eitaa logo
تا انتهای افق
9.9هزار دنبال‌کننده
676 عکس
202 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یافتم... یافتم... سال گذشته همین موقع ها بود که احساس کردم بلاخره به آنچه سالیان سال دنبالش بوده ام رسیده ام. و مثل آن جمله معروف مدام می گفتم: یافتم... یافتم... سالها بود که انواع تدریس ها و مشاوره ها را برای سن نوجوان و جوان داشته ام اما به آنچه فکرم را راضی کند نمی رسید. خلاء یک طرح و نقشه جامع برای درست حرکت کردن انسان در این دنیا. نه کلی گویی یا گفتن خوبی ها و بدی ها. خیلی عملیاتی. یک برنامه روزانه... آیا حقیقتا شدنی است؟ نمی دانم! سال ۹۵ کمی قبل از این هجرتِ بزرگِ مورد نیاز،‌ قرار بود کتابی بنویسم بر اساس ابعاد وجودی انسان و چهار نوع رابطه ای که انسان دارد. رابطه با خود، خدای خود، سایر انسانها و سایر موجودات... کتب مفصلی پیشنهاد می شد که بر اساس آن دست به قلم شوم. اما نمی توانست به نوشتن راضی ام کند. تصورم این بود که بنویسم هم چیزی می شود مثل خیلی از کتب کلی نگر که خیلی نمی تواند دستگیر عموم نوجوانان و جوانان شود. مقدماتش را هم نوشتم اما مصادف شد با این سفر بزرگ. از میان اندک چیزهایی که در سفر اول با خود آوردم آن دست نوشته ها هم بود. اما خب پنج سال طول کشید تا کم کم افق، دیدنی شود... عمیقا دوست داشتم کتابی شود که عملیاتی و کاربردی باشد. روزهای نوجوانی خود را مرور می کردم و مرحله به مرحله آنچه محتاج و نیازمند داشتنش بودم اما نبود یا نیافته بودم را به یاد می آوردم... یک برنامه واضح، یک مربی برای من، یک چیز دقیق و منطقی که به من بگوید، سالهای عمر را چگونه سپری کنم، در بزرگسالی حسرت نخواهم خورد و مثل عالمان و عارفان دهر خواهم گفت: اگر به عقب هم برگردم باز همین مسیر را خواهم آمد و همین کارها را خواهم کرد... شروع کردم به تدریس کتب علامه شهید مطهری، تدریس شرح چهل حدیث امام خمینی و... اینها آثاری بود که نقاط عطف زندگی من بود برای حرکت کردن و رشد... اما باز چیزی انگار این میان نبود... چیزی که بتواند اصلا افراد را گرایش بدهد به کتاب خواندن، بزرگتر فکر کردن، افق زندگی را دیدن و تفکر کردن به اینکه در این دور روز عمر چه می خواهند؟ سال پیش همین موقع ها بود که جرقه ای در ذهنم زد که یک ضعف جدی غالب نوجوانان و جوانان دارند، یا پر از فکر و هدف بودن اما بی برنامه بودن است و در نتیجه افسردگی نرسیدن به آرزوها را با خود حمل می کنند یا از ریشه هدف و انگیزه و افقی برای زندگی نداشتن و با عموم سرگرمی های زندگی، حواس خود را پرت دنیا می کنند که زمان بگذرانند. چون چاره ای جز این ندارند. این شد که شروع کردم به طراحی آنچه تابحال خوانده بودم. تابحال به هزار سبک برای خود طراحی کرده بودم. با گوشت و پوست و خون تجربه کرده بودم و اهمیت و ضرورتش را حس کرده بودم. در نهایت شد طرحی به نام . یک کانال زدم @manebabarname و شروع کردم آنچه با ذهنیت و تجارب خود،‌ نیازسنجی کرده بودم در اختیار هرکسی که خسته از راه رسیده است بگذارم. از افق گفتم. از کلان اندیشیدن و خرد عمل کردن. از جهانی فکر کردن و از خود شروع کردن. از برنامه ریزی