.
برای ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن، شهدای مظلوم و سرافراز کربلای چهار که دراثنای خیانتهای دولت غربزده، به یاری رهبر آمدند، سرودم:
🌷صدوهفتادوپنج تا مجنون
قلمم را به دست میگیرم، بنویسم حماسه را موزون
کربلای چهار یعنی عشق، کربلای چهار یعنی خون
باز هم نسل نورآشامان، پا نهادند در صف پیکار
غیرت و عزت و شرف در دست، در سر اما هوای عشق و جنون
در دل و جانشان هوای حسین، روی لبهایشان گل لبیک
همه دلدادگان روحالله، در رکاب ولیّ کشیده ستون
صف کشیدند مست جام وَلا، راهپویان سیدالشهدا
کربلا خاکریز اول بود، بعد از آن قدس و کشور زیتون
حمله با رمز "یا محمد" بود، از رسول خدا مدد جستند
لبشان هم علی علی میگفت، شیرها آمدند تا جیحون
رسته از خویش عاشقانه زدند، دست در دست هم به موج خطر
یکبهیک میزدند بر دل رود، رفت موسی و در پیاش هارون
اینطرف سامری خیانت کرد، آنسو آواکسها خبر بردند
شیرمردان حمایتی نشدند، حجم آتش شد از توان بیرون
تیر و خمپاره، راکت و موشک، از زمین و از آسمان میریخت
دشت روشن شد از منوّرها، عاشقان را عدو کشید به خون
یکبهیک، دستهدسته تا گردان، همچو برگ خزانی افتادند
رمل شد بستر شقایقها، دشت از خون لالهها گلگون
تیرها مینشست بر تنها، ذکرشان یاحسین و یازهرا
سرخ میشد ز خون غواصان، آب اروند و دجله و کارون
بین "امّالرّصاص" و شط آن شب، گودی قتلگاه دیگر شد
پیش آن راستقامتانِ شهید، سجده میکرد ماه در گردون
سه دهه در سکوت خوابیدند، مثل اصحاب کهف دور از شهر
ما پی آب و نان خود بودیم، در پی کسبِ مال روزافزون
باز هم بوی غربت حیدر، باز هم بوی عافیتطلبی
شده فرعون مرد خاطرهها، یکی هامان شده یکی قارون
یکی آمد ولی بهجای خدا، بر لبش نام کدخدا دارد
چشم او هم به دست شیطان است، نه که بر قدرت و توان درون
شده "امّالرّصاصِ" ما "لوزان"، جنگ رفت از "بُواریَن" به "وین"
باز هم بوی فتنه میآید بوی برداشتهای گوناگون
صدوهفتادوپنج مروارید، ناگهان سر ز گِل برآوردند
غیرت و عزت و شرف در دست، ولی از غربت علی محزون
خواب بودیم ما که مژده رسید، دل لیلیوشان دوباره تپید
خبر آمد ز راه میآیند صدوهفتادوپنج تا مجنون
آمدند و دوباره پر کردند شهر را از طنین عزتشان
تا که رسوا کنند خائن را، تا که باطل کنند این افسون
بوی آن سالها دوباره گرفت، شهر خاموش و خواب و غمزده را
پیکرِ کوچکِ بزرگدلان، شهر ما را دوباره کرد مصون
گرچه با دست بسته آمدهاند، گره از کار بسته بگشایند
کاش ما را کِشند غواصان، با خود از موج فتنهها بیرون
گر بپرسد کسی ز خطشکنان، چیست اینک پیامتان؟ شاید
با لب تشنه یکصدا گویند جملههایی شبیه این مضمون:
دل به دریا زدیم ما آن روز، چون به امر ولیّ بلی گفتیم
ما همیشه مطیع مولاییم، با همین عزم آمدیم اکنون
یاد آن بتشکن بخیر که گفت: "خط سرخ شهادت [ای مردم]
خط آل محمد و علی است"، ما هم این را نوشتهایم به خون
باز هم قاطعانه میگوییم راه عزت فقط همین راه است
راه جنگ و مبارزه با ظلم، جنگ تا رفع فتنۀ صهیون
پروتکل، قطعنامهها، تحریم، پشت هم از گزینهها گفتن
همه فریادِ عجزِ شیطان است، دشمن حقهباز و پست و زبون
عزت ما فقط به ایمان است، نه به میز مذاکره با غرب
جز به تسلیم ما رضا نشود کدخدای همیشه بیقانون
چشمتان بر لب علی باشد، پایتان در خط ولیّ باشد
راه عزت فقط مقاومت است، تکیه بر قدرت و توان درون
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
غزلی بینقطه برای حضرت ولی عصر روحیفداه
🍃 سورۀ گُل
کرده مرا اهل درد ولولۀ روی او
آمده دام دلم سلسلۀ موی او
روی دلارای او مِهر و مدار دلم
هر سحر آوارهام در هوس روی او
مرهم آلام دل کی دهدم کام دل
موسِم اِحرام دل آمده در کوی او
واله او مهر و ماه، حال مرا او گواه
عود رود در سهگاه در حرم موی او
دل سرِ سودا رود، در ره او در رصد
سوی سُها میرسد لَمعه و سوسوی او
مهر و عطا میدهد، درد و دوا میدهد
عالَم و آدم همه سائل داروی او
مُلهِم و مولای ما، لؤلوی لالای ما
هم دل ما گَرد او هم سر ما گوی او
محرم اسرار ما، لولی و دلدار ما
همدم اسحار ما عکس مه روی او
در هوس وصل او میرود احوال عمر
در سر ما های او در دل ما هوی او
هادمِ سرمای دی، عطر گل روی وی
دعویِ کسری و کِی، سامری کوی او
سورۀ گل میرسد دورۀ مُل میرسد
مصلح کُل میرسد، روی همه سوی او
هادی کلّ اُمم حامل لوح و عَلَم
سوی حِرا در رَسَم میرود آهوی او
#محمدتقی_عارفیان