✔️آنچهازگناهانتکهاستغفار
میکنی،خودتراقصاص
کردهایوآنچهراهمکه
استغفـارنمیکنیخدادرقالبِ
حوادثیکهدرزندگـیبرایِتو
پیـشمیاورد،"قصاص" میکند.
آمیرزا اسماعیل دولابی
گروه جهادی شهید سید علی زنجانی قصد دارد
به نیت فرج مولا
برای بانوان شیعه ی زابل ک به دلیل افزایش قیمت برای تهیه ی چادر دچار مشکل هستند چادر (رنگی و مشکی) جمع آوری کند...
(نو یا در حد نو)
دست یاری خود را به ما بدهید تا سایه ی یادگار مادر (حضرت زهرا سلام الله علیها ) از سر دختران این شهر کم نشود...
جهت برقراری ارتباط با نماینده جمع آوری چادر در شهریار به آیدی
@Parvizi1373
پیام دهید
#به_وقت_داستان
📚 داستان و راستان
✍نویسنده: شهید مرتضی مطهری
💚داستان نهم : در رکاب خلیفه
علی علیه السلام هنگامی که به سوی کوفه میآمد ، وارد شهر انبار شد ، که مردمش ایرانی بودند .
کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه ی محبوبشان از شهر آنها عبور میکند .
به استقبالش شتافتند .
هنگامی که مرکب مولا به راه افتاد ، آنها در جلوی مرکب علی علیه السلام شروع کردند به دویدن .
علی علیه السلام آنها را طلبید و پرسید :
چرا میدوید این چه کاری است که میکنید ؟
_ این یک نوع احترام است ، که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود میکنیم .
این سنت و یک نوع ادبی است ، که در میان ما معمول بوده است .
مولا فرمود : این کار شما را ، در دنیا به رنج میاندازد و در آخرت به شقاوت میکشاند .
همیشه از اینگونه کارها ، که شما را پست و خار میکند ، خودداری کنید. بعلاوه این کارها ، چه فایدهای به حال آن افراد دارد ؟!
ادامه دارد ...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداعا یا اهل الشرف و الاستقامة
21.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا امیرالمومنین
عیدتون مبارک 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید مبعث مبارک 🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن عدوهم
4_5836982553810046354.mp3
17.06M
عید بزرگ مبعث مبارک 🌱
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
#به_وقت_داستان
📚 داستان و راستان
✍نویسنده: شهید مرتضی مطهری
💚داستان دهم : اعرابی و رسول اکرم صلوات الله
عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد ، و یکسره به مسجد آمد ، تا مگر از رسول خدا ، سیم و زری بگیرد .
هنگامی وارد شد که رسول اکرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود .
حاجت خویش را اظهار کرد و عطایی خواست .
رسول اکرم چیزی به او داد ، ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد .
به علاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت کرد.
اصحاب و یاران ، سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود ، که آزاری به او برساند .
ولی رسول خدا مانع شد.
رسول اکرم بعداً ، اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد . ضمناً اعرابی از نزدیک مشاهده کرد ، که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حُکامی که تاکنون دیده ، شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده .
اعرابی ک اظهار رضایت کرد و کلمه تشکرآمیز بر زبان راند .
در این وقت ، رسول اکرم به او فرمود : تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی ، که موجب خشم اصحاب و یاران من شد .
من ، میترسم از ناحیه ی آنها ، به تو گزندی برسد ، ولی اکنون در حضور من ، این جمله تشکرآمیز را گفتی .
آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنها نسبت به تو دارند از بین برود ؟؟
اعرابی گفت : مانعی ندارد .
ادامه دارد ...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت