eitaa logo
نیروی قدس (جبهه مقاومت)
40.3هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
18هزار ویدیو
924 فایل
﷽ 🔰وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ در خدمتم 👇 @Ad_asia_doreyahood ادمین تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
12_1_Javad_Moghadam(Vafate_Hazrate_zaynab)_(www.rasekhoon.net).mp3
6.88M
🏴 [ علم به دوش کربلا ای خواهر خون خدا _ زمینه ] فوق العاده زیبا👌 🎤کربلایی جواد مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ اگر براتون سواله که چرا عده‌ای با سابقه‌ی خوبی که اوایل انقلاب داشتند، امروز اینقدر عوض شده اند این متن رو بخوانید.
🔴 ☑️ این پل چند ساله نیمه کاره رها شده(خراب نشده) و ربطی به قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء ندارد. ❗️متاسفانه با نزدیک شدن به زمان انتخابات، رسانه‌ها و افراد منافق و معاند، شروع کرده اند به شایعه سازی و عوام فریبی.
▪️روحانی که وقتی میره بین مردم سه لایه محافظ داره، مردم رو از رئیسی می‌ترسوند که اینطور رفته بین زلزله زده‌های یاسوج!
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوستان 💎بچه شیعه ها بگوش!! لطفا پیام ها و کلیپ های رو به هیچ وجه گسترش ندهید.
📸 حال و روز فرزندان شهدای مدافع حرم 🔸هر شب لباس پدرش را به تن می‌کرد و می‌خوابید بلکه بوی پدر جواب دلتنگی‌هایش باشد ...😔 🔹محمد مهدی_فرزند شهید مسلم خیزاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
part1dameshghfinal64.mp3
11.46M
رمان اثر فاطمه ولی نژاد با صدای ✅رمان دمشق شهرعشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادتهای مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت میشود. ......................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ✨ ماجرای رزمندگانی که با توسل به (س) از دست کوسه نجات پیدا کردند‼️ 🔻 اگه کوچکترین صدایی درمی‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم👇 من بودم و شهید امیر فرهادیان‌فرد و شهید عباس رضایی. یک چیزی خورد به تنه‌ام، به خودم اومدم. قد یه کُنده بزرگ نخل بود. فکر کردم تنه درخته، هیچی نگفتم، دُم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود. گفتم همه چیز تمام شد». آروم گفتم: «امیر، کوسه!» گفت: هیس!... دارم می‌بینمش... دیدم داره ذکر می‌خونه. من هم شروع کردم. همین‌طور داشت حرکت می‌کرد. اگه کوچکترین صدایی در می‌اومد با تیر عراقی‌ها سوراخ سوراخ می‌شدیم و اگه کاری نمی‌کردیم با دندون‌های کوسه تیکه تیکه می‌شدیم. کوسه به ما پشت کرد و مقداری دور شد. خوشحال شدم. گفتم حتما گرسنه نیست. آروم گفتم: امیر... گفت: هیس!... شروع کرد به ذکر گفتن. کوسه دوباره به ما رو کرد، برگشت و نزدیک و نزدیک‌تر شد. امیر ذکر می‌گفت؛ من هم همین‌طور. نزدیک‌تر شد. با خودم گفتم لعنتی! یا شروع کن، یا برو، انگار گرسنه نیستی... کوسه شروع کرد دورمون چرخید. می‌گفتن کوسه قبل از حمله، دو دور، دور شکارش می‌چرخه، بعد حمله می‌کنه و دیگه تمومه. دور اول دورمون زده بود. من اشهدم رو خونده بودم. چه سرعتی داشت. دور دوم رو که زد، با همه‌چیز و همه‌کس خداحافظی کردم: خانواده‌ام، بر و بچه‌های شناسایی، غواص‌ها و... نزدیک نزدیک که رسید، صدای امیر آروم بلند شد، صداش هیچ‌وقت یادم نمی‌ره: - یا مادر، یا فاطمه زهرا(س)، خودت کمک‌مون کن... کوسه داشت همین‌طور نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. دیگه با ما فاصله‌ای نداشت. گفتم دست به اسلحه یا نارنجک ببرم. به خودم گفتم شاید یه نفرمون رو کوسه بزنه، دو نفر دیگه رو عراقیا بکشن. منصرف شدم. کوسه از کنارمون رد شد. اون طرف‌تر ایستاد. صدای امیر یک بار دیگه به گوشم رسید: - یا مادر... کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریه‌اش گرفت. باورمون نمی‌شد که هنوز زنده هستیم. پاش به خاک که رسید، عجیب عوض شده بود. این‌قدر منقلب شده بود که انگار یه نفر دیگه‌اس. بیشتر وقت‌ها غیبش می‌زد. پیداش که می‌کردن یه پناهی پیدا کرده بود، چشماش خیس بود و قرآن زیپی کوچیکش دستش بود. این اتفاق هفت شب قبل از عملیات والفجر هشت افتاده بود. توی این مدت اگه امیر اسم حضرت فاطمه زهرا(س) رو می‌شنید، گریه امونش نمی‌داد. 🗣راوی: احمد شیخ حسینی 📚منبع: کتاب آسمان زیر آب