شرایط اعتراض ایرانیها در هلند ☺️
فردا برخی ایرانیها قرار گذاشتهاند که در هلند تجمع داشته باشند.
حالا فهرستی از قوانین تجمع که توسط دولت هلند تاکید شده است را در گروههایشان پخش میکنند:
بندهایش را که خواندم نمیدانستم بخندم، تعجب کنم، نظر بدم، آخه چی بگم...
«««نکاتی در مورد تجمع فردا:
• تجمع در محیطی عمومی برگزار
خواهد شد و تابع قوانین تجمعات در اماکن عمومی می باشد
• پلیس ممانعتی در راستای برگزاری این تجمع نداشته، منوط به اجرای قوانین.
• حق وضع مقرراتی دربرابر سلامتی ، شرایط حمل و نقل (ترافیک) و جلوگیری از زد و خورد برای شهرداری آیندهوون محفوظ است.
• رفت و آمد عابرین بطور معمول انجام خواهد شد و تجمع در این میان قرار خواهد گرفت.
• ورودی و خروجی ساختمان ها نباید مسدود گردد و برای همگان آزاد باشد.
• فعالیت تجمع کنندگان نباید موجب اخلال بی مورد در حمل و نقل یا خطر برای مردم باشد.
• مسیر عبور نیروهای امدادی همیشه باید باز و در دسترس باشد.
• تجمع کنندگان نباید موجب ارعاب، تهاجم و رفتارهای ناشایست به دیگران شوند.
• برگزارکنندگان توجه داشته باشن که مکان تجمع بعد از ترک محل باید تمیز و مرتب ترک شود.
• صدای تجمع کنندگان نباید از حد معقولی بیشتر باشد که موجب آزار واضحی برای افراد شود. حد صدای بلندگو با نظارت پلیس تنظیم می شود.
• درصورت اخلال شدید عموم باید سریعا به پلیس با شماره 112 تماس گرفته شود.»»»
خب اگر با این همهههه شرایط، در ایران هم هر جمع معترضی تجمع کند، کسی کاری با آنها ندارد. اگر انقدر که معتقد و متعهد به رعایت قوانین در اینجا هستند در ایران هم بودند مشکلی از ریشه پیش نمیآمد که بگویند در ایران نمیشود اعتراض کرد...
لطفا این قوانین را به معترضان در ایران هم برسانید.
🏴🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
#سوال_شما
در مورد قوانین تجمع در هلند که نوشتید،
خوب مشکل و سوال همینجاست،
چرا در ایران امکان تجمع مسالمت آمیز نیست؟
چیزی که در قانون اساسی آمده و حق مردم است.
چرا امنیت معترضین تامین نمیشود و برعکسش اتفاق میافتد؟
مهاجر:
چون ایران دشمن خارجی دارد و هرگز نمیگذارد تجمع صرفا اعتراضی بماند.
بلافاصله شعارها ساختارشکنانه میشود و به مرحله اغتشاش و براندازی میرسد.
شرایط ایران واقعا خاص و سخت است.
ما واقعا مظلومیم...
البته مقتدر.
معترضین امنیت خود را خودشان به خطر میاندازند.
تابحال یک راهپیمایی اعتراضی صرف نداشتیم. همیشه پایان ناراحت کننده داشته. این باعث میشه حتی با اینکه در قانون هم این فرصت هست نشه ازش استفاده معقول کرد.
اضافه کنید که از ریشه این اعتراضات خلاف قانون و شرع ایرانی اسلامی ماست.
اعتراض به اجباری بودن حجاب...
حجاب برای ما حکم شرعیست. امر خداست. قانون ما بر اساس احکام الهی است. برای اینکه این احکام قانون بشه، خون بهترین انسانهای ما زمین ریخته.
از ریشه ما مخالفیم حجاب از قانون ایران اسلامی حذف بشه.
🏴🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این چند دقیقه را از دست ندهید...
« روزی که پردهها کنار برود و فرشتگان به نحوی بیسابقه فرستاده شوند، آن روز معلوم میشود که حرف اول و آخر را حق و حقیقت میزند و آن هم در اختیار خداست.
برای بی دینها روز طاقت فرسایی است. روزی که هر بدکاری پشت دستهایش را گاز میگیرد و با آه و حسرت میگوید:« کاش سبک زندگی ام را هماهنگ با پیامبر کرده بودم. ای وایِ من! کاش با فلانی دوست نمیشدم. با آنکه تعلیمات قرآن به دستم رسیده بود، مرا از زندگی کردن طبق آن، منحرف کرد.»...
💫 آیات ۲۵ تا ۲۹ سوره فرقان. قرآن کریم.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
چرا آخر الامر سپاه حق پیروز است؟
ما در زیارت جامعه کبیر چندبار میگوییم خودم، پدر و مادرم، مال و آبرویم فدای شما...
سپاه باطل چنین اعتقادی در قلب ندارند...
ما پسرانی داریم که برای جبهه رفتن گریه میکردند و وقتی بخاطر کمی سن، اجازه رفتن نمیدانند، گریه میکردند و میگفتند: پس به روضه خوانها بگویید دیگر روضه قاسم نخوانند... چون امام حسین اجازه داد به قاسم نوجوان...
چون ما پیرو روشی هستیم که وقتی قوم مقابل خواست برای نفرین کسی که ناحق بگوید مباهله کند. پیامبر زمان دختر و داماد و نوههایش را برد... انقدر یقین به حق بودن عقایدشان داشت و قوم مقابل ترسید و کم آورد...
چون ما تظاهرات که میشود، از بچه نوزادمان را که با خود همراه میکنیم تا پیرزن و پیرمردمان خانوادگی در خیابان میآیند اما گروه مقابل عموما دختر و پسر دور از خانواده...
و...
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از هلند می آیم؛ کشور کوچکی در اروپا...
با ایشان در هلند آشنا شدم. هلندی الاصل. ایمان عمیق و عمل به دستورات دین از سوی ایشان خیلی مرا متحیر کرد.
این ویدئو ایشان است که از هلند به پیاده روی اربعین رفته است.
می گفت: «من واقعا باور نمی کردم که یک غیر مسلمان می تواند مسلمان شود!»
فرایند مسلمان شدنش را توضیح می دهد که خودتان ببینید. اما برایم قابل توجه بود که می گفت:
« مردم فکر می کنند اگر موهایتان را درست کنید و آرایش کنید یعنی خوشحالید و حالتان خوش است. اما آن موقع من اصلا احساس خوشی نداشتم. چون دائم نگران این بودم که ظاهرم چه طور است؟ مردم چه فکر می کنند؟
ولی الان که دارم حجاب می پوشم دیگر برایم اهمیت ندارد که مردم درباره ام چه فکری می کنند و فقط نظر خدای تعالی برایم مهم است. و اینگونه اعتماد به نفس من برگشت...»
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
کمک فکری
این مدت گروههای ایرانیان هلند و فرانسه و بلژیک را هم نگاه می کردم. با هم اختلاف نظر جدی دارند. برخی اعتراض دارند که حجاب آزاد شود در ایران اما نمیخواهند زیر پرچم سلطنت طلب و مجاهدین و تجزیه طلب بروند. بخاطر همین قرار می گذارند که روز و تجمع در ساعتی متفاوت باشد. برخی می گویند حالا متحد شویم بعد درباره اش صحبت می کنیم. برخی در همان تجمع ها با هم دعوایشان شده و متاسفانه حرف های بدی در گروه بینشان رد و بدل می شود...
چرا؟ چون نه یک رهبر مورد اعتماد و مردمی دارند، نه یک دکترین که بر اساس آن جلو روند. نه در شرایط فعلی خط مشی قابل احترامی دارند.
این در حالیست که گروه مقابل یک مکتب اسلام دارند و یک پرچم ایران اسلامی. دکترین مشخصی بنام ولایت فقیه دارند. جمهوری را بر مبنای اسلامی قبول دارند و تا ظهور برنامه شان مشخص است.
اینها از بالا می توانند کل هدف و مسیر را ببینند و در این میان هر مشکل و حادثه و خطایی رخ دهد مغزشان تشخیص می دهد که خب باید به تفکیک این ها را حل کرد. اما گروه اول چون فقط در روز و لحظه زندگی می کنند، هر ضعف و خللی می بیند ریشه را می زنند و می گویند این باید برود، آن باید حذف شود. بعد اگر بپرسی چه چیزی جایگزین بشود. چه استراتژی و برنامه ای بعد آن دارید. نمی دانند.
البته در هر دو سمت این گرایش، یک طیف بلند وجود دارد. در گروه اول برخی به آخرین درجه بدفهمی و ناشنوایی و ناباوری رسیدهاند تا میرسیم به برخی که فقط منتقد هستند، دلسوز ایران و مردم هستند و نگاه عدالت و آرامش دارند و دنبال همفکری صادقانه هستند.
در گروه دوم هم برخی قوی ترین قلب ها و تفکرات را دارند و خوب می بینند و خوب تشخیص می دهند و با تمام وجود در پی حل مسائل و اصلاح و بهبود هستند. برخی هم تحت تاثیر هیجانات و نظرات، قرار می گیرند و نیاز به کمک فکری دارند.
تلاش فکری، اخلاقی، روشنگری، فرصت تفکر و ارتباط دلسوزانه به خیلی ها کمک می کند که این تهدید را فرصتی برای رشد و پختگی خود ببینند و به دور از هیجانات، دست در دست هم دهند که بدون زدن به ریشه، شاخ و برگ ها را اصلاح کنند و در مسیر نور و رشد یک جامعه قرار دهند.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
برای من واقعا این تحول گرایش به اضافه کردن به قول اینها حیجاب☺️ به تبلیغات در اروپا خیلی قابل توجه است.
حتی اگر برایشان صرفا، صرفه اقتصادی دارد، نشان از هر روز بیشتر شدن مشتریهای دارای پوشش سر هست.
این عکس را دیروز گرفتم.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
آبروریزی خوار و خفیف کردن خود
یکی از دوستان ایرانی داشت تعریف می کرد که «یه همکار هندی داشتم، یکسال و نیم هر روز ناهار ناله میکرد و از هند و قوانینش و مردمش و ... بد میگفت و حالمون رو بهم میزد جلوی همکارهای هلندی ... دیگه شده بود مترسک و عادت شده بود که این بیاد همیشه یه ناله ای بکنه، گاهی هم اونا میخندیدن و مسخرش میکردن ...» ( عین متن این دوست ایرانی را نوشتم).
بعد اشاره کرد به کاری که برخی ایرانی ها الان دارن در خارج می کنند که واقعا همه ایرانی هایی که دارای عزت نفس و غرور ملی هستند حالشون داره بهم میخوره و هی باید همکارانشون رو توجیه کنند که اینها در توهم هستند. بعد هم گفت: «اگر فکر کردین بیشتر از این توجه میکنن کور خوندین!»...
من هم شاهد بودم که چقدر بی تفاوت هستند و اصلا براشون اهمیتی نداره... مثل این هست که الان جمعی از دانشجویان هندی ساکن ایران به اساتید دانشگاه و همکاران و سلبریتی ها پیام بدن که وضعیت ما در هند این هست بیاین کمک کنید...
خودتون فکر کنید چه احساسی خواهید داشت و چه اقدامی خواهید کرد... و چقدر از این همه خودزنی و دست کمک دراز کردن این بندگان خدا بدتون خواهد آمد... کما اینکه در بسیاری از پیام ها دیدیم که مردم عادی برخی کشورها در کامنت ها نوشته بودند مشکل کشور خودتونه برید تو کشور خودتون تظاهرات کنید بابا... ما به اندازه کافی خودمون مشکل داریم...
و البته آینده این افراد با چنین رفتارهایی، روشن است...
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
قدرت در برابر حقیقت...
باظهور و رواج تکنوپولی به یکباره و ناگهان یک سوال اساسی و مهم طرح گردید که پاسخی در خور نیافت؛ هدف اساسی زندگی چیست؟
« اگر کسی به تاریخ جامعه آمریکا در قرن نوزدهم با نگاهی ژرف بنگرد و واقع گرایانه به کاوش بپردازد، فریادها و ناله های طاقت سوز یک مذهب را که درگیر بحرانی عمیق شده است، و نیز دردهای شدید وارده بر متون نازل شده و دنیای اساطیر را که مورد هجوم سهمگین و هولناک قرار گرفتهاند و همچنین مراحل پایانی حیات اعتقادات گذشته و سیستم سردرگم و بحران زده آموزش و سیاست یک جامعه را بخوبی در مییابد. این نالهها و فریادهای بیمارگونه، هنوز نشانههای واپسین حیات را نشان میدهد. اینها غیر از نشانههای زجر و آههای یک فرهنگ ستم دیده و شِکوههای یک سنت و ارزشهای مورد هجوم قرار گرفته، چیز دیگری نیست...
انسانهایی که در یک جامعه فن سالار زندگی میکردند، می دانستند که علم و صنعت، بینشی را به آنان عطا نمیکند که به زندگی و حیات آنان جهت و هدف عطا کند و لذا به عقاید و آراء اجداد و گذشتگان خود پای بند باقی ماندند... این انسانها مانند مارک تواین بر این باور بودند که این ماشینها و ابزارهای صنعتی همچنان در استخدام بشر خواهند بود و هرگز به قدرت حاکم بدل نخواهند شد... ولی هرگز اینطور نماند... با رشد تکنوکراسی، تکنیک برابر با انسان شد... بدین ترتیب بود که دو جهان بینی در کنار یکدیگر و در عین حال رو در روی یکدیگر قرار گرفتند... قدرت در برابر حقیقت... تکنولوژی در برابر سنت و فرهنگ؛ آن هم در یک میدان پر هیجان، متشنج و نابرابر...
📚کتاب تکنوپولی ( تسلیم فرهنگ به تکنولوژی)؛
مقدمه مترجم؛ ص سه
🖌نویسنده: نیلپستمن؛ جامعهشناس آمریکایی.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
انصاف و وجدان
شش ماهی که ایران بودم کیفیت همه چیز خیلی بالاتر رفته بود. سیستم بانکی، انواع اپلیکیشن های رفاهی تفریحی، وفور رستوران ها و کافی شاپ ها، شلوغی چشم گیر آنها. جشن تولدهایی در آن ها برپا بود... و پارک ها شلوغ، دورهمی های رفاقتی و خانوادگی. صدای بگو بخند همه جا را گرفته بود. من خیلی جاها رفتم. خیلی عکس و فیلم گرفتم. مراکز تجاری خیلی بیشتر شده بود. قدم به قدم یک ساختمان تجاری بزرگ که در هر کدام هم می رفتی مردم در حال رفت و آمد و خرید. سرویس دهی ها خیلی قوی شده بود. به روز ترین اجناس و ... فقط گران تر شده بود. گران تری که در پست بعدی می نویسم وقتی برگشتم در هلند با چه وضعی مواجه شدم.
