نیَّت
. #فوری ختم سوره فتح و دعای ۱۴ صحیفه سجادیه تا میتونید پخش کنید برای نصرت رزمندگان اسلام #سوره_فتح
حلب سقوط کرده...
دشمن حرامزاده صهیونیستی
و اربابش آمریکا
بیش از ۵۰ هزار نفر تروریست وهابی
ازبک چینی ترک و...
ساماندهی کرده
یک شکست در لبنان پوشش بده
دو با رسانه ای که داره حواس ها رو ببره به سمت سوریه
سه تنفس بگیره برای آماده شدن وحمله مجدد به لبنان و غزه
سوال : این تروریست های وهابی چرا حتی یک تیر به سمت اسرائیل نمیزنند و هیچ گاه به دنبال حمله به اسرائیل و آزادی قدس نیستند؟؟؟
و سوال بعدی از شیعیان که علنی لعن میکنند
و ...کشون میگیرن
ادعای برائتشون هم میشه
بسم الله این تروریست های وهابی علنی به مقدسات ما توهین میکنند تهدید به نابودی حرم عمه سادات میکنند
بلندشید بیاید بریم دفاع کنیم از حرم عمه سادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ با ورود نیروهای کمکی دو طرف به شهر حلب احتمالا امشب شاهد درگیریهای سنگین خواهیم بود.
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان پنجاه وهفتم : عملیات بی برگشت
قسمت سوم
🌹راوی : حجت الاسلام محمدرضا رضایی
سکوتِ منطقه شکست .
پشت بندش ، سر و صدای شلیک اسلحهها بلند شد .
تو آنِ واحد به چند طرف آتش میریختیم .
دشمن گیج شده بود .
اما خیلی زود به خودش مسلط شد .
تو فاصله ی چند دقیقه ، از زمین و آسمان گرفتنمان زیر آتش .
از چند طرف میزدند ؛ با کلاش ، تیربارهای جورواجور ، خمپاره ، توپ ، کاتیوشا و ... هر چه که داشتند .
کمی بعد ، یک جهنمِ به تمام معنا درست شد .
کاری که باید میکردیم ، کردیم .
حالا حفظِ جانِ بچهها ، از همه چیز مهمتر بود .
یک دفعه داد زدم : دراز بکشین.
دیگه کسی شلیک نکنه .
هر کسی ، جان پناهی گرفت .
من هم گوشه ای دراز کشیدم .
حالا اسلحهها دیگر کار نمیکرد ، فقط زبان ما توی دهان میچرخید .
با تمام وجود ، مشغول گفتنِ ذکر بودم ، مثل بقیه بچهها .
حجم آتش دشمن ، هر لحظه شدیدتر میشد .
وجب به وجبِ جایی را که مستقر بودیم ، میزدند .
پیش خودم فکر میکردم ، بیشتر بچهها شهید شده باشند .
باید منتظر دستور قرارگاه میماندم .
مدتی بعد ، بالاخره سر و صدای بیسیم بلند شد .
یکی از فرماندهان عملیات بود .
فکر نمیکرد ، حتی من زنده باشم .
گفت : ایثار شما الحمدالله کار خودش را کرد .
اگر زنده موندین ، برگردین .
نیروها از محورهای دیگر ، دژ دشمن را شکسته بودند .
گیجی شدیدش باعث شده بود ما را فراموش کند .
سریع بلند شدم ، بچه ها هم .
چند دقیقه ی بعد ، راه افتادیم طرف عقبه .
پیروزیِ چشمگیری ، نصیب بچهها شده بود .
وقتی ما رسیدیم عقب ، بعضی انگشت به دهان شدند .
خودمان هم باورمان نمیشد .
همه به عشق شهادت رفته بودیم ، که برنگردیم .
اما به لطف ائمه اطهار علیهم السلام تنها ،یکی دو شهید داده بودیم و یکی دوتا هم ، مجروح .
ادامه دارد...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
نیَّت
گزارش کمک ها مرحله دوم تا امروز ۹ آذر ساعت ۹:۴۲ دقیقه #کمک_طلا و #فروش_آن ۸۹۳/۹۳۸/۰۰۰تومان و ت
کمک ارزی ۱۰۰ دلاری همین الان هدیه کردند،
خداقبول کنه ازشون