هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 عروج در شلمچه
روایت توکل محمودی از کربلای ۵
استان همدان، روستای سولان
<><><>
بعد از مراسم، برگشتیم آپادانا. شام خوردیم و بلافاصله سوار اتوبوس شدیم و به سمت جنوب، پادگان شهید مدنی حرکت کردیم. صبح فردا رسیدیم. بچههای سولان را به گردان ۱۵۴ تحویل دادند و گفتند بروید داخل چادر تا پذیرش شوید. ساکم را گذاشتم پیش بچهها و رفتم گردان ادوات تا سری به دوستان بزنم.
مصطفی نساج، معاون گردان، را دیدم. با موتور تریل داشت میرفت. صداش کردم. از شبهای سنگرسازی منو خوب میشناخت. ایستاد، سلام کردیم، دیدهبوسی شد. گفت: «محمودی سنگرساز، کجا هستی؟» گفتم با سپاه محمد آمدم، فعلاً تو گردان ۱۵۴ هستم. گفت: «چرا رفتی اونجا؟ وسایلتو جمع کن، بیا ادوات.» پرسید: «از بچههای ادوات کسی هست؟» گفتم: «بله، شمسالله و هادی هم هستن.»
با موتور آمدیم کنار گردان ۱۵۴. گفت: «من داخل نمیام، بد میشه. تو برو ساکتو بردار بیا.» برگشتم و به بچهها گفتم: «بیاید بریم گردان ادوات.» اولش قبول نکردند. به هادی حیدری گفتم: «من دارم میرم، نساج اومده دنبالم.» هادی گفت: «منم میام.» بچهها گفتند: «باشه، ما هم میایم. بذار همه پیش هم باشیم.»
من و هادی، بچههای سولان را بردیم گردان ادوات: صفر شریفی، جلال دهقانپور، شمسالله اسفندیاری، حمید پریدار، و چند نفر دیگر که الان حضور ذهن ندارم. پذیرش شدیم. من، شمسالله، هادی حیدری، و جلال دهقانپور رفتیم خمپاره. صفر شریفی و حمید پریدار رفتند مخابرات و بیسیمچی شدند.
چند نفر از بچههای سولان از قبل در ادوات بودند: حسینعلی کریمی، شمسعلی صفدری، محمدباقر طریقتی. چند روزی آموزش مختصر دیدیم برای آمادگی بیشتر. یک قبضه خمپاره ۶۰ داشتند که بهش میگفتند «تکاوری»؛ باید روی شکم میگذاشتی و شلیک میکردی. کسی داوطلب نشد. جلال دهقانپور گفت: «من شلیک میکنم.» خمپاره را گذاشت روی شکمش، گلوله انداخت، براش صلوات فرستادند.
یک روز من، هادی، شمسالله و جلال قدم میزدیم. جایی آموزش تانک میدادند. جلال گفت: «من سربازی، خدمه تانک بودم. بریم ببینیم چی میگن.» رفتیم کنار نیروها ایستادیم. مربی داشت قطعهای را توضیح میداد. جلال دست بلند کرد. مربی گفت: «بفرمایید.» جلال گفت: «ببخشید، این قطعه اونطور که شما گفتید نیست، مثلاً اینطوریه...» مربی گفت: «بارکالله، آفرین! از کجا میدونی؟» جلال گفت: «زمان شاه، سرباز خدمه تانک بودم.» مربی پرسید: «الان کجا هستی؟ اسمت چیه؟» گفت: «جلال، گردان ادوات.»
عصر، بلندگو صدا زد: «جلال دهقانپور، به میدان صبحگاه.» همه تعجب کردیم. رفتیم دیدیم مربی تانک با دو سه نفر پاسدار آمدهاند. گفتند: «آقا جلال، شما بیاید به بچهها آموزش تانک بدهید، اطلاعات زیادی دارید.» جلال قبول نکرد. گفت: «من این بچهها رو تنها نمیذارم.» جلال برای ما مثل برادر بزرگتر بود، خدایی خیلی هوامونو داشت. متأسفانه موقع آموزش خمپاره، دستش از جا درآمد و سوخت. دکتر گفت باید یک ماه استراحت کند. برگشت همدان.
آموزش تمام شد. شب آخر، راهپیمایی رفتیم پشت کوههای شهید مدنی. هوا تاریک بود، از آن شبهایی که ماه در نمیاد. یکی از فرماندهان بلند، درباره ستارهشناسی و چیزهایی که یک نظامی باید در شب بلد باشد، آموزش میداد. حرفها که تمام شد، گفت: «یک نفر امشب تو این تاریکی یه روضه مصیبت بخونه.»
شمسعلی صفدری بلند شد. مصیبت حضرت فاطمه زهرا (س) را خواند:
یا فاطمه من عقده دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
در انتظارم مهدی بیاید
تا تربتت را پیدا نماید
مداحی شمسعلی خیلی تأثیرگذار بود. در گریز روضه، از رفقایی که شهید شده بودند گفت. میگفت: «ما داریم میریم خط، بازم رفقامون شهید میشن.» همه ناله میکردند، اشک میریختند. شب بهیادماندنیای شد. بعد از چهل سال، هر جا این روضه را میشنوم، یاد آن شب میافتم.
┄┅••༅✦༅••┅┄
#خاطرات_شما
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
࿐✧•حماسه جنوب•✧࿐
20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سیدعلی خامنهای، مقصر اصلی مشکلات کشور!
🔻چرا رهبری نرخ تورم و دلار و سکه را سر و سامان نمیدهد؟
🔻چرا رهبری با مفسدان برخورد و فساد را ریشهکن نمیکند؟
این کلیپ مهم را حتما ببینید .
🔴#جبهه_رسانه 🎬
┅❀💠❀┅
https://eitaa.com/joinchat/455081998C2e5cfb82a4
┅❀💠❀┅
هدایت شده از حقیقت
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فیش حقوقی شهید شهریاری🌹
♦️قابل توجه مسئولانی که به نام حقوق میلیارد ها از بیت المال گرفتند
هشتم آذر سالگرد شهادت
@hagigei
نیم پلاک
♦️رهبر انقلاب: جان های عزیزی از دست ما رفتند، فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از کف میدون
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فیلم دیده نشده از شهیدان طهرانیمقدم و زاهدی
#کف_میدون
@Kfemeydoon
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این هم معجزه و نفس شهداست.
خدا کند که بیاد😭
او با لشکری از شهدا خواهد آمد❤️🌷
همراه سردار رفته بودیم اصفهان مأموریت،
موقع برگشتن، بردمان تخت فولاد
به گلزار شهدا که رسیدیم، گفت: بچهها، دوست دارین، دری از درهای بهشت رو به شما نشون بدم؟
گفتیم: چی از این بهتر، سردار!
کفشهایش را درآورد، وارد گلزار شد، یک راست بردمان سر مزار شهید خرازی...
گفت: از این قبر مطهر، دری به بهشت باز میشه
نشستیم، حال و هوای سردار تماشایی بود
به ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم.
وصیت کرده بود که حتماً کنار شهید خرازی دفنش کنند و همانجا مزارش شد...
#شهید_احمد_کاظمی🌹
هدایت شده از حقیقت
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فیش حقوقی شهید شهریاری🌹
♦️قابل توجه مسئولانی که به نام حقوق میلیارد ها از بیت المال گرفتند
هشتم آذر سالگرد شهادت
@hagigei