در این بازه زمانی چند دانشگاه و مدرسه هم رفتم. دوره های استارتاپی خیلی قوی دیدم که به شدت در حال فعالیت هستند. واقعا برایم جالب بود. سطح فعالیت و دانش و بودجه و حتی گروه سنی کسانی که فعالیت می کردند و همه دارای تحصیلاتی عالی دانشگاهی بودند و نخبه می نمودند. حتی در یکی از دوره های آموزشی آنها شرکت کردم. موضوعی بود که همین الان در دنیا تازه مطرح شده و آنجا فارسی و انگلیسی در حال تدریس بود. فعالیت برخی از این استارتاپها تا کشورهای همسایه هم پیش رفته بود و یک هم افزایی عالی شکل گرفته بود. جوانانی کم سن که به شدت مشغول بودند و از آینده درخشان ایران و جوان ایرانی می گفتند و چشمان من برق می زد. خلاصه خیلی حس خوب و امیدوار به خود گرفتم و خدا را شکر کردم.
روزی که داشتم بر می گشتم هنوز این حواشی پیش نیامده بود. فرودگاه را تا این حد شلوغ ندیده بودم. آخر شهریور بود و ظاهرا مردم به سفرهای تفریحی می رفتند. به شدت شلوغ و غالبا خانوادگی. در دلم گذشت که مردم در دنیای واقعی واقعا زندگی خیلی خوبی دارند. در امنیت و آرامش و دوری از سختی واقعی زندگی را می گذرانند... صف خیلی طولانی برای زدن مهر گذرنامه ایجاد شده بود. واقعا جمعیت خیلی بود. یک دفعه یک آقایی داد زد که مردم رو خسته کردید چرا انقدر کند کار می کنید بابا یکی بره اعتراض کنه! یه آقای دیگه گفت: شما برو اعتراض کن ما پشتت در میایم. آقای اول گفت: بعید می دونم شماها آدم رو شیر می کنید آدم جلو می ره می بینه پشتش خالیه. نرفت خلاصه جلو ولی بلند بلند به غر زدنش ادامه داد و خستگی در صف ایستادن رو بیشتر کرد با صداش.
این گذشت و رسیدم فرودگاه آمستردام. این چندمین بار بود که با چنین صف سنگینی مواجه میشدم. تقریبا همیشه بخصوص این دفعه آخر چندین بار این اتفاق رخ داده. حتی در اخبار هلند بارها در خصوص شلوغی و کندی کار در فرودگاه اسخیفول صحبت شده. خسته از یک سفر طولانی باز در صف قرار گرفتیم. اما اینبار اینجا هیچکس اعتراضی نمی کرد. همه خیلی مودب ایستاده بودند و صف به آرامی جلو می رفت. موقع رفت هم به این شکل بود. با اینکه بیش از دو ساعت معطلی کشیدیم اما حتی یک نفر اعتراض نکرد... با اینکه در صف ایرانی کم نبود...
این اعتماد به نفس کاذب و اخلاق طلبکارانه فقط در ایران خریدار دارد... ایرانی بی اعصاب و معترض ایران، ایرانی مبادی آداب و قانون می شود در خارج. چرا؟ چون اینجا داد و فریاد و شلوغ کردن و اعتراض کردن هزینه سنگینی دارد...
همین اواخر که در هلند به خاطر اعتراضات مردمی شلوغ شد و برخی به اموال عمومی آسیب وارد کردند، دوست هلندی می گفت چون تمام زندگی مردم اینجا وابسته به حساب بانکی است، به راحتی اولین کاری که پلیس می کند پس از شناسایی فرد، حساب بانکی اش را می بندد و رسما او را به خاک سیاه می نشاند. این کار پلیس سر اعتراضات اخیر کانادا و آمریکا هم رخ داده بود.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هزینه های کمرشکن هلندی
وقتی رسیدم هلند گران شدن همه چیز به چشم می آمد. اینجا به دلیل گرانی شدید بنزین، مردم تشویق به استفاده از ماشین های برقی می شوند. هزینه برق ماشین دقیقا دوبرابر شده بود. شنیدم یکی از همین ایرانی های ساکن اینجا که ماشینش با بنزین کار می کند گفته برای هر بار بنزین زدن به بلژیک می رود. چون باز به نسبت ارزان تر در می آید.
