eitaa logo
نیم پلاک
641 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
6.5هزار ویدیو
371 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سربازان گمنام
3.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک حرکت دِلی و عاشقانه 🔹سلام نظامی نیروی نظامی پلیس راه شهر همدان به کرمانشاه برای زائران اربعین حسینی ☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
هدایت شده از پاسداران انقلاب
📸 به یاد جوانان مجاهد عراقی که حدود ۳۷ سال پیش در همین روزها، دوشادوش جوانان ارتشی و سپاهی ایرانی مقابل رژیم بعث جنگیدند و به شهادت رسیدند 🔹این روزها مصادف با شهادت ده‌ها جوان عراقی در سال‌های دفاع مقدس و در منطقه عملیاتی حاج‌عمران است.مجاهدان عراقی در قالب لشگر ۹ بدر همراه بچه‌های سپاه و ارتش در ده‌ها عمليات دفاع مقدس شرکت می‌کردند. 🔹در حاج‌عمران(شهریور ۶۵) ده‌ها جوان عراقی شهید شدند. آن روزها تشييع پیکر بسیار عظیمی در مقابل مجلس شورای اسلامی در تهران برای این شهدا برگزار شد. تعداد زیادی از شهدای عراقی حاج عمران در گلزاری شهدای قم به خاک سپرده شدند. ✍از کانال دلنوشته‌های یک عراقی ☑️ | انقلابی 🇮🇷 پاسداران انقلاب @pasdarane_enghelab
هدایت شده از شهیدانه‌
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 بیاد شهید مدافع حرم "سعید سامانلو" از قم مقدسه 🌷 شهیدانه 🌷«فقط برای خدا» (قسمت دهم) 🌐 لینک کیفیت فول اچ دی جهت نمایش در مساجد، و یادواره های شهدا: http://m.aparat.com/v/vPHwQ 🌐 لینک کانال شهیدانه در ایتا جهت معرفی به دیگران: https://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad 🌐 لینک کانال شهیدانه در روبیکا جهت معرفی به دیگران: https://rubika.ir/shahidanehha2 🌐 سایت شهیدانه ها: shahidanehha.ir
هدایت شده از شبکه ملی وارثون
31.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬تولد در مشهد|جهاد در سامراء|مزار در نجف 🌹شهید مدافع حرم امامین عسکریین به روایت علیرضا دلبریان 🕌 اینجا خانه ی پدری امام زمان(عج)
هدایت شده از شهیدانه‌
3.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹هنوز از کربلایت ... به گوش آید صلایت.... حسین جانها فدایت.... هیهات من الذله هیهات من الذله.. ما یاوران قران در راه عشق ایمان بگذشتیم از جان.. هیهات من‌الذله هیهات من الذله.. @shahidanehha
هدایت شده از شهیدانه‌
رئیس علی دلواری فرزند رئیس محمد، کدخدای ده دلوار بود که در سال 1299 ه. ق متولد شد. او درعصر مشروطیت جوانی بیست و چهارساله، بلند همت، شجاع، در صدق و وفا بی مانند و در حبّ وطن کم نظیر و در توکل به خدا ضرب المثل بود. اگرچه سواد کامل و معلومات کافی نداشت، اما پاکی سرشت و صفات حمیده او طوری بود که زبانزد خاص و عام بود. رئیس علی بعد از این که قوای اشغالگر انگلستان بوشهر را به تصرف خود درآوردند با شجاعتی وصف ناپذیر به مقابله پرداخت و شکست سنگینی بر قوای انگلستان وارد کرد و در حین مبارزه با دشمنان اسلام و ایران، از پشت مورد هدف گلوله فرد خائنی قرار گرفت و در منطقه تنگک صفر ۱۲شهریور ۱۲۹۴ به شهادت رسید. 🌷@shahidanehha
هدایت شده از شهیدانه‌
🌱زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: او می‌بیند... 🍀 با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند... 🌺شهیده‌زینب‌‌کمایی🌺 📙برگرفته از کتاب شیرین تر از عسل @shahidanehha
هدایت شده از شهیدانه‌
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 چرا اینقدر روضه‌ی امام حسین(ع) برپا می‌کنید و از کربلا، پیاده‌روی اربعین و امام حسین(ع) دم میزنید..؟!! 🔹 پاسخ زیبا و به یادگار مانده برای تاریخ بشریت، از شهید آقا مرتضی آوینی ◇ بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا؛ ◇ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک است یک منظر معنویست که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان! @shahidanehha
هدایت شده از شهیدانه‌
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم 🌷 @shahidanehha
هدایت شده از محمد عسگری(ضرغام)
شهید علی ذاکری نقل از شیخ حسین انصاریان شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر… بنده منزل این شهید رفته ام و حکایت را از نزدیک دیده ام و اول این ماجرا را شیخ حسین انصاریان بالای منبر گفتند و من حساس شدم و این موضوع را دنبال کردم. دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر … این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند. این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده . شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد. آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود. می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیش‌نماز مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد: آن قدر وصیت نامه دو صفحه ای این شهید را خوانده ام که آن را حفظ شده ام . این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند. از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد. جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی .. رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و… ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟ با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است. به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد.. لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از بهترین پزشکان کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای جذب خواهران تلاش می کنند و… حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام خون شهدا هم دارد
هدایت شده از شهیدانه‌
21.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 اربعین حسینی بر شیفتگان خامس آل عبا علیهم السلام تسلیت باد. 🌷 بیاد شهید مدافع حرم "سعید سامانلو" از قم مقدسه 🌷 شهیدانه 🌷«فقط برای خدا» (قسمت یازدهم) 🌐 لینک کیفیت فول اچ دی جهت نمایش در مساجد، و یادواره های شهدا: http://m.aparat.com/v/tE6jB 🌐 لینک کانال شهیدانه در ایتا جهت معرفی به دیگران: https://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad 🌐 لینک کانال شهیدانه در روبیکا جهت معرفی به دیگران: https://rubika.ir/shahidanehha2 🌐 سایت شهیدانه ها: shahidanehha.ir
هدایت شده از شهیدانه‌
✳ آقا سید شما یه چیزی بگو! 🔻 سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی‌اصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی این‌گونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقه‌ی عملیاتی شلمچه به شهادت می‌رسد و همچون مادر بی‌نشان سادات، زهرای مرضیه (س) بی‌نشان می‌شود. 📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علی‌اصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی 📚 برگرفته از کتاب | سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین 📖 صفحات ۶۶ و ۶۷ ❤ #⃣ 🌷@shahidanehha