هدایت شده از شبکه ملی وارثون
📸 دانستنیهایی دربارهٔ تاریخ و هویت فلسطین
@Farsna
هدایت شده از در آرزوی ظهور
🔴 یك شماره رو انتخاب کنید
و هدیتون رو دریافت کنید 👇
- اول : digipostal.ir/cofa3zi .
- دوم : digipostal.ir/cmdgvds .
- سوم : digipostal.ir/cu961hs .
- چھارم : digipostal.ir/cabb62c .
- پنجم : digipostal.ir/c87kide .
- ششم : digipostal.ir/ceiv42d .
- هفتم : digipostal.ir/csenas8 .
- هشتم : digipostal.ir/cezkkiq .
- نُھم : digipostal.ir/c0enl2t .
- دهم : digipostal.ir/ck0hv4j .
- یازدهم : digipostal.ir/cfir815 .
- دوازدهم : digipostal.ir/cjt5fhz .
- سیزدهم : digipostal.ir/cwbze98 .
- چھاردهم : digipostal.ir/cwpcc6j .
- پانزدهم : digipostal.ir/cjarjqv .
- شانزدهم : digipostal.ir/cpexi3q .
- هفدهم : digipostal.ir/cufmm0j .
- هجدهم : digipostal.ir/c3fxydo .
🔴 شماره ۱۴ شهید محمد کیهانی
هفتمین سالگرد شهادت 🌹
❤️ یادش گرامی
🔴
هدایت شده از فلاح نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨هزاران یمنی در مرز با عربستان سعودی راهپیمایی کردند و از عربستان خواستند که برای حمله به رژیم اشغالگر گذرگاهی را باز کند.
♥️ جانم به این غیرت شیر مردان حوثی
هدایت شده از سامع
#نماز_جماعت_به_امامت_اسیر_عراقی!!
🌷در عملیات مسلمبنعقیل(ع) در جبهه سومار، تعداد زیادی اسیر گرفته شد و آنهـا را به عقـب تخـلیه کردند. بچههای اطلاعات گفتند یکی از اسـرا، افسر توپخانهی عراق است. او را تحویل گرفتیم و مستقیم به قرارگاه فرماندهی آوردیم. چند سؤال از وضعیت و سازمان توپخانهی عراق از او کردیم، همه را کامل و مشروح جواب داد و اطلاعات ارزشمندی از او بهدست آوردیم. در حین صحبت متوجه شدیم خیلی علاقه به همکاری با ما دارد. علت اسیر شدن او را جویا شدیم.
🌷گفت: «از زمانی که شایعهی احتمال حمله شما در منطقهی مندلی مطرح شده بود، ما منتظر حمله شما بودیم. وقتی حمله شما آغاز شد، من در اولین ساعات حمله در محلی مخفی شدم و با رسیدن قوای ایران تسلیم شدم.» علت تسلیم شدن خود را نیز شیعه بودن و عدم تمایل به جنگ با ایرانیان و از همه جالبتر سفارش مادرش به هنگام اعزام اجباری او به جبهه، ذکر کرد و توضیح داد: «موقع آمدنم به جبهه، مادرم گفت....
🌷گفت راضی نیستم با ایرانیها بجنگی و آنها را بکشی؛ آنها شیعه هستند و این جنگ ظلم به ایرانیان است، اگر توانستی جنگ نکن و اگر مجبور بودی یا تسلیم ایرانیها شو و یا فرار کن.» او اضافه کرد: «چون فرار از جنگ مقدور نبود، لذا من تسلیم شدن را ترجیح دادم.» سخنان این اسیر برایمان جالب بود. سپس او یک قرآن کوچک از جیب خود بیرون آورد و به ما نشان داد و گفت هر روز چند سوره آن را تلاوت میکند. در همین موقع وقت نماز مغرب رسید.
🌷همه وضو گرفتیم و او را به عنوان امام جماعت سنگرمان جلو فرستادیم، ابتدا امتناع میکرد ولی با اصرار ما پذیرفت و همه پشت سر او نماز خواندیم.... بعد از نماز، ما را در آغوش گرفت، گریه کرد و گفت: «شما فرشتهاید؛ من هرگز تصور نمیکردم، شما با یک اسیر اینطور رفتار کنید. مادر من چه خوب ایرانیها را میشناخت که گفت جنگ نکن.» و ادامه داد: «بیشتر مردم عراق و ارتش عراق میدانند این جنگ ناحق است و شما مورد تجاوز قرار گرفتهاید، ولی مردم از صدام بسیار میترسند....»
راوی: سردار شهید غلامرضا یزدانی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 راننده فلسطینی که در الخلیل کرانه باختری پلیس اسراییلی را با شجاعت تمام ، خلع سلاح کرد...
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا 🇵🇸
🌍 @ebratha_ir ایتا
🌍 @ebratha.org سروش
هدایت شده از علیرضا داودی نسب
برای شهید والامقام حاج عباس نجفی معلم و جانباز شیمیایی دفاع مقدس ، قهرمانی از سرزمین آفتاب - اراک
تو مردی از تبار عشق بودی
دلاور مرد و یار عشق بودی
دلت سرشار بود از نور ایمان
لب تو جویبار ذکر قرآن
صلابت داشتی ، محبوب بودی
میان لاله ها مجذوب بودی
تو با علم و عمل پر باز کردی
و خونین بال هم پرواز کردی
تو شیر کربلای پنج بودی
و با آن زخم سینه ، گنج بودی
در آن شب ، حمله تو تن به تن بود
برای حفظ اسلام و وطن بود
بهشت جاودان منزلگه توست
بهشت ما همین یاد و ره توست
تو فخر سرزمین آفتابی
تداوم بخش راه انقلابی
گوارای تو آن شهد شهادت
و حسن عاقبت ، عطر سعادت
علیرضا داودی نسب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره دیدار سید بشیر حسینی با حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه
🔺برو پیش دختران کم حجاب، اونها پناه ندارن، چادر پناهه...
کانال خبری گلستان شهدا👇
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
هدایت شده از مسجد دانشگاه اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩روایت بانویی مبارز
⛔️ بریده باد زبانی که شأن زهرا س را از خطبهخوانی به نوحهسرایی تبدیل میکند.
🔺اگر خطبه زهرا (س) را نگفتی، گریه زهرا (س) هم معنا پیدا نمیکند ...
🔺این کارها همه یک مبارزه ممتد؛ مبارزه ای از چند نوع با چند جلوه ...
▶️ @Masjed_ui
هدایت شده از حامیان سپاه پاسداران
🔴سردار قاآنی، فرمانده سپاه قدس به همراه جمعی از فرماندهان ارشد نیروی قدس ضمن حضور در منزل سرادر شهید دکتر محمد علی عطایی با همسر و فرزندان شهید دیدار و شهادت این مجاهد فی سبیل الله را تبریک و فقدانش را تسلیت گفت.
➥ @sepah_paasdaran
هدایت شده از حقیقت
🌀 در حفظ و نگهداری از بيتالمال بسيار کوشا بود. در دوران دانشجويی که به شهادت رسيد. شب قبل از شهادت به همرزمش گفت:«اگر شهيد شدم لباس بسيجی را که در موقع اعزام، امانت به ما دادند، از تنم در بياوريد و با لباس زير آن که ورزشی است، مرا دفن کنيد». همين کار را انجام داديم و با لباس ورزشی خودش دفن شد.
شهیدسیدغلامرضامیرشفیعی لنگری🌹
@hagigei
هدایت شده از محمدرضا مرواني
*شهید فرخی راد به روایت ده نمکی/ 7*
*جلد ۴۹ – فرهنگ نامه اسارت و آزادگان - اردوگاه ۸ رمادی (عنبر (II) )- صفحه 615*
*آزاده احمد قاسمی با کد اسارت ۲۹۹۸ :*
«آقای فرخی اهل دزفول و معلم بود. سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ بود که خودکار و کاغذ ممنوع بود و بعثی ها از او کاغذ پیدا کرده بودند او در آسایشگاهِ خود به اسرا سواد یاد می داد که بعد از مدتی یکی از بچه های آسایشگاه، او را لو داد. همین امر باعث شد که بعثی ها او را گرفتند و او را زدند تا حدی که فردای آن روز از شدت جراحت در آسایشگاه فوت کرد. بعد از واقعه، من، [حسين] رحیمی و مسعود هزاوه ای که هر دو اهل اصفهان بودند و سعید طایفه نوروز، به بعثی ها اعتراض کردیم. این اعتراض باعث شد که ما پنج نفر را زندانی کنند، حدود یک هفته زندانی بودیم و در آن مدت به ما فقط سه قرص نان و یک سطل آب داده بودند. آن قدر هوا گرم بود که احساس می کردم بدنم تاول زده است. برای آن که خنک شویم یک ساعت سرمان را زیر شکاف در می کردیم که یک مقدار باد بیاید و خنک شویم.
*آزاده محمد حسن کافی با کد اسارت ۷۱۲۶ :*
«آقای فرخی، فردی مسن و از اهالی دزفول بود. بعثی ها شب ایشان را بردند و کتک زدند. صبح که در را باز کردند، دیدیم بچه های شان گریه می کنند و می گویند آقای فرخی فوت کرده است.
ایشان در آسایشگاه ۱۸ بودند که همۀ افراد مسن را آنجا جمع کرده بودند».