رفتم یک فضای باز و نشستم به مطالعه که سر صحبت با یک مغازه دار باز شد. گفت که یک پروسه ۵ ساله طی شده تا به هلند رسیده. اول پناهنده شده به ترکیه. بعد از مدتی منتقلش کرده اند به کمپ یونان. بعد از مدتی کمپ یک کشور دیگر، بعد از مدتی هلند. زمان زیادی در کمپ بوده اند و اضطراب اینکه بلاخره پذیرش می شوند یا نه. تازه شروع میشود یادگیری زبان هلندی و تلاش برای یافتن کار و روزگار سختی را خلاصه گذرانده بود تا امروز. الان یک مغازه اجاره ای دارد و هفت روز هفته صبح تا بعداز ظهر با همسرش کار می کند تا بتواند خرج زندگی را در بیاورد.
حرف از ایران شد و اظهار ناراحتی و تاسف کرد که باور نمی کند مردم ایران انقدر ناراضی باشند. گفت که از زندگی بیرون از ایران خبر ندارند و نمی دانند که هرجا باشی چقدر باید تلاش کرد تا بتوانی یک زندگی خیلی معمولی را تازه بسازی.
گفت: اینجا در مغازه ما همه چیز برقی است. ماهی ۸۰۰ یورو هزینه برق پرداخت می کردیم یعنی ۲۴ میلیون و الان بعد از این گرونی ها رسیده به ۴۰۰۰ یورو. به پول ما یعنی ماهی ۱۲۰ میلیون. ۵ برابر شده. و تازه این وضع ماست. برای بقیه که از سیستم گازی استفاده می کنند گرانی ۷ برابر شده. بعد گفت در ایران سریع می گویند انقدر درآمدش هست به یورو خوش به حالش. اما نمی گوید چقدر خرج و مخارج زندگیست و چقدر برای آدم می ماند. تازه مالیات که به کنار.
گفتم: حالا در ایران زمستان که می شود انقدر خانه ها گرم است و چلچراغ ها روشن که در و پنجره باز می کنند... یک لبخند تلخ زد و گفت: اینجا بروید ببینید مردم در خانه ها چگونه زندگی می کنند. شب ها یک تا دو چراغ روشن می کنند. جوراب بافت می پوشند لباس بافت می پوشند شلوار گرم کن می پوشند. چرا؟ چون نمی توانند از پس هزینه گاز و برق برآیند. برخی که همان چراغ هم روشن نمی کنند و شمع روشن می کنند. هم نور می دهد هم گرما.
خیلی صحبت کرد و وقتی از زندگی سختش می گفت نمی دانستم چه بگویم. بخصوص که می گفت و تا پایان عمر همین است. ما که نمی توانیم به راحتی خانه بخریم. الان سالهای سال است دوستانی در هلند هستند و نتوانستند خانه بخرند. اما خب باید هفت روز هفته را کار کنیم که بتوانیم زندگی را اداره کنیم.
غم انگیز اینکه هیچ هم طلبکار نبود، و به سیستم هلند هیچ بد و بیراه نمی گفت. فقط گفت ایران خیلی شرایط خوبی دارد که وابسته نیست. الان این کشورهای اروپایی به شدت به هم وابسته هستند. همین هلند به همه چیز وابسته است و الان سر قضیه اکراین واقعا از همه جهت دچار مشکل شده است.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
رفتم در یک مغازه عتیقه فروشی در هلند.
این کارت پستال ها به چشمم خورد. چهره ای از زنان مقدس
زن در میان همه ملت ها چهره ای با وقار و متانت و پوشش داشته. این چهره برای همه ارزشمند بوده و به عنوان هدیه بر کارت پستال ها نقش می بسته.
اما به مرور دستانی زن را به سمت بی پوششی و دوری از وقار و حیا سوق داده که عوارض آن حال بد دختران و زنان در غرب و شرق است که از آن برایتان خواهم نوشت...
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance