فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 در جنگ اوکراین یک گروه ۳ نفره باهم در حال حرکت هستند که یکی از اون ها ناخواسته پا روی مین میذاره.
واکنش هم رزم هاش رو ببینید!
🇮🇷با دفاع مقدس ما مقایسه کنید .
🚩رزمندگان ما هنوز آهنگران گوش میدن و بیاد رفقای شهید خود گریه میکنند و در پی شهادتند .
این کودکان معصوم را ببینید!
صف کشیدهاند اما نمیدانند چه خبر است!
شاید خیال میکنند شهر بازی است!
شاید خیال میکنند هدیه میدهند!
چهرههایشان خوشحال است!
اما پایان صف، منافقین نوبتی آنها را زنده به گور میکردند!
راستی اگر اعدام نمیشدند چند کودک ایرانی را زنده به گور میکردند...
نقطهزنی در فضای مجازی با کانال
تک تیرانداز انقلاب👇
💥@enghelab_sniper
این کودکان معصوم را ببینید!
صف کشیدهاند اما نمیدانند چه خبر است!
شاید خیال میکنند شهر بازی است!
شاید خیال میکنند هدیه میدهند!
چهرههایشان خوشحال است!
اما پایان صف، منافقین نوبتی آنها را زنده به گور میکردند!
راستی اگر اعدام نمیشدند چند کودک ایرانی را زنده به گور میکردند...
نقطهزنی در فضای مجازی با کانال
تک تیرانداز انقلاب👇
💥@enghelab_sniper
✅
قابل توجه آقای ظریف و کسانی که مخالف
«شعار مرگ بر آمریکا» هستند:
☝️☝️☝️
#جهاد_تبیین
#شعار
#مرگ_بر_امریکا
#قرآن
#انتشار_پیام_صدقه_جاریه_است
پیشگویی در مورد روز شهادت
روزی شهید بزرگوار محمّد بروجردی، که در آن زمان فرماندهی قرارگاه حمزه سید الشهداء را به عهده داشت، با بنده تماس گرفت و فرمود: برنامهریزی کردهایم که محور سردشت به بانه را پاکسازی کنیم و این عملیات از سختترین عملیاتهای جاری ما خواهد بود و ممکن است تلفات سنگینی داشته باشیم. من خودم از طریق بانه به سردشت، رزمندگان را همراهی میکنم، شما هم برای تقویت روحیۀ رزمندگان به سقّز بروید و با آقای طیّاره و به وسیلۀ هلیکوپتر به سردشت بروید و روزهای اوّل عملیات را در سردشت باشید. بنده رفتم سقّز. شبی که فردایش عازم سردشت بودیم، دو نفری با شهید طیّاره نشسته بودیم. تلفن زنگ زد. شهید ناصر کاظمی فرمانده وقت سپاه کردستان بود. من صدای کاظمی را میشنیدم که به شهید طیّاره برنامههای سردشت را توضیح میداد. شهید طیّاره با جدّیت خاصّی گفت: من همراه موسوی به سردشت میروم و تا روز هفتم عملیات، آنجا هستم.
شهید کاظمی با لحنی مزاحگونه فرمودند: طیّاره! توی این موقعیت حساس، هوس اصفهان کردهای؟
گفت: نه! اصفهان نمیروم. شهید میشوم.
آن موقع، نه بنده و نه شهید کاظمی گفتۀ ایشان را جدّی نگرفتیم. فردای آن شب همراه ایشان به سردشت رفتم. عملیات شروع شد و دقیقاً شهید طیّاره صبح روز هفتم، روی پل «ربط» که بخش حساسی اطراف سردشت است، با گلولهای که به قلبش اصابت کرد، به شهادت رسید!
چند روز بعد از این حادثه بنده خدمت حضرت امام رحمه الله شرفیاب شدم و در آن ملاقات، ماجرای آن شهید بزرگوار را برای امام تعریف کردم.
امام فرمودند: همۀ مراحل را خودت از نزدیک ناظر بودی؟
عرض کردم: بله.
فرمودند: باز تکرار کنید.
وقتی شرح میدادم، اشک، اطراف چشم مبارک امام حلقه زده بود.