eitaa logo
سیاسی شهید مطهری(ره)
433 دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
844 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ✅گدایی خدا ، عزت است ✍همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است، اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمی دهد، نه این جور نیست … بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمی کند خدا به او چیزی نمی دهد، باید خدا خدا کنید. خدا را صدا کنید. خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله. مسلماً هیچ یا الله بی جواب نمی ماند، پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد، پس دعا لازم است. ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم. گدایی خدا عزت است. اصلاً این گدایی فن خاصی دارد، یک آدابی دارد، دل سوخته، چشم گریان و مضطر می خواهد، و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت مستجاب شود. بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود. باید این دو رکن اساسی نیز در زندگی یتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد. 📗 آیت الله ضیاء آبادی ، بانک تقوا ، ص ۲۲ @nmotahari7
✨﷽✨ 🔴حکایتی فراموش شده ✍حکیم فرزانه‌ای، همه مردم شهر را جمع کرد تا برای آن‌ها حکایت فراموش شده‌ای را بازگو کند. از چند روز قبل، مریدان حکیم در سراسر شهر جار زدند و مردم را آگاه کردند. از این رو جمع کثیری در روز موعود برای شنیدن حکایت فراموش شده گرد آمدند. حکیم بالای منبر رفت و گفت: روزی روزگاری پسربچه‌ای زندگی می‌کرد، بعد از گذشت ایامی جوان شد، سپس ازدواج کرد و صاحب بچه‌ای شد، به سختی کار کرد، سپس خانه و تجارتخانه‌ای برای خود دست‌وپا کرد. آن‌گاه حکیم ساکت شد، مردم ابتدا کمی صبر کردند، عاقبت عصبانی شده و فریاد کشیدند:‌‌ خُب! که چی؟ حکیم به نشانه تاسف سری تکان داد و گفت: که چی را از خودتان بپرسید، این داستان زندگی خود شماست!‌ راستی که چی؟! آیا واقعا هدف از آفرینش انسان فقط همین چیزهایی بود که حکیم گفت!؟ به حق باید گفت که این حکیم فرزانه به بهترین شکل ممکن مردمان شهرش را پند داد. @nmotahari7
✨﷽✨ پندانه 🔴اطاعت از خدایت کن اجابت می‌کند حتماً ✍آمده است شیخی برای عبادت به صحرا رفت، برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه‌ای زد و غش کرد. چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. شیخ گفت: گوسفندان تو عقل ندارند اما می‌دانند که تو خیر آن‌ها را می‌خواهی. با شنیدن صدایت، سریع اطاعت کردند و از بیراهه برگشتند. ولی من که انسانم و عاقل، حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است، گوش نمی‌دهم. کاش به اندازه این گوسفندان، من از خدای خود می‌ترسیدم و امر و نهی او را گوش می‌دادم. @nmotahari7
📌 📌می گویند: مسجدی می ساختند. بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. 📌بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول». شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. 📌سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟ 📌بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند! @nmotahari7
✨﷽✨ ✅هرگز از شکر حق تعالی غافل مشو! ✍️داود نبی علیه السلام در روزهای آخر عمرش با خواب تبشیری به حال احتضار درآمد و از زمان مرگ خود خبردار شد. سلیمان نبی را با خود همراه کرد و به اورشلیم رفتند و در آنجا سراغ مرد خارکنی بنام «متا» گشتند. در بازار که رسیدند متا بعدازظهر بر کوله بار خود، باری از خار افکنده بود. به او رسیدند و سلام کردند. متا آنان را برای احسان و اکرام به منزل خود برد. منزل فقیرانه‌ای داشت و تنها در آن زندگی‌ می‌کرد. داود در حالی که متا برای آنان نان‌ می‌پخت، از او پرسید: خدا را چگونه شناختی؟! متا گفت: خارکنی بیش نیستم. هر روز به بیابان می‌روم و خارهایی می‌کنم که برای آن زحمتی نکشیده‌ام و خدایم آن را کاشته است و مرا عافیتی داده است که من برای آن رنجی نبرده‌ام. خارها را بر دوش می‌گیرم و می‌آورم. او بر من مشتری می‌رساند که من در پیدا کردن مشتری‌ها رنجی متحمل نشده‌ام. آنان آن خار را که از بیابان جمع کرده‌ام از من می‌خرند و پول به من می‌دهند و با آن به بازار می‌آیم و گندمی را می‌خرم که برای کاشتن آن هیچ زحمتی نکشیده‌ام. آن را در خانه آورده و در تنور آتشی درست می‌کنم که آتش را تسخیر من کرده است و با آن‌ نانی می‌پزم تا قدرتی یابم و عبادت خدا کنم. خدا را شاکرم همه چیز اوست، هر آنچه که می‌دهد خود اوست و مرا در این میان هیچ نقشی نیست و جز تشکر از او چیزی به خود نمی‌بینم. داود نبی (ع) و سلیمان با متا خداحافظی کردند. در راه داود به سلیمان (ع) گفت: فرزندم ببین، خداوند کسی را که فقط مقام شکر را در حق او ادا کرده باشد به چنین مقامی می‌رساند که هم ردیف پیامبرش در بهشت می‌نماید. توصیه می‌کنم در همه حال هرگز از شکر کثیر در نزد حق تعالی غافل مشو! @nmotahari7
﷽ 🔴 اطاعت از خدایت کن اجابت می‌کند حتماً ✍آمده است شیخی برای عبادت به صحرا رفت، برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. اندکی بعد، گله چوپان خواست از کوه پایین رود که چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه‌ای زد و غش کرد. چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. شیخ گفت: گوسفندان تو عقل ندارند اما می‌دانند که تو خیر آن‌ها را می‌خواهی. با شنیدن صدایت، سریع اطاعت کردند و از بیراهه برگشتند. ولی من که انسانم و عاقل، حرف و امر خالق خود را که به نفع من فرموده است، گوش نمی‌دهم. کاش به اندازه این گوسفندان، من از خدای خود می‌ترسیدم و امر و نهی او را گوش می‌دادم. @nmotahari7
✨﷽✨ پندانه 🔴مِثقالَ ذَرّه ✍در قیامت نوبت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه‌هاست! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که بوی عطر زنی تمام مردی را به‌هم می‌ریزد! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که شخصی به نامحرمی لبخند می‌زند ولی فکرش ساعت‌ها درگیر همان یک لبخند است! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب و کتاب زمانی که فردی با همسرش بلند می‌خندد و جوان مجردی هم در همان حوالی آن‌ها را با حسرت نگاه می‌کند. مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی حساب کردن زمانی که فردی در پایان صحبت‌هایش با نامحرم به خیال خودش از روی ادب، جانم و قربانت می‌گوید و رابطه‌ای را به همین اندازه سرد می‌کند! مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند یعنی همان چند لحظه‌ای که با فروشنده‌ای نامحرم، احساس صمیمیت می‌کند. و... قدر این‌ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی‌آید. اما مِثقالَ ذَرّه که می‌گویند امثال همین‌هاست، همین کارهای کوچکی که مثل ضربه اول دومینو خیلی کوچک است اما انتهایش را روزی که پرده‌ها کنار رفت، خواهیم دید! @nmotahari7
✅با فقرا زندگی کنیم ✍️با فقراء زندگی کنیم تا وجوب شکر نعمات خداوند را ببینیم. آنان را شاد کنیم، تا شادی خدا را بر خود شاهد باشیم. بر آنان ببخشیم تا خدایمان هم گناهان‌ ما را ببخشد، و نعماتی را که بر ما نداده است بر ما هدیه کند. آنان را با نعمات خدا از گرسنگی دور کنیم تا خداوند گناهان ما را از ما دور کند. با آنان زندگی کنیم تا هر دو دنیا زندگی کرده باشیم. اگر رقت قلب می‌خواهیم، اگر دوری شیطان می‌خواهیم، اگر اشک چشم و.. می‌خواهیم، همه و همه را خداوند در زیارت نیازمندان قرار داده است. @nmotahari7
✅اهمیت اخلاق خوب ✍️دوران رسول خدا بود. بانوی مسلمانی همواره روزه می‌گرفت و به نماز اهمیّت بسیار می‌داد؛ حتّی شب را با عبادت و مناجات به سر می‌برد ولی بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را می‌آزرد. شخصی به محضر رسول خدا آمد و عرض کرد: فلان بانو همواره روزه می‌گیرد و شب زنده‌داری می‌کند، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را می‌آزارد. رسول اکرم (ص) فرمود: لا خیر فیها هی من اهل النّار؛ در چنین زنی خیری نیست و او اهل دوزخ است. از این داستان استفاده می‌شود که نمازخوان باید اخلاق هم داشت باشد. 📚بحارالانوار، ج71، ص294 @nmotahari7
✍یکی از صالحان دعا میکرد: پروردگارا در روزی ام برکت ده » کسی پرسید:چرا نمیگویی روزی ام ده؟ ڱفت روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است... اما من برکت را در رزق طلب میکنم چیزی‌ست که خدا به هرکس بخواهد میدهد (نه به همگان) اگر در مال بیاید ، زیادش میکند . اگر درفرزند بیاید ،صالحش میکند . اگر درجسم بیاید، قوی وسالمش میکند . و اگر درقلب بیاید،خوشبختش می کند. @nmotahari7
✅ما همه مسافریم ✍مرد جهانگردی شنيد روحانی مقدسی در سرزمين خاور زندگی می‌كند. وسايلش را جمع كرد تا برود و شكوه و عظمت او را ببيند. وقتی به خانه روحانی رسيد، او را در كلبه محقری تنها يافت در حالی كه در آن خانه جز يک قفسه كتاب و ميز و صندلی چيزی وجود نداشت. مرد جهانگرد از روحانی پرسيد: پس وسايل خانه شما كجاست؟ روحانی پرسيد: وسايل تو كجاست؟ مرد جهانگرد پاسخ داد: من وسيله‌ای ندارم، اينجا مسافرم. روحانی نيز پاسخ داد: من هم وسيله‌ای ندارم، اينجا مسافرم. @nmotahari7
✍اجازه نده دنیا ۵ چیز را از تو بگیرد: ❶ لحظہ پاڪ بودنت باخدا. ❷ نیڪے بہ والدین. ❸ محبت بہ خانواده‌ات. ❹ احسان ونیڪے بہ اطرافیانت. ❺ اخلاص در ڪردارت. @nmotahari7