eitaa logo
نیم پلاک
440 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
318 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حقیقت
🌾 روایتی از ۱۳شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه‌ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر  و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم. بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله می‌کردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن می‌شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن می‌کرد. روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود. نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچه‌ها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظه‌ای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه‌ کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند. سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و می‌گفت خیلی دلم شور می‌زند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس  ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند. فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کوموله‌ها هستند، کوموله‌ها هستند.» شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است. آنان تمام وسایل بچه‌ها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم. نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینی‌بوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد. تمام حواسم پیش بچه‌ها بود، خدایا چه بر سر بچه‌ها می‌آورند. جرأت نمی‌کردم از سرنوشت بچه‌ها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم. فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بی‌جان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشه‌ای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند. 📚کتاب خاطرات دردناک ناصرکاوه ☝ راوی:غلام رشیدیان @hagigei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠تکلیف ماها را حضرت سیدالشهدا معلوم کرده است،در میدان جنگ از قلت عدد نترسید، از شهادت نترسید. 📚صحیفه نور ، جلد ۱۷ ، صفحه ۶۰ 👥 @sahifeh_noor
🌴🌷﷽🌹🌴 🥀 تصویر جنایت حزب بعث و جسارت به حرمین شریفین با تانک عراق در مقابل حرم حضرت ابالفضل عباس(ع) در خلال سرکوب قیام (انتفاضه شبانه) مردم عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی... 👌 ویرانی حرم حضرت اباعبدالله الحسین(صدام در سال ۱۳۷۰ در قیام شیعیان کربلا، به حسین کامل دستور داد: «به حرم حضرت حمله‌ور شوید و همه کسانی را که آنجا هستند تکه تکه کنید.»🔥 در آستانه ورود به ایستاد، به رجزخوانی پرداخت و با غرور و جسارت گفت: «من حسین هستم و تو هم حسین هستی. ببینیم کی زودتر دیگری را از بین می‌برد!» و با گلوله گنبد حرم امام حسین (ع) را مورد هدف قرار داد.⚡️ ( رجزخوانی «حسین کامل» بعدا ذلیلش کرد) 📌 ┄•❁ ❁•┄ @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴👌💥👌🌴
هدایت شده از حقیقت
🖤 امام سجادعلیه السلام : ✍ بعضی گناهان سبب برآورده نشدن دعا می شود که باید از انها دوری کرد از آن جمله می توان اشاره کرد به : ☀️۱- نيت بد ☀️۲- خرابی باطن ☀️۳- دورويي ☀️۴- ایمان و اعتقاد به برآورده شدن دعا نداشته باشیم ☀️۵- تاخير در نمازهای واجب ☀️۶- ترک كار خير و صدقه ☀️۷- گفتن كلمات زشت و ناپسند 📗 ميزان الحكمه ، ج۴ ، ص۲۸۷ @hagigei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫﷽☫ 🌴🌷🇮🇷🌹🌴 رئیسعلی دلواری خطاب به عزاداران بى بصيرت: عزای امام حسین(ع) با پول انگلیسی های حق کُش؟ در مقابل ظلم سکوت کردید، حال به عزای حسین نشسته اید؟ 📌 ┄•❁ ❁•┄ @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴👌💥👌🌴
هدایت شده از قم آنلاین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 کودکان آفریقایی، ترور ترامپ را بازسازی کردند! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Qomonline بیشتر‌ببینید🔝
هدایت شده از دوستان شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مدیونید اگه این فیلم را ببینید و منتشر نکنید. روز قیامت جلوی تک تکتان را می‌گیرم :)💔 ❤️امام خامنه ای❤️ 🔻یاران سیدخراسانی🔻 به کانال مادر روبیکا بپیوندید👇👇 https://rubika.ir/mahdisahebzman به کانال مادرایتا بپیوندید 👇👇 https://eitaa.com/alamdarenghlab
598.pdf
2.66M
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 جهت رشد «تحلیل سیاسی» آموزان وقت بگذارید و پیام تاریخی (ره) به مناسبت قطعنامه 598 سال ۱۳۶۷ را با دقت بخوانیمو ببینیم که داشتن امام جه نعمتی است 🇮🇷🌴 🇵🇸 ) 📌 ┄•❁ ❁•┄ @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴👌💥👌🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
سلام وقت شما بخیر عکس شهیدی رو براتون می‌فرستم طبق گفته مادر شهید غریب هستند،لطفا توی کانال بذارید تا دل شهید و مادر عزیزش شاد بشه و هر کس دید صلوات و فاتحه‌ای نثار روح پاک ایشان نمایند انشاالله
هدایت شده از 🇮🇷 ابوحسین / abuhossein
🌱در گرمای بالای ۵۰ درجه که می‌جنگی تیر و ترکش لازم نیست چند ساعت به تو آب نرسد! کارت تمام است .... یاد همه رزمندگانی که درگرمای بالای ۵۰درجه جنوب هیچ گاه خم به ابرو نیاوردند وجانانه ازمرز وبوم ایران اسلامی دفاع کردند هدیه نثار همه جان برکفان لشکراسلام صلوات @abuhossein
هدایت شده از شهیدانه‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎞 (۶) 💠 🌷 🇮🇷 از •┈•••✾🌷🕊🌷✾•••┈• تمامی قسمتهای شهیدانه قوم دوست: 🎞 1 🎞 2 🎞 3 🎞 4 🎞 5 🎞 6 •┈•••✾🍃🌸🍃✾•••┈• 🆔 کانال در ایتا 👇 eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad 🌐 عضویت در ، ، و 👇 🌐 shahidanehha.ir •┈•••✾🍃🌸🍃✾•••┈• 📌ضبط و تدوین در مؤسسه شهیدانه رفسنجان 👇 ☫ @adminshahidanehha 💠 را ببینیم، نشر دهیم. 🕊 ، 🕊 بفرست برا اونایی که برا شون دعا 🤲 می کنی ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
💚عاشقانه ها با سیدالشهدا خانم اشرف سیف الدینی  در کتاب خاطرات شهید اخلاقی با عنوان نذر قبول نوشت: مادر محمود می‌دانست او شهید می‌شود. به نیت شهادت پسرش در روز عاشورا ختم سوره واقعه را برداشت تا گریه‌هایش برای امام حسین (ع) باشد و رنگ او را بپذیرد. وقتی محمود به جبهه رفت مادرش عکس او را قاب گرفت و بر روی دیوار نصب کرد. غروب عاشورا که هنوز خبر شهادت محمود به او نرسیده بود. به قاب عکسش نگاه کرد و دست‌هایش را به آسمان بلند کرد و با ناراحتی گفت «خدایا! نذرم را قبول نکردی؟!» مادر عازم مسجد بود، وقتی خبر شهادت محمود را به او دادند، «اولین سوالش این بود که کی شهید شد؟» وقتی گفتند روز عاشورا، گفت « خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.» با اینکه خبر شهادت محمود را شنید دوباره راه مسجد را در پیش گرفت و گفت «محمود به امام حسین (ع) اقتدا کرد و امام حسین (ع) شهید نماز شد.» @Modafeaneharaam
هدایت شده از اصفهان در دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردان امام سجاد علیه السلام @defaehmoghadasesfahan اصفهان در دفاع مقدس 🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حقیقت
🌿یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب. می گفت: مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟  مگه نفرمود: والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی. 🌿عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت. 🌿 لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود: مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم. 🌿شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست.😢 شهید شاپور برزگر🌹 📚منبع کتاب خط عاشقی @hagigei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا