13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺👆🌴مادر است دیگر…
عکس فرزند شهیدش را بر تابلویی در وسط خیابان میبیند؛
آرام نزدیک میشود، غبارش را میگیرد، انگار دوباره صورت او را نوازش میکند. همین تصویر، دنیا را از حرکت بازمیدارد.
مادران شهدا زنانیهستند از جنس نور؛ دلهایی که اندوه را در خود میریزند و ایمان را در جهان میپراکنند. همان دستانی که روزی گهواره کودکی را میجنباند، بعدها مردانی را راهی کردند که برای سربلندی ایران قد برافراشتند.
آنان گرانبهاترین داراییشان را بیهیچ ادعا تقدیم خدا و وطن کردند؛ ستونهای خاموشی که بر شانههای دعاهایشان، آرامش این خاک ایستاده است.
سلام بر مادرانی که نامشان با ایثار معنا میگیرد؛ زنانی که چراغ راه وطنمی باشند و رد نورشان هیچگاه خاموش نخواهد شد.
*مدیون شهدا و پدر و مادرشان هستیم.*
هدایت شده از شهید محمد حسن صدری
🕊⃟ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🕊⃟
«شهیدان زندهاند، در دل ما میتپند…»
به اطلاع میرسد مراسم میزبانی شهید گمنام در منزل شخصی شهیدمحمدحسنصدری برگزار میگردد.
از شما عزیزان دعوت میشود با حضور خود، این محفل نورانی را مزین فرمایید.
📍 مکان: اصفهان،پل سرهنگ.خیابان معراج،خیابان عباس آباد،کوچه شهیدمحمدحسنصدری،پلاک۸
📅 تاریخ: ۷ آذر ماه روز جمعه
🕰 ساعت: ۱۶
🕊⃟ ●چنل شهید مدافع وطن،شهیدمحمدحسن صدری●🕊⃟
@mohammadhasansadri
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 #توبه_نامه #شهید ۱۳ ساله علیرضا محمودی پارسا .بار #خدایا از کارهایی که کردهام به تو #پناه میبرم از جمله:
▪️از این که حسد کردم…
▪️از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم…
▪️از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
▪️از این که مرگ را فراموش کردم.
▪️از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
▪️از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم….
▪️از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم.
▪️از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم….
▪️از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
▪️از این که ایمانم به بندهات بیشتر از ایمانم به تو بود….
▪️از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری…..
▪️از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم….
▪️از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند….
▪️از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم….
▪️از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم….
▪️از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم….
▪️از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم….
▪️از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم…
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
⭕️ حمید عزیزاللهی؛ راننده ای کم نظیر
رانندگی با آمبولانس جنگی، کار هر کسی نیست و در برخی عملیاتها مثل خیبر، این سختی دوچندان است. مسیر حرکت به پدهایی محدود است که تمامشان به خوبی زیر دید و تیر عراق قرار دارند و هر جنبندهای را در کمترین زمان ممکن هدف قرار میدهند.
آمبولانسها که به طور معمول در مسیر رفت با خودشان تدارکات، آذوقه یا مهمات برده و در برگشت مجروحها و پیکر شهدا را، تلاش دارند شبها یا در ساعات نزدیک به تاریکی تردد کنند ولی گاهی نیز مجبور به حرکت در روشنی روز میشوند؛ هر چند در تاریکی نیز تردد چندان ایمن نیست. مجید یزدانی مسئول پشتیبانی بهداری لشکر در عملیات خیبر، یکی از این رانندههای شجاع را اینگونه توصیف میکند: «در جنگ آدم شجاع زیاد دیدهام ولی حمید عزیزالهی معروف به امامی، چیز دیگری است. یک جاهایی میشد که به خاطر باریکی جاده، امکان دور زدن نبود و حمید وقتی میرسید و مجروحها را سوار میکرد، پانصد تا ششصد متر دندهعقب میرفت. یک دندهعقب میگویم و یک چیزی میشنوید؛ سرعت بالا در یک جادۀ گلآلود و پر از چاله و چوله، آمبولانسی که هر لحظه امکان داشت یک تکه آهنپاره شود و اضطراب کشنده از دیر رسیدن و شهادت مجروحها. همۀ اینها را که کنار هم بگذاری، میفهمی که چرا هر رانندهای جرات نشستن پشت آمبولانس را نداشت.»
حمید خدابنده، دیگر شاهد رشادتهای حمید عزیزالهی است. او میگوید: «یک تویوتا را مَگنِت کرده بود و با آن مهمات و غذا میآورد. طوری جاده را میزدند که عزیزالهی، مجبور بود تدارکات را به سرعت خالی کند داخل یک کانال خشک و برگردد. کمتر رانندهای بود که جرات چنین کاری را داشته باشد.»
مهدی رشیدزاده نیز میگوید: «اهمیت پشتیبانی از نیروها، در حدی بود که گاهی اوقات احمد کاظمی، شخصاً میآمد به خطمقدم و روی اینکار نظارت میکرد. رساندن خودروی تدارکات، کارِ هر کسی نبود و فقط آدمهای پر دل و جراتی مثل عزیزالهی از پسش بر میآمدند. او گاهی که نزدیک خط میشد، همینطور که با سرعت رانندگی میکرد، میرفت زیرِ فرمان تا تیر و ترکش نخورد.»
مگنت کردن:روشن کردن خودرو بدون کلید و به کمک اتصال سیمهای سوییچ
📌بخشی از کتاب «حماسه مجنون»؛ تاریخ شفاهی عملکرد لشکر8نجف اشرف در عملیات خیبر.
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم زیرخاکی از دیدار آیت الله مرعشی با شهیدرجایی
ببین مسئولان ما چگونه بودند
به احترامشان باید تمام قد ایستاد
3.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ویدئویی از اثر جدید محمد اصفهانی با عنوان «سلام» در وصف شهدا و خانواده شهدای جنگ ۱۲ روزه
در تفحص شهدا ،
دفترچه یک شهید ۱۶ ساله پیدا شد
که گناهان هر روزش را در آن مینوشت!
گناهان یک هفته او اینها بود:
شنبه: بدون وضو خوابیدم!
یکشنبه: خنده بلند در جمع!
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم
احساس غرور کردم..!
سهشنبه: نماز شب را سریع خواندم!
چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن
از من پیشی گرفت.!
پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم!
جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰ صلوات
و بسنده کردن به ۷۰۰ صلوات..!
راوی که یکی از بچههای تفحص شهدا بوده مینویسد: دارم فکر میکنم چقدر از یک پسر ۱۶ساله کوچکترم ، ما کجاییم و چه میکنیم؟!