*آزاده مسعود هزاوه ای با کد اسارت ۲۴ :*
فرخی دزفولی بود و در آسایشگاه پایین ما مریض شد. شب مرتب می زدند به پنجره که مریض… مریض…، نگهبان مریض داریم... سرباز مرتب می رفت و می آمد و می گفت که حالا به فرمانده می گویم. ایشان سکته قلبی کرده بود و تا صبح به شهادت رسید. صبح که سربازها آمدند و در را باز کردند گفتند: چه شده! شب تا صبح داد می زدید؟ گفتند: مریض داشتیم. نیمه شب حالش بد شد و الان هم خشک شده نمی دانیم چه شده. آمدند نگاه کردند و رفتند دکتر آوردند و گفتند: مُرد ولش کنید! به راحتی گفتند مُرد و ایشان را برداشتند و رفتند.
دو روحانی عزیز داشتیم یکی از آنها سید نامی بود؛ آنها می خواستند که انتقام خون ایشان [فرخی] را بگیرند و به فکر این بودند که تحصن و اعتصاب کنند و غذا نخورند، بعد هم اگر سربازان حرف زدند با آنها در گیر شوند و بزنند به سیم خاردار و... تا به گوش جهانیان برسانند که اینجا به ما نمی رسند و ما یک شهید دادیم. ما آمدیم و با این دوستان کمی بحث کردیم و گفتیم بچه ها گناه دارند نمی توانند، اینجا اسارت است، هر کس شهید شود به قرب الهی رسیده است، ایشان هم شهید شد و به هدفش رسیده است. آمدیم این آقایان را این گونه قانع کنیم. این قضیه به گوش بعثی ها رسیده بود چون در همان آسایشگاهی که آن بنده خدا شهید شده بود، متأسفانه یک جاسوس هم بود».
*ادامه دارد…*
هدایت شده از میثم رحیمی
حاج حمید و حاج حسن عراقی به عنوان تنبیه، اذیت و شکنجه روحی به قاطع یک تبعید می شوند. حاج حسین رحیمی نیت نگهبان عراقی ناظم یا تخم روسی را به گوش سرگرد صبحی فرمانده اردوگاه و بعد به گوش نمایندگان صلیب می رساند. حال و هوای قاطع یک در دست عده قلیلی که از طولانی شدن اسارت خسته شده اند، اصالت ایرانی بودن خود را فراموش کرده اند، نماز و بندگی که ستون مقاومت در برابر وسوسه های شیطان هست کنار گذاشته اند افتاده بود. کسانی که همه هم و غمشان پاسور بازی، تخته نرد، قمار، توهین به یکدیگر بود. عده ای دیگر با انگیزه سیاسی، طرفدار مجاهدین خلق (منافقین) و عده ای هم بی تفاوت بودند. شش آسایشگاه در محاصره تعدادی انسانهای نشاندار که نام برده شد، سالها متحمل سختیهای فراوان شدند. تعداد قابل توجهی از اسرای مظلوم با تبلیغ سوء چند نفر ضد انقلاب به دامان منافقان پناهنده شدند. خسر الدنیا و الاخره. حاج حمید و حاج حسن که اهل نجاست و طهارت، نماز و دعا هستند به جائی تبعید شده اند که بهترین کلام و سخنشان فحش به ناموس یکدیگر هست. نه رعایت نجاستی، نه حلال و حرامی، و دائم هم به مقدساتت توهین کنند. این شکنجه روحی خیلی سخت تر از زندان و شکنجه جسمی است. اما هیچ کار خداوند بدون حکمت نیست. خداوند برای مصلحت و حکمتی حاج حمید این یل و فرمانده سپاه همدان و حاج حسن عراقی از عزیزان سپاه شیراز را در معرض این امتحان قرار داده است. چون دشمن بعثی قصد و نیت شومی در رابطه با اسیران مبارز و انقلابی کم سن و سال دارد، از بین القفسین تعدادی الماس درخشان مانند یاور عبدی، عباس پناه آبادی(پارسایی)، سید مصطفی میر شجاع، جلیل هاشمی و از قاطع ۲ حسن خراسانی و محمد رجبی را به قاطع یک تبعید می کنند و اگر حاج حمید و حاج حسن و برادران با غیرتی مثل حمید ده بزرگی، سید حبیب بنی هاشمی، حاج خلیل آشفته و دیگر عزیزان نبودند برادرانمان تنها و بی کس می ماندند. حاج حمید و حاج حسن در آسایشگاه ۸ که محل زندگی چند فرد معلوم الحال بود به نوبت شب تا صبح بیدار و مواظب فرزندان مبارز و انقلابی خمینی بودند. البته هر کدام از عزیزان تبعیدی خیبری و قاطع ۲ یک شیر سهمگین و غران بودند اما وجود مردان بزرگ مایه دلگرمی و اطمینان هست. قرآن می فرماید ابراهیم به تنهائی یک امت بود. زمستان تمام شد و رو سیاهی آن به زغال ماند. این صدام، کجاست صدام، کجایند جاسوسان، کجا هستند آنانی که در قاطع یک عروده می کشیدند، اما عزیزان ما چون نگینی درخشان در جامعه می درخشند، و با این بیت می توان گفت دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند.)