eitaa logo
نیم پلاک
440 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
318 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
آلبوم عکس شهید مرتضی صرافچی.
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
@defaehmoghadasesfahan اصفهان در دفاع مقدس 🌷🇮🇷
🔴 دستگیری ۲۶ داعشی در نقاط مختلف عراق ♦️نیروهای امنیتی و بسیج مردمی عراق در عملیات‌های متعدد در نقاط مختلف این کشور موفق به دستگیری ۲۶ داعشی از جمله ۲ زن شدند. 🌍 @ebratha_ir
هدایت شده از حمید
🔴بومی‌سازی گیربکس زرهی برای تانک کرار دریادار رستگاری، رییس سازمان صنایع دریایی وزارت دفاع: 🔹گیربکس تانک کرار که ۵۵ تن وزن دارد را بومی سازی کردیم. حتی ما توانستیم این گیربکس را اتوماتیک کنیم چرا که یکی از معضلات راننده تانک عوض کردن دنده است. 🔹ما طرح‌های خود را در زمینه گیربکس اتوماتیک به خودروسازی کشور ارائه کردیم . 🔹البته ما نمی‌خواهیم خط تولید گیربکس راه اندازی کنیم؛ ما حاضریم کل دانش فناوری تولید گیربکس اتوماتیک را به شرکت‌های خودروسازی منتقل کنیم
دفاع مقدس (۳ فروردین) 🌞 🌴 ولادت شهید سیدرضا حبیب‌زاده (استان گیلان، شهرستان فومن، روستای کوزان) (۱۳۲۹ ه.ش) 🌴ولادت شهید داود براتی والیجردی ( تهران) (۱۳۳۸ ه.ش) 🌴 ولادت شهید محمدعلی صادقی ( خراسان کاشمر، روستای کاریز) (۱۳۳۸ ه.ش) 🌴ولادت شهید حاج کاظم نجفی رستگار فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا (استان تهران، شهر ری) (۱۳۳۹ ه.ش) 🌴 ولادت شهید حسن جان اکبرزاده (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۴۰ ه.ش) 🌴 ولادت شهید محمدعلی پوربختیاری (استان خراسان رضوی، شهرستان درگز) (۱۳۴۰ ه.ش) 🌴 ولادت شهید مصطفی احمدزاده ( تهران) (۱۳۴۱ ه.ش) 🇮🇷 صدور اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) در واکنش به تهاجم مزدوران پهلوی به مدرسه (۱۳۴۲ ه.ش) 🌴 ولادت شهید رجبعلى قاسمى‌تبار ( بابل، امیرکلا) (۱۳۴۵ ه.ش) 🌴 ولادت شهید حبیب‌الله سیفی‌مقدم (استان مازندران، محمودآباد) (۱۳۴۵ ه.ش) 🌴 ولادت شهید علی‌اکبر جمراسی ( مرکزی، فراهان، روستای تلخاب) (۱۳۴۷ ه.ش) • شهادت شهید سیدصادق حجازی (استان فارس، شهرستان اردکان)🌱 شهید سیداحمد سیدمحسنی ( تهران) (۱۳۶۰) 💐 شهادت شهید محمد احمدی🌱 شهید حسین تاجیک🌱 شهید محمدرضا امینی (استان تهران، ) (۱۳۶۱) 🌹 شهادت شهید حسن فیوجی ( نیشابور) (۱۳۶۱ ه.ش) 👌 پاک‌سازی روستا‌های گنگچین و خره‌گوش در شمال‌غربی ارومیه به همت نیرو‌های سپاه و ژاندارمری (۱۳۶۲ ه.ش) 🌴 ولادت شهید مدافع حرم محسن حیدری ( اصفهان، خمینی‌شهر، محله هرستان) 🌷 شهادت شهید احد علی‌پور (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۳ ه.ش) 🌴 ولادت شهید مدافع حرم هادی جعفری ( آمل) (۱۳۶۵ ه.ش) 💐 شهادت شهید ایرج روشن قیاس ( خرم‌آباد)🌱 شهید مصطفی امیدی (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۷ ه.ش) ⛔ ترور شیخ احمد یاسین، موسس و رهبر جنبش حماس (۱۳۸۳ ه.ش) 🌷 شهادت شهید امر به معروف و نهی از منکر علی خلیلی ( تهران) (۱۳۹۳ ه.ش) 💐 شهادت هادی جعفری (استان مازندران، شهرستان آمل)🌱 علی یزدانی ( اردبیل) (۱۳۹۴ ه.ش) 🌴
راه قدس از کربلا می گذرد.mp3
8.84M
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 🌹 موضوع امروز: راه از می گذرد 💐 به جای راهیان نور هرسال 🌷 بیاد 📌 راوی امروز : 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از هیات رزمندگان اسلام شرق اصفهان
26.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 |در آغوش حسین علیه السلام 🌷به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت مربی # شهید علی خلیلی # امربه معروف # نهی ازمنکر # واجب فراموش شده
هدایت شده از محمود
هوالقادر سلام علیکم خواهشمندم مطالعه بفرمایید. ❇️ شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی. چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید. تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم ک
هدایت شده از محمود
ه ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...  یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. ان شاءالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. 🙏 شهداء را با خواندن فاتحه و صلوات یاد کنید.
🌹شهادت ۳۸۲۱ کودک؛ جدیدترین آمار از جنگ سعودی علیه یمن ♦️مرکز حقوق‌بشری «عین الانسانیه» گزارش داده ۱۷۰۹۷ یمنی از جمله ۳۸۲۱ کودک بر اثر حملات ائتلاف سعودی در ۶ سال گذشته به شهادت رسیده‌اند و ۲۷۴۹۶ نفر از جمله ۴۱۸۳ کودک مجروح شده‌اند. 🌍 @ebratha_ir
هدایت شده از خبرگزاری دفاع مقدس
💢حمله راکتی به بزرگترین پایگاه نظامیان آمریکا در شمال شرق سوریه 🔸شبکه المیادین لبنان از زخمی شدن چند نظامی آمریکایی در پی اصابت چند راکت به پایگاه آن‌ها در استان دیرالزور سوریه خبر داد https://dnws.ir/448806 @defapress_ir
هدایت شده از خبرگزاری دفاع مقدس
💢ارتش یمن پهپاد آمریکایی ائتلاف سعودی را در مأرب ساقط کرد 🔸ارتش یمن از سرنگونی یک پهپاد هجومی-جاسوسی ائتلاف سعودی در استان مأرب یمن خبر داد  https://dnws.ir/448804 @defapress_ir