خانه های مشترک برای دانشجویان و کم درآمدها
فیلمی دیدم که در تلویزیون ایران در یک برنامه استادی گفته بودند که ما یه چیزایی داریم بهش توجه نداریم درحالی که برخی همین را هم در خارج از ایران ندارند. مثلا دستشویی و حمام در خانه.
بعد هم این شد مایه تمسخر و دست به دست شدن.
اما دیدن این فیلم بلافاصله من را یاد تجارب دوستانم در #فرانسه انداخت.
در فرانسه که فکر می کنم در کشورهای دیگه هم به این شکل هست، چند سبک خانههای اجارهای وجود دارد.
ـ به طور مثال یکی دیگه از دوستانم از بلژیک هم می گفت که یخچال بیرون از اتاق اجاره ای و مشترک است و سختیهای خودش را دارد که مثلا کسی دست نزند... خب مثل خوابگاههای ما که مثلا چند دختر ایرانی که با هم دوست هستند که نیست... از هر جنس و کشور و ملیت هست با هر فرهنگ و منش و سبک زندگی.
چه خوابگاه های دانشجویی، چه خانه های شخصی که اجاره داده می شود بر اساس میزان اجاره دارای امکانات متفاوتی است.
از آنجا که دانشجویان یا درآمد ندارند یا درآمد کمی دارند ترجیحشان این است که ارزان ترین خانه ها را پیدا کنند. از خانه های زیرشیروانی، کانکس تا خانه هایی که دارای چند اتاق است و هر اتاق حدودا ۹ تا ۱۲ متری به یک نفر اجاره داده می شود اما دستشویی و حمام و آشپزخانه مشترک است. یعنی مثلا یک نفر خانه سه خوابه اش را به سه نفر مستقل اجاره می دهد. برخی با تجهیزات اولیه است، برخی فقط چهار دیواری است و همه چیز را باید خودت تهیه کنی.
یک روز یکی از دوستان ایرانی خانم، من را به منزلش دعوت کرد. خب در اتاقش که زیاد جایی نبود مرا برای پذیرایی به آشپزخانه برد. از نامرتبی آشپزخانه عذرخواهی کرد و گفت اینجا با دو دختر دیگر هم اتاق هستم و باز خدا رو شکر که موفق شدم یک واحد پیدا کنم که مستاجرهای اتاق های دیگر دختر باشند. البته هرچند شب ها دوستان مرد خود را هم دعوت می کنند...
من که با ناراحتی به در و دیوار آشپزخانه نگاه می کردم. ظرف غذاخورده نیمه کاره و ظروف نشسته و کیسه های زباله مانده حواسم رو پرت خود کرده بود که دوستم ادامه داد:
تازه تمیزش کردم. وقتی آمدم حالم داشت بهم میخورد. طاقت نیاوردم و شروع به تمییزکاری کردم. با اینکه هرکس باید کار خودش را بکند. من نمی دونم اینا چه طوری زندگی می کنند.
حتی سختم بود دستم رو روی میز بگذارم. حس خوبی نبود. همه چیز حالت چرب و نوچ داشت.
اما برای اینکه ناراحت نشه سعی می کردم عادی برخورد کنم و بگم اشکال نداره اینم یه تجربه است. ان شا الله درآمد که پیدا کردی جابجا می شی.
باز دیدم ابراز ناراحتی می کنه. پرسیدم: مشکل دیگه هم داری؟
گفت: حمام! گفتم چه طور؟ گفت: با اینکه ممنوعه این هم اتاقیم سگ داره. سگش رو میاد تو وان حمام میشوره! انقدر که بخاطر موهای سگ راه آب گرفته شده. چند روز پیش مجبور شدم تمییز کنم و...
من تقریبا دیگه داشتم پس می افتادم.
تصور اینکه سگ رو در آشپزخانه هم آورده و ...
باز بر خودم مسلط شدم و گفتم: ای بابا خدا کمکت کنه زودتر از این وضع خلاص بشی. سخته واقعا.
