هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌷فرزندم در نزد ما بسیار عزیز و محترم بود. آنقدر خوب و دلسوز بود که، به خاطر کمک به ما، در انجام دادن کارها، از ادامه تحصیل دست کشید و در کارهای باغداری،کندن چاه و در هر کار دیگری که داشتیم، به ما یاری می رساند.هیچ وقت در امر روزه و نماز تاخیر نداشت.حتی بدون سحری روزه می گرفت و زمانی که به کار مشغول می شد، روزه اش را نمی خورد.و می گفت: اگر من دو شب و روز سحری نخورم، روزه ام را باطل نمی کنم. با قرآن و قرائت آن انس می گرفت. چرا که بهترین راه برای ارتباط با خدا، را مانوس شدن به وسیله قرآن و عبادات شبانه می دانست.
✍راوی مادرشهید
"شهید بهروز کیانی"
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
هدایت شده از اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
کجایند مردان فتح المبین ....💔
اواخر اسفند ۱۳۶۰
ارتفاعات ۳۵۰ شاوریه
اردوگاه بلتا، قبل از #عملیات_فتح_المبین
۱.سردار جاوید #حاج_احمد_متوسلیان
۲.برادر علی چرخکار
۳.سردار #شهید_علی_حسین_عامری
کانال شهیدمحمدابراهیمهمت👇
https://eitaa.com/kheiybar
هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتی تاسف بار از جنایات اعدامی های سال 67،مدافعین حقوق بشر کجا بودند؟!
🖲اخبار را در#منتخب_اخبار ببینید↙️
eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
#کرامت_شهیدان
#راوی_همشهری
#شهید_دفاع_مقدس
#حسین_فصیحی
یکسال مادر شهید حسین فصیحی برای ما تعریف می کرد: امسال می خواستم برای شهیدم سالگرد بگیرم، اما مریض بودم و نمی توانستم آرد خمیر کنم و نانوایی کنم. خیلی ناراحت بودم که نان تازه ندارم سر سفره مهمانان شهیدم بگذارم. کلی مواد غذایی مانند برنج و گوشت و حبوبات آماده کرده بودم که با کمک همسایه ها شام بپزیم اما نانی در خانه نداشتیم. شب قبل سالگرد با شهیدم درد ودل می کردم و با گریه می گفتم: حسین جان مادر امسال نتوانستم برایت نانوایی کنم چون مریض هستم و خیلی از این بابت دلشکسته هستم. و پس از درد و دل با شهیدم خوابیدم. در عالم خواب دیدم در خانه را می زنند رفتم در را باز کردم نگاه کردم دیدیم حسین پسرم همراه شهید اصغر فصیحی روی موتور نشسته اند و دارند می خندند. دیدم شهید اصغر فصیحی پنج تا بسته نان بزرگ روی دست دارد و پشت سر حسین روی موتور نشسته است و با خنده به حسین می گوید: به مادرت بگو ناراحت نان نباشد برای مراسم سالگردت نان آوردیم. خوب که دقت کردم دیدم دوتا دیگر بسته نان به دسته های موتور آویزان بود که روی هم رفته هفت تا بسته نان بود. مادر شهید می پرسد: شما از کجا برای من نان آوردید!؟ مگر می دانید که من نیت دارم سالگرد بگیرم!؟ شهیدان حسین و اصغر فصیحی می خندند و می گویند: بله که می دانیم و بعد
می روند. مادر شهید یک دفعه از خواب بیدار می شود و می رود جلوی در خانه و می بیند کسی نیست و کلی در تنهایی خودش غرق در فکر بود تا وقت نماز صبح می شود، بعد از نماز مادر شهید پیش خودش می گوید امروز مراسم داریم بلند شوم کمی خانه را آب و جارو کنم. همین طور که مشغول تمیز کردن خانه بود وارد یکی از اتاق هایشان می شود که یک سبد بزرگ بنام( سوواره) آنجا داشتند که وقتی نان می پختند نان ها را خشک می کردند و روی آن سبد می گذاشتند و نگهداری می کردند. آن روز با حسرت نداشتن نان یک نگاه به سبد خالی نان می اندازد که یک دفعه متوجه می شود سبد نان پر از نان است و
می بیند هفت تا بسته نان خشک توی پلاستیک سفید بود و توی آن سبد نان بود. و یک بوی عطر خاصی هم دارد. مادر شهید به یاد خوابی که دیده بود افتاد و می فهمد این نان ها همان هفت بسته نانی است که دست فرزند شهیدش حسین وشهید اصغر فصیحی همرزمش بوده است!!. بعد از این کرامت شهید در تنهایی خود کلی گریه می کند و خدارا شکر می کند و یک دستمال روی نان ها
می اندازد و درب اتاق را می بندد و به کسی هم نمی گوید که چنین خوابی دیده و این کرامت رااز شهیدان دیده است و شب مهمانان که می آیند در مراسم شهید شرکت می کنند پس از دعای کمیل سفره پهن می شود و مادر شهید نان ها بهشتی را روی سفره شام می گذارد تا مهمانان میل کنند. مهمانان که تا حالا یک چنین نانی ندیده بودند و نخورده بودند از مادر شهید می پرسند: حاج خانم این نان ها از کجاست؟ چقدر خوشمزه است.!! مادر شهید که از اسرار این نان ها آگاه بود فقط زیر لب خدارا شکر می کرد. و مدتی بعد از این مراسم یک روز این کرامت را برای ما بازگو کرد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از کرمان بیدار
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
《ما از مرگ نمیترسیم که مرگ ما شهادت است...》
☫ ✍مکتب حاج قاسم
@kermanbidar
هدایت شده از انجمنمدرسانبیانیهگامدوم
#دوره_جامع تربیت مربی #بیانیه_گام_دوم_انقلاب🌹
🌙 ماه رمضان سر سفره انقلاب 🌖
🖥 بصورت #آنلاین و #آفلاین
👨🏻💻 ارائه دوره توسط اساتید دانشگاه جامع امام حسین (ع)
🏆 ارائه #مدرک_معتبر +حکم مربیگری
🖥 عضویت در #انجمن_مدرسان بیانیه (ملی)
🌺 معرفی #برترین_های_دوره به عنوان مدرس و نماینده شعب استانی انجمن مدرسان بیانیه
🔹شروع دوره: ۴ فروردین
🔹٢۵ جلسه
🔹شبهای ماه مبارک رمضان
🌘 از ساعت ٢١ تا ٢٢
🆔 @Analysts
🆔 @secondstep_course
آیدی پشتیبانی:
@AH_info
لینک ثبت نام:
https://armanpsy.ir/bg2
✅ تخفیف های ویژه داخل لینک ثبت نام
➕ #انجمن_مدرسان_بیانیه_گام_دوم👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2843017216C4b1711eae7
🌺🍃
🍃
هدایت شده از MESHKAT | مشکات
شهید حسین خلعتبری: اگر ذرهای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خون خود در خاک وطن خواهم شست و مرگ در این راه را افتخار میدانم. اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم حتماً به این مردم خوب هدیه میکردم.
@Projectmeshkat
هدایت شده از (خادم المهدی♡)
هدایت شده از حقیقت
🌀 سبک زندگی شهدا
اومده بود مرخصی. نصف شب بود که با صدای ناله اش از خواب پریدم.
رفتم پشت در اتاقش. سر گذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه می کرد؛
می گفت:« خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی می خوام مثل مولایم امام حسین عليه السلام سر نداشته باشم. مثل علمدار حسین عليه السلام بی دست شهید شم.»
وقتی جنازه اش رو آوردند، سر نداشت. یک دستش هم قطع شده بود، همون طور که دوست داشت.
مثل امام حسین عليه السلام،
مثل حضرت عباس عليه السلام
شهید ماشاالله رشیدی🌹
✍راوی: پدر شهید
@hagigei
هدایت شده از لونی
بسم رب الشهداءالسلام علیک یا ابا عبدالله الحسین سلام فرشته اسمانی رفیق شهیدم دستم بگیر کمکم کن الگو حضرت زهرا تو زندگیم اجرا کنم رفیق شهیدم کمکم کن بتونم یک اعمال نیک برا اخرتم جمع کنم ازت خواهش میکنم کمکی کنی هیچ وقت مرتکب کناه نشم بتونم نماز شب هام هرشب بخونم تابتونم با این اعمالم در قیامت ودر جوار حضرت زهر(س)وهمچنین ابا عبدالله حسین ورفیق شهیدم همنشین بشم همه ما زمینی هستیم اما رفقای آسمونی داریم
رفیق آسمونیا که نباید حال دلشون خراب باشه...
رفقایی که عشق و محبتشون زندگیمون رو عوض کرده..
مگه میشه شهیدمحمدمهدی باشه و ما خوب نباشیم..
مگه میشه شهید محمد مهدی
باشن و ما غم بگیریم..!
🌺🌺رفیق شهیدم محمد مهدی عزیز اسمانی شدنت مبارک🌺🌺
شادی روحشون صلواتی عنایت کنید
🌷اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
هدایت شده از علقمه
🔹 فتح المبین ۱)
طرحریزی عملیات افتخار آفرین فتحالمبین از اواسط آبان ١٣٦٠ آغاز شد و پس از تلاشهای مستمر و خستگیناپذیر و انجام مشورتها و هماهنگیهای گسترده میان فرماندهان نظامی، سرانجام طرح عملیاتی شماره ١ فتحالمبین در اواخر دی ماه همان سال آماده شد. روز ١٣ بهمن ١٣٦٠ در پی یک نشست مشترک بین فرماندهان عمده سپاه و ارتش، طرح یادشده به یگانهای عمده اجرایی ابلاغ و متعاقب دریافت اطلاعات جدید در ٣٠ بهمن همان سال طرح اولیه بازنگری شد و طرح شماره ٢ در ١٣ اسفند انتشار یافت.
این عملیات با مراجعه به قرآن کریم، فتح نامگذاری شد و سرانجام در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز دوشنبه دوم فروردینماه فرمان آغاز حمله بزرگ و سرنوشتساز فتحالمبین به شرح زیر صادر شد:
بسمالله الرحمن الرحیم، بسم الله القاصم الجبارین و یا زهرا
رزمندگان اسلام با دریافت پیام، عملیات حماسی و تاریخی فتحالمبین را در شمال خوزستان آغاز کردند و از جنوب و شمال غربی شوش و غرب دزفول در چند محور با ارتش عراق درگیر شدند.
#فتحالمبین