نا خود آگاه میخندیدم و سرم را تکان میدادم. آن قدر بلند میخندیدم که قاضی فکر کرد دادگاه را مسخره میکنم. 🙃
انگار یک نفر زنده زنده قلبم را از سینه ام بیرون می کشید. سوزش قلبم را تا مغز استخوان حس میکردم. 😔سریع وسایلم را جمع کردم و بیرون رفتم. من باید اولین نفری باشم که با خبرنگار ها حرف میزند. من باید صدای مظلومیت محمد و مرگ عدالت را به گوش جهان میرساندم.💪🏼👨🏿
از در سالن دادگاه که خارج شدم چند نفر از گارد دادگاه دوره ام کردند و گفتند: شما باید با ما بیاید آقای ویزل!
بعد از چند ساعت حبس شدن در یک اتاق، بلاخره یکی در را باز کرد و به داخل اتاق آمد. از شدت خشم تمام بدنم میلرزید.😡
با عصبانیت گفتم: چه عجب! اونقدر به در کوبیدم و فریاد زدم گلوم پاره شد! حداقل با یک فنجون قهوه می اومدید!🍮
مرد در را بست و به سمتم آمد.
_ شما حس شوخ طبعی جالبی دارید آقای ویزل! حتی در چنین شرایطی!😎
مقابلم نشست و ادامه داد: ولی من اینجام که در مورد یه سری مسئله جدی با هم صحبت کنیم. به پشتی تکیه داد و گفت: یه راست میرم سر اصل مطلب، شما حق ندارید در مورد این پرونده با هیچ شخص یا خبرگزاری صحبت کنید! این پرونده کاملا محرمانه است. اگر تخلف کنید به جرم افشای مدارک محرمانه مجرم شناخته شده و به شدت مجازات میشید.🤨🤨
به زحمت میتونستم خودم را کنترل کنم. تمام بدنم میلرزید. بدتر از همه، وقتی عصبی میشدم دستم به شدت درد میگرفت و میسوخت. محکم زل زدم در چشمهایش و گفتم: حتی اگه دهن من رو با تهدید ببندید، با پدر و مادرش چکار می کنید؟؟😡😨
با پوزخند خاصی از جایش بلند شد و گفت: اینجا کشور آزادیه آقای ویزل! اونها هرچقدر که بخوان میتونن گریه کنن و با همسایه هاشون حرف بزنن! مهم تیتر روزنامه های فرداست...😏😏
و بدون هیچ حرف دیگری از اتاق خارج شد. حق با اون بود. مهم تیتر روزنامه های فردا بود: دادگاه رای بی گناهی پلیس ها را صادر کرد. مدال شجاعت در انتظار پلیس ها قهرمان...😫
فردای روز دادگاه مدام تلفن و گوشی موبایلم زنگ میخورد اما من حس و حال جواب دادن به هیچکدامشان را نداشتم... چه میتوانستم بگویم؟؟ با شجاعت فراد میزدم محمد بی گناه کشته شد یا اینکه مثل ترسو ها حرف های آنها را تایید میکردم؟؟ اصلا کسی صدای مرا می شنید و اهمیت می داد؟ مهم یه جنجال بود. یه جنجال که ذهن مردم را بین شلوغ بازی ها گم کند و کسی نفهمد که دولت چه کار میکند...😫
شب بود که صدای در بلند شد. پدر محمد بود. با خود فکر کردم که از من میخواهد دوباره اقدام کنیم و به رای اعتراض کنیم، یا حداقل با رسانه ها درباره حقیقت حرف بزنیم. اما او در عین دردی که در عمق چشمهایش بود با آرامش به من نگاه کرد و گفت:آقای ویزل! اومدم اینجا تا از زحمات شما تشکر کنم و بقیه حق وکالت شما را پرداخت کنم. شما همه تلاشتون رو انجام دادید. 👍🏽🤝
خیلی تعجب کرده بودم. با شرمندگی سرم را پایین انداختم و گفتم: نیازی نیست. من توی این پرونده شکست خوردم و تمام روز مثل یک ترسو اینجا قایم شدم...😪😶
دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: نه پسرم! زمانی که هیچ کس حاضر نشد از ما دفاع کنه، تو پشت سر ما ایستادی. حداقل مردم صدای مظلومیت محمد رو شنیدن. من از اول میدونستم شکست میخوریم. مطمئن بودم.🙃
با شنیدن این جمله شوک شدیدی به من وارد شد.😵
گفتم: پس چرا انقدر تلاش کردید و مبارزه کردید؟ اونها پسر شما رو کشتند و شما رو مجبور کردند که هزینه دادرسی را بپردازید. اگر مطمئن بودید، چرا شروع کردید؟ 🧐🤨
سکوت سنگینی بین ما حاکم شد. برای چند لحظه از پرسیدن این سوال شرمنده شدم. با خودم گفتم: شاید این حرف فقط یک دلگرمی برای خودش بود. برای اینکه خودش درد کمتری رو حس کنه. این چه سوالی بود که پرسیدم؟😞😣
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
💠 باید طوری باشيم كه خدا می پسندند و به رضايت برسيم. ظرفيتمان را افزايش بدهيم. باورمان به خودمان را
2⃣ تمركز نداشتن بر اين قدرت: قدرت روح تحول ايجاد می كند نه كائنات. اين قدرت و عظمت درون خودمان است.😍💪
دین نسخه خالق است برای تربیت روحی که درون ما است. مثلا ما برای رفع خستگيِ جسم می خوابيم ولی دين گفته برای رفع خستگی روح تسبيحات حضرت زهرا(س) بگو!🙃 اگر با توجه گفته بشود حقيقتا خستگی روح را برطرف می كند!☺️ فراموش نكنيم اين دستور از طرف همان کسی است كه روحش درون ما است!😇
روح تقويت بشود بيماری های جسمی تضعيف می شود!!😏
فرق ما با مرتاض های هندی اين است كه آن ها برای استفاده از توانايی های روحشان، جسمشان را به شدت تضعيف می كنند تا نقش روح پررنگ بشود ولی ما اينكار را خطا می دانيم.🙃 ما روح را تقويت می كنيم تا روحمان جسممان را مديريت كند.😌💪
#قسمت_هفدهم
#ظرفیت😌
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️تو ماه رمضون کی درس بخونم؟! 😢
✅با توجه به اینکه در ساعات اولیه روز مغز کارکرد بهتری داره و احساس گرسنگی کمتری دارید بهتره شروع به درس خوندن کنید.💪
و در ساعات نزدیک به افطار که راندمان مطالعاتی کمتری دارید استراحت کنید😉
علاوه بر اون تست زدن انرژی کمتری از شما میگیرد. میتوانید ساعات نزدیک به افطار را تست بزنید😌
#موفقیت💫
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-یه قلبم مال خدا یه قلبمم...
+قلب فقط یه دونست ها... اونم مال خداست🙃 مواظب باش قلبت نشکنه😉
#دل_حرم_اللّه_است
#قطره_ای_از_دریا 🌊
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️نیمکتی ها بشتابید 📣
⭕️ ویژه برنامه نیمکت در شبهای قدر😍
با موضوع: نوجوان "#قدر" دان
✅چهارشنبه ساعت 22:30 از طریق پیج nimkatt_live@
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
الحمدللّه قاصم الجبارین...💪
"امسال شبای قدرمون جای یه نفر خیلی خالیه...❣"
#دعای_افتتاح
#یک_دقیقه_با_خدا 💫
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️شب قدر تو دین دیگه ای هم اومده؟! 🧐
✅در تورات و انجیل موجود شبی به نام قدر وجود ندارد، اما به جای آن شب مقدس با اعمال مخصوص دارد که به شب و عید فصح یا فطیر معروف است که حضرت موسی در این شب بنیاسرائیل را به کارهایی وا میداشتند و این شب مقارن است با چند روز روزه گرفتن که شباهتهایی به شب قدر دارد
در مسیحیت نیز این شب مقدس شمرده میشد و در باور آنها چون عیسی آخرین شامش را در این شب خورد و فردایش به صلیب کشیده شد و سپس زنده گشته به آسمان رفت، لذا از تقدس ویژهای برخوردار شد و امروز به نام عشاء ربانی یا شام آخر از اهمیت ویژهای در جامعه مسیحیت برخوردار است.🙃