اون روز گذشت. اما تا چندوقت من اعصابم سر این شرایط این بنده خدا که کاری هم از دستم بر نمی آمد خورد بود.
از این دست خاطرات از دوستان باز هم در ذهن دارم. اما خب حتی تعریف کردنش آزاردهنده است...
اما وقتی می بینم حتی اونایی که در رفاه هستند چنین فیلمهای برش خورده ای را دست به دست می کنند به نظرم میرسه که شاید باید این خاطرات رو تعریف کنم.
تازه این اذیت و آزار برای ما ایرانی هاست به دلیل آرامش و راحتی ای که خیلی از ما در خانه هایمان در ایران داشتیم.
وگرنه واقعیت اینه که برخی مردم معمولی فرانسوی رو بارها دیدم که در حداقل امکانات که ما برایمان باور کردنی نیست زندگی می کنند. به دلیل هزینه های بسیار سنگین زندگی.
ان شا الله باز هم خواهم نوشت...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
پیام #فاطیما
قسمت سوم
از سه کودکی که حضرت فاطمه در روستایی در پرتغال بر آنان تجلی می کند، دو کودک طبق پیشگویی ایشان یکسال بعد در بیماری فراگیر آنفولانزا از دنیا می روند. و فقط یکی از ایشان تا سال ۲۰۰۵ زنده بوده است.
فیلم با مصاحبه از بازیگر نقش ایشان در حالی که مسن شده اند شروع میشه.
مصاحبه گر که به پدیده های غیرمادی اعتقاد نداشته برای نوشتن کتابش از ایشان وقت مصاحبه گرفته و سوال و جوابی بین آن ها رد و بدل می شود.
وقتی آن مرد می پرسد چرا باید این انتخاب برای شما می افتاد؟ ایشان در پاسخ می گوید: برای اینکه لازم بود! برای پخش پیام.
و وقتی آن فرد می پرسه که پشیمان نیستید از این فرایند سخت. می گوید: اینکه به اندازه کافی برای خوشایند مادرم (یعنی حضرت فاطمه سلام الله) کار نکرده ام ناراحتم. این تنها پشیمانی من است...
و بعد فیلم به زمانی می رود که ایشان یک نوجوان است و با یک دختر و پسر بچه دیگر که از خویشاوندان ایشان است در حال چوپانی این تجلی برایشان رخ می دهد. در مستندات این واقعه است که کودکان از ایشان با عنوان « بانوی درخشان تر از خورشید» یاد می کنند که غرق در نور بودند و می درخشیدند...
خلاصه ای از دیالوگ های اتفاق افتاده در فیلم:
دختر نوجوان: تو کی هستی، از کجا آمدی؟
حضرت: من از بهشت آمدم... ( اینجا ظاهرا ایشان خودشان را فاطیما خطاب می کنند و اینکه دختر آخرین پیامبر خدا هستند که در فیلم نشان نمی دهد.)
دختر نوجوان: برای چی اومدی؟ چی از ما میخوای؟
حضرت: باید با تسبیح دعا کنید. هر روز. برای ایجاد صلح در جهان و پایان جنگ. جهان نیاز به صلح داره.
دیدار دوم:
حضرت: با تسبیح دعا کنید. ادامه بدید...
همانجا به درخواست مردمی که باخبر شده اند و جمع شده اند. هرچند فقط این سه کودک ایشان را می بینند با عنایت ایشان پسری شفا پیدا می کند برای اثبات وجودشان... اعتقاد مردم بیشتر می شود...
حضرت: باید خیلی زیاد دعا کنید و رنج زیادی را تحمل کنید ( و نوع نگاه ایشان که یعنی من هم تحمل کردم...)
ایشان بر کودکان اثر می گذارند و بچه ها صحنه هایی از جنگ های بعدی را می بینند. صحنه هایی از جهنم و...
بعد حضرت می گویند: اگر جلوی توهین به خداوند را نگیریم جنگی بدتر از این به وجود خواهد آمد.
بعد قطره اشکی از چشمان ایشان می چکد و این قطره نمایشی از انفجار بمب روی زمین می شود و صحنه هایی از جنایات بشر علیه بشر را بچه ها می بیینند.
بچه ها که واسطه انتقال پیام های حضرت به مردمی هستند که جمع شده اند بلند فریاد می زنند که:
بانو می گویند که باید دعا کنیم و برای گناهانمان توبه کنیم.
در دیدار سوم:
چون روز و تاریخ از قبل مشخص بوده. سیزدهم هر ماه... در این دیدار جمعیت بسیار زیادی در آن مکان جمع شده اند...
بچه ها: میشه بگید کی هستید؟ مردم می خوان شما رو بشناسند.
حضرت: من بانوی تسبیح هستم.
میخوام مردم را از طریق صلح و عشق به سوی پسرم هدایت کنم...
(هرچند در گزارشات این واقعه ایشان را حضرت مریم که با نام فاطیما تجلی کرده در گزارشات یاد کرده اند و منظور از پسرم را حضرت عیسی علیه السلام...
اما برای ما پسرم... معنای دیگری دارد و آن مهدی موعود منجی عالم بشریت در آخرالزمان است و این ادبیات به این حقیقت نزدیک تر است).
حضرت ادامه میدهند: مردم نباید به خدا توهین کنند، که قبلا خیلی مورد توهین قرار گرفته. باید همه دعا و استغفار کنید...
در دیدار ایشان خبر می دهند که به زودی جنگ (جنگ بین المللی اول) تمام می شود که بعد از مدتی این هم به واقعیت می پیوندد.
در این دیدار که بیش از ۷۰هزار نفر در روز ۱۳ اکتبر ۱۹۱۷ در آن مکان تجمع می کنند شاهد گفتگوی کودکان بوده اند...
آن ها برای اثبات ادعای بچه ها که حقیقتا کسی را می بییند و با کسی که چشم آنها نمی بیند در حال گفتگو هستند معجزه ای درخواست می کنند که معجزه ای خاص برای خورشید رخ می دهد.
در تمام اخبار ثبت شده این پدیده خارق العاده که بهش «معجزه خورشید» می گویند رخ داده و ۷۰ تا ۱۰۰هزار آدم معتقد و غیرمعتقد این معجزه را می بییند و تایید می کنند.
ادامه دارد...
لینک تماشای فیلم:
https://lookmovie.io/movies/view/2197936-fatima-2019
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
تصویر سه کودکی که #فاطیما بر آنان تجلی کرده است.
لوسیا (سمت چپ) که سال ۲۰۰۵ در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
به همراه فرانسیسکو و جاسینتا عموزادههایش...
تصویر برای سال ۱۹۱۷ میباشد.
آنها گفتند که بانو از آنان میخواهد هر روز با تسبیح دعا و استغفار کنند تا صلح و پایان جنگ بزرگ محقق شود.
همچنین برای گنهکاران بسیار دعا کنند و بسیار قربانی کنند...
برخی میگویند از ابتدا نام آن منطقه فاطیما بوده است و صریحا توضیح داده شده که این همان نام عربی فاطمه، نام دختر پیامبر اسلام است... برخی هم سناریوهایی دیگر دارند که گفته شده برایش هیچ سندی یافت نشده است.
@ninfrance
در تصاویر کتاب معرفی شهرهای #هلند برایم قابل توجه بود که در صفحات متعدد حقیقت شهر را که وفور بانوان محجبه است ثبت کرده بود.
@ninfrance
به موزه شرکت فیلیپس #هلند سر زدم.
تصویری میبینید از کارکنان کارخانه در دوران شکوفایی که همان انقلاب صنعتی باشد...
همان طور که در تصویر میبینید غالب کارگران زنان و کودکان هستند که در تاریخ خواندیم در این دوران برای اولین بار در اروپا به زنان حق اقتصادی داده شد. حدود ۱۰۰ سال پیش. یعنی وقتی وعده داده شد که اگر زنان سر کار بیایند درآمدشان برای خودشان خواهد بود... با شعار برابری بین حقوق زن و مرد.
چون تا پیش از این یا زنان اجازه کار نداشتند یا اگر کار میکردند حقوقی نداشتند. حقوق برای پدر یا همسر بود...
زنان هم خوشحال از این حق به سمت کارگری در کارخانهها سرازیر شدند. هرچند حواسشان به سختی کار و تکلیف برابر در کارخانههای مردانه نبود...
از طرف کارفرمایان، علت اصلی این جذب، نیاز به نیروی فراوان برای تبدیل مواد خام به کالاهای جدید بود که به این رسیدند که با این ایده زنان و کودکان را هم به کار گیرند که اصطلاحا نیروی کار ارزان هستند. چون حقوقشان و حواشی آنان از مردان مطالبه گر کمتر بود.
زنان کارشان سختتر شد. به مسئولیت همسری و مادری یعنی کارهای خانه، مسئولیت کار بیرون خانه هم اضافه شده بود...
@ninfrance
ناسازهای بیاندام...
گفت: اگر معنی نور را میفهمی،
چون تاریکی را دیدهای!
اگر صدا را میشنوی،
چون کم و زیاد میشود، همیشه نیست.
چون سکوت را تجربه کردهای!
اگر ارزش آب را میفهمی چون تشنگی را چشیدهای، خشکی را دیدهای.
و خلاصه...
هر چیزی را با ضدّش شناختهای!
اما خدا را...
تا حالا جایی نبودهای که خدا نباشد که بفهمی بیخدایی یعنی چی!
چون خدا همه جا هست، همه جا...
توان دیدنش را نداری، چون همهجا هست... جایی نیست نباشد تا بفهمی، بچشی، درک کنی که هر لحظه داری «او» را میبینی...
فرو رفتم در خودم...
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست...
#یادداشت
@ninfrance
همهی دنیا دلهرهی #واکسن جدید را دارند. چرا؟
چون همه جا بحث دروغ های بزرگ و آسیب به بشر است.
از انتقال بیماری توسط واکسن به همه انسانها
تا کنترل افراد در هر نقطه جهان باشند با این امکان.
چرا این همه نگرانی هست؟
چون همه میدانند دنیا بر اساس «تقوا» اداره نمی شود...
چون همه میدانند، امروز، عموم افرادی که در رأس حکومتها هستند، فقط سودای ثروت و قدرت بیشتر در سر دارند و دین که ندارند، خدایی که ندارند، وجدانی فطری که برایشان نمانده، انسانها قدر یک هویج هم برایشان اهمیت ندارند! پس هیچ خودنگهداری برایشان معنی ندارد. یک لاابالیگری حاد دارند برای رسیدن به امیال افسارگسیخته شان.
خب...
این پیام برای همهی کسانی است که میگویند: علم آمد و دورهی دین و دینداری را پایان داد.
چه چیز امروز بشر را به ورطه نابودی کامل دارد پیش می برد؟ علم، منهایِ دین.
علمی که برخی به آن رسیدهاند و چون دین ندارند یعنی اعتقاد به خدایی ندارند که از آن بترسند چه میکنند؟ علمشان را در اختیار کسانی قرار میدهند که برای جمع کردن ثروت بیشتر و کسب قدرت بالاتر از هیچ جنایتی چشم پوشی نمیکنند.
نترسیدن از یک منبع قدرت که دیر یا زود از همهشان حساب خواهد کشید، آن ها را هیولایی کرده است که همه را میترساند.
فرض کنید اگر دنیا بر اساس «ایمان به خدا» و «تقوا» اداره میشد، الان دست اندر کاران، صادقانه میآمدند میگفتند واکسنی وجود دارد یا نه.
و آیا این واکسنها واقعا انسانها را ایمن میکند یا قصدی دیگر پشت پرده هست.
انسان ها هم از صمیم قلب اعتماد و باور میکردند.
چرا؟
چون میدانستند مسئولینشان به شاهد و ناظر بودن خدا ایمان دارند و از مجازات خود اگر پایشان را کج بگذارند میترسند.
دنیا امروز درد می کشد، دلهره دارد، ترس دارد و در نهایت بی اعتمادی نسبت به هم است.
چرا؟
چون هیچ تعهد مشترکی به منبع مشترکی وجود ندارد که بر اساس آن بفهمند چه کسی راست میگوید چه کسی دروغ. بر اساس آن خیالشان راحت باشد که افراد پیش از آنکه به هم تعهد داشته باشند به خالقشان که امرشان کرده به درستکاری و نهیشان کرده از بدکاری تعهد دارند.
بخش غم انگیز داستان این است که بشر حسابی از این بی ایمانی و از دست رفتن ملزومات آن که «عمل صالح» است درد و رنج خواهد کشید و بخش امیدبخش داستان این است که به نص صریح کتاب آسمانی مومنین به خدا، آینده از آن خود نگهداران است.
درست است که روی بد داستان تلاش شبانه روزی بیخداهاست. اما عالم دست خداست. و تا فرصت معین به اینها مهلت جولان خواهد داد.
تا همه، همه، همهی مردم جهان، با تمام وجود بفهمند دین که شامل «ایمان به خدا» و «عمل صالح» است، اگر کنار گذاشته شود چه جهنمی میشود این دنیا و بعد این همه، با بند بند وجودشان طلب میکنند که کار دست خودنگهدارها بیفتد. یعنی متقین. آنها که به مبدأ و معاد ایمان دارند و می دانند موجودیتی هست که میشنود و میبیند چه میکنند و ولو مثقال و ذرهای باشد، حساب میکشد و باید جوابگو باشند!
به همین خاطر باید بدانیم که جنگ نهایی جنگ ادیان نیست!
جنگ بین متقین و بیتقواهاست.
جنگ بین مشتاقان اداره جهان بر اساس خودنگهداری است با کسانی که ولنگاری را انتخاب کرده اند...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از هلند و فرانسه
@ninfrance
#زن حسود فرانسوی
قسمت اول
برای یادآوری و تدریس زبان #فرانسه، در حال مطالعه برخی کتب آموزش زبانشان بودم که با جملات در تصویر مواجه شدم.
اول ترجمه اش را مینویسم. ( پاتریک از رفیقش داره می پرسه که چرا خانمش ازش جدا شده):
«پاتریک:چرا متیلد تو رو ترک کرد؟
گابریل: ما خیلی با هم بحث میکردیم. اون خیلی حسود بود. اون از اینکه من به زنان زیبا در خیابان نگاه کنم متنفر بود. بحث و جدل ما وحشتناک بود!
پاتریک:حالا که جدا شدی. تمایل داری مجدد ازدواج کنی؟
نه! قطعا نه!»
این گفتگو در یک کتاب رسمی آموزشی زبان فرانسه است.
در یک کشور که روابط زن و مرد آزاد است. قانون پوشش محدود کننده برای زن در خیابانها وجود ندارد. دسترسی راحت برای هر زن و مردی هست و منعی وجود ندارد که حرصی بسازد. جمله ای که زیاد شنیده ایم: خارجیها چون آزادند، چشم و دل سیر اند.
اما با همه اینها، داستانهای رایج ناراحتی زن از چشم چرانی مردش، از هوس بازیاش، از راضی و قانع به همسر خود نبودنش، از دل شکستگی و رنج زن در ناتوان بودن از برای خود نگه داشتن همسرش، در چنین کشورهایی برای چنین مردمی هم برقرار است.
ادامه دارد...
@ninfrance
روزنامه سال ۱۹۱۷
مستندسازی روزی که مردم «معجزه خورشید» را در کشور پرتغال دیدند.
تیتر: معجزهی فاطیما...
(ننوشته معجزهای از شهر فاطیما)
@ninfrance
در این سه ماهی که در هلند به سر میبرم هر روز سرتیتر خبرهای اصلی را دنبال کردهام.
یک نکته که به چشمم آمد اخبار حوادث در هلند بود.
از تخریب فروشگاهها تا تجمعات در اعتراض به مشکلات مختلف.
چندین بار هشدار کلاهبردی بانکی - در همین مدت کوتاه - یا اتفاق رایج دوچرخه دزدی و توصیه به قفل اساسی.
در کنار این موارد، هر شب هم از یکی از کانال های تلویزیونی شاهد پخش برنامه های مستند فعالیت بی وقفه پلیس در مبارزه با انواع و اقسام جرم از قبیل دزدی و فروش مواد مخدر و ضرب و جرح و قاچاق کالا هستیم.
با خودم فکر می کردم که یک عمر شنیدم و گفتند که غربیها قانون مدار هستند...
اما چه در #فرانسه و چه در #هلند، که به عنوان کشورهای دیگه خیلی پیشرفته اروپا شناخته شده، واقعیت زندگی چیز دیگری است.
در هر جامعهای قانون هست و کسانی که اهل رعایت باشند و کسانی که نباشند.
اما هیچ کشوری برای کشور هلند شبکه ماهوارهای از خارج هلند راه نمیاندازد که به مردم هلند مدام اخبار بد و منفی و حوادث و حواشی کشورشان را مخابره کند. درحالیکه برای کشور من #ایران بیش از ۲۶۰ شبکه ماهوارهای فارسی زبان چنین ماموریتی را عهدهدار شدهاند...
@ninfrance
این دو سه هفته اخیر، شبها صداهایی در حد انفجار بمب از شهر شنیده میشد که رنگ ما میپرید که چه حادثهای رخ داده...
بعد میدیدیم در اخبار به اتفاق خاصی اشاره نمیشه.
با پرس و جو از دوستان #هلند ی فهمیدیم به بهانه جشنهای آخر سال این جوانها هستند که مشغول آتش بازی و آتیشسوزی ☺️ هستن...
خلاصه که فهمیدیم گرفتار در هر گوشه دنیا زیاده 😅 و هر شب احساس میکنیم در خط مقدم جبهه هستیم و یاد و خاطرهی ایام پایان سال در ایران و داستان چهارشنبهسوریهای قلب تهیکننده را گرامی میداریم...😶😐
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند
@ninfrance
اولین چیزی که در شهر به چشمم آمد آرایشگاههای زنانه بود.
باورکردنی نبود. از هر چهار پنج مغازه یک آرایشگاه بود که همیشه هم مشتری داشت.
بعد به چهره زنان شهر دقت کردم. همه آرایش کرده و موهای رنگ شده.
رستورانها و کافی شاپ ها بسته شد اما آرایشگاهها به کار خود ادامه میداد. از صبحزود تا دیروقت...
بعضیها هم که کلا برای کار بر روی ناخن زنان...
این جایگاهی است که زنان پس از مدرن شدن به آن رسیده اند.
خرج هزینه هر روزه برای جذابتر و زیباتر شدن جسمانی... ظرفیتی که پایان پذیر است...
مشغله روزانه رنگ شده بودن مو، سشوار آرایشگاهی شده و صورت کاملا آرایش شده و ناخن های لاک زده نگین دار شده...
مستندی دیدم از خطرناک بودن مواد آرایشی و بلایی که سر پوست و سلامت زنان میآید و بیاهمیت بودنش برای سازندگان و تولید کنندگان این محصولات آرایشی که ارسال خواهم کرد... اما با خودم میاندیشم چه اندیشهای و چه دست هدایتگری و با چه هدفی زنان را در جهان انقدر کوچک مغز کرد، درحالیکه زن ظرفیت وجودیاش انسانسازی و مربیگری برای افراد است. از خانوادهاش گرفته تا سایر اعضای جامعهاش...
#هلند
@ninfrance