راهبردی گفتم. از معنی استراتژی داشتن در زندگی و اهمیت زمان و ضرورت شناخت خود و برنامه داشتن. و همین فصل جدیدی از زندگی من شد پر از حس و حال خوب و بینظیر که بسیار فرارتر از تجربه ای که داشتم کمک کار بسیاری در سنین مختلف شده بود. حتی بزرگسالان. انقدر که برخی پیام دهند که زندگی شان به دو بخش تقسیم شد. قبل آشنایی با این کانال و بعد از آن. از این تشخیص ارزشمند که بی شک خداوند در ذهن و قلبم انداخته بود بارها سجده شکر بجا آورده ام و خدا را شکر کرده ام و امروز الحمدلله بیش از ۶۰۰۰ نفر در شبکه های اجتماعی مختلف دنبال کننده این محتوا هستند. خروجی این یکسال هم یک مدیریت زمان برای رسیدن به اهداف بود که پس از یک عمر انواع سبکهای برنامه ریزی برای خود به آن رسیده بودم و باز هم خدا به ذهنم انداخت که آن را هم در قالب یک طراحی و چاپ در اختیار همه قرار دهم. خلاصه اینکه این یک سال خداوند کریم، انگار من را یک قدم دیگر به آن آرزوی بزرگ نزدیک تر کرده باشد، بی نهایت مسرورم و شاکر. و امیدوارم توفیق رسیدن به این افق و این هدف و این چشم انداز بلند را داشته باشم. و خواستم این حمد و خوش حالی را در این مرحله با شما نیز به اشتراک بگذارم. 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
دنیا، ما و کرونا قسمت اول کل داستان کرونا یک اتفاق مبهم و پر حاشیه است. واکسنش هم. یعنی مغز همه درد گرفته و سر همه گیج می رود از حجم تنوع اخبار ضد ونقیض این بیماری و راه های علاجش. بدتر از ابهام های بیماری، ابهام های واکسن شد. و مردم جهان که نه راه پس دارند نه راه پیش انگار. در این میان ما هم شاهد انواع حواشی آن بوده ایم. وقوع یک حادثه و چند دستگی همیشگی انسانها بر اساس عقاید، باورها. و البته تاثیر رسانه ها. و آنچه این میان به خوبی دیده می شود تفاوت آدمها در نوع اعتماد کردن هاست. فرانسه که بودیم باز هزاران حواشی بحث واکسن ها بود. برخی اعتماد صد در صد. برخی نگرانی زیاد. برخی پزشک ها می گفتند بزنید. برخی پزشکان استعفا دادند که این کشتار دسته جمعی است... نتیجه هم این شده که هنوز خیلی از مردم واکسن نزده اند در فرانسه و خروجی اش این شده که انواع راهکارها را برای مجبور کردن مردم به واکسن به کار بگیرند. مثلا دیروز که دوستم برای قهوه خوردن به یک کافی شاپ رفته، فروشنده ازش کارت واکسن خواسته و تازه گفته غیر این باید برای نشستن فرمی هم پر کنی... هلند هم نه به نسبت فرانسه اما اخبار پر از بحث است. برخی به راحتی واکسن زدند. برخی گفتند: این یک توطئه هست و برخی گفتند شما توهم توطئه دارید... حالا هنوز همه هلندی ها حتی در سطح فرهنگی ها تن به واکسن زدن نداده اند و بحث اجباری شدن آن از ماه آینده است. همین هم باعث شده باز سر باز شدن دانشگاه ها بحث باشد. در اخبار هست که برخی می گویند همه اساتید نزده اند. برخی می گویند بسیاری از دانشجویان نزده اند و ... تمام بحث این ملت اروپایی مخالف هم این است که این واکسن ها آمریکایی انگلیسی است و این ها پر از سوء سابقه هستند. یعنی حتما عوارضی دارد اما تجارت جهانی اینها اجازه نمی دهد که این عوارض را علنی کنند و جان انسان ها برایشان مهم نیست. شنیدم که دوستان هلندی شیعه شده هم اینجا گفته اند ما واکسن آمریکایی نمی زنیم. و حتی گفته بودند اگر بتوانیم برویم ایران واکسن ایرانی می زنیم! می دانم این برای خیلی از ایرانی ها غیرقابل باور هست. بالاتر پستی از یک هلندی گذاشته بودم که ابراز حسرت کرده بود که کشورش واکسن ندارد و خوش به حال ایرانی ها... و گفته بود اگر دستش برسد دوست دارد واکسن ایرانی بزند چون قابل اعتماد تر است... ادامه دارد... 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
دنیا، ما و کرونا قسمت دوم وقتی دستم سوخت و چند بار درمانگاه رفتم در مواجهه با چند دکتر و مطرح شدن اینکه خارج از ایران زندگی می‌کنم، برایم جالب بود که دو سه پزشکی که با آن ها صحبت کردم در دو تخصص متفاوت گفتند: که غالب ایرانی‌هایی که خارج از کشور زندگی می‌کنند، عموم کارهای پزشکی خود را سالانه می‌آیند در ایران انجام می‌دهند و برمی‌گردند. با این نظر و تجربه که هم به لحاظ قیمت به شدت به صرفه‌تر است هم به لحاظ کیفیت و تخصص و نتیجه عمل پزشکان ایرانی. خود من هم این را تجربه کردم. به راحتی مراجعه کردن به درمانگاه. بیمارستان... به راحتی وقت پزشک متخصص گرفتن. وفور پزشکان متخصص و و فوق تخصص با تجهیزات پیشرفته. بخصوص در فرانسه که بیش از ۴ سال بودم غیر از بحث نظم هرگز این تجربه دسترسی راحت را نداشتم. و یکبار توضیح دادم که مثلا چند ماه برای یک پزشک متخصص چشم زمان می برد. و در یکی از روزنامه های فرانسوی یکبار خوانده بودم که تعداد چشم پزشک خیلی کم است و لازم است از خارج پزشک وارد شود. در این مدت هم که به پزشک های مختلف مراجعه کردم. دو تا فرانسوی بود، یکی چینی و دو تا عرب. یعنی حتی همین پزشک ها هم همه فرانسوی نیستند. تعریف دو متخصص خیلی برای من جالب آمد. پزشکی که با خنده می گفت: مراجعین من عموما از کانادا و آمریکا هستند. و خیلی برایش عادی بود و به من می گفت: راست می گویی. سیستم پزشکی غرب ضعیف است. و پزشک متخصص دیگر که خیلی جدی به من گفت:‌ ما برای جراحی زانو امروز بیمار را بستری می کنیم، فردا عمل می کنیم. پس فردا می گوییم به خانه برود و مثال آورد از یکی از آشناهایش در آلمان که همین جراحی زانو را کرده و دچار مشکل جدی شده و یک ماه است که نمی تواند روی پاهایش بایستد و در بیمارستان بستری است و گفته هر روز یک پزشک می آید معاینه می کند و هی جلسه می گذارند و هنوز به تصمیم و جواب قطعی نرسیده‌اند. حالا کنار همه این تجارب شخصی، به شکل تصادفی مدتی است با یک برنامه آشنا شده‌ام که دو نفر ایرانی ساکن خارج از ایران هر بار با یک ایرانی در یک کشور که چندین سال زندگی می کن مصاحبه تصویری می‌کنند که تجاربش را مطرح کند و یک سری سوالات ثابت که از این افراد می پرسند درباره سیستم پزشکی آن کشور است. حتی در کشورهایی مثل آلمان هم فرد با قطع یقین می گوید که فقط ایران! و حسابی از تجارب تلخ خود از زمان بیماری و مجبور شدن به مراجعه پزشک بخصوص از نوع متخصص آن می گفتند. و در خاطرم مانده فرد می‌گفت: اینجا فقط باید مراقب باشی مریض نشوی... بعد با وجود همه این تجارب شخصی و عمومی، با خودم می‌اندیشم که حالا اگر در بین این کشورها یک کشور بخواهد واکسن تولید کند، کدام کشور حتی به لحاظ علمی بیشتر قابل اعتماد و اتکا است... خب می‌دانیم که اروپا که واکسن تولید نکرده. در غرب واکسن‌ها آمریکایی انگلیسی است. پس باید ایران خیلی با جدیت واکسن‌های تولیدی خود را هم ثبت جهانی کند و معنی نداشته باشد که بگویند فلان فهرست واکسن ها فقط مورد تایید اتحادیه اروپاست. شنیدم که هلند، وزیر امور خارجه ایران را دعوت کرده است. پیشنهاد جدی دارم که با اسناد علمی، واکسن های ایرانی معرفی شوند. هم فهرست این واکسن در فهرست پذیرش واکسن هلند هم بیاید هم اگر امکان ارسال به لحاظ سلامت واکسن موجود است. واکسن ایرانی به هلند هم ارسال شود که کسانی که تمایل دارند از این واکسن ها استفاده کنند. ایران زمانی بزرگترین امپراطوری جهان بوده. و امروز در همه زمینه‌ها در مسیر ساخت است. آن شکوه و جلال و عظمت باید برگردد. و برایش دلایل زیادی داریم. که در این خصوص می‌شود اینکه قدرت دست کسانی نباشد که برای تجارت و ثروت، جان انسانها برایشان اهمیت نداشته باشد. و برای این کار نیاز هست افراد با عزت نفس و با اعتماد به نفس و جدی امورات کار را در دست داشته باشند. چند روز پیش از تلویزیون هلند مستندی از امپراطوری ایران دیدم که به زودی عکس ها و فیلم‌هایش را ان شاء الله ارسال می‌کنم... 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
متن مصاحبه با یکی از توسعه‌دهندگان واکسن در ایران در مجله علمی نیچر انگلیسی. بخشی از این مصاحبه درباره واکسن برکت است. در بخشی از مصاحبه آمده: «ایران جزء معدود کشورهایی است در خاورمیانه که قدرت تولید واکسن دارد. و علت منتشر نکردن سریع اسناد علمی واکسن، دشمنی‌های در مسیر تحریم‌های غیر انسانی آمریکا بوده که نکند به مواد و تهیه آن دسترسی سوء پیدا شود یا مواد اولیه آن شناسایی شود و آن هم در فهرست تحریم قرار بگیرد»... مصاحبه جالبی بود. به زودی ترجمه آن را در کانال قرار می‌دهم. https://www.nature.com/articles/d41586-021-02216-z 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
چند روز پیش به شکل تصادفی، مستند تخت جمشید ایران با عنوان «شهر گمشده پرشیا» Lost city of Persia را که در خصوص تخت جمشید (پرسپولیس) و امپراطوری ایران بود در تلویزیون هلند از شبکه آمریکایی دیسکاوری دیدیم. مستندی از شکوه و عظمت امپراطوری ایران و ساتراپ‌ها (استان)های آن که امروز شامل ۲۳ کشور منفک شده می‌شود... در دنیا، ایران را با نام پرشیا به انگلیسی یا پرس به فرانسه می‌شناسند که یونانی‌ها در جهان با این عنوان پخش کردند. یعنی می‌دانند چه تمدن و تاریخ پرشکوهی از قبل وجود داشته و بوده و خیلی با نام ایران آشنا نیستند. در این مستند به شکل کامپیوتری این شهر باستانی شبیه سازی شده نمایش داده می‌شود و از شکوه و عظمت پادشاه ایران و سربازان ایرانی می‌گوید... مانند اینکه، طبق تصاویر و عکس نوشته های حکاکی شده، سالانه از سراسر جهان ساتراپ‌ها هدایایی برای پادشاه ایران می‌آوردند... یا اینکه پادشاه ایران هر کشوری را که زیر پرچم خود می‌آورده پادشاهش را برکنار نمی‌کرده و تا زمانی که تحت امر و فرمان بوده، اجازه میداده به حکومت ادامه دهد. لذا پادشاه ایران را پادشاهِ پادشاهان می‌نامیدند... @ninfrance
خیلی سخته در خانه خدا هم اضطراب داشته باشی که مهرت را در جانمازت بگذاری یا دست بگیری... برسد روزی که همه معتقد شوند که دو بار سجده بر خاک در نماز، شرک نیست. عبادت خاک نیست. فلسفه دارد. یعنی ما از خاک بودیم. به خاک بر می‌گردیم. و دوباره سر از خاک بر می‌داریم... @ninfrance
ماه، پشت دود و غبار... قسمت اول شبکه های کمی در تلویزیون های خارج از ایران رایگان است. آن هم انقدر خالی از محتواست که تقریبا خود مردم هم سراغش نمی روند. در ابتدای سفر به هلند تا آماده شدن خانه، خانه یک هلندی را اجاره کرده بودیم. هرچه کردیم به تلویزیون هلند نتوانستیم وصل بشیم و وقتی از صاحبخانه پرس و جو کردیم گفت: اصلا آنتن تلویزیون ندارد. چون غالب شبکه ها پولی است. هرچه بخواهد از اینترنت می بیند. و معمولا هم از شبکه های خانگی جز فیلم و سریال نمی بیند. بارها کانال های مختلف تلویزیون را از اول به آخر مرور کردم. یا فقط موسیقی و خوانندگی و کنسرت و نماهنگ های بی محتوا به معنی واقعی کلمه است. یا شبکه هایی که در حال انواع تبلیغات اجناس است. یا شبکه های خبری که گاهی از بی معنی ترین وقایع روز در جهان خبر تهیه می کنند. اما در این میان حتی کوچکترین بازتابی از عظیم ترین حرکت انسانی در طول تاریخ بشریت که سالانه در گوشه ای از جهان به وقوع می پیوندد تصویر و فیلمی مخابره نمی شود... ادامه دارد... 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
ماه، پشت دود و غبار... قسمت دوم «این سیاسی ترین راهپیمایی جهانه... معناش رو ممکنه ما خودمون نفهمیم اما دنیا می فهمه. اگر سیاسی نبود «بایکوت» نمی شد! یک جمع ۱ میلیونی یک بیستم یک سی ام این جمعیت اگر راه بیفته، صد کیلومتر نه. بیست کیلومتر. بیست کیلومتر یک جمع یک میلیونی به یک دلیل دیگری هرجای دنیا پیاده راه بیفته بره. تمام رسانه های جهان بیست و چهار ساعت پوشش می دن. چرا یه همچین جمعیتی راه می افته هر سال. تمام رسانه های دنیا بایکوت؟ هیچی نمی گن. من پارسال بعد از اینکه در راهپیمایی اربعین بودم. یه سمیناری بود آمریکای لاتین رفتم. سوسیالیست ها و چپ های دنیا از چند قاره بودند. برخی کمونیست مادی. برخی مذهبی ولی چپ. دو تا یک ربع وقت صحبت داشتم. گفتم اول من یک چیزی به شما بگم. و اشاره کردم به این راهپیمایی اربعین. گفتم من از یک جایی دارم میام، اون طرف دنیا، که همین الان که دارم با شما صحبت می کنم بیست میلیون زن و مرد در بیابان ها پیاده میان ده ها صدها بلکه بعضی حتی هزار کیلومتر دو هزار کیلومتر از مدت ها پیش راه افتادند و دارن میان برای یک همچین چیزی. اول اینکه باور نمی کردند. فکر می کردند ما عدد و رقم سرمون نمیسه. وقتی می گیم بیست میلیون فکر می کردند مثلا ما مفهوم عدد و رقم رو نمی فهمیم مفهوم کیلومتر رو نمی فهمیم. تا آخر هم گوش میدادند من احتمال دادم باور نمی کردند و با خودشان می گن این آدم حساب کتاب سرش نمیشه. بعد پرسیدند که چه جوریه؟ (دو سوال براشون پیش اومد). اولا که امام حسین رو نمی شناختند. گفتم از رهبران رهبران ماست و در عراق شهید شده. یکی از اینا خیال کرد که امام حسین در این درگیری های اخیر عراق شهید شدند. پرسید: ایشون در همین قضایای اخیر شهید شدند؟ گفتم: نه آقا مال هزار چند صد سال پیشه... گفت: بعد از هزار و چندصد سال می گی بیست میلیون آدم راه می افتند میرن طرفش؟ برای زیارتش؟ گفتم: بله. یه عده مارکسیست و سوسیالیست به هم نگاه کردند و برخی تعجب، برخی ناباورانه. و گفتند: اگر یه همچین چیزی هست در اسلام و تشیع. این را بدانید که در هیچ تاریخی، هیچ ملتی، هیچ تمدن و هیچ مکتبی چنین چیزی وجود نداره و این یک چیز استثنائی است. و این اهمیتش خیلی بیشتر از این است که شما میگویید. بعد گفتند: پس چه طور در رسانه ها هیچی نیست... یه عکسی، خبری. گفت یه چیزی دارید که هیچ ایدئولوژی و هیچ مکتبی در مکاتب شرق و غرب عالم نداشته و نداره. شما حسین دارید که هیچکس نداره. سوالشون این بود: این چه انرژی ایه که بعد از هزار و چندصد سال بیست میلیون آدم را می کشونه تو خیابونا...» این متن صحبت استاد رحیم پور در یکی از جلسات سخنرانیشون بود که برای خودم پیاده سازی کردم... ادامه داره... 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه در پشت دود و غبار قسمت سوم اما خب داستان داره فرق می کنه دیگه... شیعیان کم کم متوجه شدند که باید خودشان اخبار اربعین را به جهان مخابره کنند. هر سال هم داره کار جدی تر میشه. چند سالی میشه در اروپا، آمریکا،‌کانادا، استرالیا و... جوانان شیعه از کشورهای مختلف، نمایشگاه اربعین برپا می کنند و به معرفی این واقعه منحصر به فرد و فلسفه آن می پردازند. امسال توفیق پیدا کردم دوبار در این نمایشگاه ها در هلند شرکت کنم. مردمی که متحیر تصاویر را نگاه می کردند. اظهار بی خبری کامل می کردند و برخی با اشتیاق اطلاعات بیشتری می خواستند. در این میان باخبر شدم جوانی هلندی که در یکی از همین نمایشگاه ها با و اباعبدلله آشنا شده، یک ساله شیعه شده و امسال برای رفتن به این راهپیمایی جهانی ثبت نام کرده و در کربلا حاضر شده... واقعیت این است که تقریبا همه رسانه های جهان دست کسانی است که می دانند اگر مردم بی هدف و انگیزه، بی نشاط و بی اعتقاد شده کشورهایشان لحظاتی حواسشان از تبلیغات اجناس و موسیقی های روان پریش کننده پرت شود و جذب چنین حقیقت روحانی و متعالی شود، دیگر کاسبی شان کساد می شود و بی مشتری می شوند... @ninfrance
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تابحال یکی از این دختران اروپایی را در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان دیده‌اید؟ هلندی است. دینی ندارد. از طریق دوستانش در کشورش با آشنا شده، تفریحی سفر کرده و حالا متحیر شده است... شاید ندانید اما در هلند شوخی و جدی می‌گویند اینجا فقط نفس کشیدن رایگان است... و اگر می‌خواهید اربعین را به مردم دنیا معرفی کنید این وجهِ از سر یک عشق مشترک، به همه رایگان بخشیدن و محبت کردن را خوب به نمایش بگذارید. 🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه @ninfrance
بیش از سه ساعته واتساپ و اینستاگرام در هلند هم قطع شده... @ninfrance