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️رمضان امسال با رمضان سال قبل فرق داره هااا
⭕️شبای قدر امسال یکم بی حاشیه ترن🙃
برا خود اصل مطلب احیا میگیریم😇
الان خودت #تنهای_تنها با #خدا حرف میزنی🙂
✅ممکنه داخل مراسم تنهایی یه چیزایی بدن
که داخل مراسم شلوغ ندن🌱
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️رفقا یادتون نره این شبا برای بیماران کرونایی و پرستارا و همه کسایی که به نوعی درگیرن دعا کنید...🤲❣
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید | نماهنگ #بهانه
🎙با صدای: امید روشن بین
🔺اقرار میکنم که خدایم فقط تویی❣
🔻هر آنچه مانده است برایم فقط تویی💔
🔺شاهدترین به خلوت شبهای تار من😔
🔻سامع ترین به زمزمه های نزار من😔
✅افتاده بر زمین مپسندم که بیکسم😔
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
✅راستی یادم نره واسه اینا هم توبه کنم 👇😭
🔺 استغفر اللّه از هر چی به پدر و مادرم بی احترامی کردم😔
🔺 استغفر اللّه از تمام حرفای بدی که پشت سر عزیزان و دوستانم زدم😢
🔺 استغفر اللّه از اینکه با کسی دعوا داشتم و یا رقیبم بود اما سیاه تر از چیزی که هست جلوش دادم😔
🔺 استغفر اللّه از دوستای بدی که برای خودم انتخاب کردم😢
🔺 استغفر اللّه از چیزای بدی که بقیه از رفاقت با من یاد گرفتند😔
🔺 استغفر اللّه از چه غیبت ها و تهمت هایی که زدم و گفتم حقشه جلوشم میگم🤭😔
🔺 استغفر اللّه از گناهانی که مثل آب خوردن و یواشکی انجام دادم و بعدش جوری توجیهش کردم که وجدان درد نگیرم😢
#شب_قدر
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#سرزمین_زیبای_من #سید_طاها_ایمانی #پارت_هفدهم چند روزی میشد که مردم با شنیدن این خبر به خیابان ها
#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_هجدهم
پدر محمد مکثی کرد و جواب داد: آقای ویزل! پسر من مسلمان بود.🙃 من نمیخواستم با ننگ دزدی و حمل سلاح گرم دفنش کنم.🙄 هر چقدر هم که اونها دروغ بگن، خیلیها شاهد بیگناهی پسر من بودند. من از دینم دفاع کردم نه از پسرم.✊ برای بچهای که من از دست دادم، هیچ کاری دیگه از دست من برنمیاد. من نمیخواستم با اسم پسر من، دین خدا لکه دار بشه.🙁
پاسخش به شدت ذهنم را به هم ریخت. این جوابی نبود که انتظارش را داشتم. نمیخواستم دلش را بشکنم اما نمیتوانستم حرفش رو بیجواب بذارم. او داشت زندگیش رو بر مبنای اعتقادات احمقانهاش میچید...😕
گفتم: دین خدا لکه دار هست. لکههای سیاه میان دنیای سفید یا شاید هم لکههای سفید میان دنیای سیاه!😕 نمیدونم. مهم اینه که این دنیا انقدر لکه داره که دیگه سیاه و سفیدش معلوم نیست. هیچ عدالت و انسانیتی وجود نداره و اگه خدایی هم وجود داشته باشه، فقط نظارهگره و نگاه میکنه.🙁 هر چند اعتقاد من اینه که خدا بعد از خلق جهان مرده!🙄
نگاه پر محبتی به من کرد که معنیاش را نمیدانستم. گفت:
خدا به قوم موسی نعمتهای فراوان داد. دریا رو برای اونها شکافت و از آسمون براشون غذا فرستاد. زمانی که حضرت موسی ۴۰ روز به کوه طور رفت، اونها که رسما خدا رو با چشم هاشون دیده بودند، گوساله پرست شدن! یک گوساله طلا رو فقط برای اینکه از توش صدا درمیاومد سجده کردند و پرستیدند. خدا باز هم اونها رو بخشید اما وقتی بهشون گفت وارد این سرزمین بشید اونها قبول نکردند و گفتند: موسی تو با خدات به جنگ اونها برو وقتی که جنگ تموم شد، بیا و مارو صدا کن. میدونی چرا اینطور شد؟🤔
داستان عجیبی بود که هرگز نشنیده بودم. با تعجب سری تکان دادم و گفتم: شاید چون احمق بودن!😐
تلخ خندید و ادامه داد: نه! اونها احمق نبودند. انسانها وقتی برای چیزی ارزش قائل میشن که براش زحمت کشیده باشن. اونها هیچ زحمتی نکشیده بودند. خدا بیدریغ به اونها نعمت داده بود. خدا بهجای اونها با دشمنان اونها جنگید.🙁 فرعون رو غرق کرد و اونها رو نجات داد. بدون هیچ زحمتی برای اونها غذا فرستاد طوری که اونها دیگه نعمتهای خدا رو نمیدیدند.🤭 مثل یک بچه پولدار که از شدت پولداری با ۱۰۰ دلاری سیگار درست میکنه و آتیش میزنه.😳 از دید اون تمام دلار ها بیارزشاند. چون از روز اول بدون حساب پول جلوش ریخته. در حالی که تک تک همون دلار ها از دید یک آدم فقیر جواهر محسوب میشه.🙃 خدا به بشر نشون داده که ما باید برای بدست آوردن هر چیزی سختی بکشیم. بجنگیم تا قدر اونها رو بدونیم. آدمی که هرروز بدون مشکل نفس میکشه، قدر هوا رو نمیدونه تا اونو از دست بده. مثل ماهی که تو آبه و معنی دریا رو نمیدونه...🙁
بعد از رفتن پدر محمد، من ساعتها به اون جملهها فکر کردم. عجیب بود ولی حقیقت داشت...🙁
کمکم خدا برای من مفهوم پیدا کرد. تاقبل از این خدا برای من مفهمومی نداشت. از دید من خدا کلیسا بود. خدا هم مثل انسانهای سفید بود.🙎🏻♂ مرد سفیدی که به ما میگفت: زجر بکش...تا درهای آسمان به روی تو باز بشه.😳
هر وقت این جملات را میشنیدم میگفتم: خودت زجر بکش! اگه راست میگی چند روز از آسمان بیا پایین و مثل یک بومی سیاه زندگی کن...😕
زجر کشیدن برای کلیسا یک افتخار محسوب میشد. درهای تطهیر و حق! اما نه برای ما. بلکه برای اشراف و ثروتمندان سفیدپوست...🙄
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
2⃣ تمركز نداشتن بر اين قدرت: قدرت روح تحول ايجاد می كند نه كائنات. اين قدرت و عظمت درون خودمان است.😍
3⃣ تلقين و تمرين و تكرار نکردن: امروزه در جوامع علمی دنيا درباره تلقین بحث و گفتگو صورت می گیرد.🤨
در دین ما تلقین(تمرین و تکرار) از عوامل سير و سلوک است.🙃 در پزشكی هم تلقين درمانی وجود دارد.😌 مثلا طبق تحقیقات اسم سرطان باعث می شود مريض به خود مدام تلقین بد کند.😥
⭕️ انقدری که این تلقین کردن باعث مرگ می شود خود بيماری مضر نيست.😕
كسانی هستند که بخاطر روحيه بالایی که داشتند خوب شدند. در بحث تلقین باید بدانیم که ارواح با هم ديگر در ارتباط هستند و به دلیل این ارتباط هر باوری که داشته باشی همان برایت رقم می خورد.🙃 در اصطلاح دينی می گوییم ارواح جذب و مجذوب می شوند. اگر مثلا به خودت گفتی فلانی برای من بدیمن است. روحت واقعا بدیمنی را جذب می كند!🙄
باید با تمرین و تکرار باور های غلطت را از بین ببری.🙃
#قسمت_هجدهم
#ظرفیت 😌
@nimkatt_ir 🇮🇷✨
♨️خبر فوری❗️
✅کنکوریا 20 درصد آخر کتاب در کنکور حذف شد👌
💢اطلاعیه سازمان سنجش را در لینک زیر میتوانید مشاهده کنید: http://www.sanjesh.org/FullStory.aspx?gid=1&id=6503
⭕️"چون ظاهرا یه تفاوتایی با حذفیات نهایی داره حتما چک کنید"
با آرزوی موفقیت برای همه کنکوریای کانال💪😉
@nimkatt_ir 🇮🇷✨