eitaa logo
نیم پلاک
429 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
329 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
📄شهید مسعود ادهمی من هم دارم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم 🆔 @mehan_esf
هدایت شده از حقیقت
‌ ✳️ فرمانده گردان علی ابن ابی‌طالب (یگان دریایی) با بیش از سی و شش ماه حضور مستمر در مناطق جنگی و با سی درصد جانبازی، در منطقه عملیاتی کربلای ۵ مفقودالاثر گردید. سرانجام پیکر او در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۷۴ش توسط گروه تفحص کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد و در ۸ مرداد ۱۳۷۴ش در شهرستان آمل تشییع و در زادگاهش، روستای سرخکلا به خاک سپرده شد. شهید فتح الله حیدری🌹 @hagigei
هدایت شده از محمد رضا فخاری
ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم ... امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم : هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما ،چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛چون ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم ...
هدایت شده از ساقی
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ۱۴۰۳ ✅ عضویت نیروی هوافضای سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی آدرس دفتر گزینش اصفهان: روبروی گلستان شهدا ، جنب مجتمع مسکونی بدر
هدایت شده از بهرام فرخی
🚀همراه ایثار گران بخندیم🚀خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ...از کتابی بنام (رفاقت به سبک تانک) که منتشر شد مهدی تعریف کرد: عزیز توپ کنار سنگر منفجر شد، یک تیکه از گوشت پاهای تو را برده، گر چه بستیم ولی باید بری یک ماهی بیمارستان بستری بشی. عزیز: ول کن بابا! چند روز اینجا بستری بشم خوب میشه!. مهدی: پسرجان! ممکنه عفونتی بشه بعدا باید پاتو قطع کنن. خلاصه عزیز مجبور شد خط را ترک کنه. بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش، با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش. گفتم: خانم پرستار! دوستی داشتیم بنام عزیز کدوم اتاقه؟ پرستار: توی اتاق ۱۱۰ بستریه. اما توی اتاق سه تا مجروح بودند، که دو تا شون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهاش پیدا بود. دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه! یهو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سر و صدا کردن! گفتم: بچه ها این چرا اینجوری می کنه؟ نکنه موجیه؟!!! یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!! همگی گفتیم: نه! کجاست؟ پرستار به مجروح باند پیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟ همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! رفتیم کنار تختش، عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود، دو دست، سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود! با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتون! حالا دیگه منو نمی شناسین؟!! یهو همه زدیم زیر خنده گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ فقط یک ترکش به پا خورده، که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد نامیزان! عزیز سرتکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش، بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه!! بچه ها خندیدند، اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد: عزیز: وقتی ترکش به پایم خورد، منو بردند عقب، توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند، تا آمبولانس خبر کنند، توی همین گیرو دار، یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر، سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته بر و بر نگاهم کرد، راستش من هم حسابی ترسیده بودم، یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پست فطرت می کشمت... چشمتان روز بد نبینه، حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد، به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم، حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم، کسی نمی اومد، اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر، از حال رفت، من هم فقط گریه می کردم... بس که خندیده بودیم، داشتیم از حال می رفتیم ☺️ دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند. عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر می زنین!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: یک ساعت بعد، به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش، تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دو باره قاطی نکنه...☺️ خلاصه رسیدیم بیمارستان اهواز، گوش تا گوش بیمارستان آدم ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد، یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. باز هم افتاد به جونم، این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند، یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام! رحم کنین. یهو یه پیر مرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! زبان ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا، حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.☺️ پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون، خواستیم از عزیز خدافظی کنیم، که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!! عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین...☺️☺️ به یاد شهدا و بچه های جبهه و جنگ و شادی روحشان صلوات» ۱۴٠۲/۱۱/۲۴ 🇮🇷خط شکنان فلاورجانhttps://eitaa.com/khatshekananfal
هدایت شده از امید جون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توضیح کامل و جامع واژه "بی‌شرف" توسط یک هموطن "باشرف" 🔴 👇 @bidariymelat
هدایت شده از مجید جوانی
هدایت شده از دنیای من
♦️تصویری از سنگ قبر صورتی دختر کاپشن صورتی در فضای مجازی👇 @kerman_news
هدایت شده از بچه های مسجد
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 سلام علیکم فایل کیفیت بالا کارهای درمورد 💥 عج از اثار 🌷 برای استفاده در خدمتتون ارایه میشه 🌻 امید که مورد استفاده واقع بشه و باشه